آنچه امسال در هفتم آبان ماه در روز بزرگداشت کورش بزرگ در پاسارگاد روى داد گرچه براى بسیارى، مخصوصاً در اپوزیسیون چپ تا حد زیادى غافلگیرکننده بود براى رژیم اما ادامه روندى بود که نه‌تنها نشانه‌هایش را در همه‌جا می‌دید بلکه از مدت‌ها پیش تلاش می‌کرد تا در حد توانِ خود آن را تحت کنترل خود درآورده و مهم‌تر از آن اجازه ندهد به مجراى طبیعى خود افتاده و مخالفینش بتوانند از آن علیه اش استفاده کنند.
این روند چیزى نیست مگر روند بیدارى ایرانیان و آشنایی هر چه بیشتر آنان با گذشته پرافتخار میهنشان؛ گذشته‌ای که رژیم اسلامى از بدو روى کار آمدن تلاش کرد که هر دو جنبه آن را نفى و از خاطره‌ها بزداید؛ گذشته افتخارآمیز ایران قبل از اسلام و گذشته افتخارآمیز دوران شکوفایی ایران قبل از انقلاب اسلامى در دوران پهلوى.

رژیم اسلامى همواره شکوه ایران باستان را نفى کرده و می‌کند که قبل از اسلام در ایران خبرى نبوده و این اسلام بوده که دوران شکوفایی ایران را رقم‌زده و هم‌زمان شکوفایی ایران پیش از انقلاب اسلامى را نیز نفى می‌کرده و می‌کند که در ایران قبل از انقلاب اسلامى جز ویرانى، جز فساد، جز ضعف، جز زبونى، جز وابستگى و جز استبداد خبر دیگرى نبوده است.

در ابتداى انقلاب اسلامى که شورِ کورِ انقلابى اگرنه همه را که بسیارى را فراگرفته بود، انقلابیون از طیف مذهبى، مصدقى و چپ را به این باور آورده بود که با تبلیغات می‌توانند آن تصویر غیرواقعی تیره‌وتار از گذشته ایران را براى همیشه و همه نسل‌ها بدل به واقعیتی تاریخى و انکارناپذیر کنند؛ اما چنین نشد.
چراکه در ابتداى انقلاب، انقلابیون یا بهتر بگوییم پهلوى ستیزان حساب و یا حتى تصور سه نکته مهم را نمی‌کردند:
یکى ناتوانى وصف‌ناپذیرشان از برآوردن آمال و آرزوهاى مردم، دیگرى حافظه جمعى مردم از دوران قبل از انقلاب و دیگرى گسترش سرسام‌آور تکنولوژى و شبکه‌های اجتماعى.

از ابتداى انقلاب و روى کار آمدن جمهورى اسلامى عدم توانایى مسئولان در برآوردن آمال و آرزوهاى مردم نمایان شد. روزبه‌روز بر مشکلات مردم افزوده شد و با افزوده شدن بر مشکلات مردم تبلیغات و سیاه نمایی‌های انقلابیون و دشمنان خاندان پهلوى کم‌کم رنگ باخت. ابرهاى تیره‌وتار به کنار رفت. دست انقلابیون رو شد و همه حتى آنان که در انقلاب شرکت کرده بودند و فریب تبلیغات انقلابیون را خورده بودند در زاویه دیدشان نسبت به گذشته تجدیدنظر کردند.

این تجدیدنظر جمعى در جامعه که از مردم عادى و پس از آنان فریب‌خوردگان انقلاب شروع شد کم‌کم به نسل جوان نیز سرایت کرد و کم‌کم شتاب گرفت. واقعیت‌های تلخ نظام اسلامى، نسل جوانى را که روزبه‌روز خود را از انقلاب و انقلابیون بیگانه‌تر حس می‌کرد و هیچ‌یک از آمال و آرزوهایش را براى یک زندگى آزاد و رها در نظام انقلابیون از چپ و راست‌دست یافتنى نمی‌یافت و جز تحقیر و سرزنش از این هردو چیز دیگرى ندیده بود را وا‌داشت تا با چشمى بازتر و دیدى منصفانه‌تر به گذشته بنگرد. جوانان هر چه بیشتر نگریستند گرایششان به آن بیشتر شد تا بدان جا که گرایش به دوران پهلوى و علاقه به پادشاه فقید در نسل‌های پس از انقلاب از بسیارى از نسل انقلاب که آن دوران را به چشم دیده و تجربه کرده بودند نیز فزونى گرفت.

این حس گرایش به گذشته براى نسلى که جز امرونهی، تحقیر، سرکوب و سرزنش از انقلاب و انقلابیون چیز دیگرى ندیده بود کم‌کم به علاقه‌ای ریشه‌دار بدل شد و با انقلاب تکنولوژى از احساسات و باور شخصى به یک باور جمعى بدل گشت.

در ابتداى انقلاب اسلامى کسى تصورش را هم نمی‌کرد که به‌زودی روزى فرا خواهد رسید که ایرانیان و مخصوصاً نسل جوان بتوانند در هر جا حتى در کنج اتاق‌هایشان بر صفحه تلفن‌های دستى آنچه را که از بزرگ‌ترهایشان در خلوت‌خانه‌هایشان درباره ایران دوران پهلوى شنیده بودند و باورش برایشان سخت می‌نمود را به چشم در فیلم‌های قدیمى ببینند و به‌دروغ بودن تبلیغات نظام و انقلابیون از چپ و راست یقین پیدا کنند؛ و از آن مهم‌تر به چشم ببینند که در این گرایش تنها که نیستند هیچ، بی‌شماری از هم سن و سال‌هایشان نیز با آنان هم‌فکر و هم‌نظرند.

رژیم این‌همه را به‌خوبی می‌دید و از مدت‌ها پیش سعى کرد تا آنجا که می‌تواند جلو این روند را بگیرد. از دست‌وپا کردن گروه‌ها و سازمان‌های به‌ظاهر سلطنت‌طلب که با تندروی‌های آن‌چنانی و فحاشی‌های زننده سعى کردند تا مردم را نسبت به طرفداران راستین پادشاهى و پهلویسم بیزار کنند تا اشخاص به‌ظاهر معقول‌تری که با ستایش از رضاشاه کبیر و محمدرضا شاه سعى کردند در لابه‌لای تبلیغاتشان این ذهنیت را رواج دهند که گرچه آن دو پادشاه بزرگ بودند و خدمت‌گزار اما گویا وارثشان شاهزاده رضا پهلوى مثل آنان نیستند و توانش را ندارند.

هدف مشخص بود. رضاشاه و محمدرضا شاه درگذشته‌اند و خطرى از جانب آنان نظام را تهدید نمی‌کند اما شاهزاده زنده است و باید بی‌اعتبار شود که خطر اصلى اوست. تنها نگاهى به روند جنجالى بعضى شخصیت‌های مشکوک که هر از چند گاه یک‌بار براى مدتى در تلویزیون‌های خارج از کشور ظهور می‌کردند و با جنجال سروصدایی به پا می‌کردند و در لابه‌لای حرف‌ها و جنجال‌هایشان تلاش می‌کردند مردم را به شاهزاده بدبین و از او ناامید کنند به‌خوبی گواه این روند است.

این روش به‌مرور رنگ باخت و نتیجه نداد. کارایی‌اش را از دست داد و این سرداران هم گاه به‌سرعت و گاه آرام‌آرام کنار رفتند. این روش که کارساز نیفتاد روشى دیگر در پیش گرفتند: بی‌اعتبار کردن شاهزاده به بهانه یگانگى ملى.

تنها کافى بود شاهزاده با گروهى از اقوام ایرانى دیدار کند؛ و یا انتخاب نظام سیاسى آینده ایران را در لابه‌لای سخنانش به رأی و اراده مردم واگذار کند. جنجال و واویلایی بود و هست که به راه می‌افتاد. او را خائن، دشمن یگانگى ملى و طرفدار تجزیه و نابودى ایران می‌کردند.
این روش هم که رنگ باخت و در ایرانیان درون کشور و مخصوصاً جوانان اثر نکرد شمشیرها را از رو کشیدند.

حال نامه سرگشاده پشت نامه سرگشاده انتشاریافته و دریکی ایشان را از سلطنت خلع کرده و در دیگرى به «توهین» ایشان به «جوانان» ایران‌زمین اعتراض می‌شود؛ و در دیگرى از اینکه ایشان رسیدن به سلطنت را اولویت مبارزاتى خود نمی‌دانند برمی‌آشوبند؛ و همه این کارها را هم به نام طرفداران و فدائیان خاندان پهلوى و سلطنت می‌کنند.تنها نگاهى گذرا به این روند چندساله به‌خوبی نشان می‌دهد که این حمله‌ها کاملاً برنامه‌ریزی‌شده و هدایت‌شده است.

البته نظام اسلامى تنها به تلاشى مذبوحانه براى بی‌اعتبار کردن شاهزاده قناعت نکرده و نمی‌کند. آیا تصادفى است که از چند سال پیش زمزمه‌های عوامل نظام از گوشه و کنار بلند شد و نفوذ ویرانگر جمهورى اسلامى در منطقه را بانفوذ ایران باستان از مدیترانه تا یمن مقایسه کردند؟ آیا تصادفى است که آن ژورنالیست مجیزگوى بی‌بی‌سی، جنایتکارى چون سردار قاسم سلیمانى را که تمام منطقه را به خاک و خون کشیده، سردارى عارف خواند و ثبات و امنیت ایران را مدیون تلاش‌های او و نیروهاى تحت فرمانش و نظام اسلامى معرفى کرد؟
آیا تصادفى است که هم‌زمان با تبلیغات علیه شاهزاده رضا پهلوى و تجزیه‌طلب خواندن او که هر مرغ مرده‌ای را به خنده وامی‌دارد نظام اسلامى را یگانه حافظ تمامیت ارضى و یگانگى ملت ایران معرفى می‌کنند؟

نه! این‌ها هیچ‌کدام نه تصادفى است و نه بی‌برنامه! هرچه توجه جوانان به گذشته پرافتخارشان، چه پیش از اسلام و چه پیش از انقلاب اسلامى، بیشتر می‌شود، تلاش نظام براى بی‌اعتبار کردن شاهزاده رضا پهلوى تنها شخصیتی که طبیعتاً می‌تواند و از این پتانسیل برخوردار است که از این روند بهره گرفته و براى نظام اسلامى دردسرساز شود علنی‌تر و تندتر خواهد شد.

آیا تصادفى است که یکى دونفری که با ادعاى پهلوى دوستى و سلطنت‌طلبی با هیاهو به شاهزاده حمله می‌کنند از طیف جوان انتخاب‌شده‌اند؟ نه! این‌ها هیچ‌کدام تصادفى نیست. این روند قطعاً ادامه خواهد داشت. حمله‌ها به شاهزاده رضا پهلوى قطعاً شدت خواهد گرفت و باید آماده و هشیار بود. مخصوصاً دلسوزان وطن‌پرستی که از سر علاقه انتقاداتى به شاهزاده دارند که حق مسلم آنان است باید هشیار باشند تا مبادا ناخواسته وارد این بازى شده و انتقادات گاه به‌حق خود را به‌گونه‌ای مطرح نکنند که نظام اسلامى از نظرات آنان سوءاستفاده کند. خوشبختانه بسیارى از این وطن‌پرستان به این امر مهم پى برده و اجازه این سوءاستفاده را نخواهند داد.

ولى آنچه مسلم است ایرانیان راستین حتى آنان که به ایشان انتقاداتى دارند درنهایت شاهزاده را تنها نخواهند گذاشت و در خلال این جریان دست خیلی‌ها رو شده و ازاین‌پس نیز بیشتر از پیش رو خواهد شد و البته چه چیز هم بهتر از این؟

شایان آریا

حزب مشروطه ایران

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com