گسست بین حاکمیت در ایران و مردم حاصل چیست؟

در سال‌ها و ماه‌های اخیر بسیاری از رسانه‌‌های حکومت ایران و همچنین مهره‌‌های ولایت فقیه از گسست بین حاکمیت و مردم ایران خبر داده و درباره این گسست هشدار می‌دهند. دلایل این گسست چه می‌تواند باشد؟

پیوند بین آحاد ملت در یک جامعه و سیستم حکمرانی به پیوند پایدار حاکمیتی کمک کرده و چشم‌انداز حکمرانی با پشتوانه مردمی را برای آن کشور در دسترس قرار می‌دهد.

اما در خلاف این جهت یعنی در تابلو افتراق بین حاکمیت و ملت، مشکلات و گسست‌های اجتماعی می‌تواند برای آن کشور زیان‌بار بوده و در صورت انباشت تضادهای بین طبقه حاکم و ملت آتیه شومی را برای حکمرانان رقم بزند.

تاریخ سرشار از سرنوشت و سرگذشت حاکمیت‌هایی است که وقتی بر کرسی قدرت تکیه زدند و جایگاه خود را تثبیت کردند گام در راه افتراق و جدایی از مردم نهاده و در طوال زمان این گسست بین مردم و حاکمیت سرنوشت شومی را برای چنین حاکمیت‌های تمامیت‌خواه رقم زد و آنان را به زباله‌دانی تاریخ سپرد.

گسست بین حاکمیت ولایت فقیه و مردم در ایران

پیش از هر چیز ماهیت و نفس حکومت ولایت فقیه، تکیه بر رای جمهور و شراکت مردم ایران در حاکمیت را از عنفوان تاسیس زیر علامت سوالی بزرگ برده است.

حاکمیت ولایت فقیه حاکمیتی است تمامیت‌خواه و توتالیتر که قبضه قدرت را برای تعداد معدود فراهم آورده بی‌آنکه به شراکت آحاد مردم ایران وقعی بگذارد.

نتیجه این امر هر چه زمان به پیش می‌تازد و از عمر حکومت ولایت فقیه می‌گذرد گسست بیشتر بین حاکمیت و مردم ایران است که با گذشت زمان خود را به صور مختلف بروز می‌دهد.

عدم شراکت دادن مردم در امور حاکمیتی و ملی و سرخوردگی مردم از حاکمیت، در آنجایی که مردم ایران به درستی دریافته‌اند که از نظر حکومت‌گران برای آنان جایگاهی متصور نیست، مردم ایران را به سوی این مهم سوق داده است که فاصله خود را با حاکمیت بیشتر کرده و در راستای اهداف جهانشمول سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مدنی گام بردارند.

سرکوب، نتیجه معکوس می‌دهد

در مقابل اما حکومت ولایت فقیه به خاطر فقر ماهوی‌اش در این زمینه‌ها، نه تنها شرایط مساعد را برای مردم سرزمین ایران فراهم نکرده بلکه خواسته‌های به حق مردم ایران از لحاظ موارد ذکر شده، که در تعارض با منافع حاکمیت است به شدت سرکوب کرده است.

اما سرکوب در این زمینه‌ها نه تنها گرهی از مشکلات حاکمیت ولایت فقیه باز نکرده‌ است بلکه گره‌های کور بیشتری بر طناب گسست بین حاکمیت و مردم ایران افزوده است.

ناسازگاری حاکمیت و مردم در نهایت خود را یا به صورت بروز اعتراضات رادیکال نشان داده و یا در حالت منفعل خود به راهکار‌هایی از قبیل مهاجرت و ترک موطن از سوی شهروندان ایرانی انجامیده است.

در این بین سرمایه‌های انسانی فوق‌العاده مهم، که به جرات می‌توان گفت مهمترین سرمایه مادی و معنوی هر جامعه‌ای از جمله جامعه ایران محسوب می‌شود در بستر نامتوازنی با حاکمیت تفرق یافته است.

عامل معین عمل در شکاف بین حاکمیت و مردم ایران

در این بین عامل دیگری نیز باعث شدت‌گرفتن تضاد‌ها و گسست بین حاکمیت ولایت فقیه و مردم ایران شده است و آن هم کوچک‌شدن جامعه جهانی به دلیل پیشرفت تکنولوژیک سریع و در سایه گسترش بی‌سابقه ارتباطات جمعی در سطح جهانی است.

به بیان دیگر مردم ایران به واسطه وسائل ارتباط جمعی که در یک دهه اخیر دیگر از ید سانسور و خفقان حکومت خارج شده است به آگاهی‌ از جمله حق آزادی‌های اساسی و بنیادین، همچون آزادی‌های سیاسی، حق آزادی بیان، آزادی‌های فردی، اقتصاد و بازار آزاد، حق تجمعات و اعتراضات به حق برای خواسته‌هایشان مشرف شده‌اند که حاکمیت ولایت فقیه پیش از این، از طریق سانسور بی‌وقفه سعی کرده بود این آگاهی را در ضمیر مردم و ملت ایران بمیراند و یا آن را کاملا نفی کند.

لبه پرتگاه سقوط برای حکومت ایران در چشم‌انداز است

این تغییرات شتابان بالطبع تاثیر خود را در گسست هر چه بیشتر بین حاکمیت ولایت فقیه و مردم ایران گذاشته است و حاکمیت ولایت فقیه را در لبه پرتگاه و سقوط قرار داده است. [جامعه ایران در آستانه تحولی شگرف است! + کلیپ]

اعتراضات رادیکال سال‌های اخیر و افزایش کیفی اعتراضات در ماه‌های گذشته نمود بارز و برجسته‌ی به نقطه جوش رسیدن تعارض بین حاکمیت ولایت فقیه و مردم ایران است که به هیچ وجه من‌ الوجوه نمی‌توان آن را منکر شد.

انباشت این تضادها نیز در نهایت به صورت طغیان اجتماعی و سیاسی درآمده و سرنوشت حکومت ولایت فقیه را مانند دیگر حاکمیت‌های تمامیت‌‌خواه رقم خواهد زد.

این امری است که دیر یا زود دارد اما به هیچ وجه سوخت و سوز ندارد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)