مقدمه مترجمان
«مارکسیسم درستآیین نه به معنای پذیرش غیر انتقادی نتایج پژوهشهای مارکس است، نه به معنای ایمان به این یا آن اصل و نه تفسیر از یک کتاب مقدس است. کاملا برعکس، درستآیینی در مارکسیسم صرفا به مسئله روش مربوط میشود و حاوی این باور علمی است که راه دستیابی به حقیقت، ماتریالیسم دیالکتیکی است[۱]…».
طنین این جملات یکبار دیگر ما را به برحق بودن بینش مارکسیستی در تفسیر و تغییر جهان رهنمون میکند؛ جایی که قرار است هر چیزی سرجای خودش قرار بگیرد آنهم بواسطه تحلیل مشخص از شرایط مشخص: پس بیایید آگاه باشیم در لحظهای که آرمانهای لیبرال دمکراسی در صدد یکی انگاشتن تمامی لحظات تاریخی در هر گوشه از این جهان نابرابر هستند، در لحظهای که جریانهای حزبی، پراکسیس را به یک ماتریالیسم مکانیکی تقلیل میدهند، در دقیقهای که خاورمیانه تلنبار از مداخلات امپریالیستی و ستم طبقات محلی حاکم است؛ تنها با تحلیل مشخص از شرایط مشخص است که میتوان شرایط امکان خلق جهانی دیگر را ترسیم کرد. در این دقیقه تاریخی است که مارکسیسم بعنوان یک آلترناتیو رهاییبخش و مبتنی بر دیالکتیک انقلاب بجای طرد فرودستان قومی-مذهبی، باید تمامی مسائل را دوباره در یک کلیت تاریخی-انضمامی گردهم آورد. جنگ، ظهور اسلامیزم رادیکال، ناسیـونالیـسمهای تنگنظرانه، ستم طبقاتی و قومی همه آن لحظات آشفتهای هستند که اگر در کلیت انضمامی گرد هم نیایند نمیتوان امیدوار به خلق جهانی دیگر بود؛ برای همین جهان تاریخی کُردها هم خارج از این کلیت انضمامی نیست.
تحلیل مشخص از شرایط مشخص در رابطه با کُردستان ما را رهنمون به این ایده میکند که تلنباری از سنت ستمدیدگان در انتظار خلق یک لحظه سرنوشتساز تاریخی است. اما از یکسو نبود یک انترناسیونالیسم رهاییبخش، مارکسیسم را در مواجهه با مسئله ملی کُردستان دچار یک فقر انضمامی میکند و از سویی دیگر کُردها را مواجهه با یک امپریالیسم درهندهخو. بنابراین در این دقیقه تاریخی است که باید خود را از بند دوگانگیهای غیردیالکتیکی وارهانیم و اعلام کنیم که فراتر از همه جهانی دیگر ممکن است، کُردستانی که مبتنی بر سنتستم دیدگان همزمان که در برابر امپریالیسم مقاومت میکند، همزمان پیشرو خلق تجربهای نوین برای آزادیخواهی در این منطقه از جهان باشد. اما چنین بدیلی بدون برآشفتگی سوژههای جمعی، بدون حرکت زنان و مردان رنجور، بدون فوران بارقههای ستمکشان تاریخ میسر نبوده و نیست. در این لحظه سرنوشتساز بحرانی باید با کمک آگاهی تاریخی یعنی همان سنت ستمدیدگان آگاه بود که نه در بند نقطه نگاه پوزیتیویسم امپریالیستی افتاد و نه در دام تحلیلهای مکانیکی اکونومیست امپریالیستها: برای اینکه خواست کُردستانی آزاد و مستقل یک خواست سیاسی برحق است. بنابراین یگانه راه یک دانش انضمامی مبتنی بر سنتستمدیدگان برای خلق یک کُردستان آزاد است، یک سوسیالیسم انسانی و دمکراتیک که در آن هر گونه انسانی رها از هرگونه ستمی باشد. اما نباید فراموش کرد از یکسو حمایت انترناسیونالیستی در پایینترین حد خود قرار دارد و از سویی دیگر قدرت امپریالیسم در بالاترین حد خود؛ این همه آن کلیتی است که باید از آن شروع کرد.
کُردستانی دیگر ممکن است، همانگونه که جهانی دیگر ممکن است!
***
مبارزه کُردها برای رهایی ملی، یکی از طولانیترین مبارزات در خاورمیانه است. سی میلیون کُرد، بزرگترین گروه قومی در جهان هستند که دولت ندارند. در اواخر جنگ جهانی اول، قدرتهای بزرگ، مناطق کُردنشین را بین چهار ملت تقسیم کردند: ایران، عراق، سوریه و ترکیه که بیشترین کُردها در آنجا زندگی میکنند. در آنزمان رئیس جمهور آمریکا وودرو ویلسون[۲]، وعده داد که طی چهار سال آینده، کُردها دولت مستقل خود را خواهند داشت. اما معاهده لوزان (۱۹۲۳)[۳] که به ایجاد دولت ترکیه، عراق و سوریه منتهی شد، با میانجیگری جامعه بینالملل، کنترل عراق و نفتش را به انگلستان داد. مبتنی بر این معاهده، سرزمین تاریخی کُردها میان ترکیه، عراق، سوریه و ایران (امپراتوری سابق پارسی، که در زمان جنگ توسط انگلستان تصرف شد) تقسیم شد و کُردها توسط آمریکا و دیگر قدرتهای بزرگ رها شدند. این رها شدن، آغازگاه نقض بسیاری از وعدههای داده شده بود. اما این مانع از مبارزه کُردها برعلیه ستم نشد، مبارزه بر علیه دولتهایی که آنها را در بند کشیده بودند.
فریب قدرتهای بزرگ امروز هم همچون پس از جنگ جهانی اول، آشکار است. در حالی که آمریکا و اتحادیه اروپا از کُردهای عراق پشتیبانی میکنند. همزمان آمریکا، اتحادیه اروپا و نیروهای ناتو، حزب کارگران کُردستان (PKK) را یک سازمان تروتریستی میدانند؛ تا جایی که در انگلستان فعالیت PKK بعنوان یک سازمان تروریستی ممونع است. در مبارزه مسلحانه طولانی PKK بر علیه دولت ترکیه، بیشتر از هزاران اندام این سازمان، زندانی، شکنجه و کشته شدهاند. امروز هم، علرغم آتشبس جاری، رهبر PKK عبدالله اوجالان[۴]، همچنان در زندان ترکیه بسر میبرد. نگه داشتن کُردها، دور از هم در میان دولتها، استراتژی قدرتهای اصلی در قرن بیستم بوده است، تا جایی که این قدرتهای بزرگ، به دولتهای محلی اجازه به پیش بردن سرکوب کُردها را میدادند. این همان استرتژی ترکیه، سوریه و ایران زمان پهلوی- چه پدر چه پسر- بود و عراق زیر حکومت صدام حسین، که بسیار بیرحمانه کُردها را سرکوب کرد.
هنگامی که در سال ۲۰۰۳ آمریکا به عراق حمله کرد، میانجی قرار دادن کُردها را مغتنم شمارد؛ کُردهایی که مخالف صدام حسین بودند. آمریکا نخست با برجسته کردن ستمهایی که کُردها متحمل آن بودهاند -بویژه کشتار جمعی حلبچه ۱۹۸۸- از آنها به گونهای ایدئولوژیکی بعنوان یک واسطه برای اهدافش استفاده کرد. بنابراین آمریکا در آنزمان پشتیبان صدام حسین برای مقصر دانستن ایران در جنگ بود و در جنگ اخیر عراق هم، از مناطق کُردنشین بعنوان پایگاههایی برای حملاتش استفاده کرد. آمریکا با واگذار کردن یک خودمختاری تاثیرگذار به کُردها و بواسطه استراتژی تفرقه بیانداز و حکومت کن، که مستقیما آن را رهبری میکرد، ساختار فراقهای در إشغال دولت عراق را تداوم بخشید، که این به نوبه خود باعث شد که دولت اسلامی –داعش-[۵] رشد کند. به بیانی دیگر خیز داعش نتیجه بیگانگی مسلمانهای سنی در دولت عراق بود، دولتی که ساخته دست آمریکا است. بنابراین همانطور که آشکار است، تهدید فعلی داعش محصول مستقیم سیاستهای آمریکا در عراق است.
در وضعیت کنونی، آمریکا از یکسو خواهان ناحیه خودمختار کردستان عراق است، برای اینکه آنها میخواهند از آن در برابر تهدید داعش استفاده کنند. اما از سوییدیگر آنها همچنین کُردستانی ضعیف و چندپاره در میان ملتها را بر یک کُردستان آزاد و متحد ترجیح میدهند. کُردستان عراق از لحاظ نفتی ثروتمند است که توسط شرکتهای نفتی آمریکا تحت سلطه در آمده است. همچنین کُردستان عراق نفت اسرائیل و ترکیه را -در حالی که بر دیگر کُردها ستم میکند- تامین میکند. بنا به نقل از مجله تجارتی آمریکا: «این حقیقت که کُردها خواهان معامله با اسرائیل هستند، دلالت بر این دارد که آنها بیشتر خواهان دنبال کردن سیاستهای خارجی والامنشانه هستند و حاضر به تجارت با همسایگان عرب، که فروش نفت خام را به اسرائیل تحریم کردند، نیستند». از یکسو نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتنیاهو آشکارا از استقلال کُردستان عراق دفاع میکند اما از سویی دیگر در مخالفت با استقلال کردستان در تمامیت خود، کاملا ثابت قدم است. اسرائیل به یک عراق ضعیف و چندپاره امیدوار است. همچنین امیدوار است که استقلال کُردستان عراق منتهی به چنین تکانههایی در ایران هم شود.
این حقیقت که آمریکا، ترکیه و اسرائیل در حال بازی با کُردستان در زمین خودشان هستند، برای یک دقیقه تاریخی هم نباید مبارزه کُردها برای استقلال را برهم زند. به بیانی دیگر مبارزه نباید منحرف شود و صرفا محدود به یک دولت کوچک طرفدار امپریالیستی در شمال عراق باشد؛ آنهم به بهانه اینکه مطالبه کامل یک کُردستان مستقل و متحد، پیش زمینهای برای سرگردانی کُردها خواهد شد.
رهبری کردستان عراق، برای مورد اعتماد واقع شدن معاملات بیشماری با بسیاری از نیروهای ارتجاعی انجام داده است. در گذشته آنها حتی از عملیات نظامی ترکیه بر علیه PKK حمایت کردهاند. حتی امروز هم، باو جود یک موافقت همگانی در درمیان کُردها برای مواجهه با تهدید داعش، این حمایتها تداوم دارند. یک تحلیلگر درباره عرضه اسلحه میگوید: «که شاید این روند به وسیله PKK به پایان برسد اما آیا مسعود بارزانی، رهبر کُردهای عراق، واقعا تمایل دارد که این اتفاق بیافتد؟ من فکر نمیکنم». نیروهای کُردستان عراق تا کنون نتوانستند در مبارزه برعیله داعش و یا نجات ایزدیها در کوههای شنگال چندان موفق عمل کنند. در حالی که مبارزه توسط نیروهای PKK در ترکیه و متحدانش در سوریه انجام میشود. به نقل از یک منبع کُردی: «بارزانی و دستگاه امنیتیاش ناتوان در تشخیص این بودند که نیروهای داعش در حال تکرار یک کشتار جمعی دیگر، مشابه أنفال در اواخر دهه ۸۰ هستند، هنگامی که ۱۸۲ هزار روستایی کُرد که بسیاری از آنان زنها و بچهها بودند، قتل عام شدند. مقامات آمریکا گزارش کردهاند که دفاع در شنگال بسیار ضعیف است و نیروهای پیشمرگه بدون یک مبارزه کنارهگیری کردند. کُردهای ایزدی هرگز رهبر حزب دمکرات کردستان را برای این اشتباه تاریخی نمیبخشند و سالها طول خواهد کشید تا زخمهای وحشتناکشان بهبود یابد». این نوع از «همکاری» توسط قدرتهای بزرگ، تازه نیست.
مارکس[۶] و انگلس[۷] منتقد سرسخت کشیدهشدن جنبشهای ناسیونالیستی کوچک در نقش نمایندگی امپریالیستی در قرن نوزدهم بودند. چیزی که در بخشهایی از جنبش جمهوری ایرلند، برای دوبار در سالهای ۱۹۷۰و۱۹۲۰ اتفاق افتاد. اینبار در کوسوو با پیوست ارتش آزادیبخشش به نیروهای زمینی ناتو در جنگ بالکان اتفاق افتاد. چیزی که دوباره برای نیروهای مخالف لیبی تحت نظر جنگ هوایی ناتو در ۲۰۱۱ و ارتش آزادیبخش سوریه اتفاق افتاد که همراه با عواقب فاجعه بار در هر دو مورد بود. استفاده از عناصر یک جنبش مردمی برای از سر راه برداشتن رژیمهایی که غرب خواهان آنها نیست، برای مدتی طولانی آشکارا بخشی از استراتژی نئوفاشیسم بوده است. در وضعیت کنونی هم، در جهانی که نیروهای سوسیالیستی و جنبشهای آزادیبخش ملی به نسبت نسلهای گذشته ضعیفتر هستند، چنین چیزی چندان دور نیست.
یک کُردستان مستقل در سراسر منطقه، یکی از آن بدیلهایی است که میتواند داعش را متوقف و رهبری کردستان عراق را به حاشیه براند. پیمانهای بعد از جنگ جهانی اول در حال شکسته شدن هستند، اما این درهم شکستن به نفع نیروهای ارتجاعی است. یک کُردستان متحد و آزاد، فانوسی برای مبارزه آزادیبخش ملی بر میافروزد که نتایجی محبوب و پیشروانه خواهد داشت. کُردستانی متحد و آزاد میتواند در وضعیعت فعلی خاورمیانه، همان تاثیری را داشته باشد که پیروزی کنگره ملی آفریقا[۸] بر آپارتاید[۹] در شمال آفریقا داشت. این میتواند شروع یک قطب، یک جاذبه سیاسی و یک سرزمین آزاد باشد، که برای داعش غیر قابل رسوخ و برای قدرتهای امپریالیستی بسیار مشکل باشد که تحت عنوان همکاری، از آن بهرهبرداری کنند. دقیقا به همین خاطر است که امپریالیسم خواهان این کُردستان نیست. خواست یک کُردستان تماما مستقل و متحد، همراه است با خواست توقف کمک سعودیه، قطر و ترکیه به داعش: اینگونه میتوان مسیر رخدادها را از نو بازنویسی کرد.
کُردها یک سابقه طولانی و شجاعانه در برابر امپریالیسم دارند، اما تعدادی از رهبران کُردستان عراق، در حال فروختن این میراث هستند. کُردها از زیان سایر کُردها یا فلسطینیها سودی نمیبرند. بهترین دفاع در برابر داعش ایستادگی در برابر تسلیحات آمریکا و قراردادهای نفتی غرب است. بعضی از کُردها میگویند: «ما در برابر حمله کنونی داعش چکار باید بکینم؟» و شکارچیهای طرفدار جنگ که هم اکنون در حال نوشتن تاریخ خاموش فاجعههای ناشی از مداخلات پیشین هستند، فریاد میزنند: «که این فرق میکند ما نمی توانیم که به کُردها اجازه بدهیم تنها بجنگند». ما اکنون از تجربه گذشته میدانیم که گفتن اینکه « باید کاری کرد برای اینکه هیچ چیزی نمیتواند بدتر از این باشد» مثل یک طبل توخالی است. ما گفته بودیم که هیچ چیزی نمیتواند بدتر از صدام باشد، چراکه او قاتل مردمش بود، اما جنگ و إشغال بر مرگ و رنج تلنبار شد. ما در لیبی گفتیم که بنغازی سقوط خواهد کرد، چیزی بدتر از نیست، اما آنچه پس از آن اتفاق افتاد بدتر بود، ۳۰ هزار مردند و کشور به یک منطقه بلاخیز تبدیل شد که از آن سلاح به کل منطقه بخش میشود.
پاسخ ما باید «بله» باشد، برای اینکه کُردها حق دارند برای دفاع از خود مسلح باشند، اما همچنین توافق با آمریکا به این معنی خواهد بود، که بمبارانهای عملیات جنگی، ویرانی بیشتری را بر مرگ تلنبار میکنند. همچنین این توافق، توازن نیروهای مرتجع در میان کُردها را افزایش میدهد. در حال حاضر، بهترین حمایت قدم برداشتن بسوی یک کُردستان متحد، همراه با بهرهبرداری کردن از اختلاف میان قدرتهای ناتو است. این همچنین بهترین راه برای پایان حاکمیت داعش در درازمدت است.
John Rees
August 17, 2014
مترجمان:S-A, Z-F J-R, K-A, K-R, M-M, M-R, N-F,
***
منبع:
The way to stop the Islamic State is a united, free Kurdistan – just what the US does not want the US does not want
http://www.counterfire.org/articles/analysis/17381-the-way-to-stop-the-islamic-state-is aunited-free-kurdistan-just-what-the-us-does-not-want.
جان ریز(۱۹۵۷) یکی از چهرههای سرشناس و یک نویسنده فعال در انگلستان است که از سازمان دهندگان تجمعهای مردمی است. از کتابهای مهم او میتوان «جبر انقلاب»، «امپریالیسم و مقاومت»، «مارکسیسم انگلس» «تاریخ سیاسی جهان مدرن»، «تاریخچه انقلابهای عربی» نام برد. او همچنین یکی از بنیانگذران ائتلاف مبارزه بر علیه جنگ است.
[۱]. گئورگ لوکاچ(۱۹۷۱-۱۹۸۵) در «تاریخ و آگاهی طبقاتی».
[۲]. Woodrow Wilson(1856-1924)
[۳]. Treaty of Lausanne (1923)
[۴]. Abdullah Ocalan
[۵]. IS, formerly ISIS
[۶]. Marx
[۷]. Engels
[۸]. ANC’s victory
[۹]. apartheid
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
اگر چپ در اروپا واقعیت مذهبی را نادیده می گیرد
اما چپ در خاورمیانه ناسیونالیسم را حتی از جنس انقلابی اش اضافی تلقی می کند.
رفقا بیایید فراتر از حس مالکیت بیاندیشیم.
رفقای ما در ایران حاضر به تحلیل مشخص از شرایط مشخص
در رابطه با کردستان نیستند و اگر سکوت پیشه نکنند
یک مسئله کاملا سیاسی را به یک مسئله هویتی ـ فرهنگی تقلیل می دهند.
اگر فرقه گرایی مذهبی در خاورمیانه مارکسیسم را به اضمحلال برده است
در ایران هم خود ناسیونالیسم ایرانی مواضع چپ را به سکوت وا داشته است… کجا هستند داعیه داران تغییر جهان
که صدایشان فقط به شاگردانشان در موسسه ها می رسد.
بنا به تعبیر لوکاچ: رفقا بیایید روراست باشیم.
شنبه, ۷ام مرداد, ۱۳۹۶