به یمن وجود انترنت و  فضای مجازی، این روز ها دسترسی به گذشتۀ نکبت بار تاریخ حاکمیت شاه و شیخ، سهل و ساده شده است. این جماعت مفت خور، وطن فروش و زالو صفت برای بقاء حاکمیت ننگین خویش، همۀ مقدسات مردم و عقاید آنها را هم به بازی گرفته اند. به معنی دقیق کلمه برای این طایفۀ انگل صفت، رسیدن به قدرت و حفاظت از آن، همه چیز است. بقول معروف هدف وسیله را برای این جماعت رذل و زبون ، توجیه می کند. برای چکمه پوشان دیروز و نعلین بپاهای امروز تمام راهها مجاز و مشروع است.

بزرگ عمامه داران نظام ولایی بارها می گفت حفظ نظام از اوجب واجباتست!

شاهان آدمخوار صفوی، خودشان را ظل اله و قبلۀ عالم! می نامیدند. آیت الشیطانها تا زمانیکه همۀ صندلی های قدرت را تسخیر نکرده بودند توجیه گر شرعی اعمال شنیع و جنایتکارانه آنها بودند. اینک برای اولین بار شیخ از حجله برون آمده و در بار نشین گشته است. یک قدم در تاریخ به عقب بر داشته و نگاهی به اسناد تاریخی در رابطه با وطن فروشی شاهان اسلام پناه! می اندازیم.  سلسله قاجاریان و پهلوی چی ها در زمینه فساد همه جانبه و وطن فروشی، گوی سبقت را در دوران معاصر از پیشینیان خویش ربوده اند.

ناصرالدین شاه، در سال ۱۸۷۲ میلادی (۱۲۵۱هجری خورشیدی) قراردادی با یک تاجر انگلیسی- آلمانی تبار به اسم «بارون جولیوس دو رویتر» بست و امتیاز استخراج نفت ایران را به وی واگذار کرد. این قرارداد با مخالفت مردم منتفی شد. مخالفت روسیه تزاری برای لغو قرار داد التبه بی تأثیر نبود.

تقریباً ۲۹سال بعد (در سال ۱۹۰۱) مظفرالدین شاه، طی قراردادی، امتیاز استخراج نفت در سراسر ایران به استثنای خطه شمالی کشور را که منطقه نفوذ روس‌ها محسوب می‌شد، به مدت ۶۰سال به «ویلیام ناکْس دارسی» سرمایه‌‏دار انگلیسی داد. «دارسی» متعهد شد سالانه مبلغ ۲۰هزار لیره وجه نقد و معادل همین مبلغ از سهام شرکت و نیز ۱۶درصد از منافع خالص خود را به دولت ایران بپردازد.

حدود ۱۳سال بعد(سال۱۹۱۴) دولت انگلستان، طی معامله‌یی با «دارسی» به جای او، طرف حساب ایران شد.

رضاشاه که با حمایت انگلیس بر سرکار آمده بود،‌ نمی‌توانست منافع انگلیس را نادیده بگیرد. در یک نمونه قراردادهایی بین ایران و انگلیس را که کمتر به نفع لندن بود در بخاری انداخت و از بین برد.

مهدی قلی‌ هدایت(مخبرالسلطنه)، نخست‌وزیر وقت، نوشته است:

«شب ششم آذر(۱۳۱۱) تیمور تاش، دو سیه(پرونده)‌ (نفت) را به هیات(وزیران) آورد. شاه تشریف آوردند و متغیرانه فرمودند: دوسیه نفت چه شد؟ گفته شد حاضر است.

زمستان است. بخاری می‌سوزد. دوسیه را برداشتند انداختند توی بخاری»![۲۳]

مصطفی فاتح، معاون شرکت نفت انگلستان و ایران در این باره نوشته است:

«در پرونده مزبور، همه نامه‌های متبادله بین وزیر دربار و شرکت (موجود) بود. موقعی که نمایندگان دولت خواستند از آن استفاده کرده و بعضی از نامه‌های شرکت را برای تأیید اظهارات خود در شورای جامعه ملل ارائه دهند، ملاحظه کردند که اسناد مهمی را از دست داده‌اند.»[۲۴]

رضاشاه در اختلاف بین ایران و شرکت نفت انگلیس به نفع شرکت انگلیسی حکم کرد. «لرد کدمن»، رئیس انگلیسی هیأت مدیره شرکت نفت، بعدها در شرح خاطرات خود نوشت:

«رضاشاه با نهایت مهربانی ما را پذیرفت و… پس از استماع طرفین، حد وسط را گرفت و دستور داد که حق‌الامتیاز را به ۴شلینگ در هر تن(۲شلینگ پایین‌تر از پیشنهاد دولت ایران) کاهش دهند و تمدید امتیاز قرارداد را نیز پذیرفت».[۲۵]

قابل توجه است اسنادی که توسط نزدیکان دستگاه قدرت و دولمتردان متمایل به انگلیس تهیه شده مورد قبول اعلیضرت! نیست. رضا شاه برای خوشرقصی بیشتر برای ارباب، این پیشنهادات را  قبول ندارد! وای بحال مردمانی که رئیس دولتش امثال رضا قلدر قزاق باشند.

دکتر محمد مصدق در مجلس چهاردهم، در مورد قرارداد ۱۹۳۳ گفت:یکی از قراردادهای امضاء شده در دوران رضا‌شاه قرارداد ۱۹۳۳ بود. این قرارداد بین دولت ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس بود که در دوره‌ی رضاشاه، پس از الغای قرارداد دارسی منعقد شد.

رضاشاه پس از مذاکره با سر جان کدمن، رئیس شرکت نفت ایران و انگلیس، و رجینالد هوار سفیر بریتانیا درایران این قرارداد را قبول کرد و مقامات دولت را وادار به تصویب آن کرد. مجلس شورای ملی نیز به اتفاق آرا آن را تصویب کرد. در این قرارداد شرکت نفت ایران و انگلیس همچنان به اکتشاف و استخراج و فروش منابع نفتی ایران، بدون هیچ الزامی به ارائه صورت عملکرد به دولت ایران، ادامه می‌داد. مدت قرارداد ۶۰ سال تعیین شد.

تقی‌زاده، امضاکننده همان قرارداد از جانب رضاشاه،‌ در مجلس پانزدهم در مورد قرار داد ۱۹۳۳ گفت:

«جالب این‌جاست برای همین قرارداد که… موجب لعن آیندگان… بود با تبلیغات فراوان جشن‌ها گرفتند و به‌عنوان پیروزی بزرگ، به خورد ملت از همه جا بی‌خبر دادند!» [۲۶] .

«اگر امتیاز دارسی تمدید نشده بود، در سال ۱۹۶۱ به بعد، دولت نه تنها به صدی ۱۶ عایدات حق داشت، بلکه صدی صد عایدات حق دولت بود… بنابراین، صدی ۸۴ از عایدات که در ۱۹۶۱ حق دولت می‌شود، بر طبق قرارداد جدید، کمپانی آن را تا ۳۲سال دیگر می‌برد. ۱۲۶میلیون لیره انگلیسی از قرار(لیره‌ای) ۱۶۰بیلیون و ۱۲۸میلیون ریال می‌شود و تاریخ عالم نشان نمی‌دهد که یکی از افراد مملکت، به وطن خود در یک معامله، ۱۶بیلیون و ۱۲۸میلیون ریال ضرر زده باشد. و شاید مادر روزگار دیگر نزاید کسی را که به بیگانه چنین خدمتی کند![۲۷]

مصدق در خصوص غارت نفت ایران، همچنین گفت:‌

 «از تمدید مدت، نه تنها دولت از این مبلغ محیرالعقول محروم شد بلکه ۲۰هزار سهمی که از سهام شرکت دارد، بعد از سال ۱۹۶۱ بلاتکلیف و معلوم نیست که دولت انگلیس که قدرت خود را برای تمدید مدت به کاربرده حاضر شود که از ۱۹۶۱ به بعد باز صاحبان سهام صدی ۸۴ از منافع شرکت را ببرند… آن روزی که سیاست یک‌طرفی بود ۳۲سال امتیاز نفت جنوب تمدید شد و از روی حداقلی که خود کمپانی برای عایدات دولت معین نمود، متجاوز از ۱۶بیلیون ریال از کیسه ملت رفت و نسل‌های آتیه را از چنین عایدات هنگفتی محروم کرد. نسل‌های آتیه هر قدر نفرین کنند کم کرده‌اند». [۲۸]

مصدق همچنین خاطرنشان کرد:

«هر قدر هم که در امتیازنامه از عایدات شرکت برای خودمان سهم معین کنیم وقتی که دولت نتواند به حساب شرکت رسیدگی کند، نقش بر آب است».

«در هر امتیاز آن چیزی که بیش از همه، امتیازدهنده را تشویق می‌کند آن است که بعد از یک مدتی قائم‌مقام، صاحب امتیاز می‌شود و ما دیدیم که در امتیاز دارسی این حق به چه نارنگی از دست ما رفت».

«هرگاه به محاسبه عواید نفت جنوب رجوع کنند معلوم خواهد شد که عواید مزبور منحصراً در راه سیاسی خرج شده است. عواید مزبور به مصرف راه‌آهن که به تمام معنی استراتژیک و برای ما سرتاپای ضرر است رسید که قبل از احداث آن، بارها نظریات خود را در مجلس شورای ملی گفتم و روزگار هم گفته‌های مرا تأیید کرد و همچنین به مصرف خرید اسلحه و مهماتی که ایران به آن احتیاج نداشت رسید، زیرا ما با دول مجاور خیال جنگ نداشتیم که محتاج به آن ‌در مهمات شویم و اگر آن مهمات برای ما بود، پس چه شد که در شهریور ۱۳۲۰ از دست ما رفت».[۲۹]

این روزها خامنه ای در حضیض ذلت و در ماندگی برای انحراف اذهان عمومی از شعارهای مرگ برخامنه و براصل مرگ ولایت فقیه بازهم به سراغ نبش قبر رضا قلدر رفته است. شعار مسخرۀ رضا شاه روحت شاد از طریق بلند گوی رادیو و تلویزیونهای معلوم الحال جار زده می شود. بچه شاه را برای خاک پاشیدن به چشم توده ها اینجا و آنجا حلوا حلوا می کنند. در فضای مجازی یک ویدیو کلیپ کوتاه در این زمینه دیدم که بسیار گویا و تأثیر گذار است. مطالب ویدیو را در اینجا می آورم:

« از ترفندهای وزارت اطلاعات شعار رضاشاه روحت شاد است. البته برخی تلویزیونهای فارسی زبان معلوم الحال هم تلاش می کنند مردم حسرت دل زمان شاه را بکنند. نوعی نوستالژی . نوستالژی مبهم و ناشی از فقر است. همانند مخدر انسان شورشی را رام می کند. ناشی از فقر اندیشه و جسارت است. جسارت در افتادن با جهان اکنون. نوستالژی مویه کردن بر مقابر است. نوستالژی با مناظر، طعم ها، نوه ها، خاطرات و بوهای دوران کودکی برانگیخته می شود. دلتنگی به پادشاهی هم یاد آور دوران کودکی انسان است. پرستش شاه، ته ماندۀ پرستش های دوران اولیه انسان است. قبایل ابتدایی هرکدام توتم مقدس خود را داشتند. از عقاب، گاو، سگ آبی و گاه… توتم اقدس همایونی ته ماندۀ این نظام باور هاست. حسرت به دل گذشتۀ دردناک بودن تماما به سود خامنه ای است. چون آنها می خواهند انرژی و توان جوانان شورشگر را در کوچۀ بن بست سلطنت نابود سازند. انسان هرگز به دوران کودکی اش باز نمی گردد، خواست مردم ایران فقط آزادی و دموکراسی است.»

ادامه این مطلب را در شماره های آینده بخوانید.

رضا شاه، از آغاز تا پایان! (شماره ۱)

رضا شاه، از آغاز تا پایان! (شماره ۲)

رضا شاه، از آغاز تا پایان! (شماره ۳)

  1.  
  2. کتاب «خاطرات و خطرات» ، مهدی قلی هدایت(مخبرالسلطنه)
  3. کتاب۵۰سال نفت ایران، مصطفی فاتح
  4. ایرج ذوقی، اقتصاد سیاسی نفت و مسائل نفت ایران، پاژنگ، ۱۳۷۵
  5. مصطفی فاتح، پنجاه سال نفت ایران، ص۳۰۲
  6. بخشی از نطق مصدق در ۷آبان ۱۳۲۳در مجلس چهاردهم: منبع: کتاب گذشته چراغ راه آینده
  7. بخشی از نطق مصدق در ۷آبان ۱۳۲۳در مجلس چهاردهم: منبع: کتاب گذشته چراغ راه آینده ص۴۲
  8. بخشی از نطق مصدق در ۷آبان ۱۳۲۳در مجلس چهاردهم: منبع: کتاب گذشته چراغ راه آینده

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)