اواخر آبان و اوایل آذر ماه چندین تن از مادرانی که به خاوران رفته بودند، تکههایی از بدن و لباس اجسادی را که خاک از رویشان کنار رفته بود، میبینند. خانوادهها خاک روی کانال را کنار میزنند و با اجسادی که در یک گور دستهجمعی دفن شده بود مواجه میشوند. خاطره معینی، خواهر هیبتالله معینی که در سال ۱۳۶۷ اعدام شده، یکی از نخستین مواجههای خانوادهها با گورهای دستهجمعی را اینگونه شرح میدهد:
یک هفته بعد [از اعلام خبر اعدامها] ما به خاوران رفتیم. حدود ۱۲ یا ۱۳ نفر بودیم. بیشتر مادر بودند و خواهرهای بزرگ ما. دیدیم که خیلی عوض شده. از قسمت بالا وارد شدیم و دیدیم که پلاستیکهای سیاه رنگی از زیر خاک زده بیرون. کلاغهای زیادی روی زمین بودند. تکههای لباس از زیر خاک زده بیرون. ما گیج و منگ بودیم. یعنی اینها بچههای مایند؟ اینها عزیزان ما هستند که اینجوری انداختنشون توی این کانالها؟ یعنی امکان داره که یه همچین بلایی سر این بچهها آورده باشند. خانوادهها دیگر حالت عادی نداشتند، به خصوص مادرها. شروع کردند زمین را با چنگ کندن. من چون سنم کم بود نمیدانستم باید چکار کنم. از یک طرف میترسیدم که صحنهای رو ببینم. فکر میکردم شاید اولین نفر [برادرم] هبت باشه. مادرم دست کشید، یک تکه شلوار کرم رنگ از زیر زمین کشید بیرون گفت خاطره بیا کمکم کن، هبت رو پیدا کردم. کشیدمش، فکر کردم راست میگه، دیدم جدا شد، از همدیگه جدا شد، تیکه تیکه شد، گفتم نکنیم این کار رو، نکنیم. زمین، تمام، تیکه به تیکه، روی هم روی هم انداخته بودند… یه تیکه دست، یه تیکه… فقط آنجا یکی از مادرها شاید عاقلانه برخورد کرد با آن همه فشاری که بهش بود گفت نکنید، این بچهها با هم بودند، بذارید با هم باشند، کنار هم باشند. فقط کمک کنید خاک بریزیم روشون، کلاغا از این بیشتر…
برگرفته از کتاب «داستان ناتمام»، مادران و خانوادههای خاوران، سه دهه جستوجوی حقیقت و عدالت، انتشارات عدالت برای ایران ١٣۹۴
متن پی دی اف کتاب را از اینجا دریافت کنید
کانال تلگرام عدالت برای ایران را دنبال کنید
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.