دیروز (۱۱ اکتبر ۲۰۱، ۲۰ مهرماه ۱۳۹۵) آفیش برگزاری مراسمی در استکهلم از جانب یکی از رفقایم به دستم رسید. با خواندن این آفیش “آه از نهادم برآمد”! آفیش از جانب “کانون نویسندگان ایران در تبعید” است و سخن از برگزاری “جشنواره”ای از “شعر، داستان و نقد ادبی” است که “در دفاع از آزادی اندیشه و بیان” روز جمعه این هفته (پس فردا، ۲۳ مهرماه) در استکهلم برگزار خواهد شد. در آفیش از جمله دیدم که گویا قرار است که سه تن از افرادی که آنان را می شناسم (بهرام رحمانی، عباس سماکار و گیسو شاکری) نیز در کنار پنج نفر که آنان را نمی شناسم و فردی به نام (امیر ممبینی) که می دانم از رهبران اکثریت بوده و یا هنوز نیز هست شرکت داشته باشند و برایم این پرسش پیش آمد که چرا این رفقا، دوستان وآشنایان من اینچنین می کنند و شرکت این افراد در مراسمی در کنار یک اکثریتی چه عواقبی می تواند در بر داشته باشد. آیا اینان می توانند “گَل و گشاد” بودن درهای “کانون نویسندگان ایران در تبعید” و یا به عبارتی “دمکراتیک” بودن آن را بهانه ای مناسب برای شرکت خود قلمداد کنند و اگر اینگونه باشد می بایست پس از این در انتظار کدام رویدادها باشیم؟ تازه مگر “دمکراتیک” بودن یک نهاد به معنی همنشینی با توده ای و اکثریتی هاست؟

برای من این پرسشهای ناگزیر پیش می آید:
• آیا بهرام رحمانی، عباس سماکار و گیسو شاکری (پنج نفر از افرادی را که نامشان در آفیش برده شده است را نمی شناسم) خود را افرادی آگاه و مترقی و در تضاد کامل با رژیم جمهوری اسلامی آنهم در تمامیت آن می دانند یا نه؟
• اگر پاسخ آری است، آیا آنان بر این باورند که جریاناتی چون سازمان اکثریت و حزب توده که سالها مجیزگوی جمهوری اسلامی بوده، بخشی از بهترین فرزندان ایران را به کشتار داده و برای قاتلان انقلابیون کف زده اند، در شمار دشمنان توده های خلقهای تحت ستم ما، در شمار خائنان به این توده ها هستند یا نه؟
• اگر پاسخ آری است، آیا باور دارند که می توان فعالیتی مشترک در کنار وابستگان به اینگونه جریانات، به ویژه افرادی که به هر بهانه  ای به گذشته (و یا حتی حال) خود برخوردی روشن، قاطع و صمیمانه نکرده اند؛ داشت یا نه؟
• اگر پاسخ آری است، آیا می توانند توضیح دهند که چرا و مطابق با کدام ضابطه های مبارزاتی و خلقی؟ و اگر پاسخ منفی می باشد، آیا می توانند توضیح دهند که چرا چنین می کنند؟ آیا نمی دانستند که سابقه امیر ممبینی چه می باشد؟ خُب حالا می دانند! آیا بر این باورند که “در دفاع از آزادی اندیشه و بیان” می توان در کنار خائنان و دشمنان توده ها بود؟ فردا رفتارشان با دیگر ضدخلقی ها چگونه خواهد بود؟ آیا می توان انتظار داشت که آنان فردا با همین استدلال در کنار هواداران و فعالان جمهوری اسلامی و دیگر سگهای زنجیری سرمایه جهانی قرار گیرند؟

شاید بگویند که ما می بخشیم و فراموش می کنیم. بدیهی است که این “حق” را دارند که چنین باور داشته باشند . اما با صدای رسا اعلام می کنم: من نه می بخشم و نه فراموش می کنم! من هیچگاه و برای دستیابی به هیچ میکروفونی و یا هیچ تریبونی در کنار آنان که رفقای من را به “برادران پاسدارشان” تحویل می دادند، به مجیزگویی خمینی جلاد و یا به قول خودشان “رهبر مبارزات ضدامپریالیستی”شان می پرداختند، و با بیشرمی تمام درخواست می کردند تا “پاسداران به سلاح سنگین مجهز” شوند و به جنگ رفقا و دوستان من، آنان که اینان “ضدانقلاب” می خواندنشان” بروند، قرار نخواهم گرفت!

استکهلم، سوئد
چهارشنبه ۱۲ اکتبر ۲۰۱، ۲۱ مهرماه ۱۳۹۵

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com