خمینی در سخنانش به صراحت می گفت که باید مطبوعات را بست، قلمها را شکست و چوبه های دار را بر میدانها برپا کرد. پاکسازی معلمان، اساتید و دانشجویان به اسم انقلاب فرهنگی، آغازی بود بر دشمنی دیرینه مذهبیون با علم و آگاهی. آنها عملا و علنا کمر به قتل علم و دانش بستند. آنها آنقدر به کار خود وارد بودند که از همان اول بسم الله، نه تنها کتابهای درسی را تجدید چاپ کردند و عکس خمینی را در صفحات اول کتاب گنجاندند، بلکه حجابِ اکرم و کوکب خانم را نیز رعایت کردند، که مبادا خدایی ناکرده چشم نامحرم بر آن بیافتد. پشت جلد تمامی دفتر ها را پر کردند از شعارهای اسلامی. طرح تفکیک جنسیتی را در مدارس پیاده کردند. سالن اجتماعات و کتابخانه ها، در مدارس تبدیل به نمازخانه شدند، و جاسوس پروری را به نام خدمت به اسلام، رونق بخشیدند. اساتید و معلمانِ معترض را اخراج و یا زندانی کردند. تعهد به انقلاب اسلامی، جای تخصص را گرفت.    

در طولِ چهل و سه سالی که از عمر نکبت بار حکومت اسلامی در ایران  میگذرد، معلمان نیز همانند دیگر اقشار جامعه، با نابرابری و بیعدالتی مواجه بوده اند. معلمان آزاده ای چون  فرزاد کمانگرها و کاظم پارسی ها اعدام شدند، و بسیارانی با حبسهای طولانی مدت در زندانند، کسانی چون هاشم خواستار که امروز دو سال از در بند شدنش می گذرد. محمد حسین سپهری که دو سال و شش ماه است در زندان است. آری! حکومت اسلامی در ابران اینگونه از معلمان تجلیل می کند. جرمشان چیست؟ فریاد دادخواهی سر داده اند، امضایشان پایِ بیانیه چهارده امضاء ست، و به وضعیت معیشتی شان اعتراض کرده اند. همین. حکمشان چیست؟ شانزده سال زندان برای هاشم خواستارِ شصت و هشت ساله. و شش سال زندان برای محمد حسین سپهری. 

این دانش ستیزانِ جاهل، هیچ گاه نمی توانند فریاد آزادیخواهیِ معلمان را با شکنجه و زندان و اعدام، خاموش کنند. چرا که معلمان بذرِ اندیشه و حق طلبی را در دل دانش آموزان خود کاشته اند، و این بذرها جوانه خواهند زد و باغستان خواهند شد.

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)