توین بی مورخ انگیلسی در مورد فراز و فرود تمدن ها نظر جالبی دارد. مبنی بر اینکه همان فراز و فرود است که سنتی مکتوم است. ویلفردو دو پاره تو  ایتالیایی هم می گوید که آدمی بازمانده هایی دارد که ویژگی عام این بازمانده است که نوع انسان را می سازد.او در این بازمانده ها خود خواهی و تنگ نظری  و نزدیک بینی بر گذشت و دور اندیشی غلبه دارد البته این قسمت نظر پاره تو را من عمده تر کردم. هابز هم می گوید انسان گرگ انسان است.انسان شناسی قرآن هم خوش بینانه نیست اگر  آدمی را به عدالت دعوت می کند. باری آمدن ترامپ پایان جهان نیست پایان انسان هم نیست.

trump

 اما من فرضی دارم این است که گاه جوامع و یا جامعه بشری حرکتی انسانی به جلو می کند، انگار ظرفیت  کم آدمی است که به ناسپاسی بر می خیزد. باز به عقب بر می گردیم. این عقبگرد با صدمات زیاد  در روندی پر خسارت باز همان نوع آدمی  را به خود می آورد تا شاید جلوی نابودی نوع بشر را گرفته شود. در نتیجه گامی با تغییر مثبت به جلو بر می داریم اما این گام ها به نتیجه آرمانی که همان ثبات انسان  و جامعه است منتهی نمی شود. به عبارتی این واقعه پیشین تا روز پسین باشد.

.به تعبیر من نوع آدمی آن سان شریف نیست که نوع بشر را به ثباتی والا رساند اما ان میزان هم رذیل نیست تا نابودی نوع بشر را رقم زند. زیست  نوع آدمی در منطقه خاکستری مطلوب است. هر بار که شعاری بالاتر از این نوع خاکستری داده شود باید منتظر عواقب نامطلوبی بود. اگر چه همین بی تعادلی ها به تعادل جدیدی کمک می کند اما عواقب خود را هم خواهد داشت.

به عبارتی داستان سیزیف  همان اسطوره یونانی برای نوع انسان و جوامع و جامعه انسانی در پیش است. گامی جلو باز گامی به پس ،باز دوباره..

داستان آدمی  تکراری  است اما از هر زبان می شنوم نامکرار می شود حدیث انسان چنین ست.اما ذهن آدمی تحلیل گر و تبیین گر هم است . پس سوال می کند  چرا جمهوری “وایمار” به حکومت رایش سوم رسید.انقلاب ضد تزاری به لنین رسید . حال قدری  جلوتر بیاییم. چرا خاتمی جای به احمدی نژاد داد. چرا اوباما جای به ترامپ داد.

به همین مورد آخر توجه کنیم و کمی آن را باز کنیم .

سالهاست که جهان به سمت راست چرخش کرده، این راست گسیخته است اما در میانه میدان میدان دار است.

۱- سرمایه در جهان در معرض سود خواهی حداکثری است. سرمایه چینی دموکراسی با خود ندارد ، سرمایه عربی هم تجاری است و ارزش های مدنی را باور ندارد، سرمایه غربی که با تجربه سوسیالیسم شکل انسان تری گرفته گرایش منفعت طلبانه اش به دلیل نزدیکی با دو سرمایه جدید که وارد جهان شده اند نمود و امکان  بیشتری یافته است. همین ویژگی  بسیار سودجویانه اش هم ممکن است میان سرمایه غربی که امثال ترامپ بانی آن هستند با سرمایه چینی و هم عربی دچار مشکل شوند که عواقب آن پیدا نیست.

۲- در عرصه فرهنگ هم جهانی شدن ظرفیت مناسب نشان نداده است. جهانی شدن غرب به برخی از فرهنگها فشار آورده است که شکل اعتراضی به خود گرفته اند که این اعتراض در دنیای اسلامی تند تر است اما فرهنگ اسلاوی و هم چینی و غیره هم به فرهنگ جهانی شده غرب اعتراض د ارند.

۳-  سود جویی بی پروا در زیاده طلبی و بروز فرهنگی این سرمایه ها در روابط اجتماعی جهان وارد شده و شکلی از جوامع متداخل فرهنگ ها را شکل داده است که مشکل زا شده اند که داستان مهاجرت یکی از این روابط اجتماعی مشکل زاست.

۴-سرریز این سه مسئله اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی در تصمیم سیاسی که دولت ها و جریانات سیاسی وارث آن هستند بحرانی تر است. دولت در نظم جهانی شدن قدرت کمتری دارد اما مسولیت شان سر جای خود است. منافع کوتاه مدت باعث می شود که تصمیمات گرفته شده گاه منافع دراز مدت کشور ها را تهدید کند.  این نوع سردرگمی سیاسی نارضایتی را دامن می زند در این شرایط شعار ضد نظم موجود که ترامپ داد نتیجه بخش بود. به عبارتی ظرفیت دموکراسی غیر مستقیم نشان می دهد که توان برقراری عدالت را ندارد. از طرفی مدل دموکراسی مستقیم هم اجرائی نیست با توسل به همان مدل دموکراسی غیر مستقیم ترامپ بالا می آید.

 -حال که چنین می توان گفت که دیدگاه نظری -فلسفی و دینی  فقط می تواند تحمل آدمی را بالا ببرد والا مانع از تکرار فراز و  فرود های آدمی و جامعه بشری نیست. به عبارتی نامکرار داستان اجتماعی رفتار کردن انسان با  وجود شباهت های کلی.

– مجموعه عواملی که جهان را به راست متمایل کرده و در جریان راست هم گسیخته گی ایجاد کرده ریشه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی دارد که بروز سیاسی آن خود را نشان داده است که نامش انزوا گرایی خودخواهانه است یا غیر مسولانه که گزاره هایی مانند  که ما کار خودمان را بکنیم به دیگری چه؟ما را چه به دیگری ،هر کس به کار خودش .  سوال این است که در این جهان در هم تنیده با باب شدن این گزار ه ها چنین جهانی چه می شود؟

-راست افراطی راه حل فوری هم به این گزار ه ها می دهد که پاسخ  سیاست انزوا گرایی خود مدارانه  است

– اما در جوامع غربی جامعه مدنی قوی وجود دارد. در برخی از جوامع هم نهاد های مدنی ژله ای شکل گرفته است. سیاست های راست زود بر ملا می شوند.  این نهاد های مدنی نقطه اتکا هستند که جلوی نابودی و خسارت بیشتری را  بگیرند یا ترمز جریان راست را بکشند. بی گمان این تلاش ها هم شروع می شود پس  بازی ادامه دارد.  در زمانی که آدمیان پند های زندگی ساز سعدی را فراموش می کنند این سخن حافظ در گوش می آید که این واقعه پیشین تا روز پسین باشد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com