این مقاله مقدمهٔ کتابی است با همین نام که شامل مجموعهای از مقالات پژوهشگران سرشناسِ حوزهٔ زیست غیررسمی است و البته همین مقدمه نیز از مراجع اصلی برای ورود به بحث زیست غیررسمی بهشمار میرود. نویسنده در این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسشها است: زیست غیررسمی چیست؟ ریشههای آن کجاست؟ این مفهوم در ادبیات نظریه و برنامهریزیِ شهری چگونه تکوین یافته است؟ و چگونه زیست غیررسمی باید و میتواند پایهگذار ادبیات نظریِ جدیدی برای فهمِ شهر و شهریشدن باشد؟ بنابراین، بخش مهمی از این مقاله مروری است بر ادبیات پیشین که بر این اساس نویسنده نگاه تحلیلیِ خود را دربارهٔ زیست غیررسمی پیش مینهد.
الصیاد بحث خود را از لوئیس ویرث [۱] آغاز میکند. حدود شصت سال پیش ویرث نوشت که شهریشدنِ [۲] جهان، در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، یکی از مؤثرترین واقعیتهای دنیای مدرن بوده و موجب تغییرات مهمی در زندگیِ اجتماعی و اقتصاد شهرها شده است. مهمتر از همه، ویرث نشان داد که گرچه شهر (سیتی) «کانون شهرنشینی»[۳] است، اما یگانه عامل تعیینکنندهٔ شیوهٔ زندگیِ شهری نیست. در واقع، شیوهٔ زندگیِ شهری مجموعهای از فاکتورهای اجتماعی را دربرمیگیرد، که عبارتاند از: تراکم که غالباً تنش و جداگزینیِ فضایی را به بار میآورد، ناهمگونی که با بیثباتی و ناامنی همراه است، و ناشناس بودن که به شکل گیریِ مکانیسمهای بقای فردی در میان شهرنشینانی کمک میکند که از فضاهای کم تنشترِ روستایی آمدهاند.
به عقیده ویرث، تا زمانی که ما شهریشدن را با موجودیت فیزیکی شهر یکی بگیریم، و تصور کنیم خصائص شهری [۴] ناگهان با عبور از مرزهای قراردادیِ شهر محو میشوند، بعید است به فهمی درست از شهرنشینی به عنوان سبکی از زندگی دست یابیم. بر این اساس، شهریشدن دیگر فقط فرآیندی نیست که طیِ آن فرد در شهر سکنی میگزیند، بلکه شامل روابط اجتماعیای است که بهواسطهٔ افزایش تراکم، ناهمگونی، و ناشناسی روندی روزافزون به خود گرفته است. نویسنده در ادامه توضیح میدهد که دیدگاه ویرث دربارهٔ زندگیِ شهری را نباید با فرآیند فیزیکیِ شهریشدن یا فرهنگ شهریِ وابسته به محل اشتباه گرفت. به عقیدهٔ او، مسئلهٔ اصلی در مطالعهٔ شهر بررسیِ شیوههای عمل اجتماعی و سازمانی است که تحت تأثیر عواملی نظیر تراکم جمعیت، ناهمگونی، و ناشناسی شکل میگیرد.
در همین راستا نویسندگان این مجموعه نیز در تلاش برای یافتن کنشگران و نهادهای اجتماعی به بررسیِ شکلهای گوناگون شهریشدن و شهرنشینی می پردازند. البته، به کنشهای غیررسمیِ شهریای میپردازند که در دهههای اخیر در واکنش به روند جهانیِ آزادسازیِ اقتصادی در نقاط متفاوت جهان سوم شکل گرفته است. یکی از مهمترین تأثیرات ویرث بر این مطالعات تأکید او بر شهرنشینی به مثابه شیوهٔ زندگی است که از سه منظر حائز اهمیت است: ساختار فیزیکی، که پایگاه جمعیت را تشکیل میدهد؛ نظامی از نهادهای اجتماعی، شامل ساختار خاص و الگوهای مرتبط با روابط اجتماعی؛ و مجموعهای از گرایشها و عقاید افراد یا گروههایی که به نوعی در رفتارهای جمعی یا نظام اجتماعی سهیماند. هر سهٔ این عوامل در جستوجو برای درک معنا و شکلهای کنش غیررسمی در شهر اهمیت دارند.
ایدههای ویرث و جامعه شناسیِ شهریِ مکتب شیکاگو، در اواسط قرن بیستم رواج زیادی پیدا کرد. این مکتب اولین تلاشِ نظاممند را برای نظریهپردازی در زمینهٔ مطالعهٔ جامعهٔ محلی و شهرنشینی صورت داد. این پژوهشگران با مطالعهٔ الگوهای رشد سریع و متأثر از مهاجرت به شهر و فضاهای پیرامونی آن، الگوهای تکرارشوندهٔ اکولوژیکی نظیر تهاجم، بقاء، ادغام [۵]، تطبیق، و مشارکت را کشف کردند. شناخت این الگوها نیازمند توجه به سه جزء مهم است: رابطه فرد و اجتماع؛ درک ماهیت و معنای پیشرفت، و تمرکز بر رابطهٔ میان الگوها و فرآیندهای شهرنشینی.
اما در پایان قرن بیستم جغرافیای شهریِ مکتب لسآنجلس رویکردی متفاوت نسبت به نظریههای مکتب شیکاگو ارائه کرد. مدل شهریِ این مکتب شهرکهای حومهایِ پستمدرن در شهر لسآنجلس است که مبنای چارچوب تحلیلیِ جدید آن را با عناصر ساختاری متفاوت تشکیل میدهد؛ این عناصر از جمله عبارتند از: تأکید بر نقش اقتصاد سرمایهداری بهجای رفتار و محیط؛ تمرکز بر الگوهای شهریشدنِ مراکزی که متأثر از مناطق بندری بودند؛ تأکید بر مرکززدایی به عنوان عامل اصلیِ رشدِ شهرهای معاصر؛ و توجه به نقش محوریِ شهرهایی چون لسآنجلس در اقتصاد سیاسی جهان.
الصیاد معتقد است که امروزه ایدههای مکتب شیکاگو و مکتب لسآنجلس محور اصلیِ مباحث مربوط به شهرها، شهریشدن و زندگیِ شهری در اروپا و امریکا و حتا کشورهای در حال توسعه را تشکیل میدهند. مهمتر از همه، نظریات در باب شهرهای جهان سوم بیش از همه مبتنی بر تجربیات مکتب شیکاگو است. کتاب چارلز آبرام [۶] با عنوان تلاش بشر برای یافتن سرپناه در دنیای در حال شهری شدن [۷] یکی از مهمترین آثار بر همین اساس است. آبرامز به تأثیر از مکتب شیکاگو فرض گرفت که نوع خاصی از امر غیررسمی در فضای شهری نمایانگر افزایش نرخ بیکاری، کار نیمه وقت، کارگران روزمزد، کارگران خیابانی، کودکان خیابانی، و اعضای باندهای زیرزمینی است. با این وصف، میتوان دریافت که کنش غیررسمی چه ریشهای در مباحث شهریِ اخیر دوانده است. با وجود این، از نظر الصیاد، بستر فهم شهری در حال تغییر است. رشد چشمگیر شهرهای کشورهای جهان سوم در چهار دههٔ اخیر، فهم شهرنشینی بر مبنای مکتب شیکاگو و مکتب لسآنجلس را دگرگون کرده است. تجربهٔ زندگیِ شهری در قرن ۲۱ را بیشتر باید در شهرهایی چون قاهره، ریودوژانیرو، استانبول، و بمبئی درک کرد. بنابراین، زیست غیررسمیِ شهری که در شهرهای جهان سومی چنین اهمیتی دارد، محور اصلیِ مباحث شهری است و بر ظهور پارادایمی جدید برای فهم فرهنگ شهری دلالت دارد. اکنون پرسش اصلی این است که این زیست غیررسمی چیست؟ چه کسانی غیررسمیاند؟ و چگونه زیست غیررسمی در گفتمان معاصر شهری توسعه یافته است؟
تاریخ نگاریِ زیست غیررسمی شهری
بحث دربارهٔ زیست غیررسمی با شکلگیریِ مفهوم «بخش غیررسمی» در اوائل دههٔ ۱۹۷۰ و با کار افرادی نظیر آرتور لوئیس [۸] آغاز شد. البته کیت هارت [۹] بود که نخستینبار میان بخش رسمی و غیررسمی تفاوت قائل شد. این تفاوت بر تمایز میان مشاغل دستمزدی و مشاغل کارفرمایی با تأکید بر نقش مشاغل عقلانی-اطلاعاتی مبتنی بود. هارت بهویژه به مشغولشدن فقرایِ شهریِ غیررسمی (قدیمی یا بیکار) در نوعیِ سرمایهداریِ خُرد توجه داشت [۱۰] که جایگزین مشاغل دستمزدیای است که از این فقرا دریغ شده است. چند سال بعد، دیپاک مزومدار [۱۱] امر غیررسمی را نوعی بازار کار شهریِ «حفاظتنشده» در مقابل بازار «حفاظتشدهٔ» بخش رسمی تعبیر کرد. به این ترتیب بود که دوگانهٔ رسمی/غیررسمی بر رویکرد سازمان جهانی کار (ILO) [۱۲] نیز مسلط شد. بهتدریج دوگانهٔ رسمی/غیررسمی مندرج در رویکرد ILO رواج بسیاری یافت، به ویژه که بهتعبیر رای بروملی [۱۳] چنین رویکردی در حمایت از بخش غیررسمی، کمک به فقرا را بهنحوی ممکن میکرد که تهدیدی برای ثروتمندان ایجاد نکند.
خیلی زود تعریف مبهمی که ILO از «غیررسمیها» بهدست داده بود به موضوع بررسی بدل شد. به ویژه، کارهایی که دو گروه پژوهشیِ مطالعات شهری در امریکای لاتین انجام داده بودند، اهمیت بسیاری یافت. یکی از آنها به ساختار درونی و عملکرد بخش غیررسمی پرداخته بود و میخواست بداند عملکرد کدام گروهها را میتوان ذیل کنش غیررسمی قرار داد. گروه دیگر طیِ بررسیهای کلیتر به سرشت بخش غیررسمی پرداخت. این دو رویکرد در نهایت به شکلگیری دو نظریهٔ جامع انجامید: یکی امر غیررسمی را بخشی بهحاشیه راندهشده و تجلیِ موقت توسعهنیافتگی میدانست، که مشخصهٔ آن کنشهای معطوف به بقاء در میان فقرای شهر بود؛ و دیگری امر غیررسمی را در رابطهٔ تنگاتنگ با امر رسمی و مؤلفهای ضروری و پایدار در اقتصاد مدرن میدید.
گونهشناسیِ زیست غیررسمیِ شهری
در ۱۹۹۴، کتی راکوفسکی [۱۴] مباحث مربوط به امر غیررسمی را در دههٔ هشتاد با تمایز میان دو رویکرد ساختارگرا و قانونگرا [۱۵] مورد بررسی قرار داد. نگاه ساختارگرا به رویکرد ILO و مدافعان اقتصاد زیرزمینی دلالت دارد، و نگاه قانونگرا شامل نظریات هرناندو دسوتو و رویکردهای مبتنی بر بنگاههای خُردِ اقتصادی است. مطالعات راکوفسکی بر امریکای لاتین متمرکز بود و به همین دلیل دیدگاه جامعی برای بررسیِ تحولات بخش غیررسمی در دیگر مناطق جهان سوم در اختیار ما قرار نمیدهند. اما، از نظر الصیاد، استفاده از این رویکرد و تغییر و تطبیق آن برای مطالعهٔ آسیای جنوبی و خاورمیانه خالی از فایده نیست. اما خاستگاهِ سیاسیِ این پژوهشها در امریکای لاتین بیش از هر چیز در آسیای جنوبی و خاورمیانه نیازمند بازنگری است.
به تعبیر راکوفسکی، ریشههای رویکرد ساختارگرا را در دو جریان میتوان دنبال کرد. اولین جریان در پژوهشهای دههٔ ۱۹۷۰ ILO دربارهٔ بازار کار شهری دیده میشود. نتیجه این پژوهشها عبارت بودند از تأکید بر شکاف اجتماعی و اقتصادی میان اقتصادهای رسمی و غیررسمی و نیز بر نقش دولت برای برابرسازیِ این تفاوتها. در مقابل، جریانی قرار دارد که اساساً چنین دوگانهای میان اقتصاد رسمی و غیررسمی را رد میکند و بر فرآیندهای تولید، واحدهای تولید، و کارگران بهمثابه بخشی از اقتصادهای محلی و جهانی مینگرد.بنابراین، در جریان دوم امر غیررسمی اشاره دارد به شرایط خاصِ نیروی کار (بدون قرارداد، بیمه، مزایا، و دریافتیِ پایینتر از حداقل دستمزد)، نوع ویژهای از شرایط کار (خطرناک و حمایتنشده)، و شیوهای متفاوت از مدیریت بنگاههای اقتصادی (مبتنی بر دزدی، اختلاس، فرار مالیاتی، و حسابهای ثبت نشده). بنابراین، راکوفسکی معتقد است اهمیت نگاه ساختارگرا در نسبتدادن زیست غیررسمی در کشورهای پیرامونی به ماهیت نامتوازنِ توسعهٔ سرمایهداری است.
رویکرد دیگری که راکوفسکی مطرح میکند، نگاه نولیبرالیستی به زیست غیررسمی است. تأکید این رویکردِ قانونگرا بیش از هر چیز بر «بازدهی» و «فرآیندهای عقلانی» است. بنابراین، قانونگرایان به فرآیندهای کارآفرینی و تولید ثروت بهدستِ غیررسمیها میپردازند و تلاشِ این گروهها را برای شکستنِ محدودیتهای قانونی مهم میدانند. از نظر دسوتو، زیست غیررسمی بخشی جداییناپذیر از اقتصاد سرمایهداری است و کارآفرینِ غیررسمی قهرمانی است که موفق به بقاء شده است و در توسعه رقابتیِ اقتصاد سرمایهداری نقشی مهم دارد: هم با کمک در جهت کاهش واردات، هم با تولید محصولات و خدمات. گرچه چنین کنشی غیررسمی است، اما ثروتِ تولیدشده بهدست این گروهها مسیری واقعی را به سمت توسعه هموار میکند.
دیگر شکلهای زیست غیررسمی
پژوهشهای انجام شده در امریکای لاتین در دههٔ هشتاد نهفقط تأثیرِ بهسزای فرایندهای غیررسمی را در شکلگیریِ شهرها روشن کرد، بلکه جایگاه امر غیررسمی را در سیاستهای مربوط به بسیج مردم و قدرت دولت نیز به اثبات رساند. با این حال، الصیاد معتقد است که آنچه امروز حائز اهمیت است، بازمفهومپردازیِ پژوهشهای صورتگرفته در امریکای لاتین در بستر اجتماعی-سیاسیِ خاورمیانه و جنوب آسیا است، با تأکید بر ویژگیِ خاص فرهنگی در هر یک از آنها. او از جمله به تفاوتهای موجود حول مسئلهٔ زمین و مسکن در امریکای لاتین و خاورمیانه میپردازد. از نظر الصیاد، اگر در امریکای لاتین تصرف زمین حرکتی سیاسی تلقی میشود و در شرایط تغییر سیاسی (در زمان انتخابات) انجام میگیرد، چنین کنشهایی در خاورمیانه عموماً در زمان دگرگونیهای اقتصادی رخ میدهند. به همین ترتیب، به نظر میرسد که هر چه در امریکای لاتین چنین مشارکتهای سیاسیای نتایجی اثربخش (در سطح سیاسی) داشتهاند، در خاورمیانه تمامیِ این تلاشها معطوف به کنشهای نامرئیِ سیاسی بوده است برای دورزدنِ قانون بهشکلی خاموش و تبدیلکردن زمینهای کشاورزی به زمینهای غیررسمیِ شهری.
مسئلهٔ مهم دیگر، توجه به این نکته است که هم امریکای لاتین هم جنوب آسیا دارای سنتهایی قوی در نظریهپردازی دربارهٔ ساختارها و سازوکارهای قدرت دولتیاند؛ موضوعی که غالباً از سنتهای نظری و تجربیِ خاورمیانه غائب است. اما، رویکردهای موجود در آسیای جنوبی از جمله دو مسئلهٔ مهم را مطرح میکنند که برای فهم زیست غیررسمی در دیگر مناطق حیاتیاند. اول اینکه، چه دادوستدها و منازعاتی زمینهای کشاورزی را برای تبدیلشدن به زمینهای غیررسمیِ شهری آماده میکنند؟ و دوم اینکه، فرآیندهای زیست غیررسمی چه شکلهایی از آسیبپذیری را بههمراه میآورند؟
زیست غیررسمی: یک شکل شهریِ قدیمی یا سبک «جدیدی» از زندگی
الصیاد در انتها، این پرسش را طرح میکند که امروزه چه چیزی ایدهٔ زیست غیررسمیِ شهری را به ایدهای جدید و مرتبط و پُراهمیت برای مطالعه بدل کرده است؟ از نظر وی، مطالعهٔ روند شهریشدن در جهان سوم همواره یا بر مطالعهٔ مکان و برای توضیح پدیدهای گستردهتر متمرکز بوده، یا به صورت تقابل دوتائی در مقایسه با نمونههای جهان اول صورت میگرفته است. مطالعهٔ زیست غیررسمی نیز از ابتدا همین مسیر را دنبال کرد و تکثیر مدلهای جهان اولی در جهان سوم با استقبال گستردهای مواجه شد. اما کاستیهای این روشهای تطبیقی ضرورتِ توجه به رویکردهای فراملّی در مطالعهٔ کنشهای غیررسمیِ شهری را روشنتر میسازد. امر فراملّی در اینجا، از نظر الصیاد، به معنای ایدهٔ استفاده از پرسش و پاسخهایی است که در یک مکان شکل میگیرند و تأثیراتی اساسی در مکانهای دیگر دارند.
او، همچنین، معتقد است که امر غیررسمیِ شهری فرآیند یا مفهوم تحلیلیِ جدیدی نیست. با تکیه بر پژوهشهای صورت گرفته میتوان نشان داد که مدتهای مدیدی است که ما با امر غیررسمی سروکار داریم. شاید حالا در عوض بتوانیم امر رسمی را شیوهای جدید بدانیم که برای نظم دادن به جامعهٔ شهری در قرن نوزدهم شکل گرفت. بنابراین، سرآغاز بسیاری از مشخصههای دوگانهٔ امر رسمی/ غیررسمی مسائلی حل نشده در همین فرآیند تاریخیِ شهری در قرن گذشته است.
کارل پولانی [۱۶] در کتاب دگرگونیهای بزرگ [۱۷] نشان میدهد که تمام نظامهای اقتصادی تا پایان دوران فئودالیسم بر مبنایِ «مبادلهٔ پایاپای، بازتوزیع، تولید خانگی، و یا ترکیبی از این سه» بوده است. در این ساختار، تولید و توزیع به صورت غیررسمی و بر اساس قواعدی کلی مدیریت میشد و منافع اقتصادی انگیزهٔ اصلی برای این نظام به شمار نمیآمد. با این وصف، امر غیررسمی را نباید نوعی بینظمیِ اجتماعی و آنارشی تلقی کرد. بنابراین آنچه امروزه بیش از هر چیز در رابطه با امر غیررسمیِ شهری حائز اهمیت است تغییر چارچوب تحلیل است.
علاوه بر این، دوران آزادسازیِ اقتصادی و جهانیشدن دورانی است که به شکلگیری و تقویت کنشهای غیررسمی منجر شده است. این دوران، بیش از هر چیز، شرایطی ایجاد کرده که افراد بتوانند همزمان در بخشهای رسمی و غیررسمی فعالیت کنند. دیگر آنکه، فرآیندهای غیررسمی را نهفقط در میان مهاجران یا اقشار فقیر، بلکه در میان گروههایی که پیشتر در زمرهٔ طبقه متوسط بودند، و حتا کارمندان دولت و متخصصان نیز گسترش داده است. در نهایت، امر غیررسمی امروزه در شکلها و جغرافیاهای جدید، هم در محل اتصال شهر- روستا هم در فرآیندهای توسعه که رکن اصلیِ مالکیت دانسته میشود، بروز و ظهور مییابد.
گرچه در این مقاله سعی بر این است که امر غیررسمی شیوهٔ جدیدی برای زندگی تعبیر شود، اما این رویکرد کاستیهایی هم دارد. مهمتر از همه، همانطور که در نقد مکتب شیکاگو بارها گفته شده است، اینکه اکولوژیِ فضایی را عاملی تعیینکننده در فرآیندهای اجتماعی بدانیم اساساً اشتباه است، چرا که ما امروزه از نقش اقتصاد سرمایهداری در تعیین حدود و حفظ شرایط شهری اطلاع داریم. دوگانههای از رده خارجشدهای نظیر آبادی/حومه [۱۸]، شهری/روستایی، کشاورزی/صنعتی، سنتی/مدرن، جامعهٔ محلی/انجمن، و محلی/جهانشهری در واقع اساس نقد مانوئل کاستلز از مکتب شیکاگو را تشکیل میدادند. به عقیدهٔ کاستلز، فضا بهخودیِخود معنا ندارد بلکه تنها شیوهای برای بیان تأثیرات اجتماعی است. به عبارت دیگر، روابط اجتماعی را نمیتوان از عوامل فضایی استخراج کرد و تنها رابطهای ضعیف میان شاخصهای فضایی و اجتماعی وجود دارد.
در نهایت، نویسنده ذکر چند نکته در خصوص زیست غیررسمی را ضروری میداند. نخست آنکه، زیست غیررسمیِ شهری تنها شامل فعالیتهای فقرا، یا وضعیت خاص کار، و یا به حاشیه راندهشدگان نیست، بلکه منطق سازماندهیای است که ذیل پارادایم آزادسازیِ اقتصادی شکل گرفته است. زیست غیررسمیِ شهری را نمیتوان از جغرافیا یا مطالعات منطقهای جدا دانست و همینطور نمیتوان بدون توجه به مطالعات منطقهای از امر رسمی سخن گفت. بهعلاوه، مفهوم امر شهری دستخوش تغییرات زیادی شده است. بنابراین، مشکل بتوان آن را با وجود شرایط واقعیِ شهری یکی دانست؛ همانطور که نمیتوان زیست غیررسمی را تنها از چشم آزادسازیِ اقتصادی دید. با وجود این، آزادسازیِ اقتصادی ابزاری برای درک تغییر شرایط شهری در اختیار قرار میدهد و نمیتوان خارج از زمینهٔ جهانیشدن و آزادسازیِ اقتصادی به درک مناسبی از زیست غیررسمیِ شهری دست یافت.
[۱] Louis Wirth
[۲] urbanization
[۳] urbanism
[۴] urban attributes
[۵] assimilation
[۶] Charles Abram
[۷] Man’s Struggle for Shelter in an Urbanizing World
[۸] W. Arthur Lewis
[۹] Keith Hart
[۱۰] Petty
[۱۱] Dipak Mazumdar
[۱۲] International Labour Organization
[۱۳] Ray Bromley
[۱۴] Cathy Rakowski
[۱۵] Legalist
[۱۶] Karl Polany
[۱۷] Great Transformations
[۱۸] Town/Country
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.