اخیراً آقای افشین مقدم (ترانهسرا) طی مطلبی با عنوان «عاشقانههایی که به سرانجام میرسند» در پی نقد و تحلیل آلبوم منشور از کاوه یغمایی برآمده است. جدای از بررسی قطعات آلبوم، آنچه ابتدا به ساکن جلب توجه مینماید مقدمهای است که در آن به ایراد سخن در خصوص فضای نقد ترانه پرداخته است. ایشان از آنچه نقد غلط نامیده و منتقدانی ناآشنا که به دنبال حب و بغض شخصی هستند، صحبت به میان آورده و «پیشنهاداتی به جامعهی منتقدین» ارائه نموده است.
اگرچه اشارات ایشان به فضای نقد ترانه بسیار کلی و بدون ارجاع به مواردی مشخص است که بتوان در قیاس با مرجع، نظراتشان را توزین نمود اما با توجه به حکمهای صادره، پرداختن به منطق نظرات ایشان به طور قائم به ذات امکانپذیر است. از این رو با آوردن نقل قولهایی از مطلب مورد بحث به بررسی این نظرات خواهم نشست:
یک/
«گاهی راجع به یک ترانه چندخطی ساده، چنان غیرفنی و با اصطلاحات تخصصی -که حتی آن موارد از ذهن خالق اثر هم نگذشته- صحبت میکنند که بیشتر تلاشی است برای به رخ کشیدن اطلاعات عمومی منتقد تا گرهگشایی و راهگشایی»
این جمله از ابتدا تا انتها چنان مغشوش است که سؤالات بسیاری را در ذهن خواننده به وجود میآورد. یک منتقد چگونه میتواند با اصطلاحات «تخصصی»، اطلاعات «عمومی»اش را به رخ بکشد؟ تعداد خطوط یک ترانه چه ارتباطی با نقد ترانه دارد؟ اگر به قول ایشان ترانهای «چندخطی ساده» است بنابراین منتقد باید از چه چیز «گرهگشایی» کند؟ برای آقای افشین مقدم که دارای کراماتی همچون نیتخوانی از منتقد است چهگونه باید به شکل علمی موضوع را شرح داد و انگِ «به رخ کشیدن اطلاعات» نخورد؟ چهگونه باید ایشان را متوجه ساخت که بررسی خود متن لزوماً ارتباطی با «گذشتن موارد از ذهن خالق اثر» ندارد و متن هنری به شکل مستقل قابل تفسیر و تأویل است؟ اگر منِ منتقد با فاکت آوردن از ساختگرایان و شکلگرایان روس و نقد نوی آمریکا گرفته تا نظریات متأخر همچون نظریهی دریافت و نظریهی مرگ مؤلف برچسب به رخ کشیدن اطلاعات خود را از جانب ایشان میخورم پس چه کسی باید ایشان را راهنمایی کند تا بتواند دانش هنری خود را بهروز -یا بهتر است بگویم بهقرن- کند؟
دو/
«شاید به لحاظ حرفهای صحیح نباشد که ترانهسرایی در موقعیت من، راجع به ترانه دیگران اظهار نظر مکتوب کند.»
از قضا این دیدگاهِ «غیرحرفهای» و درگیری با تعارفات و مراوداتِ به قول ایشان «برادرانه» است که از اظهارنظر جلوگیری میکند و ترانهسرا بودن به لحاظ حرفهای هیچ خط و نشانی برای نقد و اظهارنظر ایجاد نمیکند. البته برای کسانی که بر این باورند بدیل اظهارنظر ستایشآمیز، نقد غرضورزانه است، طبیعیست که با جملاتی بخواهند دامن خود را از این پیشفرض شخصی پاک کنند.
سه/
«گاهی مورد نقد از ناحیه کسانی قرار میگیرد که متأسفانه این هنر را نمیشناسند و اغلب کوچکترین تجربه عملی تأثیرگذار در این زمینه ندارند»
«اعتقاد دارم ترانه را منتقدی باید نقد کند که این پروسه را از مرحله کلام تا آهنگ تجربه کرده باشد و به درستی بشناسد.»
با توجه به نقل قول پیشین و نقل قولهای مورد فعلی، در مجموع آقای مقدم اعتقاد دارد منتقد باید ترانهسرا باشد اما به لحاظ حرفهای صحیح نیست که ترانهسرا باشد!
جدای از پرداختن به این نوع تناقضات که در متن ایشان به وفور یافت میشود، باید به آقای مقدم یادآور شد که ترانهسرا بودن یا ترانهسرا نبودن دلیلی بر ارزشگذاری نقد نیست. بیش از تمام این موضوعات، سوادِ برخورد با اثر است که نقد درست را شکل میدهد. برخورد مخاطب جدی با اثر است که منجر به خوانش میگردد. اگر ایشان این نگاه اقتدارگرایانه از مؤلف را به کنار بزنند به طور حتم خواهند دید که اثر هنری در ارتباط با مخاطب است که کارکرد پیدا میکند. و مخاطبان با نتیجهی نهایی سروکار دارند نه پروسهی ساخت. و مخاطبان منحصر به ترانهسرایان و آهنگسازان نیستند. منطق ایشان استنتاجیست که در نهایت منتج به این حکم خواهد شد که همهی مخاطبان باید پروسهی خلق اثر را از سر بگذرانند تا بتوانند در خوانش و اظهارنظر حقی داشته باشند.
مترها و معیارهای علمی نقد در همهی عرصههای هنری از قرنها قبل پابهپای آثار هنری پیریزی شده است و مدام با بهروزترین سبکهای هنری خود را همگام ساخته است تا از پس تجزیه و تحلیل آثار هنری برآید. این مغلطه که فقط کارگردان میتواند نقد فیلم بنویسد و فقط نقاش میتواند پردههای نقاشی را تحلیل کند و فقط آهنگساز میتواند نت فالش را تشخیص دهد و فقط فوتبالیست میتواند در مورد فوتبال اظهارنظر درستی داشته باشد، بارها و بارها رد شده است و هیچ دلیل موجهی برای ایجاد انحصار نیست. چهبسا نقد ترانهسرایی همچون ایشان در همین مطلب بر ترانههای آلبوم منشور نشان میدهد که با برخی از آثار نتوانستهاند به درستی ارتباط برقرار کند و دست به تحلیل بزنند که تنها ناشی از عدم آشنایی ایشان با مباحث هنریست.
چهار/
«ترانه بهروزترین هنر این روزهای جهان است و نمیتوان با قواعد و تئوریهایی که مانند ترانه و مخاطبش در لحظه شناور نیستند، صرفاً مورد نقد ادبی و دستوری و فرمایشی قرار گیرد.»
جملهی اول آقای مقدم مضحکترین جملهی کل نوشتهی ایشان است. حکمی که ناشی از یک ناآگاهی تاریخی از سوی ایشان است. بهکار بردن فلهای واژههایی نظیر «ترانه»، «هنر»، «بهروزترین»، «جهان» در کنار هم نمودی از ناآگاهی ایشان نسبت به مکاتب هنری و به شکل ریشهایتر فلسفهی هنر است. اصولاً ظرفیت ترانه -دستکم در سبک و سیاقی که ایشان و همردههایشان در آن به فعالیت میپردازد- بسیار کمتر از آن است که بتواند در حرکتهای آوانگارد از شعر، رمان، نقاشی، فیلم و موسیقی پیشی بگیرد. تجربهی عملی آثار هم نشان میدهد که مرزهای آوانگاردیسم و تجربهگرایی در ترانه متأثر از اتفاقات پیشروانهایست که پیشتر در انواع هنری دیگر رخ داده است. و در ابعاد مشخصتر آثاری در سیاق آنچه به نام ترانهی پاپ فارسی در حال تولید است عموماً شعبهای غیرروزآمد از آهنگ و ترانه امروز ایران است. در اینجا به این موضوع از باب ارزشگذاری اشاره نمیکنم. بحث بر سر این است که چهگونه میتوان زیبایی شیراز را به سبب ساحل بینظیرش دانست؟! به عبارت دیگر، چهگونه میتوان خصیصهای را نقطهی قوت دانست که اصلاً وجود ندارد؟
پنج/
«ممکن است اثری که روی کاغذ و کتابت مثلاً مورد نقد منفی قرار میگیرد، در پروسه تولید، عوامل را به هدفهای از پیش تعیین شده خود به درستی رسانده باشد!»
منظور ایشان از این که عواملی همچون نوع و سبک موسیقی، تنظیم و سازبندی، صدا و کاراکتر خواننده باید در نقد کلامِ به اجرا درآمده مورد توجه قرار گیرد و کلام نباید منفک از عوامل اجرایی و به شکل جداگانه بررسی شود قابل تأیید است. همان طور که یکی از نقدهای وارده به آلبوم منشور نسبت ترانهها با موسیقی راک بوده است و البته ایشان در مطلبشان توجه بهخصوصی به آن نداشتهاند.
شش/
«به راحتی با شنیدن یک ترانه میتوان فهمید چه کسی از شانه چه کسی بالا رفته است؟ چه کسی به نفع چه کسی کنار رفته است؟ آیا تنظیم خود را به رخ کشیده یا در خدمت ملودی بوده؟»
«نکته دیگر این که این روزها خیلیها بر اساس ویدئوکلیپ ترانه و آهنگ میسازند؛ مثلاً دیگر به این رسیدهاند که این ایده در ویدئو گل میکند و بر اساس آن، تازه به کلام و آهنگ فکر میکنند؛ یعنی اینکه از آخر به اول میرسند!»
آقای مقدم یدی طولی در امر توجیه با کلیدواژهی «از خودگذشتگی» دارند. از سالها پیش که مشکلات وزنی ترانههایشان را تعبیر به وفاداری به محتوا (کدام وفاداری به کدام محتوای ارزنده؟!) میکردند و دیگران را متعجب میساختند تا امروز که پای این از خودگذشتگی را به آهنگ، تنظیم، صدای خواننده و ویدئوکلیپ کشاندهاند. با این ملاحظات بعید نیست که در هر ترانهی منتشره بخش(یا بخشهایی) در راه انتشار به شهادت رسیده باشد. و جالب این که توقع ایشان این است به احترام این شهادت سکوت اختیار شود یا چه بسا از این دست فداکاریها قدردانی گردد.
به رسم پیشنهاداتی که داشتند متقابلاً به ایشان پیشنهاد میشود تا هنوز بخش زیادی از کارنامهی کاریشان شکل نگرفته است، در رابطه با مفهوم از خودگذشتگی در آثار هنری تجدیدنظر کنند. موضوع را به این شکل ساده میکنم، وقتی در این ژانر و در این دورهی زمانی آثاری باکیفیت و در سطح مقبول از جهت مؤلفههای گوناگون وجود دارد، میتواند معیار و استانداردی باشد برای آنکه تلفات جانبیِ آثارِ دارای «از خودگذشتگی» مورد انتقاد قرار بگیرد. این که چرا ترانهی نوشته شده بر روی ملودی سطحیست، چرا وزن کلام موزون در ابیاتی شکسته شده است، چرا ترانهسرا به نوشتن سوژهی سفارشیِ مبتذل تن داده است، چرا آهنگساز به تکرار چندبارهی اثر موفقی از خود دست زده است و… سؤالاتی نیست که بتواند با ازخودگذشتگی توجیه شود. چرا که آثار منسجم و استاندارد موجود، باعث انکار و ردّ خودبهخودی چنگ زدن به این توجیهات میشوند. مگر آن که بخواهیم موضوع را در چارچوبی کاملاً تجاری و غیرهنری در نظر بگیریم که در این صورت به کلی بحثی آغاز نمیشود که بخواهد به این مرحله برسد.
با تمامی این تفاصیل، بهجاست که اشاره شود نباید از آقای مقدم انتظار داشت منتقدی کارآشنا باشند. چه بسا ترانهسرایان بسیاری که بنا به ذوق و طبع و استعدادشان در زمینهی ترانه فعالیت دارند و بعضاً ترانههای موجه و موفقی نیز در کارنامهی کاریشان دیده میشود اما حتی در توصیف و تحلیل آثار خود نمیتوانند نگاه تیزبینانه و همهجانبهای داشته باشند و ورودشان به این مباحث بیش از آن که وجههی مثبتی برایشان در بر داشته باشد نمایانگر آشنایی اندکشان با زمینههای زیباییشناختی و نقادانهی ترانه است. همان طور که نظرات آقای مقدم اغلب ناشی از دانش تجربیِ جستهگریخته و تراوشات فکری خودشان است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.