روشنفکر/ «پیرکرنی» پدر تئاتر فرانسه و یکی از بزرگترین شعرای این کشور است ( ۱۶۸۴- ۱۶۰۶) بسیاری از تراژدیهای وی عالیترین شاهکارهای تئاتر فرانسه بشمار میروند، بهطوریکه هنوز هیچکس نتوانسته است در زبان فرانسه، آثاری برتر از آنها پدیدآورد. «ردگون»، «آژزیلاس» و «شاهزاده خانم اشکانی» از این قبیلند.
کرنی از همان هنگام حیات، شهرت و افتخار فراوان بدست آورد و نامش در فرانسه و سراسر اروپا پیچید. اشعار کرنی عموماً محکم و پرطمطراق و گاه بقدری عالی است که بسیاری از آنها بصورت ضربالمثل درآمده است . میان کلاسیکهای فرانسه فقط راسین است که توانسته است به پای کورنی برسد و گاه از او نیز بالاتر رود .
از کرنی بیست و سه نمایشنامهٔ منظوم باقی مانده که قریب بیست عدد از آنها تراڑدی است. آخرین تراژدی کرنی که در سال ۱۶۷۴ نوشته شده «سورنا سردار» اشکانی است که شرح یکی از پرافتخارترین حوادت تاریخ ایران باستان یعنی شکست تاریخی رم در مقابل ایرانیان است، و داستان شکست «کراسوس» سردار بزرگ روم و لژیونهای معروف رومی را بدست «سورنا» سردار نامی «ارد» پادشاه اشکانی حکایت میکند که کرنی آنرا با یک ماجرای عاشقانه و غمانگیز درآمیخته است.
تراژدی معروف دیگر او بنام « شاهزاده خانم اشکانی » کـه خود کرنی آنرا از عالیترین تراژدیهای خویش دانسته. این اثر بدیع مربوط به یکی دیگر از صفحات درخشان تاریخ ایران باستان، یعنی انقراض حکومت سلوکیدیها (جانشینان اسکندر } به دست اشکانیان و پیروزیهای «مهرداد کبیر» پادشاه اشکانی است و اڑ حیث «انتریک» فوقالعاده عالی است.
یک تراژدی معروف دیگر کرنی «آژزیلاس» است که وقایع آن در یونان میگذرد، ولی قهرمان اصلی آن یک دختر زیبایی ایرانی است بنام « ماندان» که به همراه برادر خود «سپهرداد» سردار ایرانی، از ایران به دربار اسپارت رفته است .
در هر سه این تراژدیها، از ایران و قهرمانان و پادشاهان آن با احترام و گاه با علاقه زیاد نام برده شده است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
ببینید این پدر تاتر فرانسه، که خدا روح اش رو توو این شب جمعه ای رحمت کنه، آخه وقتی ما نمی دونیم آقای احمدی نژاد توو هاله بوده یا این دروغیه که فیلم بهش بسته, چطوری نشسته برای شاهدخت اشکانی اوون قدر شرح نوشته که ما تا حد گریه و زاری و فاجعه انگاری بریم توو حس و حال تراژدی ؟
واقعا شما این رو جدی گرفته اید ؟
و عنوان نوشته تون رو گذاشته اید: نگاه فلانی به ایران.
خب! حالا این نگاه, برای من و تو چه ارزشی داره؟
مگه بیشتر از خیال بافی های دراماتیست هایی ارزش داره که یه کاه رو می گیرن و برای درام خودشون ازش یه کوه می سازن تا حرف درست یا غلط خودشون رو ارائه بدن یا توو گیشه ها و ویترین ها بفروشند؟
به این می گن : نگاه؟
طرف خارجی ای که خبری دست اول از استاد سخن سعدی نداره, سعدی رو ایدیالیزه می کنه و تبدیل اش می کنه به اسطوره ی حقوق بشر, چون یه شعر بنی آدم … رو ازش شنیده.
اما من که کر و کور و چلاق که نیستم که !
توو گلستان اش دو سه بار می بینم که با بشر به شکلی مستهجن هم برخورد می کنه.
خب, اطلاع من درست تره یا اوون بنده ی خدا که فقط دو سه بیت از این خدای سخنوری شنیده؟
حالا اگه اوون بیاد از سعدی حرف بزنه, من باید به حرف ایشون استناد کنم یا به عقل مستقیم الخط خودم ،که دیده ام به یهودی جماعت حرف زشت می زنه چون طرف فقط و فقط یهودی بوده.
یا می فرماید:
ای کریمی که از خزانه ی غیب گبر و ترسا وظیفه خور داری
دوستان را کجا کنی محروم تو که بر “دشمنان” نظر داری!
عنوان رو می شه این طور تغییر داد:
“مظر” (بجای نظر) «پیرکرنی» پدر تئاتر فرانسه به ایران!
یا اصلا از این خبر کوتاه بیایی و صداش رو هم در نیاری.
متشکرم
شنبه, ۱۷ام مهر, ۱۳۹۵