توی خیابان یک زن مبلغ مسیحیت جلوی من را می گیرد و نشریه ای به دستم می دهد که مطالعه کنم. در نگاه اول مجذوب عکس زیبای روی نشریه می شوم. با خودم می گویم چه نگاه نافذی، چه لبان زیبایی. بعد متوجه متن زیر عکس می شوم. نوشته: چه سوالی از خدا داری؟
به یاد شعر نصرت رحمانی می افتم و در راه می خوانم
خدایا تو بوسیده ای هیچگاه ؟
لب سرخ فام زنی مست را
زوسواس لرزیده دندان تو ؟
به پستان کالش زدی دست را !
خدایا تو لرزیده ای هیچگاه ؟
به محراب کمرنگ چشمان او
شنیدی تو بانگ دل خویش را ؟
ز تاریکی سینۀ تنگ او
خدایا تو گردیده ای هیچگاه ؟
بدنبال تابوتهای سیاه،
زچشمان خاموش پاشیده ای؟
بچشم کسی خون بجای نگاه؟
دریغا … تو احساس اگر داشتی
دلت را چو من مفت میباختی
برای خود، ای ایزد بی خدا
خدای دگر نیز میساختی !
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
جریان عکس زیبا چی بود؟ به چه دلیلی مبلغ ها از آن استفاده می کردند؟
چهارشنبه, ۱۸ام بهمن, ۱۳۹۱
تصویر روی جلد بود. حتما از زیبایی این مدل برای جذب مخاطب استفاده می کنند.
چهارشنبه, ۱۸ام بهمن, ۱۳۹۱
“خدا بزرگترین دروغ” است که به انسان گفته شده و انسان ها هم “تا دسته!” ان را “باور” کرده اند.
همانا باور کردن و ایمان اوردن بزرگتری حماقت انسان است.
چهارشنبه, ۱۸ام بهمن, ۱۳۹۱
سالوادور آلنده عزیز. شما گویا با چیزی “تا دسته” پشت به رو شده اید که اینچنین “تا دسته” ناراحت شده اید!!! لطفا کمی کمتر از “دسته”، به عقاید خود باور و ایمان داشته باشید تا “دسته ناکرده” متهم به حماقت نشوید!
پنجشنبه, ۱۹ام بهمن, ۱۳۹۱
آقای سالوادر آیا تا به حال لحظه ای به این فکر کردی که این دنیا با این همه بزرگی و پیچیدگی چطور به وجود آمده ؟ آیا به منظومه شمسی و حیاتی که فقط برروی زمین خاکی ما موجوده (تا حالا نشنانه ای از حیات فرازمینی ها اثبات نشده) فکر کردی ؟ آیا همه اینها تصادفی هست ؟ من آدم متعصب و مذهبی نیستم حتی نماز هم نمیخونم ولی این باور رو دارم که خدایی هم هست خالقی وجود داره کسی هست که به اعمال ما ناظره ناشکری و انکارش خیلی غیر منصفانه هست من معتقدم خدایی وجود داره زندگی پس از مرگ وجود داره شاید جهنم و آتش و .. اینجوری که این آخوندها میگن به این شدت نباشه ولی چرا ما سعی نکنیم آدم های خوبی باشیم تا حداقل اگه ۱% هم احتمال وجود قیامت و روز حسابی باشه اون روز سر بلند باشیم نه شرمنده / ؟ فقط یه کم بهش فکر کن به باد به بارون به خورشید که چجوری به ما گرما میده اگه زمین کمی دورتر یا نزدیک تر از این فاصله با خورشید بود چه بلایی سر حیات ما روی زمین میومد ؟ ایا با نزدیکی گرمای طاقت فرسا و سوزان و با دوری سرمای منجمد کننده و نابود کننده باعث از بین رفتن هر گونه حیات و جانداری روی زمین نمیشد ؟
پنجشنبه, ۱۹ام بهمن, ۱۳۹۱
Smart people create god to control stupid and noneducated people.
پنجشنبه, ۱۹ام بهمن, ۱۳۹۱
شعر زیبای است ادامه دارد یا نه
پنجشنبه, ۱۹ام بهمن, ۱۳۹۱
خدا بزرگترین مصنوع بشر است . یعنی بشر خدا را آفرید . ضمنا این شعر مال کارو هست .
پنجشنبه, ۱۹ام بهمن, ۱۳۹۱
خداوند حقیقتی است مانند (بالاتر) آب، هوا ،محبت والدین اما احمقان غافل
همچنانکه هرنفسشان زنده از وجود اوست به حماقت و غفلت ندیده ها را انکار میکنند.
واما این شگرد مسیحیان است که وسوسه زن وشراب را عاملی محرک برای گرایش مردم به مسیحیت تحریفی خود قرار میدن.غافل از اینکه این
کار یک نوع به قول عامه …. نه تبلیغ مسیحیت.
پنجشنبه, ۱۹ام بهمن, ۱۳۹۱
گاگول هایی که به النده گیر دادیدمخصوصا محمد
احمقهای عزیز این توجیه شما در مورد خدا فقط برای توجیه بچههای زیر ۷ ساله!
خود علما این توجیه رو فقط برای آدمهای عامی و احمق به کار میبرن که از تفکر کوچکترین بویی نبردن!
اگه قبول نداری به نظرات امثال مطهری و علامه طباطبایی مراجعه کن!
محمد خان
فقط یه سوال کوچیک ازت میکنم
گفتی این دنیای با عظمت مگه میشه خدا نداشته باشه؟!
خوب اگه دنیای بزرگ شما احتیاج به خالق داره، اون خدای خیلی بزرگتر که خودش خالق این دنیای بزرگه احتیاج به خالق نداره؟!!!
بچه جون این استدلالها فقط برای قانع کردن احمقها بکار میره!!!
لااقل برو یک کم مطالعه کن در مورد سایر براهین اثبات خدا که البته اونها هم یک کم از سطح امثال شما بالاتره!!!
پنجشنبه, ۱۹ام بهمن, ۱۳۹۱
استاد این شعر نصرت رحمانی که میگه : “و میگویند تو با محمد سخن گفتی، چه بودش یا رب آن تازی که ما را نیست ؟…….” را دارید ؟ اگر دارد لطف میکنید بگذارید توی وبلاگ یا محبت کنید و برایم به آدرس ایمیلم بفرستید ؟
سپاس فراوان
پنجشنبه, ۱۹ام بهمن, ۱۳۹۱
اگروجود مصنوع نمایانگر صانع است پس این تسلسل بی پایان خواهد بود و در نتیجه خدا نیز باید خالقی داشته باشد. نمی توان این رشته را به محض رسیدن خداباوران به تحلیلشان گسست. باید پرسید چرا باید بشر خالق داشته باشد و خدای شما نه؟ آیا پاسخ نه اینست که خدایتان مخلوق ذهن بشری است؟
پنجشنبه, ۱۹ام بهمن, ۱۳۹۱
اما لااقل اینارو عقلم قد میده سوال شه واسم
همین طور که ما اختراع میکنیم بى شک یه مخترع هم هست که ما انسان ها و این دنیا رو خلق کرده
اگه یه خالق یا همون مخترع نباشه پس یعنى این دنیا خودش هوشمندانه از انفجار بینگ بنگ تا اینجا با دقت رشد کرده
اصلا کجاى این دنیا یه اشکال طراحى میتونیم پیدا کنیم؟
بابا لااقل زمین تخت بود یه گیر میدادیم شانسکیه اینجورى ساخته شدن زمین
یعنى چرخه تکامل که تک سلولى ها تبدیل شدن به چند سلولى ها بعد رفته رفته به ابزى ها بعد دوزیست ها بعد دایناسور ها بعد پستاندارها بعد انسانها همش شانسى به اینجا رسیده؟
شانسى زمین ۲۳ درجه کجه؟
شانسى دقیقا شرایط زیست تو یه سیاره نزدیک به خورشید جور شد! نمیتونست تو پلوتن باشه که نور خورشید بهش نرسه و حیات اصلا به وجود نیاد؟
چرا تو مریخ حیات نیست؟
خدایى هست که اینهمه زیبایى رو خلق کرده
خالق چه نیازی به بوسه یه مخلوق فانی داره 🙂
اما شعرش رو شدید دوست دارم اروتیکه
پنجشنبه, ۱۹ام بهمن, ۱۳۹۱
ممدجون خودت دارى میگى خداى یه خداى دیگه
حالا فرض کنیم اصلا خدایى نیست شما جواب سوالاى منو بده
پنجشنبه, ۱۹ام بهمن, ۱۳۹۱
با نظر lilian بیشتر از بقیه موافقم!
با اینکه خودم…نمیگم مسلمان,نمیگم دین دار(چون نیستنم)….فکر کنم بگم خالق باورم بهتره!
اما اگر بخوایم سلسه ی علّت و معلولی رو به “خالق” و “مخلوقی” نسبت بدیم,یکجای کار میلنگه! یا حداقل ما تعریف و تفسیر کاملی از رابطه ی علّت و معلولی نداریم! چون تمام عللی که باهاشون سر و کار داشتیم,به نحوی با ماده سر و کار داشته,و ما هم از وقتی “بودیم” ماده “داشتیم”!
مگر اینکه در یک فضای ابتدایی قرار داشته باشیم مثل لحظه ی بیگ بنگ,که از ابتدا چیزی به نام ذره یا ماده وجود نداشته باشه! تاااااااازه در این صورت میشه درباره علّتی بحث کرد,که “علّت های مادی ما,معلول او باشند!”
همون کسی که علارغم نام منحصربفردش (خالق) تفاسیر بسیار گوناگون و حتی ضد و نقیضی ازش ارایه میشه….
با این توصیف,من حتی بر خودم,در مقام انسانی که پا از علل و جهان مادی فراتر نگذاشته,برای باور نداشتن “خالق” خرده نمیگیرم(با اینکه اعتقاد دارم!) پس دلیلی هم نمیبینم بر دیگران خورده بگیرم.چون کسی به حقوق شخصی من داره تعرض نمیکنه!اما اگر من وجود خالق رو بخوام به زور به دیگران بقبولانم,در واقع “من” متعرض حقیقی هستم که دارم به حریم شخصی تفکر افراد,درحالی که تفکرشون خطری برام نداره,تعرض میکنم!
همونطور که دیدم,کسانی کع ادعای ایمان به خالق هستی رو دارند,به بهانه ی آن,بیشترین تجاوز و تعرض رو به حریم شخصی دیگران در طول تاریخ مبذول داشتند 🙂 بیاین یاد بگیریم :
۱.با دلیل بهم بحث کنیم
۲.منطقی نتیجه گیری کنیم,نه “از پیش تایین شده!”
۳.به قصد یادگیری بحث کنیم,نه “قبولاندن!”
۴.منطق به خرج بدیم,نه خشم!
مرسی از همگی 🙂 مثل این میمونه که سر وجود خودکار یا رنگ جوهرش با هم دعوا بگیریم…درسته تضاد منطقیه,ولی خوب دعوا نداره 🙂
پنجشنبه, ۱۹ام بهمن, ۱۳۹۱
محمد شعری را که اشاره کردی را من در اینترنت نیافتم متاسفانه
جمعه, ۲۰ام بهمن, ۱۳۹۱