1357هفده شهریور
توافق های پنهانی امریکا و آیت الله خمینی برای انتقال قدرت با مدیریت نهضت آزادی
ویرایش دوم*
به گیتی که کشتست فرزند را
دلیر و جوان و خردمند را
یکی داستان است پر آبِ چشم
دلِ نازک از رستم آید به خشم **

IRAN. Tehran. April 1979. Rally of the Fedayin Khalg at Tehran University.

IRAN. Tehran. April 1979. Rally of the Fedayin Khalg at Tehran University.

    میتینگ سازمان چریک های فدایی خلق در سال ۱۳۵۸

٢. اتحاد مقدس علیه چپ- همگرایی دو استراتژی: نابودی اتحاد شوروی و چپگرایان؛ ایجاد امپراتوری ولایت فقیه
هدف بنیادیِ مشترک امریکا و خمینی جلوگیری از گسترش نفوذ نیروهای انقلابی ملی-دمکراتیک و چپ (توده ای ها، فدائیان، مجاهدین، ملی گراها و سایرین) بود. این درخدمت استراتژی مسدود کردن نفوذ اتحاد شوروی در منطقه بود. لازم به ذکر است که در آن زمان، امریکا و غرب استراتژی ایجاد کمربند سبز به منظور جلوگیری از نفوذ نیروهای چپ گرا، اتحاد شوروی و بلوک شرق در خاورمیانه و سرانجام برتری در جنگ سرد را نیز در دستور کار داشتند.[۱۹] سرنگونی حکومت سلطنتی در افغانستان با کودتای ملی گرایان (به رهبری محمد داوود ۱۹۷۳ یا ۱۳۵۲ شمسی- برقراری جمهوری) و چپ ها (به رهبری حزب دمکراتیک خلق در ۱۹۷۸ یا ۱۳۵۷ شمسی)، روابط گسترده ی عراق و یمن جنوبی (پس از کودتای چپ گرایان) با اتحاد شوروی و سرانجام انقلاب ایران به تقویت و استفاده از نیروهای اسلامی شتاب بسیاری می دهد. این براساس یک سنت دیرینه ی استفاده از نیروهای ارتجاعی-مذهبی برای مقابله با تحولات استقلال طلبانه و ملی-دمکراتیک در خاورمیانه، آسیا و افریقا بود.[۲۰]
شناختی که این خاطرات از آیت الله خمینی در آستانه ی انقلاب به خواننده می دهد با شناختی که کمابیش همه از وی داشتند تناقضی ندارد: پیگیری، قاطعیت و سازش ناپذیری وی برای پایان دادن به سلطنت، برقراری حکومتی نوبنیاد، رد دولت سلطنت طلب و وابسته ی بختیار، تحقق اراده ی مردم و تحمیل آن به قدرت های بزرگ از آن جمله اند که نتیجه اش پدیدار شدن وی به عنوان رهبری بلامنازع و محبوب اکثریت قریب به اتفاق مردم بود.

    اما آنچه برای همه ناشناخته مانده بود تماس های پنهانی خمینی با امریکا و غرب بود که می تواند خیانتی قلمداد شود به مردم ایران و نیروهای انقلابی سکولاری که، برخلاف روحانیون، به شدت مورد سرکوب و پیگرد وحشیانه ی رژیم سلطنتی بودند. می توان تصور کرد که با این پنهانکاری آیت الله خمینی می خواست با نهایت هوشمندی (یا حیله گری در مقابله با کفار و معتقدین به سایر ادیان براساس برداشت از سنت اسلامی) به یک بازی سیاسی با غرب و همچنین با نیروهای انقلابی کشور دست بزند- البته با هدف ایجاد رژیم ولایت فقیهِ مورد نظر خود و پیروانش. تاریخ ٣۵ سال گذشته ثابت کرده است که این بازیگری سیاسی، برای تحقق رژیم ولایت مطلقه ی فقیه، هزینه های فاجعه باری برای کشورمان و منطقه دربرداشته که هنوز ادامه دارد.

آیت الله خمینی، با اتکا به نفوذ استثنایی خویش و قدرت و گستردگی تاریخی جنبش مردم، توانست به تهدیدات امریکا تن ندهد و اراده ی خویش را به غرب بقبولاند.

    ضمن آنکه برگ برنده ی وی در این مذاکرات پنهانی وجوه اشتراکش با غرب در ضدیت با کمونیست ها، تضاد با نیروهای انقلابی و ملی-دمکراتیکِ ضد سلطنت بود. وی طبیعتا می توانست با اطمینان دادن به امریکا و غرب و توافق با آن ها، بدون مزاحمتِ نیروهای انقلابی دیگر صعود انحصاری خود و پیروانش را به قدرت تسهیل کند.

صرفنظر از سازمان های دست نخورده ی حوزه های علمیه و روحانیت، در این راه، بزرگترین حامی مالی، مهم ترین مشاوران و دستیارانِ وی نمایندگان بازاریان و سرمایه داری لیبرال-مذهبی ایران بودند. آن ها می خواستند منافع و موقعیت خویش را با شرکت در حاکمیت جدید حفظ کنند و ارتقا دهند. وجود آن ها اطمینان خاطری برای غرب بود و نشان می داد که خمینی به هیچ وجه خصوصیات ضد سرمایه داری ندارد. به جهت همین وجوه مشترک، در مورد تحقق این عمده ترین حساسیت ها و خواست های امریکا و غرب توافق و تفاهم حاصل شد:
• جلوگیری از قدرت گرفتن نیروهای انقلابی و چپ (توده ای ها، فدائیان، مجاهدین و دیگران- وحشت از توده ای ها همانند کودتای ٢٨ مرداد به طور مکرر در سراسر این مذاکرات از سوی امریکا القا می شد)؛[۲۱]
• مقابله با گسترش نفوذ اتحاد شوروی؛[۲۲]
• تداوم صادرات نفت؛[۲۳]
• جلوگیری از فروپاشی ارتش؛[۲۴]
• فرصت دادن برای عقب نشینیِ نظام وابسته ی سلطنتی به منظور حفظ ساختارهای آن.[۲۵]
این انتقالِ قدرتِ حساب شده، با همکاری و هماهنگی مقامات امنیتی-نظامی رژیم سلطنتی و درست قبل از بازگشت آیت الله خمینی، انجام شد. حتی تا آخرین لحظات تلاش می شد تا بختیار با خمینی به توافقی برسد. اما سقوط غیرمنتظره ی دولت بختیار با شروع درگیری ها و حمله ی مردم و نیروهای انقلابی به پادگان ها و واحدهای نظامی، که درصدد سرکوب برآمده بودند، موجب شد انقلاب پیروز و خمینی و نهضت آزادی به سهولت قدرت را در دست بگیرند؛[۲۶]

    آن هم درست قبل از آن که نیروهای انقلابی سکولار و دگراندیش بتوانند از بارِ سنگین سال ها سرکوب حکومت شاه رها شوند، صفوف خود را مستحکم کنند و نفوذ و قدرت خود را افزایش دهند. با قاطعیت می توان گفت که بدون آن تماس ها و توافق ها پای خمینی به ایران نمی رسید و ارتش، نیروهای امنیتی و ساواک خنثی و بی طرف نمی ماندند.

با سرکوب، شکنجه، زندان، اعدام، کشتار وحشیانه و سرانجام قتل عام هزاران زندانی سیاسی و ترورهایی در داخل و خارج از کشور به ابعادی باورنکردنی، خمینی و پیروانش، به ویژه مجموعه ی جناح راستِ حکومت[۲۷]، به مهم ترین بخش توافق ها بسیار بیش از انتظار عمل کرده اند: حذف مجموعه ی نیروهای انقلابی دگراندیش نه تنها از قدرت بلکه از حضور سازمان یافته در جامعه. بعلاوه، با کمک به سرنگونی حکومت افغانستان، برقراری حکومت طالبان و ادامه ی جنگ با عراق، آن ها برای تحقق مهم ترین هدف استراتژیک امریکا در مقابله با نفوذ اتحاد شوروی و پیروزی در جنگ سرد سنگ تمام گذاشتند. از این لحاظ آن ها نه تنها رژیم سلطنتی بلکه دیکتاتوری های نظامی وابسته به امریکا و حکومت های فاشیستی را نیز روسفید کردند. همین موجب می شد که غرب با وجود هزینه های متعددی که برایش داشت، عملا گزینه ی تعامل و تغییر کنترل شده ی اوضاع با هدفِ کمک به غلبه ی تدریجی جناح راست حاکمیت را همواره ادامه دهد- البته همراه با چماقی از همه ی «گزینه های دیگر روی میز».[۲۸]

IRAN. Tehran. February 11, 1979. Armed revolutionaries attack one of the centres of the SAVAK, the Shah's much feared political police.

IRAN. Tehran. February 11, 1979. Armed revolutionaries attack one of the centres of the SAVAK, the Shah’s much feared political police.

    چریک های مسلح چپگرا در جریان تسخیر مراکز ساواک در تهران

زیرنویس ها
* در ویرایش دوم این تغییرات داده شده است: تقسیم به هشت عنوان فرعی، زیرنویس های جدید، ترجمه ی زیرنویس های انگلیسی، کامل تر کردن زیرنویس های قبلی و بازبینی بیشتر متن بدون تغییر محتوا. ویرایش اول در تاریخ اول فروردین ١٣٩٣ برابر با ۲۱ مارس ۲۰۱۴ منتشر شده بود.
** از داستان رستم و سهراب شاهنامه ی فردوسی. کنایه ای از انقلاب و فرزندانش.
[۱۹] زبیگنیو برژینسکی (Zbigniew Brzezinski) نقشی محوری در این عملیات داشت و کارهای کاملا سری او در این زمینه و بخصوص برعلیه دولت افغانستان از همه ی کنترل های مستقیم دولتی و وزارت خارجه خارج شد تا با اختیار کامل، نیروهای اسلامی مسلح و آموزش داده شوند. در این زمینه، وی عربستان سعودی، پاکستان، مصر و به طور غیرمستقیم نیروهای اسلامی تحت حمایت ایران را هم به کار گرفت و از مدت ها پیش از ورود نیروهای شوروی به افغانستان شروع به کمک و تجهیز نیروهای اسلامی مخالف کرد. این سیاست ها نیز اوضاع افغانستان را وخیم تر کرد و موجب تسریع و تشدید حضور نیروهای شوروی در افغانستان شد. به وقایع نگاری دخالت در افغانستان مراجعه کنید:
وقایع نگاری دخالت در افغانستان و پایان تنش زدایی-NSA
“The Intervention in Afghanistan and the Fall of Detente- A Chronology (This chronology was compiled by Malcolm Byrne and Vladislav Zubok with assistance from the staff of The National Security Archive.)
اواخر ۱۹۷۸ اوایل ۱۹۷۹ (زمستان ١٣۵٧)- برژینسکی رئیس جمهور را متقاعد می کند که کنترل قضایی بر سازمان «سیا» را از کمیته ی نظارت بر سیاست سازمان های اطلاعاتی، به ریاست سایروس ونس را به کمیته ی هماهنگی ویژه ی شورای امنیت ملی منتقل کند که برژینسکی مسئولش است. داشتن کنترل روی عملیات سری، برژینسکی را قادر می سازد تا گام های اولیه را به سمت سیاست تهاجمی بیشتر برضد سیاست شوروی-افغان بردارد بدون آنکه وزارت خارجه چیز زیادی در مورد آن بداند. برژینسکی فکر می کند که امریکایی ها می بایست کاری پنهانی انجام دهند تا جاه طلبی های شوروی در افغانستان را متوقف کنند.
(Selig S. Harrison, pp. 32-33, OUT OF AFGHANISTAN: The Inside Story of the Soviet Withdrawal: The Inside Story of Soviet Withdrawal)
آوریل ۱۹۷۹ (فروردین ١٣۵٨)- برژینسکی جلسه ی کمیته ی هماهنگی ویژه ای را در مورد افغانستان رهبری می کند. در ارزیابی نفوذ رشد یابنده ی شوروی در افغانستان، شرکت کنندگان موافقت می کنند تا «نسبت به افغان هایی که مصممند از استقلال کشورشان دفاع کنند همدردی بیشتری نشان دهند.» بنابه گفته ی برژینسکی، معاون رئیس جمهوری، ماندِیل، در غلبه بر «مخالفت کمی محتاطانه ی» وزارت خارجه مساعدت می کند. برنامه ی حاصل شده به امور مالی، هماهنگی و تسهیل خرید تسلیحات و کمک های مربوطه توسط دیگران یاری می کند. افزون بر نقش پنهانی «سیا»، دیپلمات های امریکایی تماس های نسبتن علنی را با رهبران شورشی آغاز می کنند. برژینسکی همچنین بعدها می نویسد که او شخصن «با سعودی ها و مصری ها در رابطه با جنگ افغانستان مشورت خواهد کرد». (Brzezinski, p. 427-429; Harrison, p. 38)
[۲۰] نتایج فاجعه بار و متداوم اتخاذ این استراتژی اکنون نه تنها در خاورمیانه بلکه در سراسر جهان آشکار شده است. جنایتکاران و تروریست های اسلامی (مجاهدین) دست پرورده ی «سیا»، سازمان های اطلاعاتی پاکستان و عربستان سعودی برعلیه جمهوری دمکراتیک افغانستان، اکنون نه تنها در سراسر خاورمیانه و افریقا بلکه در قلب کشورهای غربی و در سراسر جهان انواع عملیات جنایتکارانه را هدایت می کنند. این روابط و کمک ها به نیروهای اسلامی افغانستان بسیار قبل از حاکمیت حزب دمکراتیک خلق و ورود نیروهای اتحاد شوروی به دعوت دولت وقت بود. در این زمینه همچنین به دو جلد کتابِ «بازی شیطان»، نوشته ی رابرت دریفوس ترجمه ی فریدون گیلانی مراجعه کنید:
(Robert Dreyfuss, Devil’s Game, How the United States Helped Unleash Fundementalist Islam, Metropoliten Books)
بازی شیطان جلد اول
بازی شیطان جلد دوم
بازی شیطان
[۲۱] در پیام اولیه ی کارتر و پنج بار تماس امریکایی ها با آیت الله خمینی و تنها نماینده اش ابراهیم یزدی در نوفل لوشاتو و پاسخ های متقابل خمینی این موارد مشخص در خاطرات دکتر ابراهیم یزدی آمده است:
پیام اول از طرف ساندرز توسط وارن زیمرمن:
«…. ارتش ایران خیلی خوب آگاهی دارد که توده‌ای‌ها دعوت به عملیات مسلحانه کرده‌اند و ارتشی‌ها ترس آن را دارند که یک عملیات حساب شده‌ای توسط توده‌ای‌ها برای تحریک و درگیری بین ارتش و طرفداران آقا وجود داشته باشد…. بنا به قضاوت دولت من، نظامی‌ها و مذهبی‌ها موضوعات مشابه زیادی دارند که نباید با تحریکات توده‌ای‌ها نادیده گرفته شوند و یا از بین بروند. علاوه بر این نظامی‌ها آماده هستند که با نمایندگان صلاحیت‌دار آیت‌الله ملاقات کنند. این نظامیان عبارتند از ژنرال قره‌باغی و فرماندهان نیروهای سه‌گانه….» (ص ٢٧۴ و ٢٧۵ خاطرات؛ تاریخ ایرانی زیرنویس ۵ در بالا)
شعار مبارزه مسلحانه توده ای ها
اظهار نظر دکتر یزدی در مورد نظر خمینی:
« …آقای خمینی با درگیری مسلحانه با ارتش موافق نبود و بر این باور بود که در صورت درگیری مسلحانه، گروه‌های سیاسی ـ نظامی، نظیر مجاهدین خلق و چریک‌های فدایی ابتکار عمل را به دست خواهند گرفت…» (ص ٢٧٨ خاطرات؛ تاریخ ایرانی زیر نویس ۵ در بالا)

IRAN. Tehran. February 1980. Massoud RADJAVI, leader of the Mujahiddin Khalg, adresses a rally at the Amjadiyeh stadium.

IRAN. Tehran. February 1980. Massoud RADJAVI, leader of the Mujahiddin Khalg, adresses a rally at the Amjadiyeh stadium.

    میتینگ سازمان مجاهدین خلق در استادیوم امجدیه- ۱۳۵۸

از پاسخ خمینی به پیام ساندرز در دیدار اول:
«اول اینکه گفته‌اید که توده‌ای‌ها برای برخورد مسلحانه تحریک می‌کنند چه سند یا مدرکی دارید که ارائه بدهید؟ این تحریکات از جانب خود ارتش است. آن‌ها به دنبال بهانه هستند. همچنین به نظر ما، یک ائتلاف اعلام نشده‌ای بین ارتش و کمونیست‌ها دیده می‌شود تا این بهانه به دست ارتش داده شود. هدف هماهنگ کمونیست‌ها و ارتش لطمه به اعتبار جنبش اسلامی است(همانجا)
پیام دوم از طرف ساندرز توسط وارن زیمرمن:
«در میان کسانی که ادعای پیروی از آقای خمینی را دارند، هستند کسانی نظیر توده‌ای‌ها که مذهب را ولو موقتاً وسیله‌ای برای جمع‌آوری تودۀ مردم به کار می‌برند. خصوصاً وقتی راه‌حل‌های دیگری برای آن‌ها امکان‌پذیر نباشد. ما معتقدیم که توده‌ای‌ها و سایرین (کمونیست‌ها) گروه‌های نسبتاً کوچکی هستند اما شدیداً خطرناک هستند. ما معتقدیم تنها ادامۀ کوشش‌های سیاسی معقول می‌تواند کارهای آن‌ها را خنثی سازد.
دولت ما روی این مسأله اصرار می‌ورزد که موضوع ائتلاف نوشته نشده‌ای بین کمونیست‌ها و ارتشی‌ها درست نیست. معتقدیم که ارتش بیش از همه از کمونیست‌ها ترس دارد. در واقع بعضی‌ها که در ارتش مخالف آقای خمینی هستند معتقدند که وی تحت نفوذ توده‌ای‌ها و یا سایر افراطی‌ها ست. به همین دلیل ما معتقدیم که باید مسئولین ارتش را متقاعد سازیم که آقای خمینی ضد توده‌ای و ضد کمونیسم در ایران است.
…. این (احساس اعتماد) تنها با یک رابطۀ مستقیم بین آیت‌الله و ارتش است که به وجود می‌آید…. ما معتقدیم که چنین مذاکراتی فوریت دارد. اطلاعات ما حاکی است که در دانشگاه و در بین کارگران پشتیبانی از توده‌ای‌ها رشد می‌کند که این امر به نوبۀ خود تحولات مرحلۀ انتقالی را می‌تواند مشکل و خطرناک سازد. …. نظامیان از مجهولات و آینده مبهم نگران هستند و خطر رشد و پیروزی توده‌ای‌ها را می‌بینند. بنابراین مذاکرات مستقیم با آن‌ها ضروری است. …ترس ما این است که اگر چارچوب قانون اساسی به‌هم بخورد راه برای توده‌ای‌ها باز می‌شود.»
(ص ٢٨٠ و ٢٨١؛ تاریخ ایرانی زیرنویس ۵ در بالا)
پاسخ خمینی در دیدار سوم:
«در مورد برنامۀ سیاسی آینده برای مرحله انتقالی سه مرحله پیش‌بینی شده است: مرحلۀ اول تأسیس شورای انقلاب، دوم معرفی دولت موقت، سوم تنظیم و تصویب قانون اساسی جدید که بعداً به موجب آن قانون اساسی عمل خواهیم کرد. با عقب انداختن کار‌ها دست توده‌ای‌ها را باز می‌کنید. شما با حمایت از این دولت یا آن دولت و شلوغی ارتش باعث تعویق و در نتیجه رشد توده‌ای‌ها و باعث زحمت بیشتر ما هستید. کنار بروید و بگذارید خود ما کار‌هایمان را بکنیم. ارتش را هم وادار به سکوت و عدم دخالت بنمایید. نه کمونیست، نه توده‌ای کاری نمی‌تواند بکند. اما اگر وضع به همین ترتیب ادامه یابد کاری نمی‌شود و توده‌ای‌ها رشد می‌کنند و باعث زحمت می‌شوند.» (ص ٢٨٣ و ٢٨۴؛ تاریخ ایرانی زیرنویس ۵ در بالا)
پیام ساندرز توسط وارن زیمرمن در دیدار چهارم:
«اگر این جریانات تعقیب و اجرا نشوند، یک حرکت و برخورد مستقیم خارجی، جدای از قانون اساسی ممکن است اتفاق بیفتد، با نتایج فاجعه‌آمیز آن برای تمامی نیروهای غیرکمونیست، از جمله برای عوامل مذهبی و پشتیبانان آنان. در این مورد از من خواسته شده است که توجه شما را به «بیانیه» جدید حزب توده جلب کنم که پشتیبانی خود را از شورای انقلاب و دولت موقت اعلام داشته است.» (ص ٢٨٧؛ تاریخ ایرانی زیرنویس ۵ در بالا)
میتینگ انتخاباتی حزب توده1358 مجلس خبرگان

    میتینگ حزب توده ایران- ۱۳۵۸

[۲۲] در پیام اولیه ی کارتر و پنج بار تماس امریکایی ها با آیت الله خمینی و تنها نماینده اش ابراهیم یزدی در نوفل لوشاتو و پاسخ های متقابل خمینی، این موارد مشخص در خاطرات دکتر ابراهیم یزدی آمده است:
پاسخ آیت الله خمینی به پیام اولیه ی کارتر:
«…به شما توصیه می‌کنم که جلوی این خونریزی‌ها را بگیرید و نگذارید این خونریزی‌ها تحقق پیدا کند و ایران را به حال خود واگذارید. که اگر بکنید، نه گرایش کمونیستی خواهد داشت و نه سایر مکاتب انحرافی، نه تسلیم شرق و نه تسلیم غرب خواهد شد.» (ص ٢٧١ خاطرات؛ تاریخ ایرانی زیرنویس ۵ در بالا)
توضیحات نماینده ی ساندرز، وارن زیمرمن در دومین دیدار:
«… ساندرز گفته است که دولت آمریکا از استقلال ایران حمایت می‌کند. به نظر ما هم ایالات متحده و هم طرفداران آیت‌الله در جلوگیری از نفوذ توده‌ای‌ها که مستقیماً به نفع روس‌ها خواهد بود، منافع مشترک شدیدی دارند.» (ص ٢٨٢ خاطرات؛ تاریخ ایرانی زیرنویس ۵ در بالا)
[۲۳] پاسخ آیت الله خمینی در سومین دیدار به یکی از سئوال های ساندرز توسط وارن زیمرمن در دومین دیدار («آیندۀ فروش نفت به غرب؟»):
«فروش نفت به غرب کماکان ادامه خواهد یافت. ما خواستار اصلاح وضع اقتصادی کشورمان هستیم. کشور ما را خراب کرده‌اند. ما به درآمد نفت نیاز داریم. نمی‌خواهیم از گرسنگی بر سر چاه‌های نفت بمیریم؛ لذا نفت خود را به مشتریان آن می‌فروشیم. به قیمت عادلانه روز به هر کس که بخرد می‌فروشیم و ارز دریافت می‌کنیم نه چیز دیگری. ما فقط به آفریقای جنوبی و اسرائیل نفت نخواهیم فروخت.» (ص ٢٨٢ خاطرات؛ تاریخ ایرانی زیرنویس ۵ در بالا)
[۲۴] به زیرنویس ۱۸ مراجعه کنید. از پیام ساندرز توسط وارن زیمرمن در اولین دیدار:
«بر اساس اطلاعات و گزارش‌های سولیوان سفیر آمریکا در تهران، نظامیان ایران مسأله کودتا را به طور جدی بررسی کرده‌اند. ژنرال هایزر مطمئن است که او آن‌ها را از این امر منصرف کرده است. آن‌ها، نظامیان ایران، در این دوره ساکت و آرام خواهند بود، به شرطی که سربازان تحریک نشوند. به علاوه دولت من (یعنی آمریکا) معتقد است که بیانیۀ آیت‌الله دائر بر اینکه ارتش را محافظت کنند خیلی خوب بوده است.» (ص ٢٧۴ خاطرات؛ تاریخ ایرانی زیرنویس ۵ در بالا)
William Sulivan_Tehran

    ویلیام سولیوان در تهران

از پاسخ ساندرز توسط زیمرمن به سئوالات آیت الله خمینی در مورد ارتش در دیدار دوم:
«این خیلی مهم است که ما نمی‌گوییم که قانون اساسی نمی‌تواند و نباید تغییر کند و تأکید می‌کنیم. اما ما معتقدیم ایجاد یک جریان منظم برای تغییر مهم است. ما معتقدیم اگر یکپارچگی و انسجام ارتش حفظ شود، امکان آن وجود خواهد داشت که رهبری ارتش هرگونه فرم سیاسی که انتخاب می‌شود مورد حمایت خود قرار دهد…در مورد وسایل نظامی فنی ـ جواب مطلقاً منفی است، ما می‌خواهیم که قدرت و یکپارچگی ارتش را حفظ کنیم. ما می‌خواهیم که نیروی ارتش وسایل فنی را که دولت ایران برای دفاع خود لازم می‌داند داشته باشد.» (ص ٢٨٢ خاطرات؛ تاریخ ایرانی زیرنویس ۵ در بالا)
General Robert Huyser-1981

    ژنرال رابرت هایزر

[۲۵] علاوه بر زیرنویس های ۲۱ و ۲۴، از پیام کارتر به آیت الله خمینی توسط نمایندگان رئیس جمهوری فرانسه:
«به نظر پرزیدنت کار‌تر، احتراز از هرگونه انفجاری در ایران به نفع همه خواهد بود. خروج شاه قطعی است و در آینده نزدیکی رخ خواهد داد. به نظر کار‌تر مناسب خواهد بود وضعیت را تماماً زیر کنترل خود بگیرید. سکوت و آرامش باشد. آنچه لازم است بگویم این است که بدانید خطر دخالت ارتش و کودتای نظامی هست و وقوع این خطر، اوضاع را بد‌تر خواهد نمود. آیا بهتر نخواهد بود که یک دوره سکوت و آرامش به وجود آید؟» (ص ٢٧٠ خاطرات؛ تاریخ ایرانی زیرنویس ۵ در بالا)
از توضیحات وارن زیمرمن در دیدار دوم:
«ساندرز گفته است که دولت آمریکا جریانات قانونی را تأیید می‌کند. اگر تغییراتی لازم باشد ما مخالف آن نیستیم. این تغییرات باید از طریق یک جریان منظم و کنترل و حساب شده باشد و همۀ ایرانی‌ها در آن شرکت کنند و آن را حمایت کنند.» (ص ٢٨٢ خاطرات؛ تاریخ ایرانی زیرنویس ۵ در بالا)
[۲۶] به زیرنویس های ۲ و ۱۲ در بالا مراجعه کنید.
[۲۷] تجار مذهبی-سنتی بازار بخصوص تشکل هیئت مؤتلفه، روحانیون مرتجع و بازماندگان حکومت سلطنتی که یکشبه تغییر جبهه داده بودند.
[۲۸] امروزه در همه ی رسانه ها به «گزینه های دیگرِ» آمریکا و غرب اشاره می شود. مقامات آمریکایی بارها گفته اند که «گزینه های دیگر روی میز است». برای پی بردن به اینکه این گزینه ها چیست؛ چگونه اجرا می شود؛ استراتژی نهایی آمریکا در برابر ایران چیست و اینکه چگونه جمهوری اسلامی در طول حیات خود، آگاهانه یا ناآگاهانه، هرچه بیشتر به پیش بردن این گزینه ها کمک کرده است، مهم ترین و معتبرترین سند را می بایست در اندیشکده ی بروکینگزِ واشنگتن جست. این اندیشکده در بیستم ژوئن ۲۰۰۹ میلادی (سی ام خرداد ١٣٨٨) با بررسی جامعی از تاریخ روابط ایران و امریکا پس از انقلاب، استراتژی نوینی را برای ارائه به دولتمردان امریکایی و دولت اوباما منتشر کرد. در این سند، همه ی گزینه ها به طور مفصل بررسی شده و نتیجه گرفته شده که می بایست همه ی این گزینه ها به طور موازی و همبسته به کار گرفته شود تا هدف نهایی یعنی بازگرداندن ایران به حوزه ی نفوذ و همجهت با منافع منطقه ای امریکا میسر شود. این سند توصیه می کند که براساس رفتار ایران، شرایط بین المللی، مواضع متحدین امریکا، امکانات موجود و سیرِ وقایع در هر زمان معین، یکی از گزینه ها عمده شود؛ درحالیکه هیچ یک از گزینه های دیگر نباید متوقف یا کنار گذارده شود. این سند مدعی است که دولت امریکا هیچگاه استراتژی مدون و پیگیری در رابطه با ایران نداشته است و به همین جهت تلاش کرده است که این کمبود را برطرف کند.
گزینه ی فعلی
٩ گزینه ای که در این سند (در چهار مقوله ی اصلی) به تفصیل بررسی شده این هاست:
• منصرف کردن تهران: گزینه های دیپلماتیک:
۱. پیشنهادی که ایران نتواند رد کند: اقناع؛
۲. وسوسه کردن تهران: گزینه ی تعامل مستقیم؛
• خلع سلاح تهران: گزینه های نظامی:
۳. رفتن تا آخر خط: تجاوز نظامی؛
۴. گزینه ی تموز ١(راکتور آب سبک عراق): حمله ی هوایی؛
۵. واگذاشتن به بی بی (نام مستعار بنیامین ناتانیاهو): اجازه یا تشویق به حمله ی اسرائیل؛
• سرنگون کردن تهران: تغییر رژیم:
۶. انقلاب مخملین: حمایت از خیزش توده ای؛
۷. برافروختن شورش های مسلحانه: حمایت از اقلیت های ملی-قومی-مذهبی و اپوزیسیون ایران؛
۸. کودتا: حمایت از حرکت نظامیان برعلیه رژیم؛
• گزینه ی تحذیر یا بازداری تهران: تحدید:
۹. پذیرشِ ناپذیرفتنی: تعیین و کاهش حوزه های نفوذ.
این سند به زبان انگلیسی در اینجا قابل دسترسی است:
Which Path to Persia?
(The Saban Center at The Brookings Institution, Which Path to Persia? Options for a New American Strategy toward Iran)
شاه رفت6

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com