برگرفته از هفته نامه ماریان

اشاره :

اگر حجاب به تنهایی عامل ایجاد مرد سالاری در ایران نباشد، رکن اصلی انست.و این رآکتور جنسیتی است که بدنه ی اجتماعی ایران، از جمله قانون آن را به حرکت وا میدارد تا علیه زنان، حتی در قانون اساسی آن کشور، خود را نمایان کند. و حجاب که ملاک احترام به یک زن قرار می گیرد، نشان دهنده ی حقانیت و یا غیر حقانیت هر کاری است که می‌توان به زنان روا داشت. و حکومتی که قدرتش فقط از طریق سرکوب بدن زن می تواند عرضه اندام کند، همیشه به خود این مشروعیت را می‌دهد تا اعلام کند که این بدن چه چیزی می‌تواند و یا نمی‌تواند تحمل کند.لوئیز اِلیافی- حقوقدان و نویسنده

رژیم ایران توانسته در طی بیش از چهل سال حاکمیت خود، از بحران های سیاسی و اجتماعی بسیاری گذر کرده و آن‌ها را پیش‌بینی کند و این جنبش ها بر ماهیت قدرت آن تأثیری نداشتند.ولی اعتراضات اخیر توانسته اند سریعاً سراسر کشور را در نوردند و متفاوت از جنبش های پیشین همه گیری بیشتری داشته باشند.و اینهمه، مربوط به لباسی است که چهل وُ سه سال جمهوری اسلامی توانسته زنان آن کشور را به رعایت آن مجبور کند. الزام به حجاب در‌واقع با سقوط رژیم شاه در ۱۱ فوریه ۱۹۷۹، به زنان ایران تحمیل شد و مهمتر از آن، پایه انقلاب اسلامی بر آن بنا نهاده شده بود. و از این پس حجاب تبدیل به ترجمان آشکار انقیاد مرد سالارانه و از دست دادن بسیاری از حقوق اعطا شده توسط رژیم پهلوی به زنان بود.

از ۸ مارس ۱۹۷۹، تظاهرات زنان، مقامات تازه به حکومت رسیده را به چالش کشید.آنها پیش از آنکه به ضرب و شتم پلیس اسلامی کوبیده شوند، شعار میداند :  « در طلوع آزادی، آزادی وجود ندارد». با این حال، شعله‌ای که برافروخته شده بود، مشکل میشد به خاکستر تبدیل شود، هر چند که گشت های ارشاد طی این سالها، به شکل‌های گوناگون سعی کردند آنرا خاموش نگه دارند.این شعله در ۲۰۱۴ توسط یک فعال سیاسی زن، مسیح علینژاد که در ایالات متحده آمریکا در تبعید بسر می بَرد، بر افروخته شد و تصاویر زنان ایرانی در حال رها کردن موهای خود در شبکه‌های اجتماعی ابعاد باور‌نکردنی یافت و تأثیر آن دو چندان شد.

ژیل پاریس، روزنامه‌نگار پر سابقه لوموند یادداشت خود را چنین ادامه می‌دهد : در دسامبر ۲۰۱۷، در تهران و در حاشیه یک جنبش اعتراضی به وضعیت اقتصادی که ماهیت رژیم را هدف قرار داده بود، ویدا موحد، یک زن جوان ۳۱ ساله روی سکوی ترانسفور موتور برق با گیسوی عریان ظاهر شد و حجاب خود را در انتهای چوبی تکان داد.ژست او توسط چندین ده زن ایرانی – دستگیر و زندانی شده- تکرار شد. در حالی که تحمیل حجاب از سوی حکومت اسلامی ایران، در میان روحانیون مورد بحث است، ولی زیر سؤال بردن آن بیش از پیش مشکل بنظر می رسد، زیرا عدم رعایت حجاب برای رهبر مذهبی ایران،علی خامنه ای امری برخلاف اسلام و طبیعتاً حکومت اسلامی اوست. ع.ش

***

و اینک برگزیدهِ مقاله لوئیز اِلیافی Louise Elyafi، نویسنده لبنانی- فرانسوی و حقوقدان،که هفته نامه ماریان در ۶ دسامبر ۲۰۲۲ منتشر کرده است، می‌خوانیم. این مقاله رابطه حجاب با تجاوز به زنان را به خوبی واکاوی کرده است.آخرین کتاب این نویسنده جوان « نامه ای به نسل من » نام دارد. وی خطر جماعت گرایی اسلامی و تعصب های مذهبی را گوشزد میکند و از سکولاریسم در مقالات و رساله هایش دفاع مینماید* :

پرونده ی تجاوز به آرمیتا عباسی در ایران، نه تنها نشان می‌دهد که پلیس رژیم از این جنایت برای سرکوب ِ خیزش انقلابی استفاده می کند، بلکه نشان دهنده ی یک نظام دولتی است که با کالائی شدن جسم زنانه، تجاوز جنسی را «دولتی و رسمی» می کند. لوئیز اِلیاقی، نویسنده و حقوقدان، اینچنین نقش رژیم اسلامی را ترسیم می کند.

در حالی که رژیم ایران با اعلام الغای گشت ارشاد به تبلیغ نادرست دست می یازد و رسانه‌های ساده لوح غربی را به بازی میگیرد، حقیقت امر در جای دیگری نهفته است و سرکوب همچنان ادامه دارد. کسانی که از این مژده دروغین خوشحال می شوند، فقط حجاب و گشت ارشاد را در ذهن هایشان جای داده اند. با این حال، این دو- حجاب و گشت ارشاد- نوک کوه یخ ِ کل یک سیستم است که از سال ۱۹۷۹ به طور همزمان از فساد، تجاوز جنسی و ترور استفاده کرده است.

این رژیم توتالیتر در ۱۷ اکتبر ۲۰۲۲، هنگامی که آرمیتا عباسی ۲۰ ساله به همراه پلیس به بیمارستان امام علی در کرج منتقل شد، پزشکان تشخیص دادند به دلیل تجاوز مکرر، این دختر جوان، خونریزی شدید در ناحیه سمت راست روده داشته است. پلیس رژیم اسلامی، درخواست کرد که روی گزارش نوشته شود : «  تجاوز جنسی پیش از دستگیری» رخ داده است. این یک نمونه از مواردی است که CNN – تلویزیون خبری امریکا- در تحقیق خود درباره « چگونه نیروهای امنیتی ایران از تجاوز برای سرکوب اعتراض ها استفاده میکند؟» در ۲۱ نوامبر ۲۰۲۲ منتشر کرده است.و گزارشی است که از رفتار نا شایست و آزار جنسی جوانان معترض ایران- از مردان و زنان- توسط رژیم ایران از آن استفاده می شود.

آیا رژیم جمهوری اسلامی، در پس اعلام « الغای پلیس ارشاد» که آشکارا در کوچه و خیابان حاضر بود تا علیه زنان به هر عملی دست یازد، اکنون می‌خواهد از نوع جنایتی که نسبت به آرمیتا عباسی مرتکب شده است را در برنامه ی سرکوب خود بگذارد تا شاید بتواند با جنایاتی شگفت انگیز، به نامرئی کردن نیمی از جمعیتش قد علم کند؟ و یا آیا فاجعه آنقدر نا سازگار است که باید باور کنیم بین ِ نهادینه شدن لباسی که حقارت می‌دهد و مشروعیت بخشیدن به عملی که بردگی نام دارد؟

حجاب و تجاوز جنسی وظیفه‌اش تسلیم کردن زنان است. همانگونه که تحقیقات CNN نشان می‌دهد جمهوری اسلامی از «سلاح تجاوز جنسی» علیه مخالفان خود استفاده میکند و با فیلمبرداری از صحنه و تهدید آنها به فرستادن فیلم‌های گرفته شده به خانواده ها، تلاش میکند جنبش را به سکوت وادارد. همه این‌ها روشی است که در منطقه با آن آشنائیم.بشار اسد یکی از شاگردان بکارگیری این جنایت است.از آغاز قیام مردمی سال ۲۰۱۱، رژیم اسد به تجاوز زنان توسط ارتش فرمان داد و این رویه ای بود که او برای شکستن مبارزان انتخاب کرده بود تا با تجاوز جنسی به مادر،خواهر و یا همسر آنها، بتواند آن‌ها را به اقرار وادارد.داعش نیز با سیستم سازمان یافته ی تجاوز و بردگی جنسی ی زنان ایزدی، از هیچ عمل جنایتکارانه ای باک نداشت.هیچ چیز تازه‌ای رخ نداده است، زیرا تاریخ انرا ثابت میکند : هر دولتی که در ابتداء بر اساس ایدئولوژی نابرابری- در اینجا جنسیت گرایی- استوارباشد، تقریباً همیشه به طورخود کار، دست به تجاوز میزند.

در گذشته، زنان – با‌ فضیلت ِ کم و یا زیاد- بر اساس قانون ِ لباس پوشیدن مشخص می شدند.بنابراین در یونان، روسپی ها مجبور به پوشیدن لباس‌های گلدوزی شده بودند. در حالی که در روم قدیم، پوشش زرد رنگ نشانه ی فسق و فجور بود. در هر دو مورد، مفهوم تجاوز و تخطی جنسی به این صورت وجود نداشت زیرا باستانیان، بدن ها را بنا بر آزاد بودن و یا در تعلق و دارائی شخص ثالثی تصور و محافظت میکردند.تمدن غرب، نظام های حقوقی بسیاری را می‌شناسد که با سلب حقوق زنان – که لزوماً پایین‌تر از مردان بشمار می آمدند- آن‌ها را بر اساس قابل احترام بودن و یا نبودن دسته بندی می کند. تجاوز جنسی، مدت‌های طولانی، بنا بر اینکه به یک زن ِ قابل احترام، باکره، شوهر دار، و یا روسپی تحمیل شده باشد، مورد ارزیابی قرار می گرفت.

در سال ۱۹۷۹، رژیم اسلامی در ایران با وادار کردن نیمی از جمعیت خود به رعایت حجاب، اطمینان حاصل کرد که می‌تواند این جمعیت عظیم را تنها از طریق سرکوب بدن زنانه شان کنترل کند. از این رو ایران با عینیت بخشیدن به کالایی بودن بدن زنان،تجاور به آن‌ها را « تجاوزی حکومتی» و رسمی کرده است.آخوندها با الزام زنان به پوشش اجباری، مردان ایرانی را مجار دانسته اند تا آنچه را که مناسب می‌بینند با آن‌ها رفتار کنند. حجاب تسلیم را نمایان می‌کند و تجاوز جنسی آن را عملی می سازد. از زمان روی کار آمدن خمینی و تحمیل حجاب، قانون ایران هیچ ماده خاصی در مورد خشونت خانگی پیش‌بینی نکرده است. زنی که شوهرش نسبت به او خشونت فیزیکی روا دارد می‌تواند به بند مربوطه در قانون جزا که صرفاً حکم کلی تعرض است، استناد کند. و افزون بر این، این نوع حادثه ها توسط پلیس جدی گرفته نمی شود. قانون مجازات عمومی در ایران، تجاوز به عُنف را قانونی دانسته است. زیرا در صورت امتناع زنی از رابطه جنسی با شوهرش، نفقه به او تعلق نمی گیرد. و در عین حال صیغه و «نکاح لذت» در ایران همچنان پابرجاست.قراردادی که برای مدتی از یک ساعت تا نود و نه سال منعقد می‌شود و نوعی فحشای حلال را ایجاد می کند.مرد می‌تواند هر تعداد که بخواهد ازدواج موقت و نکاح لذت داشته باشد و تنها اوست که هر زمان که بخواهد می‌تواند عقد را خاتمه دهد.

همچنین لازم به یادآوری است که قانون اساسی ایران تأکید می‌کند که ارزش جان یک زن نصف جان یک مرد است. بنابراین غرامت پرداخت شده در مورد کشتن وی، مجروح کردن یک زن تنها معادل نیمی از غرامت پرداخت شده در مورد مرد خواهد بود.اما ایران تنها نمونه از این دست نیست که ایدئولوژی مذهبی آن مبتنی بر سلطه حجاب بر زنان، خود به خود قوانین و رفتارهای زن ستیز را تشویق می کند.

کافیست به افغانستان اشاره کنیم که زن شوهر داری که مورد تجاوز جنسی قرار می گیرد، نه تنها به جرم زنا محکوم می شود، بلکه باید با متجاوز خود ازدواج کند تا مورد عفو قرار گیرد.و یا در عربستان سعودی، زنی که توسط گروهی از مردان تجاوز شده بود، به دلیل شهادت در رسانه‌ها بدون حضور متجاوز، به شش ماه زندان و دویست ضربه شلاق محکوم شد. و به همین دلیل است که بسیاری به خود جرأت می‌دهند و فریاد می‌زنند که حجاب هیچ‌گاه نباید «تکه پارچه ی ساده» به حساب آید، زیرا هرگز به تنهائی نمی آید.

و براین اساس، اگر حجاب به تنهایی عامل ایجاد مرد سالاری در ایران نباشد، رکن اصلی آنست.و این رآکتور جنسیتی است که بدنه ی اجتماعی ایران، از جمله قانون آن را به حرکت وا میدارد تا علیه زنان، حتی در قانون اساسی آن کشور، خود را نمایان کند. و حجاب که ملاک احترام به یک زن قرار می گیرد، نشان دهنده ی حقانیت و یا غیر حقانیت هر کاری است که می‌توان به زنان روا داشت. و حکومتی که قدرتش فقط از طریق سرکوب بدن زن می تواند عرضه اندام کند، همیشه به خود این مشروعیت را می‌دهد تا اعلام کند که این بدن چه چیزی می‌تواند و یا نمی‌تواند تحمل کند.

بدیهی است که در اینجا نمی‌خواهیم مسئولیت فردی را نادیده بگیریم. ولی در جمهوری اسلامی ایران، تجاوز به حقوق زنان از سوی حاکمیت بوجود آمده است و متجاوز بدون اینکه قانونی حد وُ حدود رفتارش را مشخص کند، می‌تواند حمله نماید. و اگر دولت مستقیماً متجاوز را ایجاد نمی کند، ولی او را در رفتارش آزاد می گذارد.و هنگامی که نگاه کل یک نظام دولتی – انتخابات، رویه های قضائی، پلیس،مدرسه…..- براین ایده استوار است که زن تنها نیمی از یک مرد است، مرد از نخستین روز تولدش بطور شرطی، زن را تحت الحمایه خود می بیند.

هنگامی که ما در تعیین اینکه چه کسانی زنان با‌فضیلت هستند اصرار بورزیم، به طور همزمان و همیشه نسبت به آن دیگرانی که در این صف قرار نمی گیرند، دچار وسواس می شویم. و اینجاست که زنان به کالای لذت تبدیل می‌شوند و بنابراین باید تحقیر شوند.و اگر گذشته از همه آنچه را که گفته شد، جسارت شورش را داشته باشند، فقط به آنچه که لیاقتش را دارند دست می یابند.

در اینجا فقط می‌توانیم متذکر شویم که در ایران، ملاها در راس هِرم زُهد فروشی و تزویر، در‌واقع سر‌خوردگی و نا امیدی خود را بر سر زنان آزاده ایران می ریزند.

https://www.marianne.net/agora/tribunes-libres/iran-le-voile-rend-visible-la-soumission-le-viol-la-met-en-pratique*

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)