چشم انداز پرشور
نوشته از: مجاهد کبیر سعید محسن
(توضیح: در سالگرد چهارم خرداد، در راستای نیازهای جنبش آزادیخواهی مردم ایران، بهتر دیدم هدیه یی از آن قهرمانان فراموشی ناپذیر به ویژه برای جوانان مبارز و آزادیخواه تقدیم کنم. مقاله چشم انداز پرشور از قهرمان بزرگ رهایی میهن و آزادی مردم ایران، در شمار نخستین سندهای تاریخی و نظری جنبش نوین انقلابی مردم ایران است که برجسته ترین نیاز دوام جنبش یعنی سازمانیافتگی و داشتن تشکیلات را به بحث می گذارد. همان نیاز حیاتی که مأموران مطبوعاتی و تروریستهای اینترنتی وابسته به رژیم در داخل و خارج کشور، حتی یک لحظه از تبلیغات کین توزانه بر ضد آن باز نمی ایستند. دری که محمد حنیف نژاد و سعید محسن و دیگر یارانشان به سوی این مسیر گشودند، اکنون خوشبختانه از بدنه نیرومند و سترگی همچون تشکیلات سازمان مجاهدین خلق ایران برخوردار است. این سرمایه بزرگ را باید سپاس گفت و ریشه ها و مبانی اش را به یاد آورد و گرامی داشت-احمد مجد-۳خرداد۱۳۹۶).
چشمانداز پرشور
سؤالی که امروز برای اغلب افراد، بهویژه آنان که استنباط سازمانی قوی ندارند و کسانی که دارای قدرت درک شرایط و امکانات موجود نیستند، وجود دارد، این است که: «آیا در چنین شرایط سهمناکی مبارزه پیروز امکانپذیر است»؟
این پرسشی است که امروز پرسندهاش زیاد و پاسخگویش کم است.
منشأ این سوال چیست؟
گذشته از عوامل تاریخی و مبارزات ناکام گذشته که در پیدایش چنین سؤالی مؤثرند، باید به پدیده دیگری که زاییده شرایط زمانی است بیشتر توجه داشت.
شرایط میهنی و کانونهای ملتهب گوشه و کنار جهان نشان دادهاند که کسب پیروزی در مبارزه امری آسان نیست. برای کسب پیروزی در میدان نبرد، دست پر باید داشت.
اندیشه، جسارت، جانبازی، پرهیزکاری، سعه صدر، صداقت، حل شدن در امر نبرد، اینها و نظایر اینها سکههایی است که برای کسب پیروزی باید همراه داشت. به این ترتیب، مبارزه پیروز آنطور که بسیاری در گذشته گمان میکردند، امر ساده یی نیست. بلکه از مشکل ترین مسائل عصر ماست. ساده اندیشی در این مورد سرانجامی جز ناکامی نخواهد داشت و درست در همین جاست که ناکامیهای گذشته وقتی با اقدامات ضدمردمی رژیم توأم میشوند افراد را تحت تأثیر منفی و کشنده خود قرار میدهند. در این زمان ترس و ناامیدی به صورتهای مختلف ظاهر میشود. عدهیی به بهانه اینکه دارای سرمایه کافی برای ورود به بازار نبرد نیستند، میترسند، عدهیی به منفیبافی روی میآورند، زیرا از اعتراف به ترس خود شرمسارند. گروهی به لفاظی و سیاست بازی میپردازند چون از درهم ریختن شخصیت مجازی خود هراس دارند و نمیخواهند مشت خالی خود را باز کنند. عدهیی در زیر بار نارسایی اندیشه منکوب میشوند و عدهیی هم که خود را پیشکسوت میانگارند به پند و موعظه میپردازند و توصیه میکنند که شتر رمیده را به حال خود واگذارید.
در چنین شرایطی همه چیز سهمگین جلوه میکند. هر عمل رژیم دلیل بر قدرت شکستناپذیر او جلوه میکند. دشمن با دامن زدن به این شرایط چنین مینمایاند که تفوق مطلق از اوست و سیهروزی و شکست از آن حریف. بیهوده نیست که برای بسیاری نحوه فشار دستگاههای جاسوسی دشمن سخت هراسآور است و زندان و وقایعش موجب وحشت.
تحت شکنجه بودن، تیرباران شدن، در زیر سرنیزه جلادان جاندادن، سالها در سلول زندان بهسربردن، چیزهایی هستند که حتی تصور آنها موی بر اندام آدمی راست میکند. متواری بودن، گرسنگی، فقر، خانه به دوشی، و در عینحال جوانی و شادابی، لباس ساده پوشیدن و به اندک ساختن، خانه و کاشانه را ترک گفتن، ترک زن و فرزند و عزیزان در راه هدفهای عالی انسانی، کارهایی هستند که درنظر آنان تنها از عهده افراد نادرالوجود و خارقالعاده بر میآید. آنان که دچار چنین اضطراب درونی میگردند در زمینه مبارزه و سیاست دچار مالیخولیا خواهند گشت.
ولی با تمام اینها سدهای راه تکامل شکستپذیرند و این امر ناشی از ماهیت آنهاست و ما نه تنها چنین رویدادها را دلیل سرخوردگی و یأس نمیگیریم، بلکه معتقدیم آنها خوبند و بسیار هم خوبند. زیرا تنها شدائد و شرایط مشکلاند که یک عصیانگر انقلابی را آبدیده میکنند.
این که زمان و شرایطش ما را در جهت پذیرش ایدئولوژی «شهادت انقلابی» رهنمون شده اند، بسیار خجسته است و خجستگی بیشتر آن گاه که ما مردانه چنین سیر شورانگیزی را پذیرا شویم.
پیدایش مرز جنبش و ضدجنبش
شرایط سخت و دشوار عامل مرزبندی دقیق بین جنبش و ضدجنبش است. پیدایش مرز بین جنبش و ضدجنبش، انقلاب و ضدانقلاب خود دلیل بر تکامل مبارزه است. زیرا تنها در چنین صورتی است که برای فرصتطلبی و سازشکاری محلی باقی نخواهد ماند.
فرصتطلبان و سازشکاران و آنها که به اصطلاح یکی به نعل میزنند و یکی به میخ، مواضع خود را از دست خواهند داد و در این شرایط تنها مردان مصمم هستند که بار سنگین نبرد را به دوش میکشند و دارای قدرت ادامه نبرد و بسیج برای آگاه نمودن تودهها در هرگونه شرایط سخت میباشند.
آیا درک این مسأله برای همه میسر است؟ مسلماً نه. تنها کسانی قدرت این کیفیت را دارند که به اندیشه علمی و اراده مجهزند، شرایط را عمیقا میشناسند و مطابق با شرایط، در خود، آمادگی ایجاد میکنند. بر ماست که بکوشیم تا در شمار چنین افرادی درآییم. سازمان دربرگیرنده این عناصر نیز سازمانی است که خود ثمره شرایط خاص و دشوار محیط است. «بین ریشه های رابطه وجودی چنین سازمانی و شرایط محیط رابطه مستقیمی وجود دارد».
شکل سازمانی در شرایط خاص محیط:
رژیم موجود دارای شکل پلیسی است و قوای اطلاعاتی برای او جنبه محوری دارد. تکامل رژیم را در وهله اول و مقدم بر همه بایستی در تکامل سازمانها و نیروهای جاسوسی اش جستجو کرد و به همین جهت رژیم سعی وافر به گسترش تور پلیسی و جاسوسی اش جستجو کرد و به همین جهت رژیم سعی وافر به گسترش تور پلیسی و جاسوسی و احیای مظاهر آن یعنی وحشت و اضطراب و بی اعتمادی در افراد نسبت به یکدیگر ولو به طریق تصنعی دارد.افشاندن بذر بیاعتمادی و اضطراب مهمترین وسیلهیی است که رژیم جهت کنترل مردم به کار میبرد.
با توجه به خصوصیت پلیسی رژیم، دفاع از تز سازمان سیاسی محدود در مقابل سازمان سیاسی گسترده، دفاعی است منطقی و مطابق با شرایط حاکم بر محیط. زیرا دشوار است که بتوان یک سازمان سیاسی گسترده را برای مدت طولانی در دامان یک سیستم پلیسی حفظ کرد. زیرا برای یک سازمان سیاسی گسترده، خطرتماس با تور نامرئی پلیس به مراتب زیادتر از یک سازمان سیاسی محدود است.
با توجه به خصوصیات رژیم و شرایط حاکم بایستی برای خلق چنین سازمانی، اصول زیرا به عنوان اصول سازمانی پذیرفت:
۱. تبدیل کمیت به کیفیت نیرومند:
آیا این محدودیت به این معنی است که نفرات یک سازمان سیاسی از چندین نفر متجاوز نباشد؟ نه، بلکه منظور تبدیل کمیت محدود به کیفیت نیرومند و گسترش بالقوه سازمان است، نه بالفعل. باید گسترش را در خمیره سازمان ذخیره کنیم و نیروی کیفی سازمان را فزونی بخشیم.
در صورتی که یک سازمان سیاسی محدود دارای گسترش بالقوه و نیروی کیفی کافی باشد، در هنگام مقتضی قادر است که گسترده شود و پایگاههای خود را در اقصی نقاط خلق کند. گسترش بالقوه و کیفی از نظر عملی یعنی اینکه هر فرد از چنان کیفیت و خلاقیتی برخوردار باشد که بتوان وجود یک سازمان نیرومند را در او ملاحظه کرد و به این وسیله قادر باشد که نقص کمی سازمان را جبران سازد. چنین عناصر ارزندهیی مجهز به نیروی اندیشه و دستاوردهای ارزنده در زمینه های سیاسی، اقتصادی، ایدئولوژیک و سازماندهی است. دارای یک استنباط سازمانی روشن و یک شناخت عمیق از کم و کیف جامعه و دارای قدرت جمعبندی تجربیات است. صاحب ابتکار و خلاقیتی در توجه کردن است و قادر به درک مسائل امنیتی به معنی تجهیز خود و سازمان در مقابل توطئههای پنهانپژوهان پلیس و ایجاد بارویی نفوذناپذیر به گرد سازمان میباشد و خلاصه اینکه او تجسم و تبلور آن چیزی است که در آینده تمام جامعه باید آن گونه باشد. او حامل چنین پیامی شورانگیز و جذاب برای مردم است.
۲. بالابردن دانش سیاسی:
یکی از ویژگیهای خطرناک سیستم پلیسی شیوع تفکرات اپورتونیستی(فرصت طلبی) است. دو علت میتوان برای شروع چنین تفکراتی برشمرد.
الف: حادشدن شرایط مبارزه و این که شرایط سخت عده یی را به جای عمل وادار به خیالبافی میکند.
ب: اقداماتی که از طرف سازمانهای فرهنگی منحط و مخدر پلیس برای اشاعه این اندیشه ها صورت میگیرد.
این اقدامات در همه جا به چشم میخورد. از کلاسهای درس دانشکده گرفته تا پایین ترین اجتماعات فرهنگی، از طریق علمی ترین کتب درسی، تا ساده ترین مجالس روضه خوانی… فرصت طلبی و ابن الوقتی- یعنی «منافع جمع را فدای منافع فردی ساختن، سود فردی را بر منافع جمع ارجح داشتن»- از خطرناکترین دشمنان یک سازمان انقلابی است که بایستی به آن به شدت مبارزه شود و از ظهور چنین افکاری به طور جدی جلوگیری گردد. راه جلوگیری از به وجود آمدن چنین افکاری بالابردن دانش سیاسی افراد سازمان میباشد.
۳. اصل تخصص در عضوگیری با توجه به حاکمیت سیستم پلیسی
یک سیستم پلیسی در جهت گسترش تور نامرئی خود میکوشد تا در هر سازمانی رخنه کند و برای این منظور از تنها راه نفوذبه سازمان یعنی مسأله عضوگیری استفاده میکند. به همین جهت بایستی ر انتخاب افراد جدید سازمان بسیار دقیق و هوشیار بود و به این وسیله این راه را مسدود ساخت. عضوگیری باید تها از طریق افرادی صورت گیرد که ورزیدگی و تخصص لازمه را برای این منظور کسب کرده باشند. بی تجربگی و ساده اندیشی در این مورد، به معنی به بازی گرفتن موجودیت سازمان(*)است.
۴. بهرهگیری از زمان و انرژی بهمثابه دو عامل حیاتی و تعیینکننده:
یک سیستم پلیسی میکوشد که با وسایل مختلف دو عامل تعیین کننده زمان و انرژی را تباه سازد. یک رزمنده آگاه برای مقابله با این برنامه ضدمردمی رژیم باید از این دو امکان حیاتی یعنی زمان و انرژی بهره گیرد و از اتلاف آنها جلوگیری کند. آن گاه که توانستیم از این دو عامل حداکثر استفاده را ببریم صاحب ارادهیی شکست ناپذیر خواهیم بود.
از آن چه گفته شد میتوان چنین نتیجه گرفت که شرایط دشوار کنونی برایمان نه تنها بد نیست بلکه از آنجا که دشواریها تعیینکننده مرز دقیق بین جنبش و ضدجنبش، انقلاب و ضدانقلا اند، انتخاب طبیعی، پایه و اساس پیدایش عناصر ارزنده و در نتیجه رهبری خواهد بود و حکومت عادات و سنن که منجر به پیدایش یک رهبری مصنوعی میشد، نابود میگردد، تنها در این صورت است که رهبری و زعامت را کسانی بهعهده خواهند گرفت که صلاحیت و شایستگی خود را برای احراز این مقام نشان دادهاند و این همان شیوهیی است که در مبارزات ضدامپریالیستی جهان به چشم میخورد. پس بر ماست که دشواریها را استقبال کنیم و نگذاریم توسط آنها منکوب شویم.
——-
*) البته مقصود این نیست که فقط عده معدودی متخصص، به امر عضوگیری پرداخته و سایرین در این مورد هیچ مسئولیتی نداشته باشند. بلکه بی تجربگی افراد عضوگیر بایستی با استفاده از تجربه برادران و مشورت با آنان جبران گردد و در ضمن افراد پس از عضوگیری صحیح و دقت کامل در نکات مهم آن، تخصص لازمه را کسب خواهند نمود.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.