یادداشتی بر “شهر” اثری از علیرضا نوری
خداحافظ شعر دهه چهل!
امیرحسین بریمانی
برای حفظ تعهد اجتماعی در امر شعری و در عین حال فاصله جویی از زیباشناسی شعر ایدئولوژی زدهی دهه چهل، چه باید کرد؟ درواقع رویکردی تعهدمند به امر ادبی، در بیان خود چه تغییراتی میباید ایجاد کند تا با پیشینهی این رویکرد در تاریخ شعر معاصر (خصوصا اشعار سیاسی دهه چهل) متفاوت باشد؟ این پرسش را همینجا وا میگذارم و به الگو بدست دادنی محدود کننده پشت پا می زنم و در ازایش علیرضا نوری را به عنوان مصداق این امر کمی مورد موشکافی قرار می دهم؛ چراکه در شعر او خصوصا مجموعه شعر “شهر”، چنین رویکردی واضحا رخ می نماید و خود به عنوان راهکاری ممکن سربر می آورد. شعر رادیکال امروز (گرچه امروزه امر شعری در پیوندی ذاتی با امر رادیکال است)، چارهای جز زیرکی ندارد. حال شعر زیرکمند چگونه شعریست؟! به طور موقت عبارت “زیرک” را به “سیاستهای متن” بدل میکنم. سیاستِ متن، در راستای مخفیسازی عمل میکند: مخفی کردن چراییِ عواطف نهادینه شده در شبکههای معناییِ متن. به عنوان مثال هولدرلین در “گوشه نشین یونان”، عواطف عاشقانهی خود را مخفیسازی میکند و با دگرگونسازی رودیدادهایی که در زندگی شخصی او رخ داده است، متن را دچار سیاست کرده تا نظام دالّی مدلولیِ متن، تماما از امرواقع فاصله بگیرد که این امر خود برآمده از چیزی جز شرم مولف از نوشتن نیست! مولف بدلیل بروز عواطف خود همواره شرمسار است و در عین حال زیرچشمی به مخاطب خود مینگرد تا میزان تاثیرگذاری اثرش را بسنجد. حال اوضاع با علیرضا نوری کمی فرق میکند. چیزی که در شعر او مخفیسازی شده، برآمده از احساس شرمساری نیست بلکه متنیت شعر علیرضا نوری در پیوند با مولف است. مولف همچون دالی برون متنی عمل میکند و از فاصله گیری مولف از اثر خبری نیست. در این وضعیت باید اذعان کرد که سیاست شعر علیرضا نوری، گویای نوعی ضرورت است و حال برای بیان اینکه این ضرورت، چه نوع ضرورتیست، شعر متعهد دهه چهل را مثال میزنم. در اشعار سیاسیِ این دهه، سانسور باعث میشد تا استعاره پدیدار گردد. تمامی نشانگان متن، به مثابه دالی بودند که به حقیقتی بیرونی ارجاع میدادند و در اثر این ارجاع برون متنی به واقعیات جامعه، دچار فروپاشی میشدند و ساحت خیالگونهی شعر متلاشی میشد، چراکه خود را به غایت رسانده بود. یعنی غایت یک اثر سیاسی در دهه چهل، صرفا انتقال معنی بوده است و ایجاد تجربهای زیباشناسانه در مخاطب، به کلی حتی اولویت نداشته است. انسجام متنیت این دسته از آثار در گرو عدم دسترسی به معنی بوده و اگر شاعر در انتقال معنی موفق عمل کرده باشد، ارزش زیباشناختی متن را مورد تضعیف قرار داده است چراکه در این صورت، متن تمامی نشانگان خود را چون حبابی ترکانده است. دلیل اینکه امروزه اشعار سیاسی و پندآمیز (!) شاملو مورد اقبال قرار نمیگیرد، چیزی جز همین مهم نیست. شعر علیرضا نوری به صنعت استعاره پشت میکند و گریز از سانسور را در شکلی رادیکال رعایت میکند. شعر علیرضا نوری، شعری پرخاشگر است که از افشای حیطهی شخصی مولفش شرم ندارد و مولف را فنای امرزیباشناختی میکند: چه خوش فناشدنی! گریز از سانسورِ علیرضا نوری در مخفی سازی چرایی شکل گرفتن پرخاشگری موجود در متن است: سیاستِ پس نشاندن چراییِ خشم و بروز هرچه بیشتر خشم اما نهایتا همهی ما مخاطبان میدانیم قضیه از چه قرار است! شعر علیرضا نوری، بانک خشم مردم را هدف میگیرد و با آن بده بستان میکند و او را میتوان در ژست شعر چپ رادیکال به شمار آورد که آوانگاردیتی روشمند در بازتبیین شعر متعهد ارائه میکند. کتاب “شهر” علیرضا نوری را میتوان یکی از مجموعه اشعار مهم نیمه اول دهه نود به شمار آورد. فضای شعر رادیکال دهه اخیر، شتاب بیاندازهای به سمت انتزاع داشته است و رفته رفته به جایی رسیده که کسی جز خود مولف را مورد خطاب قرار نمیدهد. از طرفی نباید ازین نکته غافل ماند که در فقدان مخاطب است که شاعر، خود را در معرض دید احساس نمیکند، نتیجتا درگیر ذهنیت خود میگردد و عینیت دادن تصاویر در متن را فراموش میکند. حال اینکه کدام یک از این دو حالت را باید علتِ دیگری به شمار آوریم، نکتهای ست که ذات تامل ناپذیری دارد و پاسخهای این پرسش، هرگز واقعیت را مشخص نمیکند. شعر علیرضا نوری، علاوه بر ابطال کردن مولفههای زیباشناختی شعر متعهد، راهکار خروج از وضعیت انتزاع زده حاکم بر شعر را نیز معرفی میکند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.