«هرچه دلایلم علیه ایمان فزونی می گیرد، روحم از آن سرشارتر می شود».
مارس /۱۸۵۴ بخشی از نامه داستایفسکی به مادام فونویزینا

داستایفسکی به خوبی دلایل گرایش متفکران روس به روشنفکران آلمانی را تبیین می کند. او آلمان را ملتی بزرگ و مغرور می داند که هزار سال علیه اصول و بنیاد دنیای غربی که میراث دار سنت روم باستان است مقاومت کرده اند و اصول خود را منطبق با آن نساخته اند وهمواره ایمان داشته اند که حرف تازه ای برای بشریت دارند و مستعد رهبری آن هستند.

این وجه غرور و مقاومت ملت آلمان داستایوفسکی را مجذوب خود کرده بود و همواره تلاش داشت در مواجه با جوانان نیهلیست روسی که تحت تاثیر افکار لیبرال و سوسیالیستی غربی به سنت ها و مذهب ارتدوکس مسیحی روسیه نگاه منفی داشته اند را متوجه ارزش‌های نهفته در فرهنگ ومعنویت مسیحی روسیه کند و راه میانه ای برای آشتی دو جریان اندیشه ای آن زمان روسیه یعنی غربگرایان و اسلاوپرست ها بیابد. او علاج همه ی این مصیبت ها را در نزدیکی روشنفکران و مردم می دانست و گناه روشنفکران را در جدایی از کل می دانست. از این جهت که فردیت خود را به بهای از دست رفتن یگانگی و روح همگانی تثبیت می کردند. او در جهت انجام این رسالت در آثارش با مهارت بسیار ناسیونالیسم روسی را با انسانگرایی مسیحی درهم آمیخته بود و رسالت روسی را تکمیل جهان غرب می دانست. در نگاه او اروپای پول پرست نیازمند معنویت روسی است و روسیه نیازمند علم و فناوری اروپا.

او ضمن نگاه منتقدانه ای که به اندیشه های غربی داشت به شدت مذهب کاتولیک رومی را مورد انتقاد قرار می داد. اوج این نگاه او به کلیسا را می توان در فصل مفتش اعظم از رمان برادران کارامازوف دید.در نگاه او کلیسای رومی که با تحقیر به انسان می نگریست آزادی ای را که مسیح به بشریت ارزانی داشته بود را به بهانه رستگاری همه بشر از آنها ستانده بود. در تحلیل او الحاد اروپاییان و گرایششان به سوسیالیسم نیز در مخالفت با مذهب کاتولیک رومی پدید امده بود.

با این خوانش او از غرب، در اندیشه های او برای رسالت ملت روسیه در جهت رفع نقص و تکامل مدرنیته غربی؛ بازشناسی مسیح روسی ضرورتی تاریخی داشت. او از زبان شاهزاده مشکین در رمان ابله این اندیشه خود را این گونه بیان می کند.

«آه باید مقاومتمان را سازماندهی کنیم، آن هم بدون فوت وقت، جا دارد که مسیح، همچون قطب مقابل ایدئولوژی های غربی پا به عرصه بگذارد-مسیح ما،مسیحی که ما حفظش کردیم و آنان هرگز نشناختندش!»

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com