تقارن روز قتل عام مجاهدین در اول سپتامبر برابر با دهم شهریور ماه که مصادف شد با سالروز نمادین کشتار جمعی زندانیان سیاسی ایران، گرچه برای یادآوری امکان وقوع دگرباره و تکرار چنین کشتارهایی مفید است، اما خطاست اگر در عمق موضوع نرویم و فریب اشاره بیانیه سپاه پاسداران به موضوع انتقام فرزندان “اسلام” بخاطر قتل با هنر- رجایی در سی و دو سال پیش را بخوریم. زمان وقوع جنایت در “اشرف”، با بحران سوریه قابل توضیح است.

یکشنبه گذشته- اول سپتامبر، “شهرک اشرف” در دیاله عراق حمام خون شد. نه حمام که رودی از خون بر اثر شبیخونی وحشیانه توسط شبه نظامیان وابسته به و مرتبط با دولت عراق در ساعات بامداد یکشنبه‌ایی خونین علیه ساکنان بی سلاح این شهرک و برای کشتار همه آنان. قتل ۵۲ نفر و مفقود الاثر شدن هفت نفر از مجموع ۱۰۰ ساکن این اردوگاه طی یک عملیات نظامی برق آسا و به اصطلاح “بزن و در رو”، تنها یک تفسیر و تعبیر می تواند داشته باشد: هدف عملیات، انهدام همه ساکنان آن بوده است! میزان قتل عام و بی حدی سبعیت صورت گرفته نشان از آن دارد که مضمون دستورصادره نمی توانسته جز این بوده باشد! این جنایت، مصداق تازه‌ایی از کشتار جمعی در سطح بین المللی و تجلی یک تروریسم دولتی دیگر است؛ و این بار، البته ثبت شده به نام دولت عراق. جنایتی بسیار شنیع و اقدامی که با هیچ معیاری نمی خواند. این فاجعه دل هر انسانی را به درد می آورد و دل انسان ایرانی را بیش از همه هر آن ایرانی ‌انسان دوستی که، نگرنده تصاویر ازصحنه های جنایت شد و در جریان خبر و چند و چون این کشتار قرار گرفت. جنایتی این چنین تکان دهنده علیه گروهی از فرزندان کشورمان را که بگونه ای بس دراماتیک قربانی شدند، چگونه می توان فراموش کرد؟ احساس درد این فاجعه بزرگ اما، می باید که با فهم و ادراک ابعاد و ماهیت این جنایت همراه و تکمیل شود. نکات زیرین، در این راستایند.

عامل قتل

کمپی که صحنه خون و جنایت شد، تحت حاکمیت دولت عراق قرار دارد و لذا در قبال رخدادهای آن نیز مسئول است. همین یک اصل حقوقی بین المللی، برای محکوم کردن دولت بغداد کفایت می کند و حکومت مالکی با هیچ توجیهی نمی تواند از مسئولیت آن شانه خالی کند. این محکوم کردن اما، به سطح ابراز انزجار از اعمال این دولت و مطالبه برای دادگاهی کردن آن فرا می روید وقتی که خود همین دولت مرتکب این عمل فجیع باشد که است. شواهد تاکنونی، جای هیچ تردیدی باقی نمی گذارد که گروهی از شبه نظامیان تحت فرمان قدرت حاکم در عراق، با سازماندهی و تدارک کافی و توجیه نظامی مامورین اجرا از هدف عملیات، براحتی از حلقه بیرونی محاصره نظامی این کمپ توسط ارتش عراق گذشته و همه جا و همه کس در “اشرف” را زیر آتش خود گرفته‌اند. کماندوها، مجروحین را طی آن چند ساعت عملیات محدود در هر جا که یافته‌اند با شلیک تیر خلاص در مغزشان کشته‌ و بعد حتی، عملیات قتل عام را بر روی برانکاردها و در صحن کلینیک “اشرف” تکرار کرده‌اند. این همه، اگر اجزاء یک ترویسم دولتی نیست، پس چیست؟ حتی شو ناشیانه رئیس دولت عراق مبنی بر این که یک سربازعراقی هم در روز یکشنبه وارد این شهرک نشده و این قتل عام به اصطلاح “حادثه”، تنها ناشی از درگیری های درونی خود مجاهدین بوده است، خود نشانه دیگری است بر سازمان یافتگی و از قبل برنامه ریزی شدن این کشتار دولتی. دولت عراق، عامل مستقیم و مقدم این جنایت است، و جنایت نه از نوع جنگی رسمی که از جنس توطئه تروریسم دولتی در شکل جمعی.

شریک قتل   

کینه دولت حاکم بر عراق نسبت به سازمان مجاهدین خلق امری است دیرینه که به دوران صدام حسین و همکاری های این سازمان با آن رژیم آدمکش در دوره پس از جنگ کویت بر می گردد. اما، این دولت مرتکب جنایت اخیر در ضمن از شریک بزرگی برخوردار است که چه در به قدرت رسیدنش برخاً مدیون اوست و چه بر قدرت ماندنش را تا اندازه‌ایی مرهون آن می داند: نام این شریک استراتژیک و عقیدتی، جمهوری اسلامی است. شریکی که کینه آن به مجاهدین خلق – و البته متقابلاً این یکی ها به آن – پایان ناپذیر است. شریکی که، تنها صدای ابراز شادی از این جنایت شد در قالب بیانیه شرم آور سپاه پاسدارانش. این حکومت در همه این سی سال و اندی نشان داده که هر کجا دستش برسد و تیغش ببرد، مجاهد خلق را می کشد: در زندان و بیرون از زندان، و در ایران و خارج از ایران. یکی از ماموریت های اصلی “سپاه قدس” پاسداران در همه این سال ها، زدن فعالان مجاهد خلق در خارج از کشور و مشخصاً عراق بوده و است. در کمین نشستن و نقشه کشیدن مداوم برای ترور مجاهدین و به ویژه بر چیده شدن “شهرک اشرف” را، می باید که از دستور کارهای ثابت این بازوی برون مرزی جمهوری اسلامی دانست. اما این دولت شریک قدرت دولت عراق، طبعاً در کار راندن جاده یک طرفه ارایه کمک به آقای مالکی نیست، مطالبه کننده همکاری های آن نیز هست و مقدمتاً در امر قلع و قمع مجاهدین خلق و دستکم اخراج آنها از خاک عراق این کشورهم مرز و همسایه ایران. و باز فراتر از آن، نه فقط خواهنده کمک از دولت عراق برای پیشبرد پروژه تصفیه عراق ازمجاهدین، که خود پای ثابت سازماندهی و لجستیکی در چنین پروژه هایی. بیانیه سپاه پاسداران را نباید یک شادی انتقام جویانه صرف از قتل عام مجاهدین تلقی کرد، این بیانیه سند اعلام شراکت در این جنایت است. بدون هیچ تردیدی ملاقات قاسم سلیمانی فرمانده قدر قدرت “سپاه قدس” با شخص مالکی و سپس گزارش دهی او به نشست مجلس خبرگان، رابطه مستقیم با این عملیات دارد. “سپاه قدس” شریک در این کشتار است و محکوم و مسئول؛ و از طریق آن، طبعاً می  باید که کل فرماندهی سپاه پاسداران را پاسخگو در قبال این عملیاتی دانست که با صدور بیانیه شادمانه توسط سپاه تکمیل شد؛ و باز به واسطه آن، خود مسئولین جمهوری اسلامی را که سپاه از نهادهای تابعه آنست و البته مقدمتاً هم تحت فرمان شخص ولی فقیه. مسئولیت رژیم در این جنایت محرز است، ولو اینکه همه ماجرا زیر سر افراطیون باشد برای قدرت نمایی در برابر میانه روهای حکومت، برای اثبات نیازمندی جمهوری اسلامی به خود بر بستر زدن “دشمن مشترک”، و نیز تاثیر گذاری بر معادلات دیپلماتیک حکومت.

در چرایی زمان این کشتار

هیچ اقدام سازمان یافته نظامی به یک باره صورت نمی گیرد. انجام آن، مستلزم تدارکات و تمهیدات گوناگون است. عامل زمان اما، بی گمان از مهم ترین پارامترها در هر اقدام نظامی و بویژه در نوع تروریسم دولتی آنست. هر اندازه که نگاه به بحران حاد و سرنوشت ساز سوریه از دریچه تنگ ایرانی خطا خواهد بود و یکی گرفتن ایران با جمهوری اسلامی خطا تر از آن، اما در حال حاضر بسیاری از رویدادهای “منفرد” تنها در ارتباطشان با این موضوع کانونی است که قابل فهم می شوند. انتخاب زمان عملیات برای “پاکسازی”  کمپ “اشرف”  از آخرین ساکنان آن در زمره اینهاست. از زمانی که فاجعه کشتار مردم در سوریه از طریق سلاح های شیمیایی – این فاجعه دلخراش بشری- رخ داد، بحران سوریه نیز وارد فازی نوین شد و در نقطه عطف تازه‌ایی قرار گرفت. نیروهای درگیراین بحران در جهان و بویژه منطقه نیز به تحرکات تازه روی آوردند. یک جبهه خود را برای تهاجم به دولت بشار اسد آماده کرد و هنوز هم کماکان می کند و جبهه‌ایی دیگر به آمادگی برای دفاع در مرحله تازه از این بحران برخاسته و همچنان در تقلاست. “هلال شیعی” در چنین شرایطی از احساس خطر، یکی از تدارکات و اقدامات پیشگیرانه خود را محو هر امکان بالقوه “خطر” در منطقه خود می فهمد و از جمله به این نتیجه می رسد که ” پایگاه اشرف” را نیز برای فردای مبادا و همیشه از بین ببرد. هدف از کشتار معدود ساکنان “اشرف”، نابودی قطعی، سریع و به یک باره این پایگاه “غیر خودی” است در شرایط سیاسی ناشی از تحولات نوین در بحران سوریه. جمهوری اسلامی، متحد استراتژیک دولت بشار اسد سوریه است تا بدانجا که پاسدارمعمم ‌اش – تائب، به صراحت می گوید که از خوزستان می توان گذشت، از سوریه اما نه و پوشیده نیست که قدرت شیعی عراق نیز، نزدیکترین یار اسد در دنیای عرب است. و سازمان مجاهدین خلق، صرفنظر از گذشته‌اش با این دو دولت، هم اکنون یکی از مدافعان و مشوقان آتشین حمله نظامی به سوریه و از کوشندگان مستمر تشدید تشنج بین غرب و جمهوری اسلامی است. چرایی کشتار مجاهدین خلق در این ابعاد و تلاش برای حذف نام “اشرف” از جغرافیای سیاسی عراق را در این فعل و انفعالات باید دید. تاکید بر تقارن روز قتل عام مجاهدین در اول سپتامبر برابر با دهم شهریور ماه  که مصادف شد با سالروز نمادین کشتار جمعی زندانیان سیاسی ایران، گرچه برای یادآوری امکان وقوع دگرباره و تکرار چنین کشتارهایی مفید است، اما خطاست اگر در عمق موضوع نرویم و فریب اشاره بیانیه سپاه پاسداران به موضوع انتقام فرزندان “اسلام” بخاطر قتل با هنر- رجایی در سی و دو سال پیش را بخوریم. زمان وقوع جنایت در “اشرف”، با بحران سوریه قابل توضیح است.

در باب مسئولیت سازمان ملل متحد و کشورهای غربی            

کسی تردید ندارد که نیروی مستحق پناهندگی سیاسی به کشورهای امن در جهان ما، فزون از شمار است. کسی هم انتظار ندارد که در شرایط ساز و کارهای کنونی، همه این پناهجویان به یک باره از خطر برهند و در امان قرار بگیرند. اما آنجا که موضوع اولویت ها در میان باشد، طبعاً هم مسئولیت سازمان ملل متحد و هم اعضایی از دولت های تابعه مقررات آن که شرایط پذیرش متقاضیان پناهندگی سیاسی را دارند، به گونه صریح تری مطرح می شوند. مسئولین سازمان ملل متحد به نوع نگاه حکومت حاکم بر عراق نسبت به مجاهدین خلق مستقر در خاک این کشور و اعتراضات مداوم این حکومت نسبت به “نقض حاکمیت” خود در این رابطه، اشراف داشتند. بطریق اولی، آنها از نگاه جمهوری اسلامی نیز به این دسته از “دشمنان” اش که در همسایگی کشور اتراق دارند با خبرند و به مناسبات سیاسی نزدیک آنان با مولفه سنی مذهب جامعه عراق هم واقف هستند. آنها نمی توانند بگویند که با خصوصیت توطئه گرایانه و ماجراجویانه جمهوری اسلامی در بیرون از ایران آشنا نیستند. به علاوه این مسئولین پیش از وقوع جنایت اخیر، چهار بار شاهد و ناظر تعرض نظامیان و شبه نظامیان عراق به ساکنان کمپ “اشرف”  بوده‌اند که هر بارهم منجر به قتل شده و فاجعه به بار آورده بود و فزون تر از همه این ها این که، خود بارها در جریان گفتگوهای دیپلماتیک و سیاسی  اینجا و آنجا از تکرار حوادث شوم و خونین ابراز نگرانی کرده بودند! اگر چنین است که است، آنگاه دبیر کل سازمان ملل متحد در برابرجنایت یکشنبه گذشته در شهرک “اشرف” را نمی توان بری از مسئولیت دانست. دولت امریکا و دولت های غربی نیز هر یک به فراخور موقعیتی که دارند و ادعای مسئولیت سیاسی‌ که در قبال جهان و بشریت می کنند و آنرا پذیرفته‌اند، پاسخگوی این فاجعه‌ایی هستند که درست پیش چشمان آنان و نه که در بی خبری محض و یا به اصطلاح غافلگیر شدن شان رخ داد. و این خطا را که اگر هم نخواهیم آن را بی مسئولیتی جبران ناپذیر بنامیم اما باید که دستکم یک کم مسئولیتی وجدان آزار فهم شود، اکنون تنها و تا اندازه‌ایی با یک اقدام ضربتی و عاجل می توان ترمیم کرد: پذیرفتن تقاضای پناهندگی همه مجاهدین خلق مستقر در عراق برای اقامت آنان در یکی از کشورهای امن در کوتاه ترین زمان ممکن و خود نظارتی تماماً مسئولیت پذیر سازمان ملل متحد بر این روند کوتاه مدت.

تصمیم درست رهبری مجاهدین خلق، اگرچه دیر هنگام ولی فراخور لحظه

ساعاتی پس از وقوع این جنایت، خانم مریم رجوی – مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران بیانیه ایی صادر کرد و در آن به گونه شفاف خواهان نجات جان همه ساکنان “اشرف” و لیبرتی” از طریق انتقال فوری همه آنان به کشورهای امریکا و اروپا شد. این موضع گیری، به گواهی همه اسناد منتشره تاکنونی از سوی رهبری سازمان مجاهدین خلق در رابطه با موضوع “شهرک اشرف” و خروج مجاهدین خلق از آنجا و بطور کلی خاک عراق، شفاف ترین و غیر مشروط ترین آنها بوده است. ای کاش همان گونه که بارها و بارها نیروها و جریان های سیاسی اپوزیسیون از این رهبری خواسته بودند که از موضع ترک “اشرف” و عراق آنهم شفاف و بی شرط و شروط سخن بگوید وعمل کند، پیش از این سوگ بزرگ چنین می کرد تا که امروز نه خانواده ها، بستگان و دوستان این ۵۲ نفر جانباخته و خود مجاهدین خلق این گونه داغدار می شدند و نه هیچ ایرانی و انسان متاثر و اندوهناک از این فاجعه. ادبیات سیاسی چند روز اخیر این سازمان تاکید دارد که در این پایگاه تنها ۱۰۰ نفر باقیمانده بودند فقط هم برای جمع و جور کردن اموال و امکانات این پایگاه و آنهم بر اساس توافق های رسمی با دولت امریکا و دولت عراق از طریق سازمان ملل متحد. این ادبیات همچنین مدعی است که رهبری این سازمان از مدت ها پیش همین موضع خروج سریع و همگانی مجاهدین از عراق را داشته است.  لحظه حال البته، آن زمان مناسب برای پرداختن به سوابق امر و همه جزئیات واقعیت های امر نیست و وقت مناسبی نمی تواند باشد برای به چالش کشیدن این موضع دیرینه رهبری مجاهدین که بنا به آن چه تلاش هایی که برای تبیین اهمیت سیاسی حفظ “اشرف” صورت نگرفت و چه میزان بر زحمات مجاهدین خلق در تبدیل این واهه بیابانی به شهر و جمع آوری امکانات و لذا حق مالکیت بر اموال “اشرف” و زمین اهدایی آن از سوی دولت وقت- صدام حسین، تاکید بعمل نیامد. اکنون، تنها می باید که از این تصمیم استقبال کرد و در این روزهای ماتم از آن خرسند شد. اکنون باید با همه قوا از این تصمیم حمایت نمود و تاکید کرد که: امکانات، همواره برای آدمی است و نه که جان انسان ها افزاری شوند بخاطر حفظ امکانات. و اکنون دیگر می توان و باید که قاطعانه اعلام داشت که: از این پس، مسئولیت جان مجاهدین خلق در عراق مطلقاً بر عهده سازمان ملل متحد است و دولت امریکا که هنوز هم از موقعیت ویژه در رابطه با فعل و انفعالات درون عراق برخوردار است.

نجات جان همه مجاهدین خلق “اسیر” در عراق، خواست هر انسان و هر ایرانی انسان دوست است.

دوازدهم شهریور ماه ۱۳۹۲

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com