ترانه علیدوستی از گلشیفته خطرناکتر است!
امیرحسین بریمانی
ترانه علیدوستی، یک مشکل حاد برای حاکمیت مذهبی است اما ابتدا بگذارید بگویم چرا گلشیفته برای گفتمان اسلامی، خطر به شمار نمیآید تا چیستیِ نقطه مقابل آن یعنی علیدوستی نیز بدین طریق آشکار گردد. گلشیفته فراهانی، واضحا از حاکمیت مذهبی سرپیچی میکند و بدین طریق ضرورت حجاب برای زنان را بهکلی نادیده میگیرد. درواقع او میپذیرد که حجاب، مانع جلوهگری زنان میگردد و او میباید به نمایندگی از زنان سرکوب شدهی ایران، زیبایی خود را به نمایش بگذارد. این امر تبعاتی مثبتی بر نگرش جوامع دیگر نسبت به وضعیت زنان ایران دارد و شاید هم بتوان آن را نوعی دروغنمایی تلقی کرد اما به هر حال بحث بر سر این است که برهنه شدن گلشیفته، در داخل ایران هیچ چیز را تغییر نمیدهد و جریانساز نمیشود چون به تعامل با مذهب، تن نداده است و بهکلی خارج از بازی (در معنای لیوتاریِ کلمه) حاکمیت مذهبی و هنجارهای آن قرار میگیرد. اما ترانه علیدوستی به این دلیل که در سینمای ایران فعالیت میکند، قابل سرکوب شدن است و او میباید قوانین بازی را بپذیرد و با حاکمیت مذهبی به تعامل و چانهزنیای نامریی بپردازد. علیدوستی پذیرفته است که باید هنجارهای برساختهی حکومت اسلامی را بپذیرد اما مسئله از آنجا آغاز میگردد که این هنجارها، صرفا صورتی اجرایی و فیزیکی داشته و به لحاظ نظری، توجیهات ضعیف و ناقصی دارند. پس میتوان صورت ظاهری آن هنجارها را پذیرفت ولی در چگونگی آن، طبق سلیقهی شخصی عمل کرد. ترانه علیدوستی با اینکه در جشنواره کن، حجاب را رعایت کرده است اما دقیقا در نقطه مقابل خواست مذهب قرار میگیرد چراکه فقدان این بنمایههای نظری را با نوع رعایت کردن حجاب، به نمایش میگذارد. بگذارید بار دیگر به گلشیفته فراهانی بازگردیم: گلشیفته، سوژهی انقلابیای است که نظم نمادینِ بازی را برهم نمیزند بلکه صرفا از بازیِ موجود خروج میکند. بدین ترتیب گلشیفته را باید انقلابیای بیخطر بنامیم؛ فعل انقلابی او (برهنه شدن) به شکلی نمادین در خارج از ایران صورت گرفت و برای کسی هم دردسری ایجاد نکرد!
اگر بخواهیم به شکل رادیکالتری با این موضوع برخورد کنیم، انقلابی واقعی را باید علیدوستی بدانیم. گرچه ظاهر قضیه این است که او به اصلاح شکل افراطیِ حجاب روی آورده اما نکتهی مهمی وجود دارد که این تصور را برهم میزند و نهایتا منجر به فروپاشیِ گفتمان مذهبی در ساحت نمادین خواهد شد: علیدوستی با پوشش خود در جشنواره کن، مفهوم حجاب را برهم میزند و چراییِ ضرورت حجاب را از آن سلب میکند. او در عین حال که حجاب را رعایت کرده اما در کمال زیبایی است! بدین طریق حاکمیت مذهبی عملا قادر نیست هیچ خردهای بر او بگیرد در صورتیکه حق دارد او را طرد کند چون اجبار حجاب، توجیهی جز پوشاندن زیباییِ زنان ندارد. وقتی زنی با رعایت کردن حجاب، بتواند با تمهیداتی دیگر، زیبایی خود را به شکل دیگری به نمایش بگذارد، حجاب چه کارکردی خواهد داشت؟ در این موقعیت، حاکمیت مذهبی چارهای ندارد جز اینکه تصویر او را در رسانههای دولتی منتشر نکند. درواقع سانسور شدن علیدوستی، مشروعیتی ندارد چراکه او در ظاهر تخطیای نکرده است و فقدان بنیانهای محکم نظری، حاکمیت مذهبی را از سرکوب او ناتوان ساخته است. بدین طریق علیدوستی یک انقلابیِ در اختفا است و زیبایی او حتی زیر لحاف حجاب، یک کنش انقلابی به شمار میآید. من میخواهم کنش ترانه علیدوستی و امثال او را یکی از پاسخهای معقول به این سوال بدانم: چهچیزی میتواند جایگزین جنگ مسلحانه برای اهداف انقلابی باشد؟
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.