گذشته چراغ راه آینده است. واقعیت امروز در ایران نشان دهنده آینده نامعلومی است که این کشور باستانی را دربر گرفته. خمینی در راه پیمائی میلونی تاسوعا در تاریخ ۱۹ آذر ۱۳۵۷ که مدتها بود اعتراضات مردمی بر ضد سلطنت پهلوی آغاز شده بود خمینی شد. تا قبل از آن او کسی بجز داشتن طرفدارانی در بین روحانیون، مذهبی ها، و خاطره مردم بعنوان شخصیتی قابل تحسین بدلیل ایستادن در برابر محمد رضا پهلوی و قانون کاپیتولاسیون او که تا حد محکومتیش به اعدام شد نبود. حال سؤال اینست که محمد رضا پهلوی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ چقدر فرصت داشت که با بکار گرفتن ایران دوستان مترقی و روشنفکر در دولت از بوجود آمدن این فاجعه نه تنها ایرانی بلکه جهانی جلوگیری کند. من حکومت  تروریست جمهوری اسلامی را یک فاجعه جهانی هم مینامم، چون اکنون رهبری و پشتیبانی از کلیه گروه های تروریست اسلامی اعم از شیعه و سنی در سراسر دنیا بر اساس مستندات غیر قابل انکار و نص روشن قانون اساسی خود جمهوری اسلامی در دست آنهاست. پدیده تروریست متحجر اسلامی که ناقض امنیت دنیا و بشریت است با بر سرکار آمدن و در دست گرفتن قدرت کامل توسط روحانیت متحجر به رهبری خمینی در ایران، اینگونه گسترش جهانی پیدا کرد.

محمد رضا پهلوی بخوبی با پدیده ارتجاع سیاه آشنا بود و در سخنرانی هایش از آن نام میبرد، ولی فکر میکرد تا وقتی که میتواند آنرا کنترل و در خدمت خود قرار دهد میشود با آن کنار آمد. همانطور که در کودتای ۲۸ مرداد از وجودش سود برد. بزبان دیگر او این  پدیده را مانند ماری در آستین خود پروراند. آخرین فرصت محمد رضا پهلوی برای جلوگیری از این فاجعه ایرانی و جهانی در مهر ۱۳۵۷ بود. او بر اساس گزارش آقای بهرام بهرامیان (اینجا) با پیشنهاد جبهه ملی که ایجاد شورای سلطنت، دادن اختیار ارتش بدست آن شورا، و تدارک رفراندمی برای تعیین نوع حکومت آینده ایران که پادشاهی پهلوی نیز بطور طبیعی یکی از انتخاب ها میبود بدلیل اینکه اختیار ارتش را نمیخواست از دست بدهد مخالفت کرد.

از نظر شخصی، من معتقدم که محمد رضا پهلوی میدانست که در آن رفراندم جمهوریتی که هیچگونه نسبتی با اسلامیت نمیداشت پیروز میشد. او میدانست که ارتجاع سیاه در مقام مخالفت با آن در خواهد آمد. پس او که ارتش را در اختیار دارد دوباره مانند کودتای ۲۸ مرداد با کمک آن ارتجاع بقول خودش هم سیاه میتواند بر مسند قدرت باقی بماند. محمد رضا پهلوی حتی وقتی نخست وزیری را به بختیار داد و در جلسه با سران ارتش اختیار ارتش را به او عطا کرد بر اساس برنامه ای از آقا فلاحتی در صدای آمریکا وقتی در آن جلسه بختیار برای کاری از جلسه خارج شده بود به سران ارتش گفت که از تیمسار فردوست حرف شنوی کنید و نه بختیار.

آشنایم

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)