شاید کسی به اندازه روبرتو بولانیو، نویسنده شاخص شیلیایی، شرایط کودتایی، زخمهای پس از فرجام یافتن کودتا و استقرار حکومت نظامی را دستمایه آثارش قرار نداده باشد. کودتای یازدهم سپتامبر سال ۱۹۷۳ شیلی و زخمهایش برای او چنان مهلک است که از تمامی درزهای آثارش بیرون میزند و در فرمِ رمانهایش قابل ردیابی است. کودتای ژنرال پینوشه با حمایت ایالت متحده علیه سالوادور آلنده رئیس جمهور مردمی و مارکسیست نه تنها سرنگونی دموکراسی و خط بطلانِ امید برای مترقیانِ شیلی بود بل با سرکوب روشنفکران و هنرمندان، سالها وضعیتِ پلیسی را بر همهی عرصههای عمومی مستقر کرد. شخصیتها و طرح قصههای او معمولا در موقعیتهای پیش و پس از دولت کودتا، نقطهی عطفِ بحران و سپس داغِ سرکوب، ابعادی روشنفکرانه از هنر، سیاست و فرهنگ را دربر می گیرد. کودتا همچون بزنگاهی تاریخی با شدیدترین و افسار گسیخته ترین بازوهای توتالیتر، بلندتر از هر موجی خود را به صخره میکوبد. «ستارهی دوردست» رمانی با همین موضوعیت است که در بزنگاهِ کودتا زندگی جماعتی اهلِ هنر و ادبیات را تعقیب میکند. «کارلوس وایدر» برای کسانی که با این رمان آشنایی دارند، سیمای هنرمند برآمده از دل کودتا با همهی مولفهها و ویژگیهای نظام مستقر از عملیات نظامی است. او محیر العقول مینماید، بیش از آنکه متفاوت باشد، دست نیافتنیست. وایدر میخواهد بیهمتا باشد و با نیرویی که از ژنرالهای عالی رتبه اخذ کرده، چنان یکهتازی کند که رقیبی یارای مقابله با زبانِ هنری او را نداشته باشد. ظهورِ وایدر نشان محض و مطلق هنرمند عصر کودتاست. او با مهارت نظامیش (خلبانی جنگنده نظامی) شعرهای پرفورماتیو در آسمان خلق میکند، برای همگان، برای مردم در روستاها و شهرها، او باید ابدی باشد، در اوجِ آسمان. اشعار او در آسمان خودنمایی میکنند، او میخواهد بالاتر از هر جنش هنری و هنرمندی بدرخشد. وایدر مشکوک و پیش بینی ناپذیر است درست مانند خودِ کودتا.
برای ما، ساکنان خاورمیانه کودتای نظامی و دولتهای برآمده از کودتا هم از نظر تعدد و هم از نظر سالهای حکمرانی، از دولتهای مردمی و دموکراتیک، عمر و سابقهی بیشتری دارند. با شروع قرن بیستم و شکل گیری اقسامِ مدرنِ دولت سیاسی به خاورمیانه، همواره قدرتهای نظامی خودسرانه یا با حمایت دولتهای بیگانه، سهم ویژهای در ادارهی کشورها داشته اند. هر کدام از کشورهای منطقه از آغاز قرن اخیر دستکم دو یا سه کودتای نظامی را تجربه کردهاند، چنانچه امروز شاهدش هستیم، این روند در کشورهای مهمی نظیر مصر و ترکیه همچنان ادامه دارد. ایران هم هنوز خاطرهی کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ علیه دکتر مصدق نخست وزیر وقت را در سینه محبوس کرده است. با گذر سالیان دراز از آن روزها همچنان از نقاط مهم و تحولی تاریخی در سپهر سیاسی ایران تلقی میشود.
همان طور که اشاره شد، برای دولتهای برآمده از کودتا، بحران مشروعیت در همهی سویهها و سطوح اجتماعی باید به نحوی جبران شود. در هنر نیز دولتمردان نیاز به هنرمندان دستپروردهای دارند که دست نیافتنی و پیچیده باشند، هم به زبانی عام سخن بگویند هم دارای خصلتی پیشرو باشند. در واقع آنچه کودتا از هنرمند میخواهد کلاف غریب و متناقضی است که هم مبتذل مینماید هم دست نیافتنی، شاید هیولایی که هم بترساند و هم بترسد. کودتا در نفس خود حاملِ نوعی تاکتیک است : عملگرایی نظامی و تبحر. اگر باور داشته باشیم که قیام یا انقلاب را استراتژی نظریِ تغییر، ذاتِ عملی و پراتیک سیاسی را همبسته میکند و تودهها را به خیزش فرامیخواند و همچنین بر مبنای یک خواستِ همهگیر پله به پله اقشار و ردههای اجتماعی در خود جذب میکند؛ پس نمیتواند به تاکتیکِ صرف اتکا کند.(موردهای بیشمار در تاریخ معاصر جهان از آفریقا تا اروپا) موردِ کودتا، شبیخونی از نمایشدهندگان و تکنیسینهایی برای تغییر را میطلبد. آنها باید نمایشگر باشند، باید همه را در صحنه نشان(نمایش) دهند، مردم را در برابر مردم، مردم را در برابر حکومت و حکومت را در برابر مردم. ذاتِ کودتا نمایشگری میخواهد، کودتاگران باید از سطحی بیش از حقیقت، حقیقت را بازتولید کنند: بازنمایی. شاید مفهوم بازنمایی که از ابتدایی تاریخ بیش از هر مورد دیگری بیشترین میدان بحث و جدل را نقد و زیباییشناسی به خود اختصاص داده است، بیشترین قرابت را با مفهوم اخیر دارد. فن شعر و فن کودتا. یکی از تناقضات که پیشتر شمردم در همین نقطه است که در ادامه به آن میپردازم.
چه در همین مورد اخیر شاهدش بودیم. پخش زنده، لحظه به لحظه ما را از پشت نمایشگرها و تلویزیون ها به ترکیه متصل میکرد، آنجا که کودتاگران خیابانها را مصدود کرده بودند تا اینکه سلطان رجب (رجب طیب اردوغان) نمایان شد و در چشم به همزدنی با یاری همان مخابرهکنندگان کودتایی دیگر را کلید زد. ورود به این رویداد در این متن نمیگنجد و پس از تحلیل ابعاد سیاسی این رویداد اجتناب میکنم. اما آنچه در این میان اهمیت دارد، تاثیری است که این رژهها و نمایشها بر اگوی هنرمند میگذارد و از طرف دیگر آنچه دولت از هنرمندان متصل به قدرت میخواهد انجام دهند. پرفورمنسهای خیابانی، گرافیتی، موسیقیهای اعتراضی نظیر رپ و هیپهاپ، از همه سو به سطوح اجتماع ورود پیدا میکنند. در واقع پس گرفتن آزادیِ خود بعد از سر گذراندنِ پارانویا/سرکوب دولتی، همان گونه که پیش تر اشاره کردم، بولانیو روشنگرانه ترین سطور را برای شرح این روزها نوشته است.
کودتای عبدالفتاح سیسی، ژنرال مصری بر علیه دولت برآمده از جنبش اخوان المسلمین به رهبری محمد مرسی، دیگر کودتای مهم سالهای اخیر خاورمیانه است. پس انقلاب مصر و تجمعات مردمی در میدان تحریر، موسیقی خیابانی و گرافیتی چنان به خیابان وارد شد که جلوهی ظاهری شهر قاهره را تسخیر کرد. چهرهایی نظیر رامیعصاماز جملهی همین کسان است که از هنرِ خیابانی و سیاسی به شهرتی در سطح بینالمللی رسید. گرافیتی کماکان مهمترین شکل هنر اعتراضی پس از استقرار دولت کودتا در مصر است، حتی میتوان گفت گرافیتی مصری چنان به اعتلا رسیده-در فراز و فرود انقلاب و کودتا- که هیچ کدام از کشورهای منطقه –حتی فلسطین-به این سطح از زبانِ مختص به خود و تمایزات بصری دست نیافته است. هنرمندان مصری هنوز اغمای بهار و خزانِ سیاسی کشور خارج نشدهاند، بسیاری در سردرگمی فرو رفتهاند و بخش عمدهای از هنرمندان با عقب گرد به وضعیتِ غیر سیاسی، هنرشان را از سیاست پاک سازی کرده و بیانگری بهداشتی و پاکیزه و متکی به تاریخِ اگزوتیک مصری دوباره چنگ کشیدهاند.[۱]
پارانویا قسمی ناگسستنی از وضعیت حاکم بر هنرمند است. تمایز «یا با ما»، «یا بر ما» ی کودتاگران که تفاوتگذاری میان خائن و وفادار از نمودهای آن است، نوعی نظامِ جزایی به همراه خواهد آورد. مشروعیت کودتا تا حدودی به همین تمایزات وابستگی دارد، تفاوتهای ایدئولوژیک و هویتی که در نمایشها و دادگاهها به صورت مستقیم مردمی را خطاب قرار میدهد که بخش سیال این مرز بندی هستند. کودتایی موفق (مرتجع) است که سوار بر موج شفافسازیِ مرزهای سیاسی، به خشونت مشروعیت ببخشد، مخالفانش را سرکوب کند یا با فشار برای توبه سیاسی منتقدان غیر سرسخت را در خود هل کند.
تناقضات هنرمند و خلق اثر هنری در چنین بحرانی بروز پیدا میکند، برای ساختنِ زبانِ هنری دچار سردرگمی میشود. از طرفی سایهی پارانویا/سرکوب هنرمند را تحت فشار میگذارد و از طرف دیگر ایفای نقش وجدانِ جامعه-حتی از نگرگاهی خامدستانه و در تلقیهای ساده از هنر متعهد- بسیاری از امکانها را از بیانگری هنرمند سلب میکند. چنانچه پیشتر اشاره شد، از او جز هیولایی که ترسناک باشد یا خود بترسد چیزی باقی نمیماند.
[۱] از مجموعه یادداشتهای هنر معاصر خاورمیانه، متن اختصاص داده شده به هنر مصر به زودی در سایت انگار منتشر میشود. به تفصیل در متن پیش رو از هنرمندان مصری خواهم نوشت و روشنتر به موردِ هنر مصر خواهم پرداخت.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.