کتاب “چنین گفت زرتشت”، اثر فریدریش نیچە، فیلسوف، زبان شناس و روان شناس آلمانی بە بسیاری از زبانهای دنیا ترجمە شدە است. در زبان فارسی هم شاید بیشتر از دە ترجمە داشتە باشد. اما بهترین و دقیقترین ترجمە فارسی همان کار آشوری ست.

داریوش آشوری در زمینە زبان، فرهنگ و اندیشە کارهای سترگی بە زبان فارسی ترجمە و خلق کردە و خدمت شایانی در عرصە زبان و فرهنگ بە فارسی زبانان و خوانندگانش نمودە و شاید بیشتر آنان با ترجمەهای آشوری، نیچە و فلسفەی نیچە را شناختە باشند. بە نظر من حتی شاملو هم در نوشتن بعضی از شعرهایش از زبان فاخر زرتشت آشوری الهام گرفتە است: “آنگاە زمین بە سخن درآمد!”

آشوری کە دیباچەی بسیار عالی و پرمعنا برای این کتاب نوشتە، در این نوشتار تاکید می کند کە “بیشتر از سی سال بر روی این اثر کار کردە و از شیرەی جان خود برای فهم معنای آن مایە گذاشتە است.” و انصافا باید گفت کە آشوری در فهم و ترجمەی این اثر سترگ بە زبان فارسی موفق بودە است، اما این بدان معنا نیست کە ترجمەاش بی عیب و نقص است.

پیش از این کە وارد بحث شوم، برای آن کە بە اهمیت اندیشەی نیچە و کتاب زرتشت نیچە اشارەای کرد باشم، تنها بە دو گفتە بسندە می کنم:
“فریدریش نیچە یک پدیدەی کاریزماتیک، یک زمین لرزە و بزرگترین رویداد فلسفی قرن نوزدهم و سراسر تاریخ فلسفە محسوب می شود.”
[Philosophiegeschichte, Volkker Steenblock]
و خود نیچە کتاب زرتشت خود را اینگونە وصف می کند: “من با این کتاب بزرگترین هدیەای، کە تاکنون بە بشر اهدا شدەاست، بە او بخشیدم.”
[Ecco Homo, Vorwort]

ترجمەی زرتشت آشوری از سال ١٣۴٩ تا ١۴٠٠ در ایران بیشتر از سی بار تجدید چاپ شدە است.

من کە از بیست سال گذشتە چهار- پنج بار این ترجمە را خواندە بودم، از یک سال گذشتە با در اختیار داشتن متن آلمانی، ترجمەی انگلیسی و ترجمەی آشوری، شروع بە ترجمەی این اثر بە زبان کوردی نمودم. در مرحلەی دوم کار ترجمە، در بیشتر موارد واژە بە واژە سە متن کوردی، فارسی و آلمانی را مقایسە کردە و در بعضی موارد کە متن آلمانی دشوار و ترجمە فارسی نارسا بود، بە ترجمە انگلیسی هم مراجعە کردەام. در طی این روند کە بە تعبیری نوعی سیر و سلوک جان و روان بود، برخی از اشتباهات و نارسایی های ترجمەی داریوش آشوری را هم دریافتە و تصحیح کردەام کە در اینجا مهمترینش را همراە با متن آلمانی و انگلیسی ارائە می دهم.
جای بسی شگفتی ست کە در سرزمین فرهنگ و هنر! در طول پنجاە سال کە این اثر بیشتر از سی بار تجدید چاپ شدە است، این نارساییها بطور مکرر تکرار گشتەاند!

* * *

بخش چهار، هم در قطعە “بانگ پریشانی” و هم در “انسان والاتر”، بند ١٨، مفهوم Seitensprung بە “جست و خیز” ترجمە شدە. این سهو بزرگی ست. چرا کە این مفهوم در زمان آلمانی نوعی ایهام است. در نگاە اول، یعنی پرش انحرافی، اما غالبا بە معنی زنا می آید. و نیچە با رویکردی آیرونیک و با زبانی تلخ و گزندە این مفهوم را درجهت طغیان در برابر دین، اخلاق و فرهنگ پوسیدە بشری بەکار می برد. چرا کە کار خود او، و زرتشت او، پرش انحرافی و زناگونە است کە همەی ساختار پوشالی دین، متافیزیک و خانوادە و جامعە را درهم می شکند. پس بە زبان طنز این کار او انحرافی و هنجارشکن بودە است. عل الخصوص در جملەی آخر “انسان والاتر”، بند ١٨، کە از زبان ناپلئون و با بیانی شوخ و ایمایی بە اوج جذابیت می رسد. آن هم زمانی کە می گوید:
Zarathustra der Wahrsager, Zarathustra der Wahrlacher, kein Ungeduldiger, kein Unbedingter, einer, der Sprünge und Seitensprünge liebt; ich selber setzte mir diese Krone auf!
کە این گونە ترجمە شدەاست؛

“زرتشت حقیقت گوی، زرتشت حقیقت ـ خند، آن کە نە بی شکیب است، نە مطلق خواە؛ آن کە عاشق جهش است و جست و خیز، آری، من خود این تاج را برسر نهادەام!”

دو جملە آخر بهتر است این طور ترجمە شود:

“کە عاشق پرش و لاپەڕ/لایی اندازی/ است، من خود چنین تاجی بر سر نهادەام!”
واقعا در اینجا چکار باید کرد؟ نمی شود کە از واژە زنا استفادەکرد، جست و خیز هم بدتر. چون زبان نیچە زبانی ایما یی است. و من بە همین دلیل واژەی کوردی “لاپەڕ” را آوردەام، و این درست همتای seitensprung آلمانی ست، هم معنی زنا را می رساند و هم پرش انحرافی. و اوج هنرنمایی نیچە در اینجاست کە در جملەی آخر از زبان ناپلئون بە کار سترگ خود ناپلئون اشارە می کند: “من خود هم چنین تاجی بر سر نهادەام!” این اشارە بە نافرمانی ناپلئون در برابر شورای رهبری فرانسە و انحراف از خط این شورا است. چرا کە ناپلئون بدون رضایت آنها وا با دەست خود تاج امپراتوری را بر سر نهاد: این نهایت طغیان و لاپەڕ است. و نیچە شیفتەی این لاپەڕ است. و اگر بە جست و خیز ترجمە شود، کار عظیم ناپلئون پوچ و بی معنی می شود.
آشوری در مقدمەی غروب بتان هم این مفهوم را بە “آرمیدن” ترجمە کردە است.

در بخش چهار “در میان دختران صحرا”:
در این قطعە نیچە جذابترین و پیچیدەترین بازی زبانی خود را بە نمایش گذاشتە، یعنی اسم لاتینSphinx را با آوردن um در زبان آلمانی بە فعل تبدیل نمودەاست:
Mädchen-Katzen,
Dudu und Suleika,
– umsphinxt, daß ich in ein Wort
Viel Gefühle stopfe:
(Vergebe mir Gott
Diese Sprach-Sünde!)
کە این گونە ترجمە شدە است:
گربەـ دختران،
دودو و زلیخا.
و من، ابوالهول ـ پیرامون
(می خواهم
احساس بسیار را در یک کلمە جای دهم
خوداوند این گناە لفظی را بر من ببخشاید!)

سفینکس چیست؟ از کجا می آید و چگونە باید آنرا فهمید؟ اصل تندیس سفینکس در سرزمین مصر ساختە شدە. در کشوری کە زنان قدرتمندی همچون زلیخا و دودو [تادو خەپە، شاهزادەی میتانی] در قدرت سیاسی فرعون ها شریک بودند. این تندیس رمزآلود، دست و پا و تنەی شیر دارد [قدرتمندترین حیوان]، بال عقاب دارد [مغرورترین]، و دم مار دارد [باهوشترین] و سینە و سر زن دارد ـ شبیه زنان مصر باستان.

اسم سفینکس در زبان مصری از واژە Spanch آمدە و بە معنی خوش آمدگویی بە زندگی ست. بیشتر کارشناسان میتولوژی و تاریخ کهن تندیس سفینکس را سمبل Horus یا هورو الاهەی “روژ” می دانند کە در اصل الاهەی هوری ها و میتانی ها بودە است. این اثر هنری فوق العادە سمبل دوران سروری زنان است. سمبل دورەی ژنیکوکراتی [باخوفن]؛ وقتی کە اعراب سرزمین مصر را تصرف کردند، در برابر این کار عظیم هاج و واج ماندند. آنرا نفهمیدە و نشناختند. از ترس آنرا ابولهول/ پدر ترس نامیدند. و تا بە امروز در ایران هم ابوالهول نامیدە می شود[!]
اما سفیگا در زبان یونانی از واژە sphíngein و بە معنی خفەکردن با افسون است. یعنی در فرهنگ و زبان یونانی سفیگا بیشتر بصورت نماد دورەی گسست و چرخش بسوی دوران مردسالاری و جامعەی هیرارشی درآمدە است.
در زبان و ادبیات مصر باستان جنسیت سفینکس مشخص نیست. گاهی زن و گاهی مرد است. ولی در فرهنگ و میتولوژی یونانی سفیگا دختر تیفون و اشیدنا ست. نوعی نشانەی شوم و نامبارک. چرا کە با ایجاد سیستم هیرارشی مردسالار هرگونە نماد آزادی و حقوق زنان باید تقبیح شود. همچنین داستان سوفوکلس در مورد از بین رفتن سفینکس بە دست ادیپ بسیار مشهور و قابل توجە است…
اما امروزە در فرهنگ اروپایی زنان شهوتران، فریبندە و رمزآلود را سفینکس می نامند. و نیچە در اینجا با آوردن um و فعلاندن Sphinx، رمز او را می گشاید. در اینجا هم با ایهام روبرو هستیم: در وهلە اول این کار در عرصە زبان بە انجام می رسد؛ صرف سفینکس و تلفظ آن بشیوەی “اومسفینکست” بە این شیوە نیرو و احساس فراوان می طلبد؛ ولی در وهلە دوم، باید گفت کە هم کانتکست شعر سکسی ست و هم تلفظ و شیوەی رمزگشایی. یعنی در واقع نیچە با این کار با سفینکس همبستر شدە و رمز او را می گشاید. چرا کە خود در “زنان پیر و جوان” گفتە: “همە چیز زن معماست، و این معما فقط با یک چیز حل می شود: آبستن کردن!”
اما در ترجمەی فارسی اسم مردانە ابوالهول، پدر ترس و وحشت، همە چیز را خراب کردە. الاهەی سفینکس نە کە رمزگشایی نشدە، بلکە تحریف هم شدە. Um هم بە پیرامون ترجمە شدە، در حالی کە وقتی um در ابتدای فعل بیاید، معنی آنرا واژگون و درهم می شکند.
نمونە: ـ umwertung aller werte واژگون سازی همەی ارزشها.
شاید بشود این قطعە را چنین ترجمە کرد:

گربە دختران،
دودو و زلیخا
در یک واژە او را سفینکساندم
با احساس زیاد چپاندم
(خدایم ببخشاید
برای زبانی کە شکستمش!)

در بخش سە، قطعە “بی دین گشتەگان” مفهوم Abtrünnigen بە معنی “پیمان شکنان” بە “بی دین گشتەگان” ترجمە شدە. این مفهوم از واژەی آلمانی Treu بە معنی وفادار آمدە، یعنی با پیشوند ab، وفادار بی وفا میشود، بە معنی پیمان شکن و ملحد هم می آید. اما چون نیچە در اینجا رو بە واگنر و اطرافیان او سخن می گوید، کە از بی دینی و آتەئیسم پشیمان شدند و دوبارە دیندار گشتند، پس در این جا این مفهوم بە معنی بی دین گشتەگان نیست، بلکە بە معنی پیمان شکنان است. چرا کە خود واگنر در پی این تغییر بە فردی دیندار، رایشیست و مشاور کلیسا تبدیل شد. و نیچە در ادامە این قطعە بە تندی بە دینداران می تازد.
در “زشتترین انسان” مفهوم آلمانی Mißraten بە معنای چلاق و ناقص الخلقە بە “سرگشتەگی” ترجمە شدە. و در سرود مستانە بند ١١ بە “ناکام” ترجمە شدە. در این قسمت همچنین واژەی Schelm با schlimm بە اشتباە آمدە و هم در این بخش و هم در “جشن خر” بە رذل ترجمە شدە، در حالی کە این واژە بە معنی رند است، در ادامەی همین مطلب مترادف این واژە یعنی Schalk آمدە کە این هم بە غلط بە نامردانە ترجمە شدە. یعنی درست در وقتی کە زشتترین انسان شفا یافتە است و با تحسین رو بە زردشت می گوید:
du bist ein Schelm!« Zarathustra
زردشت، تو رندی!
بەشیوەی “ای زردشت، تو رذلی!” ترجمە شدەاست.

در “هفت مهر” بند اول، دو اسم صفت Vergangenem und Zukünftigem بە معنی گذشتگان و آیندگان بە گذشتە و آیندە ترجمە شدە. همچنین در سرود مستانە، بند دوم، باز هم این اشتباە تکرار گشتەاست.
در سرود مستانە بند ٩، سە اسم صفت دورتران، برتران و روشنتران کە در توصیف ابر انسان آمدەاند، بەصورت سە صفت دورتر، برتر و روشنتر ترجمە شدەاند:

– sehnsüchtig nach Fernerem, Höherem, Hellerem.

ـ مشتاق چیزهای دورتر، برتر، روشنتر.

در قطعە “شام خداوند” جملەی uns gebührt Wein بە معنی “ما با شراب زادە شدیم”، کە طنز تلخی ست بر ضد دین مسیح، اینطور ترجمە شدە: مارا شراب می باید. همانا کە در اینجا gebührt با gehört اشتباە شدەاست.

بخش چهار، “دربارە شاهان”، سطر اول شعر این گونە ترجمە شدەاست؛
“وای، چە رسوایی بزرگی!”
اما در متن آلمانی و حتی انگلیسی بحث رسوایی نیست؛
۱. Weh, nun geht’s schief!
۲. How ill things go!
فعل schiefgehen در المانی بە معنی کج، اشتبا و نادرست از کار درآمدن است
ترجمە درست : وای، اکنون همە چیز واژگونە می رود!”
و منظور نیچە شورش رذلان و پستان است کە حکومت اصیلان و نژادگان را برانداخت. و مردمان اصیل تاحد حیوان پست گشتند و غوغاییان بر آنها چیرە شدە و بە مرتبەی خدایی رسیدند. در هر کجای تاریخ چنین اتفاقی بیفتد، همە چیز فاسد شدە و می گندد، و بزرگترین فاجعەی تاریخی فرهنگی اجتماعی روی می دهد. یعنی روند طبیعت و تاریخ واژگونە می شود. همانطور کە با سقوط روم و پیروزی بردگان و دین مسیح در اروپا روی داد. یا با انقلاب ۵٧ و بە حکومت رسیدن آخوندها در ایران روی داد…

در بخش دوم “فرزانگان نامدار” دو صفتHart-nackig und klug, کە در وصف خرـ فرزانگان آمدە، بە “خیرەسر و حیلەگر” ترجمە شدە، در حالی کە خر نمی تواند خیرەسر و حیلەگر باشد. همانطور کە در قطعەی “جشن خر” هم آمدە، خر در دیدگاە نیچە همیشە آری گوی است و سنگینترین بارها را می کشد. پس در اینجا این دو صفت Hart-nackig und klug را باید عاقل و گوش بە فرمان و بردبار ترجمە کرد.

بخش سوم، “دربارە فضیلت کوچک کنندە”: در این ‌قطعە این سطر وارونە ترجمە شدە:
“وای از روزگاری کە در آن نخست- خداوند جز نخست خدمت گزار نباشد!” [چنین گفت زرتشت، ص ۱۸۵]
این درست ضد فلسفە و جهان بینی نیچە می باشد. چون نیچە از لحاظ اندیشە و جهان نگری هواخواە سروری اصیلان و نژادگان است و کاملا ضد اندیشە و اخلاق بردگان و خدمت گزاران. در جهان نگری نیچە نخستین ها[نژادگان] باید خدای زمین باشند، نە اینکە خدمت گزار باشند. پس این سطر را باید اینطور ترجمە کرد:
“وای از روزگاری کە در آن نخست- خداوند نخست خدمت گزار باشد!”
در پایین بترتیب متن آلمانی و انگلیسی را می گذارم:

۱. und wehe, wenn der erste Herr _nur_ der erste Diener ist!
۲. and Alas, if the first lord be only the first servant!

بخش سوم، قطعەی “دربارەی جان سنگینی”:
“زنان این را آگاەاند، آن لذیذترینان: اندکی چاقتر، اندکی لاغر تر! وە کە چە سرنوشتها در این اندک نهفتە است!”. [چنین گفت زرتشت، ص ۲۱۰]
در این مورد کە مکانیسم ظریف زیبایی شناسی نیچە در میان است، هر گونە تعمیم دادن سخن نیچە بە عموم زنان، این زیبایی شناسی را ویران می کند. چون منظور نیچە از لذیذترینان ذرەای بی کم و بیش است، نە همەی زنان بە طور عام، یا بیشتر زنان، یا “آن لذیذترینان”، بلکە لذیذترینشان. پس با وجود نشان دو نقطە [:]، این جملە باید دقیقتر ترجمە شود:
“زنان این را آگاەاند، لذیذترینشان:”
و همانطور کە در زیر می بینیم، متن آلمانی و بخصوص انگلیسی این نکتە را بە روشنی نمایان می سازند:
۱. Die Frauen wissen das, die köstlichsten:
۲. Women know that, the choicest of them:

بخش سوم، “دربارەی لوحهای نو و کهن”، بند ۶، اینگونە ترجمە شدە است:
“بهترین چیزمان هنوز جوان است و چشایی های پیران را بر می انگیزد.” [چنین گفت زرتشت، ص ٢١٧].
باید توجە داشت کە در اینجا سخن از “نخست زاد”ان و پیش آهنگان فرهنگ بشری ست کە همیشە با آوردن اندیشەی نو خودشان قربانی می شوند، نە فقط یک قسمت از بدنشان. برای مثال؛ کسی همچون یان هوس [۱۳۶۹-۱۴۱۵]کە برای اولین بار اندیشەی رفرماسیون را مطرح کرد و کلیسا او را در آتش سوزاند. یا مزدک کە توسط انوشیروان نابود شد. یا منصور حلاج کە بدست خلیفە عباسی کشتە شد.
این سطر باید اینگونە ترجمە شود: “بهترینمان هنوز جوان است و چشایی پیران را بر می انگیزد.”
۱. Unser Bestes ist noch jung: das reizt alte Gaumen.
۲. Our best is still young: this excites old palates.

همچنین دو سطر پایین تر دوبارە این اشتباە تکرار می شود:
“بهترین چیزمان را برای جشن خود بریان می کند”.
ترجمەی دقیق: “بهترینمان را برای جشن خود بریان می کند”.
۱. der unser Bestes sich zum Schmause brät.
۲. who broils our best for his banquet.

بخش سوم، قطعەی “شفایافتە”:
“زیرا انسان سنگدل ترین جانور است و تا کنون با تراژدی و گاوبازی ها و بە صلیب کشیدن ها بیش از همە سرخوش بودە است. و چون دوزخ را بهر خویش برساخت، بنگر کە دوزخ او همان آسمان او بر فراز زمین بود.” [چنین گفت زرتشت، ص ٢٣٧].
در نگاە نخست انسان احساس می کند کە جملە آخر بی معنی است. و وقتی کە بە متن آلمانی و انگلیسی مراجعە می کنی می بینی اشتباە در ترجمەی واژەی Himmel رخ دادە است. چرا کە این واژە در زبان آلمانی هم بە معنی آسمان می آید، هم بە معنی بهشت. و اگر در اینجا بە آسمان ترجمە شود، معنی کل مطلب از هم می پاشد، چون در سطر قبلتر واژەی دوزخ آمدە است، پس باید در اینجا Himmel را بهشت ترجمە کرد:
” و چون دوزخ را بهر خویش برساخت، بنگر کە دوزخ او همان بهشت او بر فراز زمین بود.”

۱. und als er sich die Hölle erfand, siehe, da war das sein Himmel auf Erden.
۲. and when he invented his hell, behold, that was his heaven on earth.

بخش اول، دربارە فضیلت ایثارگر:
“برادران، نگران آن ساعتی باشید کە جان تان می خواهد بە زبان نمادها سخن بگوید.”
بهتر است کە اینگونە ترجمە شود:
“برادران، آن ساعتی را پاس بدارید کە جان تان می خواهد با زبان نمادها سخن بگوید.”
متن آلمانی:
Achtet mir, meine Brüder, auf jede Stunde, wo euer Geist in Gleichnissen reden will:

“پیشگفتار”، بند چهار، این گونە ترجمە شدە:
“دوست می دارم آن را کە فضیلت خویش را خواهش و سرنوشت خویش می سازد.” [چنین گفت… ص ۲۵]
با توجە بە متن آلمانی و انگلیسی در می یابیم کە وارونە ترجمە شدە و ترجمە دقیق باید اینطور باشد:
“دوست می دارم آن کس را کە از فضیلت اش گرایش و سرنوشتش را می سازد!”
متن آلمانی و انگلیسی:
۱. Ich liebe Den, welcher aus seiner Tugend seinen Hang und sein verhängniss macht:
۲. I love him who makes his virtue his addiction and destiny:

بخش اول، “دربارە بزهکار شوریدە رنگ”، در اینجا چند بارTat و Täter بە کار و کنندەکار ترجمە شدەاند، حال آنکە در اینجا سخن از جنایت و جنایتکار است:
“اکنون هموارە خود را کسی می بیند کە دست بە کاری زدە است.”
Immer sah er sich nun als einer Tat Täter
کە باید چنین باشد:
اکنون هموارە خود را یک جنایتکار می پندارد.

“پیشگفتار”، بند پنج: “با شما می گویم: انسان را در درون خمیرەای می باید تا اختری رقصان از او بزاید! [چنین گفت زرتشت، ص ۲۷]
در اینجا واژەی “خمیرە” در برابر واژەی Chaos آمدە است، در هر دو متن آلمانی و انگلیسی Chaos آمدە است. بە معنای شور و شر. همانطور کە می دانیم اندیشە نیچە یکی از بنیانهای عصیان و آنارشیسم را بوجود می آورد. در حالی کە “خمیرە” می تواند هر محتوایی داشتە باشد، اما “شور و شر” یکی از خصایص اندیشەی نیچەای ست. پس ترجمە دقیق می باید اینطور باشد:
“با شما می گویم: انسان را در درون شور و شری می باید تا اختری رقصان از او بزاید!
متن آلمانی:
Ich sage euch: man muss noch Chaos in sich haben, um einen tanzenden Stern gebären zu können.

“پیشگفتار”، بند هفت: “زندگانی بشر هولناک است و هنوز بی معنا و چنان کە یک دلقک فرجامی شوم برای او فراهم تواند کرد.” [چنین گفت زرتشت، ص ۳۰]
ترجمەی دقیقتر می باید: “زندگی انسانی هنوز هولناک است و بی معنا: چنان کە فرجام یک دلقک می تواند فرجام بشر باشد!
۱. Unheimlich ist das menschliche Dasein und immer noch ohne Sinn: ein possenreisser kann ihm zum Verhängniss werden.
۲. Uncanny is human existence and as yet without meaning: a buffoon can become a man’s fate and fatality.

بخش سوم، دربارە سە شر، قسمت ٢
بند اول: “شهوت رانی: پشمینەپوشان خواردارندەی تن را همچون خار است و چوبەی مرتد سوزی”.
در متن آلمانی “مرتد سوزی” نیامدە است.
Wollust: allen bußhemdigen Leib-Verächtern ihr Stachel und Pfahl

بخش دوم، دربارەی برجستگان.
“زوق هم وزنە است و هم کفە و هم ترازو. وای بر آن زیندگانی کە می خواهند بی جدال و وزنە و کفە و ترازو بزیند.”
Wägend بە معنی سنجشگر، دو بار بە ترازو ترجمە شدەاست. بهتر است این طور باشد:
زوق هم وزنە است هم ترازو و هم سنجشگر. وای بر آن زیندگانی کە می خواهند بی جدال و وزنە و ترازو و سنجشگر بزیند.
Geschmack: das ist Gewicht zugleich und Waagschale und Wägender; und wehe allem Lebendigen, das ohne Streit um Gewicht und Waagschale und Wägende leben wollte

بخش دوم، دربارە “شناخت ناب”:
“اکنون نظربازی سترونتان می خواهد “درنگیدن” نامیدە شود.”
در اینجا خبری از نظربازی نیست، بلکە مستقیم صحبت از محل چروک اختگی ست کە باعث درنگیدن در سکس می شود، یا در کل عضو جنسی از کار می افتد و سیخ نمی شود.
ترجمە درست:
اکنون می خواهید چرچی اختە شدەتان را “درنگیدن” بنامید!
متن آلمانی:
Aber nun will euer entmanntes Schielen »Beschaulichkeit« heißen!

در بخش چهار، قطعەی زالو، واژەی Igel بە معنی خارپشت بە زالو ترجمە شدە.

در بخش پایانی لوح ها، بند ٣٠،
یک سطر ماندە بە آخر ترجمە نشدە:
“اختری کە بەخاطر خواست خورشیدی سرسخت خود، در راە پیروزی نابود می شود.”
eine Sonne selber und ein unerbittlicher Sonnen-Wille, zum vernichten bereit im Siegen!

بخش سوم، قطعەی “دیدار و معما”: این سطر اینگونە ترجمە شدە:
“تنها با شما حکایت خواهم کرد، معمایی را کە من دیدەام، دیداری را کە تنهاترین مرد کردە است.” [چنین گفت… ص ۱۷۱]
در این قسمت نیز متن را، اشتبا براداشت نمودەاند، چرا کە در این سطر منظور نیچە همان شبانی است کە ماری در گلویش خزیدە و زرتشت او را دیدە است. زرتشت وقتی کە او را می بیند بە شبان می گوید کە سر مار را گاز بگیر! شبان با پیروی از گفتەی زرتشت سر مار را گاز گرفتە و استفراغ می کند. و بعد از آن شفا یافتە و بر می خیزد و چنان می خندد کە زرتشت در پایان این قطعە می گوید: وای برادران! خندەای شنیدم کە تا کنون بر روی زمین هیچ کس اینگونە نخندیدە بود، اکنون شوق آن خندە دارد مرا می خورد!
پس بهتر بود این گونە ترجمە می شد: “تنها برای شما حکایت می کنم، معمایی را کە من دیدەام، روخسار تنهاترین را!”
شایان توجە است کە این مورد، یعنی شفایافتن، در چند قطعە بعدتر، در “شفایافتە” در مورد خود زرتشت اتفاق می افتد.
همانطور کە در پایین می بینیم هر دو متن اصلی و انگلیسی درستی این نظر را تائید می کنند:

۱. euch allein erzähle ich das Räthsel, das ich _sah_, – das Gesicht des Einsamsten.
۲. To you only do I tell the enigma that I saw – the vision of the lonesomest one.-

این اشتباە در پایان این قطعە باز هم تکرار می شود.
البتە در همین قطعە یک سطر در متن اصلی دو بار آمدە کە در ترجمە فارسی فقط یک بار آمدە است: “ای زرتشت، ای سنگ فرزانگی! تو خود را چنین بالا پرتاپ کردەای؛ اما هر سنگ پرتاپ شدە می باید فروافتد.”

در مورد شوپنهاور:
نیچە در این کتاب بە دو شیوە و تحت دو عنوان بە اندیشەی شوپنهاور می تازد. “پیشگو” [Wahrsager] و “کوتولە” [Zwerg/Wicht]؛ آشوری عنوان پیشگو در مورد شوپنهاور را دریافتە و در پاورقی بە خوبی توضیح دادە. اما مورد دوم:
در بخش لوحها، قطعە ١٧: نیچە در اینجا برای توصیف نقش ویرانگر یک اندیشمند او را با واژەی Wicht بەمعنای “کوتولە” وصف می کند، کە بر اساس کانتکست متن دو بارە بە شوپنهاور می تازد. در قطعەی دیدار و معما هم وقتی کە شدیدا بە اندیشەی شوپنهاور حملە می کند، با آوردن واژەی Zwerg باز هم بە معنای “آدم کوتولە”، اندیشەی او را حقیر و کوتولە می خواند. آشوری در اینجا این واژەی Wichtرا بە “نگون بخت” ترجمە کردەاست. اما در این قسمت منظور از کوتولە، شوپنهاور است. چون چند سطر قبل، گفتەی او را نقل کردە است: “هیچ چیز را ارزشی نیست”.
کە این گونە ترجمە شدەاست:
“زیرا شما اگر زمین گیر نیستید و واماندەهای نگون بختی کە زمین از ایشان خستە است، کاهلان روباە صفت اید یا گربەهای لذت پرست شیرین کام آهستەرو.”
[چنین گفت زرتشت، ص ۲۲۴]
این بخش نیز بهتر است این گونە ترجمە می شد :
“زیرا اگر شما مریض و کوتولەهای واماندە نیستید، کە زمین از ایشان بە تنگ آمدە است، پس کاهلان روباە صفت اید یا گربەهای لذت پرست شیرین کام آهستەرو.”
متن آلمانی:
Denn: seid ihr nicht Kranke und verlebte Wichte, deren die Erde müde ist, so seid ihr schlaue Faulthiere oder naschhafte verkrochene Lust-Katzen.

درضمن در قطعەی “خوشامد گویی” هم وقتی زرتشت بە مهمانهایش کنایە می زند و بە نقش مخرب اندیشەی شوپنهاور اشارە می کند، باز هم واژەی Zwerg [کوتولە] را بە کار بردە است. در اینجا نیز این واژە را بە گوژپشت ترجمە نمودەاند!
بر اساس کانتکست کلی این اثر، زمین از دست “نگون بختان” خستە نمی شود، بلکە از دست کسانی خستە و بە تنگ می آید کە با اندیشەای حقیر و کوتولە، یعنی نفی زندگی و ارادە، با دیدی تحقیرآمیز بە زمین و بە زندگی می نگرند، در زمان نیچە هم، نکتە مرکزی این طرز تفکر همان اندیشەی شوپنهاور است. هم شبان و هم زرتشت وقتی سر مار را گاز گرفتە و تف میکنند، بر اندیشەی شوپنهاور، یعنی بازگشت جاودانەی انسان کوچک، چیرە می شوند و شفا می یابند.

“دربارە بت نو”، پنج سطر بە آخر، این سطر ترجمە نشدە:
“از بوی گند در راەتان فراتر روید! از بت پرستی زایدان فراتر روید.”
Geht doch dem schlechten Geruche aus dem Wege! Geht fort von der Götzendienerei der Überflüssigen!

قطعەی “خاموش ترین ساعت”: این دو سطر ترجمە نشدە:
آن گاە یک بار دیگر خاموش گفت: زرتشت، تو می دانی، اما آن را نمی گویی!
و من پاسخ گفتم: “آری، من می دانم، اما نمی خواهم آن را بگویم!

Da sprach es abermals ohne Stimme zu mir: `Du weisst es, Zarathustra, aber du redest es nicht!` –
Und ich antwortete endlich gleich einem Trotzigen: `Ja, ich weiss es, aber ich will es nicht reden!`

مسئلە اسم های آلمانی بطور عام:
آشوری بیشتر اسم های زبان آلمانی را بە صورت مرد و مذکر ترجمە می کند. در زبان آلمانی وقتی بصورت عام صحبت می شود، اگر چە آرتیکل مذکر بەکار می رود، اما انسان بصورت عام، یعنی مذکر، مونث و مخنس را دربر می گیرد. مثال: der Weiser را باید دانا یا فرزانە ترجمە کرد، نە مرد دانا.
اگر دقیقتر این نکتە را بشکافیم می توانیم واژەی Einer را مثال بیاوریم، اگرچە مذکر است، ولی باید بصورت “کسی” و “یکی” ترجمە شود، اما آشوری آنرا بصورت “مردی” ترجمە می کند. این دیگر جبر زبان آلمانیست، یعنی وقتی کە بصورت عام صحبت می شود نمی شود کە آرتیکل هر سە جنس را آورد، آوردن آرتیکل جنس مذکر، انسان را بصورت عام در بر می گیرد. در زبانهایی کە بر اثر روند تکاملی هزاران سالە این جبر را از سر گذراندەاند، نباید آن را دوبارە زندە کرد. چرا کە زبان مادی اوستایی هم شکل های مونث و مذکر را داشت، ولی در دورە میانی کم رنگ شدە و در دوران نوین بە طور کلی در زبانهای فارسی و کوردی سورانی محو شدند.
در بخش “دربارە انسان والاتر”، بند ١٧، کە Einer آمدە، را اینگونە ترجمە کردەاند :
“گامها می گویند کە آیا مرد در راە خویش گام بر می دارد یا نە!”
و در قطعەی دربارەی خواردارندگان تن:
“اما مرد بیدار دانا می گوید: من یکسر تن هستم و جز آن هیچ؛” [چنین گفت، ص ۴۵]
در اینجا هم واژەی مرد باید بە انسان ترجمە شود. همانطور کە اشارە شد این جبر زبان آلمانیست و نمی شود آرتیکل هر دو جنس را آورد:
۱. Aber der Erwachte, der Wissende sagt: Leib bin ich ganz und gar, und Nichts ausserdem;
۲. But the awakened and the knowing say: “Body am I entirely, and nothing more;
همچنین در بعضی موارد واژەی Mensch بە معنای انسان بە مرد ترجمە شدە، برای مثال در بند سوم قطعەی “دربارە فضیلت ایثارگر” اینگونە ترجمە شدە:
مرد دانا نە تنها دشمن خویش را دوست تواند داشت…
باید اینگونە ترجمە شود:
دانا [انسان دانا] نە تنها دشمن خویش را دوست تواند داشت…
Der Mensch der Erkenntniss muss nicht nur seine Feinde lieben,.

ملاحظە: بخشهایی از این مطلب قبلا در سایت تریبون رادیو زمانە منتشر شدە است،

منابع:
۱. چنین گفت زرتشت، فریدریش نیچە، ترجمە: داریوش آشوری، نشر آگاە، تهران ۱۳۸۷
۲. ئاوا ئاخافت زەردەشت، ف. نیچە، هادی محەمەدی، نشر مادیار، سنندج ١٣٩٧

۳. Friedrich Nietzsche,

Also sprach Zarathustra

Ein Buch für Alle und Keinen

Stuttgart 1994

ISBN 978-3-15-00111-3

۴. Thus Spoke Zarathustra

F. Nietzsche (Editor: Bill Chapko)

Based on the Thomas Common Translation

Extensively modified by Bill Chapko

Version 4.67 – March 1, 2010.

©William A. Chapko, 2010

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)