توضیح مترجم: شاید بختِ یکی از بحث برانگیزترین کاندیداهای انتخابات مدرن، دونالد ترامپ، برای پیروزی در انتخابات نوامبر ۲۰۱۶ افول کرده باشد. یا شاید بسیاری معتقد باشند که او هرگز در حد و اندازهی پیروزی در انتخابات نبوده است. اما در این میان چیزهایی هستند که شناخت درست ترامپ به عنوان یک پدیدهی اجتماعی را ایجاب میکنند. خشونت کلامی هویدا در رفتار او، نگاههای ویژهی وی به گروههای مختلف اجتماعی، نحوهی مواجههی او با طبقه الیت سیاسی ایالات متحده و بازخورد او در عرصهی عمومی (چه در رسانهها و چه در میان مردم) نکات کلیدیای هستند که نباید به سادگی چشم بر آنها فروبست. شاید ترامپ دیگر شانسی برای پیروزی در انتخابات نداشته باشد اما به گفتار برنی سندرز، «ترامپهای جهان» کماکان در کار هستند تا «ما را از هم گسیختهتر سازند.»

دونالد ترامپ
آرزوهای بزرگ ترامپ و رفتارهای متناقض او حتی نزدیکانش را نیز شگفت زده کرده است. این شگفتی همزمان با پایان پرتنشی که فعالیتهای انتخاباتی وی پشت سر می گذارد افزایش نیز یافته است. این پایان میتواند با سختترین شکست تاریخ زندگی او همراه گردد. اما در یک مصاحبهی پنج ساعته با او -آخرین مصاحبهی زندگینامهوار دونالد ترامپ پیش از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری- یک رانهی بسیار قدرتمند به چشم میخورد. ترسی که از خجلتزدگی در عرصهی عمومی در او ریشه دوانده است. نوار مصاحبه سیمای مردی را عیان میسازد که بر شهرتش تکیه زده است، از اینکه این شهرت را از دست بدهد وحشت دارد و کسانی که به چنین سرنوشتی دچار شدهاند را حقیر و بیمایه میپندارد. این نوارها لذت درونیای که وی از جنگیدن به دست میآورد، عدم علاقهی عامدانهی وی به تاریخ، بیمیلی نسبت به بازبینی زندگی شخصیاش و اینکه بسیاری از مردم لایق احترام وی نیستند را آشکار میسازند.
ترامپ در این مصاحبهها علنا اظهار میدارد که نه حتی تجربه و بل تصور شکست برای او بسیار دشوار است.
در یکی از این مصاحبهها ترامپ، علیرغم تمام ورشکستگیها و افتهای اقتصادیاش، میگوید:«من هیچوقت نباختم چون همیشه شکستام رو تبدیل به فرصتی برای موفقیت کردم.» این مصاحبهها توسط مایکل دآنتونیو، خبرنگار برندهی جایزهی پولیتزر در سال ۲۰۱۴ انجام شده است. دآنتونیو سپس زندگینامهای از ترامپ به نام «حقیقت پیرامون ترامپ» منتشر ساخت.
دآنتونیو از کاندیداتوری ترامپ حمایت نمیکند ومتن مصاحبات را نیز امسال در اختیار ستاد انتخاباتی هیلاری کلینتون قرار داد. وی مدعیست که پس از ملاقات کوتاهی با چند تن از دستیاران کلینتون دیگر ارتباطی با وی برقرار نشده است. در خلال هفتههای اخیر، دآنتونیو دسترسی به فایلهای صوتی اصلی و نیز متن پیادهشدهی مصاحبههایش با دونالد ترامپ، ایوانا ترامپ (همسر اول ترامپ) و نیز سه فرزند ارشد ترامپ را برای نیویورک تایمز فراهم ساخت. این مجموعه دستمایهی این مقاله و دو برنامه رادیویی نیویورک تایمز شده است. ترامپ روز دوشنبه در بیانیهای این نوارها را «قدیمی و حوصلهسربر» خواند و آرزو کرد که مردم از شنیدن آنها لذت ببرند.
در مصاحبهها، که در دفتر و آپارتمان دونالد ترامپ در برج ترامپ صورت گرفتند، او به شکلی نوسانی پرتکاپو و سپس بیحوصله، و وقتی که دعوت به پرداختن به خویشتن میشود سرسخت و نیز بسیار مغرور و ازخودراضی جلوه مینماید. وقتی دآنتونیو از او میخواهد که در معنی زندگیاش قدری تامل کند وی پاسخ داد: «نه، نمیخوام بهش فکر کنم. دوست ندارم خودمو تحلیل کنم چون ممکنه چیزایی ببینم که خوشم نیاد.»
علیرغم بیمیلی، ترامپ بارها و بارها ماهیت خود را در قالب داستانهایی که روایت میکند یا در پاسخهایی که پراکنده یا از سر رفع تکلیف پاسخ میدهد آشکار میسازد. در پاسخ به این که او چه کسی را تحسین میکند پاسخ داد «من قهرمان ندارم.»
آیا او تاریخ را میآزماید تا حال را بهتر بفهمد؟ «دوست ندارم در مورد گذشته حرف بزنم.» و سپس میافزاید: «فقط حال و آینده مهمن.»
چه کسانی مورد احترام او واقع میشوند؟ پاسخ ترامپ چنین است: «عمدتا نمیشه به مردم احترام گذاشت چون خیلیهاشون لیاقتشو ندارن.»
زندگی مجللش؟ او ضمن اشاره به پنتهاوس بزرگش میگوید: «من حتی میتونم یه اتاق خوشحال باشم. نیاز ندارم خونم حتما سه طبقه باشه.»
تلاشش برای موازنه میان کار و عشق؟ او میگوید: «همسر من بودن خیلی سخته.» ولی همواره به مایهی مهم حرفهایش یعنی تحقیر برمیگردد.
او کسانی که در مقابل همکارانشان خجالتزده میشوند را به شدت مذمت میکند. او، بدون اینکه نام ببرد، از رییس بانکی یاد میکند که در یک مهمانی در هتل والدورف آستوریا در منهتن، یکی از پاتوقهای طبقهای خاص در نیویورک، مست شده بود. او در پایان آن شب، نمیتوانست راه برود و سایرین او را به خانه بردند. ترامپ این اتفاق را بسیار مذموم میشمارد: «هرکدوم یه دست، یه پا، گردن و کمرشو گرفته بودیم و از اتاق بردیمش بیرون. درست بعد از اینکه بدترین سخنرانیای که میشد رو کرد. بعدش دیگه هرگز برای من مثل قبل نشد. هیچوقت یادم نمیره که تو اون مهمونی با اونهمه آدم حسابی ما مجبور شدیم ببریمش بیرون. این جور اتفاقات رو من اثر میذارن.»
کمتر ردی از درک یا همدردی در ترامپ وجود دارد. وقتی کسی مرتکب اشتباهی میشود، ترامپ معمولا سختگیر و بیگذشت است.
وقتی ترامپ حس کند که فریب خورده است، واکنش بسیار سهمگینی دارد. ایوانا ترامپ در مورد تعطیلاتشان در کلرادو برای دآنتونیو چنین تعریف کرد: «اوایل رابطهمون واسه اسکی رفتیم کلرادو، تو پیست بودیم. من به دونالد نگفته بودم که اسکیباز خبرهای هستم. بعد از این که دونالد یه سرپایینی رو رفت صدام زد و گفت: ‘بیا عزیزم، بیا!’ منم مسیر را با دوتا وارو رفتم پایین و پیش پاش فرود اومدم و دورتر شدن. دونالد عصبانی شد، چوبهای اسکی و کفشهاشو درآورد و رفت. نمیتونست قبول کنه. میگفت تو انظار عمومی تحقیر شده. همونجوری که میرفت سمت رستوران تمام وسایلش را پرت کرد اینور اونور؛ چون حاضر به نبود این شرمندگی رو تحمل کنه.» ایوانا از قول ترامپ میگوید: «من چنین چیزیو قبول نمیکنم، از هیچ کس، حتی از ایوانا!»
شهوت مبارزه
در نوارها ترامپ از اینکه از مبارزه لذت زیادی میبرد صحبت میکند. این حس به دوران نوجوانی وی در کویینز باز میگردد. او میگوید: اهمیتی نداشت، چه مشاجرات لفظی و چه دعواهای فیزیکی. از هر دو لذت میبردم.
ترامپ: من خیلی یاغی بودم. دلم نمیخواد در موردش حرف بزنم ولی خیلی یاغی و مصمم بودم. پا پس نمیکشیدم.
دآنتونیو: کلاس هشتم؟
ت: دوست داشتم بجنگم. همیشه دوست داشتم بجنگم.
د: درگیری فیزیکی؟
ت: آره، همه نوع. فیزیکی…
د:مشاجره؟
ت: همه جورش، هر جورش. همه جوره پایه بودم. حتی فیزیکی.
رفتار او آنقدر خصومت آمیزبود که والدینش در سیزده سالگی او را به مدرسه پسرانهی نظامی نیویورک فرستادند. مدرسهای به شدت سختگیر در یک ساعتی شمال منهتن. به نظر میرسد که در وی در فرهنگ مردانهی حاکم بر این محیط به عیاشی پرداخته باشد. در مصاحبه، کمی دلتنگ دورانی به نظر میرسید که خشونت و برخوردهای فیزیکی پذیرفتهتر بود:
ت: بیرون آکادمی نظامی وایساده بودم که یه پسره سر رسید؛ شبیه بولداگ بود و سفت و سخت. سروان آموزشی بود. الان بهش میگن «ستوان دوبیاس» ولی اون موقع سروان بود. آدم سفت و سختی بود. چه هیکلی و چه فکری. اتفاقا مربی بیسبالم هم بود. بهم حمله کرد. باور نمیکنی ولی فوقالعاده بود، معرکه بود.
د: درگیر شدین؟
ت:معلومه.
د: دست به یقه و…؟
ت: مهم نیست. مثل الان نبود. و باید یاد میگرفتی که نجات پیدا کنی. اونوقتا همه چیز سخت تر بودباید سخت تلاش میکردی. وقتی اینجور سروانها رو نگاه میکنی تازه میفهمی خیلیاشون اصلا خبر ندارن تو این کشور چه خبره.
به نظر میرسد که او به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری، هنوز سودای همان روزهای دشوار را دارد. در یکی از تجمعهای انتخاباتی در ماه فوریه در لاس وگاس، وی به شکل شگفتانگیزی از همین زبان استفاده کرد. او به مردمی که با صدای بلند وی را تشویق میکردند گفت: «من قدیم ندیما رو بیشتر دوست دارم، ملت! میدونید وقتی اگه اون موقعا اینجور آدما پیداشون میشد چی میشد؟ با برانکارد میبردنشون بیرون!»
حساسیت به رسانهها
ترامپ از دیدن درخشش اسمش در خبرها و رسانهها به سرخوشی و مستی دچار میشود. او هنوز شور و شوقش از نخستین باری که اسمش در روزنامه درج شده بود را به خاطر میآورد: وقتی که درخشش یک دبیرستانی در مسابقهی بیسبال منجر به پیروزی تیمش شد.
ترامپ:[تا دیدمش] گفتم ‘عاشقشم!’ کیف کرده بودم! اولین بارم بود که تو روزنامه اسممو میاوردن. بچه بودم خب! مشکلی داره؟ فکر کنم سال دومی بودم. فکر نمیکنم مشکلی داشته باشه. معرکه بود، محشر بود.
از همانجا به دام این حس افتاد. اما تیتر رسانهها شدن برای ترامپ کافی نبود. او از این لذت میبرد که کس دیگری چنین مورد توجه قرار نمیگیرد. وقتی دآنتونیو به او گفت که درج شدن در روزنامه میتواند برای هر کسی جذاب باشد، ترامپ که به نظر از این حرف مجروح شده بود حرف او را قطع کرد تا برایش توضیح دهد چرا این تجربه خاص بود. «خیلی از آدما اسمشون چاپ نمیشه. یادت نره. چند نفر تو نسخهی چاپی میان؟ کسی تو نسخه چاپی نمیاد!» ترامپ نگذاشت که این سوژه از دست برود و مکررا تاکید کرد که مطرح شدن توسط روزنامه چقدر منحصر به فرد است.
ترامپ زمانی که به عنوان یک تاجر شناخته شده بود، شخصی را استخدام کرد تا رشدِ شمارِ نامبردن از او در روزنامهها را بررسی کند. او به دآنتونیو گفت: «روزی هزاران دفعه است! هزاران دفعه، هزاران دفعه در روز!» او خیلی زود فهمید که پوشش خبری به عنوان تبلیغ رایگان برای زمینهای گلف و هتلهای اوست. همین امر او را به این سوق داد که به راحتی حاضر به مصاحبه با رسانهها و شبکهها شود.
ترامپ: «میتونستم بگم نه، بعد مثلا برم تبلیغ بسازم واسه فلان پروژه. مثلا دورال یا یه چیز دیگه. کلی هم پول بالاش بدم، یه میلیون دلار مثلا. یاذکه میتونستم برم تو برنامه، پول که نمیدادم، کلی هم بیشتر و طولانیتر رو آنتن بودم. میفهمی چی میگم؟ واسه همین فکر میکنم رفتن کار درستیه.»
هیچ تفاوتی نمیکرد چه روزنامه یا مجله یا برنامهای از ترامپ نام برده باشد. ترامپ همه را به دقت میشمرد و اینکه چقدر مثبت مطرح شده یا چند وقت یکبار مطرح شده را میسنجید.
او از تجربهاش در مورد حضور در برنامهی باربارا والتر به نام «ده خارقالعادهترین» در ای بی سی را با تاکید بر این تعریف میکرد که دوبار در این برنامه حاضر شده است. اما در عین حال با خشم ابراز کرد: «فقط یه نفر دیگه تونسته اینکار رو بکنه، اونم هیلاری کلینتونه!» (البته هیلاری کلینتون چهاربار در برنامه حضور یافته است.)
ترس از فراموششدگی:
اخیرا ترامپ بیش از هر چیزی از نادیده گرفته شدن، در نظر گرفته نشدن یا نامربوط بودن وحشت دارد. همانطور که پیش از این آرسنیو را توصیف کرده بود. «فراموش شده و نمکنشناس» توصیفی بود که وقتی هال در سال ۲۰۱۲ برندهی مسابقهی تلویزیونی ترامپ شده بود از او داد.
در خلال آخرین مصاحبهی تلویزیونی با دآنتونیو که در آن روابطشان گرم و عمیق شده بود، ترامپ به فلسفیدن پرداخت. او به یکی از ترانههای مورد علاقهاش «این تمامش است؟» از پگی لی اشاره کرد. روایتی غمانگیز از شکستها و نارضایتیها از زندگی: «خیلی آهنگ خوبیه چون من اینهمه تو زندگیم موفقیت به دست آوردم، بعد الانم دارم میرم سمت بعدیش [ریاست جمهوری] بعد همش از خودم میپرسم یعنی این تمومشه؟ مثلا چیز دیگهای نیست؟ خیلی آهنگ خوبیه، مخصوصا که پگی لی خودش خیلی زندگی سختی داشته.»
اما ترامپ به سرعت از پاسخ دادن به پرسش بعدی دآنتونیو طفره میرود. اینکه توضیح دهد با شنیدن این آهنگ گه حسی نسبت به خود پیدا میکند و مجددا میگوید که ممکنست آنچه در میابد را دوست نداشته باشد. با اینحال ترامپ از یک چیز مطمئن است؛ او نیاز به توجه و حمایت جهانیان دارد، نیرویی که او را در دهههای متوالی به پیش رانده است. او حسی را به یاد میآورد که وارد اتاقی بزرگ میشد و نظارهگر این بود که چطور جمعیت او را احاطه میکنند چنانکه گویی ترامپ آهن رباییست که همه چیز را به خود میکشاند.
دآنتونیو از او پرسید که این موارد چقدر سابقه دارند. ترامپ در پاسخ گفت: «مال خیلی وقت پیشه، همیشه چنین بوده است.» دآنتونیو میخواهد بداند که آیا تا حال منجر به دلسردیاش شده است. ترامپ میگوید: «نه زمانی دلسرد میشم که دیگه اتفاق نیفته.»
منبع: https://goo.gl/Gev3Ui
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.