آیا سینمای ایران در حال حاضر سینمایی موفق است؟ موقعیت زنان در این سینما چیست؟ مسئلهی فمنیسم در سینمای ایران چه جایگاهی دارد؟
اینها از جمله سوالاتی است که در گفتگوی خط صلح با پرتو نوری علا، پژوهشگر، شاعر و منتقد ادبی مطرح شده است تا نظرات ایشان را جویا شویم.
خانم نوری علا که سابقهی بازیگری پیش از انقلاب در فیلم “آرامش در حضور دیگران” ناصر تقوایی را نیز در کارنامهی خود دارد، سالهاست که در خارج از ایران زندگی میکند.
تاریخ سینما در ایران نشان میدهد که مسیر سختی طی شده تا حرفهی هنرپیشگی زنان در جامعهی ما جا بیفتد. اما به نظر شما مهمترین چالش یا چالشهایی که زنان این عرصه در آغاز راه با آن روبه رو بوده و جنگیدند چه بوده است؟
بزرگترین چالش وجود یک فرهنگ سنتی-مذهبی است که هنوز هم تغییر زیادی نکرده است. البته رژیم گذشته حسنی داشت و آن هم این بود که دولت و قانون از زنی که میخواست وارد عرصهی سینما و تئاتر شود، حمایت میکرد و کسانی که مزاحمشان میشدند مردها و به طور کلی مردم آن جامعهی سنتی بودند. در حکومت فعلی، حجابی که به شکل اجباری بر سر زنان رفت، باعث شد که خانوادهها بتوانند دخترها و زنان را راحتتر به عرصهی سینما و تئاتر بفرستند. یعنی به خیال خودشان این عرصه، عرصهی مطمئنتر و پاکتری شد؛ البته من نمیخواهم به حواشی و پشت پردهها بپردازم و یا اعتباری برای حجاب قائل باشم اما به هر حال ظاهر قضیه همین است.
با در نظر گرفتن موقعیت سینمای ایران در جهان، چقدر این سینما را میتوان سینمایی موفق نامید؟
در رژیم گذشته سینمای ایران در حال حرکت به سوی سینمای جهانی و یک سینمای حرفهای بود که انقلاب شد و متاسفانه تمام امور سینمایی به دست کسانی افتاد که هیچ گونه سواد سینمایی نداشتند. هرچند که به تدریج برخی از همین افراد، مثل آقای مخملباف، وقتی دانشگاه هنرهای زیبا را تعطیل کردند، خودشان به تنهایی رفتند، توی سالن سینما نشستند و تمام فیلمهای تاریخ سینمای ایران را نگاه کردند و چیز یاد گرفتند. افرادی مثل شمقدری و ده نمکی که هیچ وقت سینما را نشناختند هم باقی ماندند. ولی به عقیدهی من امروزه هم کسانی که به مرحلهی گرفتن اسکار و جوایز بین المللی میرسند، حتی اگر یک نگاه روشنفکرانه به سینما داشته باشند، بدون شک از حمایت های حکومت ایران برخوردار هستند. مثلاً آقای فرهادی را در نظر بگیرید؛ فرهادی انسان باهوش و تحصیل کردهای است که خواهان دانستن است و سینما را میشناسد. در نتیجه آثار او چشمگیر و خوش ساخت است. اما مسئلهی اصلی این است که چون از حمایتهای مالی دولتی استفاده میکند، حق ندارد وارد خطوط قرمز شود و کار سیاسی کند. به همین دلیل فیلمهای فرهادی علیرغم خوب بودن اما از یک سری عناصر اصلی و حیاتی که مربوط به زنان میشود، محروم است. حتی خود آقای فرهادی هم به این موارد در مصاحبههایش اشاره میکند. البته این دیدگاه جمهوری اسلامی است که به دلیل “امنیت کشور” مسائل را “سیاسی” میبیند وگرنه خواستهها و مطالبات مردم، به ویژه خواستههای زنان، مسائلی انسانی است و نه سیاسی که خوب از ترس از دست دادن پشتگرمیها و حمایتهای مالی دولتی، کسی جرات ورود به آن را ندارد.
با این حال و علیرغم تمامی کمبودها و مشکلاتی که برای سینماگران مستقل وجود دارد، من سینمای ایران را سینمای موفقی میدانم. ما سینماگران قابلی داریم که بسیاری از آنها ممنوع الکار هستند و یا فیلمهایشان از جشنوارهها بیرون کشیده میشود و حتی برخی از آنها در حال حاضر در زندان هستند. در مجموع سینمای ایران، با تمام فراز و نشیبها، به نظر من رشد چشمگیری کرده است.
حتی با توجه به مسئلهی موقعیت زنان از جمله مسئلهی حجاب و خلق فضاهای به دور از رئالیسم خصوصاً در روابط زوجین یا خانوادهها که در فیلمها اعمال میشود، سینمای ایران را موفق میدانید؟
خوب این مسئله به محتوای فیلمها برمیگردد. همانطور که خدمتتان عرض کردم در بسیاری از مسائل اعم از مسائل مربوط به حقوق زنان، نقصهای جدی وجود دارد و به همین دلیل در مجموع نمیتوانیم بگوییم که فیلمهای کاملی هستند. حتی در فیلم “جدایی نادر از سیمین”، علیرغم اینکه داستان با خواستهی جدایی سیمین شروع میشود، ولی ما هرگز نمیبینیم که کارگردان به مطالبهی این شخص، حضانت طفلش یا حتی حق خروجش از کشور بپردازد. بنابراین یک جای کار همیشه میلنگد. اما به هر حال رشد سینمای ایران را -که به طور کلی به آگاهی مردم ایران و سینماگران مربوط میشود-، نمیتوان انکار کرد. به همین خاطر من باور دارم که اگر کمی از این خفقان از بین برود، آثار بسیار فاخری عرضه خواهد شد. مثلاً آقای بیضایی را در نظر بگیرید که تا وقتی در ایران بود با تمام فشارها و کابوسهایی که دولت برایش ایجاد میکرد، چه فیلمهای ارزشمندی ساخت. فیلم “سگ کشی” و یا فیلم “مسافران” از این دست است. در واقع فیلم “مسافران” میگوید واقعیت این چیزی نیست که به ما تحمیل میشود و آن را تحریف میکنند. این یکی از نکات بسیار جالب این فیلم است.
اساساً به نظر شما مسئلهی فمنیسم در سینمای ایران چه جایگاهی دارد؟ آیا عملکرد کارگردانان و یا فیلمنامه نویسان را، خصوصاً زنانی که به نوعی داعیهدار این جریان هستند، مثبت ارزیابی میکنید؟
قبل از هر چیز باید به کلمهی فمنیسم بپردازیم؛ چیزی که حکومت ایران از آن همچون غولی میترسد. فمنیسم یعنی مطالباتی که زنان دارند و مردها هم میتوانند فمنیسم باشند. آنها حتی معنای فمنیسم را نمیفهمند و از آنجایی که اساساً نسبت به این کلمه و نگرشی که برای تساوی زن و مرد اقدام کند، حساس هستند، در برابر هر حرکتی، هر فیلمی که بخواهد وارد این قلمرو شود -یعنی اینکه مطالبات زنان را مطرح کند-، موضع گیری میکنند.
اما به هرحال زنانی مثل تهمینه میلانی هستند که دست و پا شکسته مسائل، کمبودها و محرومیتهای زن ایرانی را در فیلمهای خودشان نشان دادهاند؛ و یا خانم رخشان بنی اعتماد و خانم پوران درخشنده. البته من قبول ندارم آن زمان که خانم بنی اعتماد “روسری آبی” را ساخت، با مفهوم فمنیسم آشنا بود؛ خودش گفته بود که این فیلمی پست مدرنیسم است، در حالی که اصلاً چنین حرفی را قبول ندارم. ولی پوران درخشنده مثلاً با فیلم “هیس دختران فریاد نمیزنند”، واقعاً جرات کرد و وارد این قلمرو شد. این مسئله از نظر من تحسین برانگیز است و فکر میکنم امروزه زنان و مردان میدانند که زن و مرد باید به طور طبیعی برابر باشند. اما همچنان که گفتم اگر بخواهند زیاد به زنان میدان بدهند، دولت به نحوی جلویشان را میگیرد.
فیلم “دربارهی الی” آقای فرهادی را در نظر بگیرید؛ در آنجا یک زن که نامزد داشته، جرات کرده که به تنهایی همسفر گروهی شود و به شمال برود. هدف هم این است که پسری را ببیند که شاید از او خوشش بیاد و با هم ازدواج کنند. یعنی این زن سنت شکنی کرده است. اما در فیلم آقای فرهادی، حتی اینبار که نامزد، زن را نمیکشد، دریا او را در خودش غرق میکند و میکشد. اینجاست که به نظر من بر خلاف زنان آگاهی که میخواهند فیلم فمنیستی بسازند، سینماگران هشیاری مثل آقای فرهادی مانعی بزرگ میشوند.
گفته میشود در سالهای اخیر مهاجرت بازیگران زن ایرانی در مقایسه به یکی دو دهه قبلتر و همچنین مردان افزایش یافته. با توجه به اینکه وضعیت سانسور و موقعیت زنان در سینما در این چند دهه تغییر چندانی نکرده، دلیل افزایش این مهاجرتها را چه میدانید؟
من تحقیقاتی در این زمینه نکردم اما فکر میکنم در درجهی اول این مسئلهای کلی و خارج از سینماست. یعنی از همان زمانی که انقلاب رخ داد تا امروز، آنقدر فشار بر روی زنان زیاد است و یا مشکلات مالی وجود دارد که تقاضای مهاجرت به خارج از کشور افزایش پیدا کرده است. در نتیجه زنان هم همانند مردان اگر فرصتی پیدا کنند، از کشور خارج میشوند.
با جمع بندی شما از موقعیت زنان در سینمای ایران و سیاستگذاریهایی که برای ایجاد این موقعیت تبیین شده یا در مقابل هر اصلاحی مقاومت میکند، آیا میتوان امید داشت بدون تغییر موقعیت زنان در سینمای ایران، این سینما را روزی سینمایی حرفهای ببینیم؟
در سینما هم مثل تمامی زمینهها یک امر کامل تا زمانی که زن و مرد با هم برابر نباشند، تحقق پیدا نمیکند. به قول امیر کبیر عالم انسانیت تا زمانی که مرد و زن در همهی شئون با هم برابر باشند، به سر حد کمال نخواهد رسید. در سینمایی که این همه ممنوعیت وجود دارد و نیمی از بازیگران، زنان، مجبور باشند با روسری و گریمهای دست و پا گیر ظاهر شوند و کسی جرات نکند سر انگشتش را به لباس مردی که در نقش مقابلش است، بزند، فیلم کامل و اثر هنری کامل نخواهیم داشت و فیلمها مخدوش هستند. همانطور که در زندگی واقعی هیچ کس شبیه این نقشها نیست.
اما در آخر جا دارد که بگویم، با تمام این تضییقات، اینکه میبینم چگونه کارگردانهای سینمای ایران و یا هنرپیشهها -چه زن و چه مرد- کوشش میکنند تا هویت انسانی خودشان را حفظ و عرضه کنند واقعاً قابل احترام است.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
- اصغر فرهادی, بازیگران زن, بهرام بیضایی, پرتو نوری علا, پوران درخشنده, تهمینه میلانی, خط صلح, رخشان بنی اعتماد, سانسور, فمنیسم, ماهنامه خط صلح, ناصر تقوایی
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.