۱-
دنیا
قمارخانه ایست
که هربهار
عمررا می بازیم
دربازی مرگ

۲-
ذهن باغچه
پرت ازگلهای کاغذی
دیگر
به بهاری نمی اندیشید
درمچاله های درد

۳-
هرغروب
مسافران غریب
رویاهای وطن شان را
بار می زنند
درقطاری که شاید…
درآخرین ایستگاه زندگی
توقف کند
ویاد سرزمین
تنها پرواز کبوتران باشد

۴-
خنده هایمان را
محبوس کردند
ودرحسرت کودکی
فرفره ی روزگار را
به ناخواسته مان
چرحاندند

۵-
زمان چه زود
چون فرفره ی چوبی
چرخید وچرخید
ودربزرگسالی مان ایستاد
وازکودکی مان
هیچ نفهمیدیم

۶-
در این معماری مدرن
ذهن من باز
پشت دیوارهای کاهگلی
پرسه می زند

۷-
دشنام باد
«باد»
قاصدک رانیمه ی راه
پرپرکرد
خبری خوش
به گوش نرساند

۸-
کودکی پیرم
می رقصاندکودکی هایم را
فرفره ی چوبی

۹-
بایدبوسه زد
برتک تک درختان
چون این سبززیستگان اند
که به آدم دلمرده
نفس عشق می بخشند

۱۰-
باز صبح شد و
شب پرده ی سیاه اش را
ازرخسارخورشید باز
نمی کند
ظلمات روز

۱۱-
تابستان
کودکی هایمان را
به سایه می کشاند
ونسیمی خنک
دوستی هارا
باد می زند

۱۲-
عرق سردی
برپیشانی قلم نشست
قاضی
سربه زیر
حکم اعدام شاعری را
به جرم تعهد به مردم
امضا می کند

۱۳-
قلم
در دست قاضی
سربه زیر
از رفتن سربی گناهی
برچچوبه ی دار

۱۴-
تکه های ابر را
ازبلندای برج می چید
کارگری
که می خواست
دست خالی به خانه برنگردد

۱۵-
صورت چروکیده ام
شیارهای شبنمی ست
یادگاری
از سپیده دمان بهاری

۱۶-
آسمان را
مسدودکردند
تاپرواز را
به خاطرنسپارم
دیگر نمی دانند
پرواز من
درچشمان آسمانی توست

۱۷-
درآمدن ورفتن
نقش من وماچیست؟
وقتی ترازوی عدالت کج است
در راهروهای زندگی
با گرز قانون

۱۸-
دل مادر
ازجنس آئینه بود
وقتی که می شکست
جمع می کرد
تکه هایش را

۱۹-
هنوزم!
عکس های کودکی ام
پیرنشده اند
همچنان به زندگی می خندند
خودراکه هیچ
جهان رانیز….
به بازی می گیرند

۲۰-
می خواستم
به زندگی باندیشم
اما مرگ های مکرر هر روزه ام
هیچ نمی گذاشت

۲۱-
نطفه ای
در رحم مادر
تحقیر را
انتظار می کشید
که مبادا!…
درجامعه ی مرد سالار
زاده شود
وبا دشنه ی پدری ستمکار
درخون جوانش غرق گردد

۲۲-
آه سرد
مادران داغدیده را
گره می زنم
به خورشید
تا این گوی
کمی خنک شود
…………………………………………………………..

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)