رییس بنیاد باران گفت: دین خدا جاودانه است و اصل دین کهنگی و نویی ندارد، اما اندیشه انسان کهنگی و نویی دارد. باید بدانیم با کدام پیش فرض ها به سراغ دین خدا می رویم و چگونه آنها را استنباط میکنیم و چگونه میتوانیم به پرسشهای زمانه پاسخ دهیم و برای رفع نیازهای تازه به راهکارهایی از اسلام برسیم.
سیدمحمد خاتمی در اولین نشست بنیاد باران در سال ۹۶ با تبریک سال نو به همه کسانی که ایران را دوست دارند و تبریک میلاد امام علی (ع) و بعثت پیامبر اسلام (ص) بیان کرد: طی این سالهای گذشته اسلام ستیزی و به طور خاص ایران ستیزی در جهان، مطرح و منشا آثار بوده است که عمدتا از سوی سیاستمداران مطرح و سعی میشود که افکار عمومی دنیای اسلام و غرب را تحت تاثیر قرار دهند و به اهداف خاص خود برسند.
وی با بیان اینکه اسلامستیزی پدیدهای جدید و مربوط به نیمه دوم قرن بیستم است، افزود: تعارض میان ادیان از جمله اسلام با دیگر ادیان در طول تاریخ به نحوی از انحا وجود داشته است ولی بیشتر تقابل بین پیروان ادیان با یکدیگر بوده است؛ مثلا در جنگهای صلیبی که جنگهای مقدس نام گرفت، با استفاده از انگیزهها و انگارههای مردم مسیحی برای بازپس گرفتن یا اشغال بیتالمقدس به این سوی زمین آمدند و جنگی بود که در تاریخ ثبت شد یا مثلا آنچه آنرا پایان قرون وسطی میگویند یعنی فتح قسطنطنیه توسط سلطان محمد فاتح و تبدیل آن به اسلامبول (و بعدها استانبول) و شکست روم شرقی و پایان حاکمیت مسیحی بر این نقطه از جهان. این جنگها و جنگ صلیبی منشا کینههای بزرگ و ذهنیتهای تاریخی سخت میان دو طرف جنگ یعنی مسیحیان و مسلمانان شده است و این کینه با تهاجم ترکان به اروپا و مسایلی که در پی آن پیش آمد، تشدید شد.
خاتمی گفت: مساله اسلامستیزی و قبل از آن دینستیزی یک پدیده بسیار جدید است که از متن تاریخ و تمدن غرب و روح تمدن غرب یعنی تجدد و مدرنیته درآمد؛ هر چند منادیان آشکار تجدد و نویسندگان دوران روشنگری در اروپا و به طور خاص فرانسه، گرایشهای دینسیتزانه داشتند اما نمیتوانیم بگوییم تمدن غرب یک تمدن دینستیز است؛ گرچه حاصل این تمدن منجر به این شد که دین از عرصه حیات اجتماعی بیرون برود و نهایت چیزی که تجدد خواستار آن بود، سکولاریسم بود.
وی با بیان اینکه سکولاریسم، دینستیزی نیست اظهار کرد: سکولاریسم میگوید دین نباید در عرصه حیات اجتماعی دخالت کند حتی بعضی از سکولارها و استوانههای تجدد برای دین احترام زیادی قائل هستند اما معتقدند که حاکمیت باید در دست عقل انسانی باشد و در تشریح بایدها و نبایدها دین نباید دخالت کند. چهرههای بارز روشنگری مثل ولتر گرایش دینستیزی داشتند و علیه مسیحیت کار میکردند اما بعضی از آنها اسلام یا دست کم پیامبر اسلام را ستایش کردند.
خاتمی گفت: دینستیزی در دوران مارکسیستها مطرح شد و نیز نوعی دینستیزی خاص مثل یهودیستیزی از دل یک جریان -که حاصل تمدن غرب بود- یعنی نازیسیم آلمانیها و فاشیسم ایتالیاییها مطرح شد.
وی درباره اهمیت درک چگونگی مواجهه شرق با تمدن غرب اظهار کرد: در یکی از صحبتهایی که در خارج از کشور داشتم، گفتم شما در سراسر دنیای اسلام، ستیز با ادیان دیگر را در تاریخ اسلام نمیبینید؛ البته سیاستمدارانی بودهاند که هم به مسلمان و هم غیرمسلمان ظلم کردهاند و حتی به بهانههای دینی این کار را کردهاند اما ربطی به دین نداشته و قرنها مسلمانان با غیرمسلمانان زندگی کردند و یهودستیزی محصول غرب است.
خاتمی توضیح داد: اسلام ستیزی بهطور خاص خیلی گسترده نبوده و از نیمه دوم قرن بیستم مطرح میشود و با پیروزی انقلاب اسلامی ایران عمق و آوازه بیشتری میگیرد. زمانیکه شوروی هنوز از هم نپاشیده و سقوط مارکسیسم هنوز پدید نیامده بود اما آثارش پدیدار شده بود، آقای نیکسون در کتابی، پایان جنگ سرد را اعلام کرد و در آنجا گفت دشمن آینده ما و غرب و بخصوص آمریکا، اسلام است و ما با دشمنی مواجهیم که خود را باید برای مقابله با آن آماده کنیم. بعد از آن آقای ساموئل هانتینگتون در مجله سیاست امور خارجی آمریکا نظریهای تحت عنوان «جنگ تمدنها» مطرح و اعلام کرد اگر جنگهای گذشته بر سر منافع سیاسی و اقتصادی بوده، از این پس و در آینده، جنگ تمدنها رخ میدهد و گفت گسل میان تمدنها فعال شده و جنگ، جنگ و ستیز تمدنهاست و یکی از آن تمدنها، اسلام است.
وی افزود: نمیخواهم بگویم حرف آقای نیکسون یا نظریه آقای هانتینگتون، یک توطئه از پیش طراحی شده است؛ خیر! یک نظریه است اما ناشی از ذهنیتی است که قابل بررسی است و از درون آن اسلامستیزی و بخصوص ایرانستیزی بیرون میآید. همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی خواستند بگویند که کانون اسلامی که باید با آن درگیر شد، ایران است و به این مساله دامن زده شد و بطور خاص گفتند که مرادشان اسلام سیاسی است؛ اسلامی که مدعیست میخواهد نظام داشته باشد و این اسلام دشمن آنهاست و باید با آن مبارزه کرد.
خاتمی ادامه داد: غرب تمدنی با دستآوردهای بزرگ است؛ البته این توهم را داشت که این تمدن پایان تاریخ است و کمی پس از نظریه جنگ تمدنها، نظریه پایان تاریخ مطرح شد و پایان تاریخ این فرمول را داشت که تاریخ بشر سیر تکاملی دارد و تاریخ بشر در مدرنیته و تجدد به مرحله کمال رسیده، تجدد در لیبرال دموکراسی و لیبرال دموکراسی نیز در آمریکا به کمال رسیده است و تاریخ، دیگر هدف طولی ندارد بلکه هدف نهایی، سبک زندگی و نظام و ارتباطاتی است که در آمریکا شاهدیم و نقطه نهایی که بشر به آن رسیده زندگی آمریکایی است و از این پس یا باید دنیا به سبک آمریکایی زندگی کند یا از بین برود و البته مدتی بعد این نظریه از سوی طراح آن رد شد.
وی توضیح داد این دیدگاه از قرن هجدهم بوده و به یک معنایی پایان تاریخ را اعلام کردند؛ همان تقسیم بندی آگوست کنت که سه دوره را برای اندیشه و فکر بشر تعریف میکند؛ دوره اسطوره، دوره فلسفه و دوره علم و میگوید علم آخرین مرحله ایست که انسان به آن رسیده و باید همه چیز علمی باشد که البته اینها رد شدهاند.
خاتمی بیان کرد: اسلام سیاسی یا آنچه به صورت انقلاب اسلامی بود را این گونه القا کردند که انگارهها و انگیزههای تمدن غرب با این الگو نفی میشود. اتفاقا پستمدرنها که کار عمده آنها شالودهشکنی مدرنیته و روح تمدن غرب است، ابتدا از انقلاب اسلامی استقبال کردند. پستمدرنها به مبانی تفکر و تمدن غرب اعتراض دارند البته نه به این معنا که باید بازگشت به عقب کرد بلکه نارساییها و نقصها را مطرح میکنند و طرح مقابل هم ندارند که به جای تجدد چه چیزی را ارائه دهند. از جمله کسانی که در ستایش انقلاب اسلامی کتاب نوشت، میشل فوکوست که در ایران هم ترجمه شده است. گرچه پستمدرنها هم حرف خود را در این زمینه پس گرفتهاند.
وی گفت: ذهنیتی بوده و هست که تمدن غرب دستاوردهای بزرگی داشته و این اسلام سیاسی میگوید من میخواهم زندگی را تجربه کنم اما نه بر آن مبنایی که شما زندگی را تجربه کردهاید و به این ترتیب ممکن بود خدشهای بر انگارههای تمدن غرب وارد کند بنابراین اسلام به عنوان یک دشمن و اسلامستیزی به عنوان یک رویکرد یا روند یا راهبرد مطرح شد و سعی شد افکار عمومی تحت تاثیر قرار گیرد و این کار سیاستمدارانی بود که در پس این پرده، منافع مادی و معنوی خود را در خطر میدیدند و از طریق رسانهها و افکار عمومی سعی کردند توجیهکننده تعارض با اسلام و ضربه زدن به آن باشند.
خاتمی گفت: اخیرا این آقایی که در آمریکا روی کار آمده است به صراحت گفت دشمن ما اسلام سیاسی است و ما با آن مبارزه میکنیم و بخصوص در این دورههای اخیر این مساله بیشتر مطرح شده و میبینیم رژیم صهیونیستی نیز از اسلام سیاسی نگران است و میگوید اگر تروریسم خطر بزرگ برای بشر است، این اسلام سیاسی است که پرورش دهنده تروریسم است و ایران، کانون تروریسم است و جالب آنکه رییس رژیمی که بر پایه تروریسم و سرکوب و پایمال کردن ابتداییترین حقوق صاحبان آن سرزمین شکل گرفته، چنین ابراز نگرانی میکند.
وی با اشاره به اینکه غرب برای مبارزه با رقیب خود، جریانهای تکفیری خشونت گرای افراطی را تقویت کرده است اظهار کرد: در منطقه گرفتار جریانهای واپس گرایِ ارتجاعیِ خشونت گرایِ عقب مانده از زمان هستیم و غرب همین جریانها را به عنوان نمونههایی ذکر میکند و آنرا خطری میداند که باید با آن مبارزه کرد و جالب آنکه بزرگترین حمله آنها به ایرانی است که اسلامش منادی جمهوری اسلامی است. در انقلاب اسلامی ما جمهوری اسلامی مطرح شد؛ جمهوریت به معنای امروزی کلمه از دستاوردهای بزرگی است که بشر در تمدن جدید به آن رسیده است. غربیها از یک طرف برای رسیدن به اهدافشان به جریانهای ارتجاعیِ واپسگرا کمک میکنند و از طرف دیگر با بزرگ جلوه دادن خطر اینها حمله خود را متوجه جایی می کنند که جریان ارتجاعی با آن دشمن است.
خاتمی، مساله ایران ستیزی و اسلام ستیزی را در دست سیاستمدارانی دانست که هدفشان ضربه زدن به کشوری است که احساس میکنند منافع آنها را به خطر انداخته است.
وی افزود: این وجهه سیاسی و استعماری غرب است که همه هویت و موجودیتش بر اساس تصاحب منابع انسانی و مادی و ایجاد مناطق نفوذ در دنیا و تحمیل اربابی خود بر دنیا می چرخد و اگر احساس کند جایی از این مدار خارج شده و حاضر نیست تحت فرمان و ساز و کارهای او حرکت کند، حملات خود را متوجه آن می کند.
خاتمی یادآور شد: باید هوشیار باشیم و در مقابل این توطئه و خطر بایستیم؛ واقعیت این جو اسلام ستیزی را افشا کنیم و افکار عمومی را روشن کنیم به ماهیت انسان ستیزانی که اسلام ستیزی را در دنیای امروز مطرح میکنند و برای مقابله با آنها آماده باشیم؛ چون این اسلام ستیزی وسیلهای است برای تهاجم و از بین بردن و ضربه زدن به ما و ما باید آمادگی داشته باشیم؛ هم آمادگی ذهنی و هم آمادگی مادی و معنوی و امنیتی و دفاعی برای مقابله با آنها و ایستادگی در برابر خطراتی که از جانب آنها وجود دارد. از اول انقلاب هم تهدیدها بوده؛ جنگ و تحریم و در انزوا قرار دادن بوده و انواع حملات وجود خواهد داشت و ما باید آمادگی داشته باشیم و از کیان و حرمت انقلاب خود دفاع کنیم.
وی گفت: در عین حال باید متوجه تفاوت میان اسلامی که در انقلاب اسلامی ما بود و اسلامهای دیگری که مطرح میشود و در مقابل آن است یعنی اسلام واپس گرای خشونت گرا باشیم. اسلامی که انقلاب ما داشت و بر آن تکیه میکنیم، اسلامی است که در عرصه حیات اجتماعی خواستار جمهوری اسلامی است و به شدت باید پافشاری کنیم بر اینکه اسلام مورد توجه ما ابدا خواستار بازگشت به ماقبل تجدد و به ماقبل دوران جدید نیست بلکه اگر اعتراضی دارد به نقصها و مشکلاتی است که این تمدن دارد و به پساتجدد میاندیشد؛ همانطور که غربیها نیز متوجه آنها شدهاند؛ اینکه بعد از تجدد چه خواهد آمد و چه باید کرد، مساله دیگری است.
رییس بنیاد باران با تاکید بر تفکیک بین وجهه فکری و ارزشی غرب با وجهه سیاسی که بخصوص در چهره استعماری اش جاریست بیان کرد: در وجهه سیاسی که سرکوب میکند و میخواهد اشغال کند و از هر وسیلهای استفاده میکند، راهکار، مقابله مدبرانه و عاقلانه است ولی در جنبه فکری، آنچه مطرح است واقعا گفت وگوست یعنی اگر معتقدیم که اسلام و تمدن اسلامی دارای مبانی محکم و فکری است، باید بتوانیم با غربی که مبانی فکری و ارزشی خاص خود را دارد، گفت وگو کنیم و گفتوگوی تمدنها اینجاست که معنا پیدا میکند.
خاتمی ادامه داد: تفکیک میان این دو سبب خواهد شد که در عرصه سیاسی و امنیتی ما در مقابل آنها ایستادگی کنیم و در زمینه فکری با آنها گفت وگو داشته باشیم که نمایندگان بخش سیاسی، قدرتمندان هستند و در قسمت فکری، متفکران و اندیشمندان و هنرمندان هستند و باید در این زمینه بگوییم وقتی با غربِ فکری روبرو هستیم، هدف ما نفی غرب نیست، نقد غرب است و نیز اجازه بدهیم که آنها هم ما را نقد کنند و با هم گفت وگو کنیم و بالاتر از آن بده بستان کردن با آنهاست. غرب از نظر سیاسی در کشورهایی نظیر کشور ما جنایتهای فراوان داشته است . به ما زیانهای زیادی زده است اما همه غرب این نیست و دستاوردهای زیادی داشته که البته همان دستاوردها نیز قابل نقد است. نقد و پذیرش و نه نفی کامل غرب آنچنان که واپس گرایان انجام میدهند و مقاومت و ایستادگی در مقابل وجهه سیاسی غرب که به صورت استعمار بروز و ظهور کرده است.
خاتمی در ادامه به یکی از جلسات پرسش و پاسخ در یکی از کشورهای غربی اشاره و بیان کرد: آنجا گفتم، وقتی میگوییم غرب آنچه ما احساس میکنیم با آنچه شما تجربه کردید، فرق دارد. شما وقتی که می گویید غرب، حقوق بشر، حق شهروندی، پیشرفت های علمی و دستاوردهای صنعتی، تلاش برای لذتبخش کردن زندگی برای انسانها، حق حرمت و برخورداریهای مختلف را به یاد میآورید اما منِ شرقی وقتی از غرب میشنوم، اشغال و تحمیل سیاستها و سیاستمداران فاسد و مستبد وابسته به آنها، حمایت از آنها حتی به صورت کودتا، چپاول منابع مادی، سرکوب و جلوگیری از هرگونه رشد را به یاد می آورم. من این وجهه از غرب را دیدهام بنابراین اول باید تفاهم کنیم که وقتی میگوییم غرب، من چه احساسی از غرب دارم. منِ شرقیِ سرکوب شده که همه منابعش به تاراج رفته چه برداشتی از غرب دارم با شمای غربی که در یک زندگی قابل قبول به سر میبرید. توجه به این موضوع، تفکیک کردن میان جنبه ارزشی غرب با جنبه سیاسی و استعماری آن است.
وی در ادامه با تاکید بر توجه به اقتضائات و اجتهاد و تجدیدنظر در انگیزه ها و انگاره هایی که ما مسلمانان به دین داریم گفت: دین خدا جاودانه است و اصل دین کهنگی و نویی ندارد، اما اندیشه انسان کهنگی و نویی دارد. باید بدانیم با کدام پیش فرض ها به سراغ دین خدا می رویم و چگونه آنها را استنباط میکنیم و چگونه میتوانیم به پرسشهای زمانه پاسخ دهیم و برای رفع نیازهای تازه به راهکارهایی از اسلام برسیم.
خاتمی با یادآوری اینکه ما در رویارویی با غرب به نفی غرب نمی اندیشیم بلکه به نقد غرب میاندیشیم گفت: در مواجهه با سنت نیز به نفی سنت نمیاندیشیم؛ سنت پایه هویت ماست اما به نقد سنت میاندیشیم. آنچه از گذشته به ما رسیده و در جای خود حلال مشکلات فکری و زندگی اجتماعی بوده است، با گذر زمان و عوض شدن پرسش ها و نیازها نیازمند پاسخهای متناسبتر و امروزیتر و نیز راهکارهایی برای رفع نیازهای امروز است. اجتهاد و نوآوری در بینش خود نسبت به دین خدا باید همواره مدنظر باشد و به اقتضائات توجه شود.
وی گفت: از محورهای اصلاحطلبی و تعهد فکری یک مسلمان با وجه اصلاح طلبی آن، این است که تاریخ بشر سیری داشته و به تجدد رسیده است و تجدد پایان تاریخ نیست و وقتی می گوییم می خواهیم زندگی اسلامی داشته باشیم به هیچ وجه به معنی بازگشت به ماقبل از تجدد نیست که نه ممکن است و نه اگر ممکن باشد مفید است بلکه اگر نقد هم داریم به خلاها و مشکلاتی است که این تمدن با آن روبروست. خود غربی ها توجه کرده اند و ما هم می توانیم نقصها را ببینیم و با نقد این نقایص به «پساتجدد» بیندیشیم.
خاتمی تاکید کرد: ما به پساتجدد میاندیشیم نه به بازگشت به ماقبل تجدد چنان که مرتجعان و واپسگرایان و تنگنظران این چنین القا میکنند.
وی با اشاره به ضرورت الگوسازی گفت: ما به انقلاب اسلامی افتخار میکنیم با یادآوری اینکه پیشنهاد انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی بوده است و الان که منطقه در چنین وضعیتی قرار دارد مهم ترین رسالت ما الگوسازی است.
رییس پیشین جمهوری اسلامی ایران افزود: قبلا گفته ام و تکرار میکنم که انقلاب موفق دو مرحله مهم دارد؛ یکی مرحله “تخریب” است یعنی از بین بردن نظام نامطلوبی که بوده است؛ خیلی از انقلاب ها در این مرحله متوقف میشوند و خیال میکنند رسالتشان همواره تخریب است. با اینکه آن رژیم رفته است، باز هم خود را نیازمند دشمن میدانند و اگر نباشد باید دشمن را بیافرینند و اگر وجود دارد باید بزرگتر نشان دهند و همواره در حال تخریب هستند در حالیکه مرحله ی مهم تر انقلاب مرحله “ساختن” است و ما باید بسازیم و الگوسازی کنیم. نظامی که در آن انسان دارای حق و حرمت است و برخورداری برای همه وجود دارد و با پیشرفتهای مختلف سازگار است و عدالت که هدف بزرگ پیامبران الهی است در آن رعایت میشود. این الگو را بسازیم و بگوییم که اسلامی که میخواهیم این است که همه جنبه های مثبت غرب را دارد و جنبه های منفی را ندارد. این کار ، کار مهمی است و برای الگوسازی نیازمند حضور همگان در عرصه هستیم و نیز رسیدن به یک وحدت نظر برای ساختن و پیشرفت کشور و برای رسیدن به اهدافی که انقلاب اسلامی داشت.
وی در پایان با تاکید بر اینکه الگوسازی بسیار مهم و رسالت انقلاب است گفت: اگر از آزادی و عدالت و پیشرفت دفاع میکنیم، باید پیاده شود تا حقانیت و عظمت انقلاب ما مشخص شود و خود همین بسیاری از سحرهای کسانی که میخواهند با اسلام ستیزی با ایران مبارزه کنند را باطل میکند.
مرحله مهمی از تاریخ را طی میکنیم و امیدواریم خداوند همه ما را موفق بدارد که در مسیری که مورد رضایت اوست، حرکت کنیم.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
آقای خاتمی،
برو این دام بر مرغ دگر نه
که عنقا را بلند است آشیانه.
حضرتتان به قدرت الهی ماشاالله به گربه مرتضی علی میمانید.عمودا و افقا چه اینکه از بالا به پایین بیافتید، یا اینکه عمودی شوت شوید فرقی برایتان نمیکند! سر و مر گنده باز هم تعزیه گردان معرکه اید و در صحنه موجود. انگار پشت گوش حضرتعالی و زردچوبه عقد اخوت دائمی با هم بسته اند.
مغالطه در کلام شما حد نمیشناسد. عنایت بفرمایید: “دین خدا جاودانه است و اصل دین کهنگی و نویی ندارد، اما اندیشه انسان کهنگی و نویی دارد. باید بدانیم با کدام پیش فرض ها به سراغ دین خدا می رویم و چگونه آنها را استنباط میکنیم و چگونه میتوانیم به پرسشهای زمانه پاسخ دهیم و برای رفع نیازهای تازه به راهکارهایی از اسلام برسیم.”
اگر گفتار دینی خود نوعی از اندیشه نیست(حتی مثلا از جانب به اصطلاح خداوند !)، پس چطور میتواند با اندیشه مورد تامل و مطالعه قرار گیرد. پنداری دین مقوله ایست تعریف ناپذیر که بعد از این شب بلند داستانگویی دینی حالا باید به مدد چراغ اندیشه به نقد آن نشست. شاید هم درست باشد، دین به عنوان پدیده خرد گریز قابلیت بازیابی منطقی و خردورزانه را ندارد. چرا که امر دیوانگان باید به دیوانگان واگذار شود.
روشنفکری دینی امری ممتنع است که بیشتر به آبغوره فلزی ویا تعفن خوشبو شباهت دارد.
یکشنبه, ۱۰ام اردیبهشت, ۱۳۹۶
همان طور که خود خاتمی گفت واقعاً که تدارکاتچی یا آبدارچی نظام هست.هیچ کس موقعیت و زمانی بهتر از خاتمی برای احقاق حقوق مردم نداشت ولی هم خودشو بی آبرو کرد هم پشت مردمو خالی کرد. در واقع چوب دو سر … شده. همه میدونن که یه احمدی نژاد بیشتر از صدتا خاتمی و روحانی میتونه از عمر این رژیم کم کنه.
سه شنبه, ۱۲ام اردیبهشت, ۱۳۹۶
,However, if people problems really are satisfied, then we will discover a huge step for computing efficiency, when misroprocescors to get patio furniture from Desktops to be able to smart phones certainly is the heirs of your medical advance. They will own products for built in develop, strength hard drive together with conversion, biomedical detecting together with DNA sequencing.
دوشنبه, ۲۵ام اردیبهشت, ۱۳۹۶