۱۵ اکتبر در تقویم جهانی روز جهانی زنان و دختران روستایی است. سازمان ملل متحد تخمین می زند که یک چهارم زنان جهان در مناطق روستایی زندگی می کنند جایی که تحت مردسالاری به شدت منزوی، سرکوب و به اشیا تبدیل می‌شوند.

 یکی از مسائلی که دولت های کشورهای توسعه نیافته مانند افغانستان باید به آن بپردازند. توسعه روستاها است. زیرا اقتصاد این کشورها بر پایه کشاورزی و محصولات آن استوار است. این در حالی است که زنان به عنوان یکی از عوامل پنهان اقتصاد کشاورزی، سهم زیادی از تمامی نیروی انسانی مورد نیاز کشاورزی را تشکیل می دهند بنابراین در سازوکار نهادهای اجتماعی و جمعیتی، گروه هایی وجود دارند که بیش از سایرین در حاشیه هستند، گروه های فراموش شده و نادیده گرفته شده بنام زنان روستایی وجود دارند که توانمندسازی آنان به ما کمک می کند تا روستاها را توسعه دهیم که مساوی با توسعه اقتصادی روستایی مبتنی بر کشاورزی است. امروزه بازارها یکی از منابع دسترسی زنان روستایی برای فروش صنایع دستی و محصولات کشاورزی است و عدم دسترسی به مراکز بهداشتی یکی از مهم ترین مشکلات زنان عشایری و روستایی برای زندگی سالم است. اگرچه اطلاعی از امکان دسترسی زنان روستایی به خدمات تلفن همراه و بانکی و اینترنت و خدمات بانکی در دست نیست، اما می دانیم که دسترسی به این ابزار به ویژه با شیوع کرونا چقدر مهم است و محرومیت از این وسیله می تواند معادل محرومیت از این خدمات باشد.

حوزه فعالیت اجتماعی و اقتصادی زنان

 فعالیت زنان نقش مهمی در افزایش رفاه خانواده دارد. از پیامدهای مهم سعادت خانواده می‌توان به بهبود وضعیت سلامت، جلوگیری از مهاجرت به شهرها، وضعیت تغذیه بهتر در خانواده، افزایش سطح سواد و ارتقای منزلت اشاره کرد. اگرچه نقش زنان در تولید و اقتصاد روستایی بسیار مهم است، اما از جایگاه اجتماعی مناسبی برخوردار نیستند. به ویژه در مناطق دور افتاده روستایی از کمترین حقوق و تحصیل محروم هستند. بنابراین باید به زنان و نقش آنها در اقتصاد و توسعه اقتصادی توجه ویژه ای شود تا زنان به اهمیت و جایگاه خود در جامعه پی ببرند و بتوانند علاوه بر افزایش توانایی های خود، مهارت های فنی خود را درک کرده و برای ارتقای آن تلاش کنند و همچنان از اهمیت آموزش آگاه باشند و تلاش کنند تا بتوانند توانایی های خود را برای نزدیک شدن به جایگاه اصلی خود در جامعه افزایش دهند. البته توجه به این امر بسیار مهم و حیاتی است، اما انجام آن نیز نیازمند یک برنامه ریزی کامل است. با توجه به اینکه جامعه روستایی یک جامعه مردسالار است و بیشتر از جامعه شهری سنتی است. لذا این برنامه باید با حساسیت خاصی انجام شود تا موجب تشنج و بی اعتمادی مردان روستایی به برنامه های عمرانی نشود. برای این منظور فرهنگ سازی در جوامع روستایی و همچنین ارتقای سطح آگاهی عمومی ضروری است. به طوری که ایجاد و طراحی چنین برنامه هایی باعث تحریک اعصاب مختلف در آن جوامع نشود. زنان نقش مهمی در خانواده و جامعه دارند. با توجه به نقش مهمی که در خانواده دارند، می توان آنها را از محورهای مهم رشد دانست.  با توجه به واقعیت های ملموسی که وجود دارد، زنان در جامعه در وضعیت نامساعدی قرار دارند. تفاوت در دستمزد برابر با مردان و حتی گاهی اوقات عدم توجه به آنچه انجام می دهند یک مشکل اساسی است. موضوع دسترسی عادلانه به رفاه و امکانات در هیچ جامعه ای نمی تواند موضوعی مستقل از عدالت جنسیتی و همچنین عدالت اقلیمی باشد. در بلایای طبیعی و پدیده های اقلیمی از سیل و زلزله تا خشکسالی، زنان در خط مقدم آسیب قرار دارند. زیرا زنان روستایی بیشتر به طبیعت و منابع طبیعی وابسته هستند، بنا آنها آسیب پذیرتر هستند. گزارش ها و تحقیقات متعدد نشان می دهد که چگونه در افغانستان، زنان اولین قربانیان مهاجرت اقلیمی و حاشیه نشینی هستند. خشکسالی اما عامل بسیاری از مشکلات زنان و دختران روستایی در افغانستان است. در مناطق خشک جنوب کشور مانند نیمروز، زابل، هلمند تا بخش های از ولایت قندهار و یا حتی در مناطق صعب العبور هندوکش از غور تا بامیان و کاپیسا در مرکز کشور، زنان مجبورند روزانه ۳ تا ۶ ساعت ظروف سنگین آب حمل کنند. عدم دسترسی به منابع آب پایدار می تواند مشکلات جدی را برای زنان از نظر بهداشت و شستشو و امکان استحمام ایجاد کند. یکی از فعالان محیط زیست در مرکز کشور گزارش داد که در برخی از روستاها زنان مجبور به استفاده از لباس استحمام در نقاط حساس هستند که این امر منجر به تعدادی از بیماری های پوستی می شود. همه اینها به جز مشکلات روانی جدی است که زنان روستایی باید با آن دست و پنجه نرم کنند. زنان روستایی که زندگی آنها با اولین پرتوهای خورشید آغاز می شود و شب یکی از آخرین افرادی است که به رختخواب می روند. و همیشه آنها مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتند و زنان روستایی که به دلیل دوری از جنجال شهر همیشه گمنام هستند. در این میان زنان شهری کسانی هستند که مدعی حق هستند و برای رسیدن به آن مبارزه می کنند. اما معیار این فعالان حقوق زنان همیشه زنان شهر بوده اند، زنانی که همیشه در حوزه زندگی خود هستند. اما زنان روستایی فراموش شده اند زیرا دور از چشم این منتقدان زنان هستند. زنانی که به جرأت می توان گفت تاثیر بیشتری در اقتصاد و توسعه کشور دارند. زنانی که در واقع هم مادر هستند و هم خانم خانه و کمک خرج خانواده هستند. این زنان علاوه بر مادر بودن و انجام کارهای خانه، شغل جانبی برای کمک به اقتصاد خانواده دارند. اکثر این زنان دارای مهارت هستند. این زنان نقش برجسته ای در تولید صنایع دستی دارند. اما مشکلات این زنان کمتر مورد توجه قرار گرفته و به آن پرداخته شده است. برای درک بهتر از این مطلب حدود ۷۰ درصد از فقرای جهان در جوامع روستایی زندگی می کنند. این جوامع برای امرار معاش به کشاورزی، جنگلداری، ماهیگیری و دامداری متکی هستند. در این جوامع، فقیرترین افراد عمدتاً زنان و دختران جوانی هستند که مشاغل منظم و مناسبی ندارند و با گرسنگی، سوء تغذیه و دسترسی ضعیف به مراقبت‌های بهداشتی، آموزش و فعالیت‌های تولیدی مواجه هستند. در حالی که نابرابری جنسیتی از منطقه ای به منطقه دیگر یعنی از بلخ تا نیمروز به طور قابل توجهی متفاوت است، واضح است که در مقیاس جهانی، زنان روستایی، چه شاغل و چه خوداشتغال، نسبت به مردان در محرومیت بیشتری قرار دارند.

سه دهه جنگ در افغانستان بسیاری از زنان را بیوه کرده و اکنون به تنهایی و بدون حمایت خانواده با مشکلات زیادی روبرو هستند. بر اساس آخرین آمار وزارت کار افغانستان، ۲ میلیون زن بیوه در سراسر افغانستان زندگی می کنند که همگی زیر خط فقر زندگی می کنند و از بسیاری از حقوق اولیه اجتماعی محروم هستند. در افغانستان زنان پس از ازدواج کاملاً تحت تأثیر خانواده شوهر قرار می گیرند و در صورت فوت شوهر، مانند ارث با آنها رفتار می شود. در بسیاری از موارد زنان بیوه مجبور به ازدواج با خویشاوندان شوهر متوفی خود می شوند و در صورت امتناع از این امر، از تمامی حقوق خود حتی حضانت فرزندان خود محروم می شوند. در بسیاری از موارد به دلیل سخت گیری های خانواده شوهر، بیوه اجازه کار بیرون از خانه را ندارد و تا آخر عمر در خانه تحت شدیدترین فشارها قرار می گیرد. از طرفی بیوه هایی که صاحب فرزند می شوند و به هر دلیلی از ازدواج مجدد امتناع می کنند و نیز مشکلات خاص خود را دارند. در بسیاری از موارد مردانی که قصد ازدواج با زنان بیوه را دارند، فرزندان زن را نمی پذیرند و یا در صورت قبول، پس از ازدواج از تصمیم خود صرف نظر می کنند و زن را مجبور به ترک فرزندان خود می کنند. سختی های زندگی پس از مرگ شوهر باعث شده زنان بیوه در افغانستان با مشکلات روحی زیادی دست و پنجه نرم کنند. فشارهای معیشتی، تربیت فرزند، مسائل مربوط به ازدواج مجدد، فشارهای خانواده همسر و آزار جنسی مشکلاتی هستند که اغلب زنان بیوه را تا مرز خودکشی سوق می دهد.

زنان عشایر و روستایی نیز به دلیل نداشتن درآمد ثابت و فرآیند پیچیده اداری و نیاز به وثیقه و ضامن، در دسترسی به منابع مالی از طریق وام بانکی با مشکل جدی مواجه هستند. به طور خلاصه، بسیاری از کارهایی که زنان روستایی انجام می دهند نه ارزشی دارند و نه پاداش خوبی دارند. نمونه هایی از پروژه های جهانی با تجربیات موفق در زمینه اشتغال زایی و توانمندسازی اقتصادی زنان را می توان نام برد. وام های اقتصادی کم بهره به زنان کشاورز و دامدار زیر ۴۰ سال، تقویت مشاغل خانگی و از همه مهمتر گردشگری پایدار مبتنی بر طبیعت و کشاورزی که می تواند منافع اقتصادی مستقیمی را برای کارگران روستایی و بومی به همراه داشته باشد. یا برگزاری دوره های آموزشی کوتاه مدت برای بانوان و دختران در زمینه ایجاد پتانسیل های شغلی جدید مبتنی بر فرآوری محصولات کشاورزی و دامداری، صنایع دستی و استفاده از انرژی های نو و زنبورداری و … که آثار مهمی در آن به ثبت رسیده است. موضوع آموزش و عدم دسترسی به آموزش را می توان با افزایش چشمگیر نرخ ترک تحصیل دختران روستایی در سال های اخیر به دنبال داشت. از این جمعیت، دختران روستایی هستند. زنان روستایی نیز در خط مقدم آسیب های ناشی از تغییرات آب و هوایی قرار دارند. هر چه وابستگی بیولوژیکی و اقتصادی شما به طبیعت بیشتر باشد، بیشتر تحت تاثیر آسیب های ناشی از تغییرات آب و هوایی قرار خواهید گرفت. بنابراین، می‌توان در نظر گرفت که زنان روستایی افغانستان، همان‌طور که آمارهای جهانی نشان می‌دهد، از آسیب‌پذیرترین گروه‌های متاثر از تغییرات اقلیمی هستند. کاهش منابع مالی خانواده، مهاجرت های اقلیمی، حاشیه نشینی و بلایای طبیعی (سیل، زلزله و…) زنان و دختران روستایی را در رأس امور قرار داده است.

حوزه فعالیت اجتماعی و اقتصادی زنان پسا جمهوری

با روی کار آمدن یک نظام دیکتاتور و سقوط دموکراسی در افغانستان در این بین نیروی کار و نقش نرخ مشارکت اقتصادی زنان بسیار ناچیز شده است. و با توجه به شکاف های جنسیتی با حاکم شدن نظامی دیکتاتور میتوان حدس زد درآمد زنان در افغانستان ۱۸ درصد درآمد مردان باشد و یا هم هر دو این قشر به دلیل عدم فعالیت سازمان ها مطلقا بیکاری را تجربه می کنند. سیمون دوبوار فیلسوف فمینیست فرانسوی کتاب معروفی به نام (جنس دوم) دارد. او در این کتاب از وضعیت رو به زوال زن در طول تاریخ می نویسد. این کتاب به دنبال بررسی چگونگی تبدیل شدن زنان به جنسیت دوم در طول تاریخ است. اما شاید سیمون دوبوار از این موضوع آگاه نباشد که کشورهایی در دنیا وجود دارند که زنان نه تنها جنس دوم، بلکه جنس پایین تر نیز هستند. یکی از این کشورها افغانستان است. کشوری که گاه زنان را با حیوانات اهلی مانند بز و گوسفند و گاه به شکل غیرانسانی با سگ مبادله کرده اند. زنان در بخش‌هایی از جامعه به راحتی معامله می‌شوند و این رنج در روستاها بیشتر است. در افغانستان، جایگاه زن همواره با غلبه فرهنگ سنتی، قبیله ای و تا حدی عرفی تعیین می شود. اگرچه عنصر دین در افغانستان قدرت خود را بر تمام جنبه های زندگی مردم به شدت حفظ کرده است، اما در روستاهای افغانستان به جایگاه زن از منظر سنتی و عرفی نگاه می شود تا از منظر مذهبی. به همین دلیل در حالی که زنان را در شهرها فقط در کمد خانه می بینید، در اکثر روستاهای افغانستان نیز زنان در مزارع به وفور دیده می شوند. با  آغاز سال ۲۰۱۹ طرح تقویت اقتصاد روستایی در سراسر افغانستان اجرا میشد، وزارت انکشاف دهات افغانستان پروژه را جهت تطبیق آماده کرد و آمارها تخمین میزد که در مدت پنج سال می تواند ۵۰۰۰۰۰ شغل جدید روستایی ایجاد کند که ۸۰ درصد این مشاغل به زنان اختصاص داشت. اگرچه این طرح نمی توانست سلطه مردانه را از دوش زنان بردارد، اما نقش مؤثری در رشد و حرکت به سوی برابری زنان داشت. زیرا بر اساس تحلیل جامعه شناختی، شکل گیری روابط طبقاتی بر اساس اصل تولید و اقتصاد است. اگر زنان بتوانند در چرخه اقتصادی و تولید نقش ایفا کنند، قطعاً می توانند بر چارچوب های قانونی کلیشه ای تأثیر بگذارند و این کلیشه ها را تغییر دهند. اما متاسقانه  با تغییر معادله قدرت از دموکراسی به سمت دیکتاتوری با حاکم شدن طالبان امروز تحقق این طرح از کار افتاد و حتی زنان شهرها دچار تبغیض های چند لایه جنسیتی شدند و دانشگاه ها قبرستان مردگان متحرک تبدیل شده است و از بازخورد گفتگوی مردم شهرها، افغانستان زیر سایه ای حکومت طالبان، تبدیل به سرزمین اشباع شده است که آزادی،‌برابری، توسعه، لذت و شادی و انتخاب شیوه زنده گی شخصی شهروندان در برابر نوک تفنگ سر خم کرده و سکوت را پیشه کرده است. از این میان، دانشگاه که محل کسب دانش و تحقیق است، تبدیل به مکان تقلید و تحمیل توسط اداره ای طالبان شده است. در این بین، دختران دانشجو مکلف به رعایت حجاب و لباس دراز و با صورت های پوشیده به محل درس حاضر باشند از قول یکی از دانشجوبان دانشگاه کابل در نقل به مجله رخشانه، مجله زنان افغانستان، توانا حسینی، بیان کرد این روزها حتی درختان دانشگاه کابل افسرده و غمگین اند و مانند سال های گذشته سبز و طراوت ندارند، فضای دانشگاه ساکت و خالی است، صنوف درس خالی و با اندکی از دانشجویانی که احساس میشود که هیچ امید و انگیزه ای برای درس و مطالعه ندارند، پر میشود. اما این فقط کافی نیست آن ها برای کسب مدرک پایان تحصیل آنجا خود را گروگان کنند. همه چیز در این نقطه درباره وضعیت زنان در افغانستان ختم نمیشود حتی  تا این حد که در ۲۲ مارچ ۲۰۲۲ فرمان جدید اداره طالبان درباره مسدود شدن مکاتب علمی برای دختران بالاتر از کلاس ۶ اعلان شد و این تصمیم طالبان برای بسیاری از خانواده ها و دختران شوکه کننده بود و واکنش های بین المللی را این دستور جدید طالبان همانند سایر معدودیت های که بعد از آگست ۲۰۲۱ به کابل پایتخت افغانستان مسلط شدند، بین کشورها به همرا داشت. از جمله صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) که دختران باید بدون تاخیر بیشتر به مکاتب بروند و هیدربار، معاون مدیر بخش زنان دیده بان حقوق بشر در مقاله ای گقته است که افغانستان این روزها یک کشور فراموش شده با بحرانی فجیع از عدم رعایت نشدن حقوق زنان، نادیده گرقتن حقوق بشر و بحران های بشر دوستانه بوده است. و همچنان بر اساس گزارش اخیر سازمان ملل متحد، خط فقر در افغانستان تا نیمه سال  ۲۰۲۲، ۹۸ درصد مردم این کشور را شامل خواهد شد.

 

پرویزشاه صافی، پژوهشگر حوزه محیط زیست افغانستان

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)