سخنی با خود!
-از شوونیستها نمیترسم. ثابت کرده ام. از خیانتهای داخلی میترسم. میترسم که نکند از پشت بر ما خنجر بزنند.
-از ثروتمندان نمیترسم. از فقری میترسم که نزدیک به کفر است، و شماری از تهی دستان که از سر جبر وناگزیری در خدمت دشمنان خود قرار میگیرند.
-از بی سوادهای بینوا نمیترسم. آنها مثل زندگیشان ساده و بی پیرایه هستند. نیک و بد خود را از کسی پنهان نمیکنند، پنهان کاری نمیکنند، راست و مستقیم از دل صافشان با همنوعانشان سخن میگویند.از قلم به دستانی میترسم که، بر خلاف میل و وجدان خود مینویسند، برای رفع جوع و حل مشکل و تامین نفقهی اهل و عیال، وبه نادرستی آن چه مینویسند آگاه اند.
-از آدمهای جابر نمیترسم، از آدمهای مجبور میترسم چرا که جبر از الزامات قلمرو آدمیان است، نه طبعیت که قانون و نظم دارد.
-از سیاست مداران اصول گرا نمیترسم. از بی اصولهایی میترسم که به نرخ روز نان میخورند و هیچ نوالهی ناگزیری را رد نمیکنند.
-از نفس سیاست و کار سیاسی نمیترسم. از روشها و ساز و کارهای سیاسی میترسم که آدمهای رذل و فرومایه و سود جو را بر اریکهی قدرت سیاسی مینشاند.
-از دروغگویان و شایعه پردازان نمیترسم، از آنهایی میترسم که به قول شمس “سخن حق برزبان و اندیشهی باطل در دل دارند” و با بلند کردن شعار های دروغین، انجمن ساختنهای فریبکارانه، و خلق کردن امیدهای کاذب جنبشها و حرکتهای راستین و اصیل داد خواهانه را، در اوج پیشرفت و باروری، به سود دشمنان به تعویق میاندازند و فرصتها را برباد میدهند.
-از وحدت نمیترسم، از تبلیغ برای حقنه کردن وحدت ملیی می ترسم که وجود ندارد، و به حال ستم دیده گانی افسوس میخورم که در معاشرت نا برابر با ستم گران و ستم پیشهگان، ادا و ژست ستم گران را در میاورند، تا ارواح خبیث و ضعیف خود را با دروغ قانع بسازند.
لطیف پدرام
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.