اشاره: شش فعال سیاسی ملی-مذهبی در نامهای سرگشاده به رهبر جمهوری اسلامی، گفتهاند که شرایط برای مذاکره احتمالی با آمریکا «به نفع ایران نیست» و ایران باید پس از برگزاری «یک انتخابات آزاد» به پای میز مذاکره برود – رادیو فردا
خبری در خبرگزاریها در زمینهی انتشار یک نامهی سرگشاده از سوی افراد شناخته شده طیف ملی مذهبی منتشر شده است که بیش از هرچیز خواننده را به تعجب وا میدارد. نوشتار حاضر بر اساس ادعای این جناح نسبت به خیرخواهی برای منافع ملی ایران و سابقهی مخالفت آن با جناح حاکم فعلی مبتنی بر این ادعا نگاشته شده است. با خواندن نامهی مذکور، سوال اساسی که پیش میآید این است که «این افراد دقیقا به دنبال چه بودهاند؟» آنها در نامهی خود از رهبر ایران خواستهاند که پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری وارد مذاکره با آمریکا نشود! دلایلی که آوردهاند یکی ضعف قدرت چانهزنی ایران و دیگری تلاش آمریکا برای تغییر رژیم ایران در صورت برگزاری مذاکره مستقیم بودهاند. حال جدا از اینکه پیش از هرچیز باید بگوییم این رژیم اگر برچیده شود، تازه آغاز بهبود است، لازم است ذکر شود که مگر درصورت عدم مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی، تغییری اساسی در تصمیمات کلان غرب در زمینهی برخورد با مسائل بنیادی ایران یا سطح زندگی مردم ایران ایجاد خواهد شد؟ مثلا بعد از انتخابات ریاست جمهوری به یکباره اوضاع اقتصادی بهتر میشود؟ چهطور؟ یا مثلا قدرت چانهزنی ایران بالا میرود؟ چرا؟ مگر در فاصلهی کوتاه باقی مانده تا انتخابات این همه کارنامهی شوم و این همه زندانی و جانباخته و آسیبدیده فراموش میشوند؟ زیرساختهای اقتصادی به سرعت اصلاح میشوند؟ چه اتفاق بزرگی میتواند چنین اوضاع را به یکباره زیر و رو کند که وابسته به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری است؟ ابزارهای چانهزنی ایران چه هستند که با برگزاری یک انتخابات (حتی فرض شود بدون نظارت استصوابی) نیرومند میشوند؟
این افراد در نامهی خود راهکار بالا رفتن قدرت چانهزنی را آزادی زندانیان سیاسی، آزادی فعالیت احزاب و برگزاری انتخابات آزاد بدون نظارت استصوابی معرفی کردهاند. این بخش از نامه از همه جای آن عجیبتر است! ابتدا باید پرسید کدام حزب و کدام زندانی سیاسی؟ آیا منظور تنها همین تشکلاتی چون ملی مذهبی است؟ خب این تشکلات همین الان چطور فعالیت میکنند؟ آیا منظور تصویب شدن دور از تصور قانون احزاب آزاد است که این تشکلات هم در آن جای بگیرند؟ چنین قانونی گذشته از مغایر بودنش با اصول اساسی جمهوری اسلامی، چگونه در این فرصت کم به تصویب خواهد رسید؟ زندانیان سیاسی که هستند؟ مثلا کسانی چون شایگان اسفندیاری(وبلاگنویس) که بیش از یک سال است خبری از سرنوشت او در دست نیست را هم شامل میشود؟ چند نفر باید آزاد شوند؟ نکند تنها منظور زندانیان جناحهای سیاسی سرشناس و وابسته به حکومت باشد؟ مثلا فائزه هاشمی آزاد بشود خوب است؟ نکتهی دیگر اینکه مگر جمهوری اسلامی اولین بار است که انتخاباتی برگزار میکند؟ آیا نظارت استصوابی در قانون جایگاهی ندارد؟ چطور میشود در این زمان اندک مانده به انتخابات قانونی چنین مهم و اساسی به همین راحتی نقض شود؟ آن هم جمهوری اسلامی که همه میشناسیم بخواهد آن را حذف کند؟ آیا اینها همان شروط محمد خاتمی نیستند که برآورده نشدند ولی با این وجود به دماوند رفت و رای را در صندوق انداخت؟ همین آقایان موسوی و کروبی مگر از فیلتر شورای نگهبان عبور نکرده بودند؟ مگر پس از آن وزارت کشور برگزار کنندهی انتخابات نبود؟ آیا برای برگزاری انتخابات آزاد، وزارت کشور را هم باید بردارند؟
اما وجه تشابه قرارداد ۲۰۰۳ قذافی با آمریکا (مبتنی بر توقف کامل تمام فعالیتهایی که ممکن است منجر به تولید صلاح هستهای بشوند) با مذاکرهی احتمالی فعلی بین ایران و آمریکا تنها میتواند دیکتاتوری حاکم بر ایران باشد. مسئلهی قذافی پس از انعقاد آن توافقنامه مگر مفاد امضا شدهی آن بوده است؟ اگر قذافی امضا نمیکرد چه میشد؟ آیا با بزرگترین احتمال به سمت سرنوشت کرهی شمالی یا زیمبابوه پیش نمیرفت؟ چرا حکومت قذافی سرنگون شد؟ به دلیل امضای توافقنامهی مذکور؟! آیا مملکتی که قانون اساسیاش یک کتاب سبز باشد که دیوانهای آن را بنویسد و به دلخواه تغییر دهد مشکلاتش و پابرجا ماندنش در این دنیای به هم گره خورده و این اقتصاد رقابتی، وابسته به امضای توافقنامهی عدم تولید سلاح هستهای است؟ در شرایط فعلی ایران چقدر میتوان خوشبین بود که روزی مملکت به شکوفایی اقتصادی و اجتماعی برسد؟ تا آن زمان که تصمیمگیرندگان اصلی خوابنما شده و به یکباره دمکرات و خیرخواه بشوند، تحریمها و اوضاع سیاسی اجتماعی و اقتصادی چه بر سر این مملکت آوردهاند؟ آیا اینطور نیست که این قدرت چانهزنی در واقع هر روز بدتر و بدتر میشود و ممکن است دقیقا به همین دلیل فرصت برای مذاکره برای همیشه از دست برود؟
از هر طرف به چنین شرط و شروطهای بعید مینگریم، منافعی جدی و کارساز(به جز در راستای حقظ نظام) پیدا نمیشوند. بدیهی است که نه دست شورای نگهبان از صندوق کوتاه خواهد شد و نه زندانیهای سیاسی (مگر چند نفر سرشناس) آزاد خواهند شد و نه اعدامها متوقف خواهند شد. اگر در مقطعی کوتاه هم بشود، از سر گرفته خواهد شد که همین هم به دلیل نخنما شدن دیگر رخ نخواهد داد. لذا این نوع درخواستها از جناح حاکم که هربار پیش از انتخابات از سوی جریانهای منتقد سیاسی داخل ایران مشاهده میشود عجیب است. هیچ دستآوردی ندارد مگر رنگ باختن حنای خودشان و شاید اندکی دمیدن در تنور انتخابات دروغین.
شاید بتوان گفت این کار تاکید بر آبروریزیها و غیر دمکراتیک بودن عملکرد نظام حاکم و قوانین فعلی است. شاید، اما کیست که نداند این را؟ شاید هم تنها استفاده از فضا برای گرفتن مجوز همراهی با نظام و بقای فعالیت در داخل کشور باشد. اما تا کجا؟ برای چه؟ تا چند سال دیگر این چرخه تکرار شود؟ بلی انتظار نمیرود این افراد در داخل ایران رسما اعلام کنند که خط قرمز ما نظام فعلی نبوده و منافع ملی بر آن ارجحند، اما انتظار میرود که اگر ادعای خیرخواهی ملی وجود دارد، این آبهای بیخودی را آن هم سر بزنگاهها به آسیابشان نریزند. نمیدانم این همه تحمل مشقات و سختیها -که به انصاف برای بسیاری از جناحهای مخالف حاکمیت در داخل وجود دارند- را چرا باید با این نوع موضعگیریهای سراسر دلسوزنمایانه برای نظام(به جای مردم) ضایع کرد؟ چرا باید رنگ حنایشان را اینگونه به باد دهند؟ سوال اینجا است که تا کجا؟ تا کجا باید این فراز و نشیبهای انتخاباتی به بهانههایی چون حفظ ظاهر دمکراسی(صندوق رای) به تحکم ریشههای ستبر استبداد مذهبی در ایران کمک کنند؟ امیدوارم لااقل در کنار این موضعگیریهای رسمی، اقدامات غیر رسمی فراتر از این باشند که اگر نباشند، عملا کار اینگونه جناحها تنها لجبازی و آب در هاون کوبیدن است.
در نهایت خوابنما شدن تصمیمگیرندگان اصلی و پس از آن دمکرات شدنشان برای هر ذهن خیرخواهی مطلوب است اما نمیدانم خانه ساختن بر این فرض محال چقدر عاقلانه است؟ همینطور اگر تنها چند زندانی سرشناس و چند آسیبدیده هم به این بهانه رها شوند باز مطلوب است، اما نمیدانم که به بهای رنگ باختن حنای جریانهای منتقد و بهرهبرداری داخلی حکومت از داغی تنور کذایی انتخابات به صرفه است یا نه؟
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
دوست منتقد، چرا یک لحظه فکر نمیکنید که نویسندگان این اطلاعیه نه دلسوز نما، به قول شما، بلکه دلسوز هستند به معنای واقعی کلمه منتهی به روش و میزان فهم و جهان بینی خودشان. شما اگر چیزی برای آموختن به آنها و ما دارید، به جای نیش زدن و قضاوت های تند در مورد ماهیت نویسندگان نامه، مثل یک معلم، بفرمائید دانش و فهم خود را به ما منتقل کنید. ما کم قاضی القضات به سرمان نیآمده و دیگر به قاضیان تند رفتار نیاز نداریم. اما جا برای آموختن بسیار داریم و معلمان دلسوز و مهربان
جمعه, ۱۵ام دی, ۱۳۹۱