من شخصاً معتقد هستم که در تاریخ هیچ انتخاباتی کاملاً مطلوب نبوده است. امّا در اینجا هم باید به دو نکته توجّه کنم. یکی اینکه نامطلوب بودن امری نسبی است. دایر بین نفی و اثبات و صفر و یک نیست. امر ذو مراتبی است ما نمیتوانیم به بهانهای که انتخابات مطلوب نیست آن را رها کنیم. رها کنیم، چه خواهد شد؟
اگر همین انتخابات را هم رها کنیم آیا به سود مردم خواهد بود یا خیر؟ من میگویم اگر در همین انتخابات که شاید مطلوب صد در صد ما نباشد شرکت کنیم، به سود مردم خواهد بود. نکتۀ دوّم این است که کسانی میگویند که سوءاستفادهکنندگان وقتی ما اجتماع میکنیم در مراکز رأیگیری از ازدحام و انبوهی و جمعیت ما به سود مقاصد خودشان و برای انگیزههای خودشان استفاده میکنند. من میگویم شکی در این نیست امّا جهان، جهان تزاحمها است. کاریکه هیچ سوءاستفادهای از آن نشود را چه کسی میتواند انجام دهد؟
هیچ کاری در جهان نیست الا اینکه وقتی من انجام میدهم میشود کسی از این کاری که من انجام میدهم سوءاستفاده هم بکند. امّا وقتی توجّه میکنیم، میبینیم این سوءاستفادهای هم که تصور میکنیم بزرگ خواهد بود و مهّم، آنقدرها هم این گونه نخواهد بود. چون از نفس اجتماع ما به سود خودشان سوءاستفاده میشود امّا از رأیی که بر اثر اجتماع ما از درون صندوقها بیرون میآید، مردم بیشتر سود میبرند.
در تمام انتخابات دیدهاید که هر وقت ما اجتماع نکردهایم، آن سوءاستفادهای که میگوییم از اجتماع ما میشود کمتر شده است امّا در عوض رأیی هم که از صندوقها بیرون آمده، حتماً به زیان مردم بوده است. به زبان سادهتر نفس اجتماع مورد سوءاستفاده کسانی است که نیکخواه ملت نیستند امّا رأیی که از صندوقها بیرون میآید اتفاقاً نمیتواند مورد سوءاستفاده آنها قرار بگیرد چون معمولاً در این گونه موارد بدون استثنا کسی رأی آورده که آن سوءاستفادهکنندگان نمیخواستهاند که او رأی بیاورد. بنابراین یک شادی هیجانی زودگذر چندروزه را بگذاریم برای سوءاستفادهکنندگان بماند تا یک شخص لااقل شایستهتر نمایندۀ مجلس یا رییسجمهور یا هر مقام دیگری باشد که نفع مردم در آن است. نکتۀ آخر این است که فرض کنید که ما نخواهیم از طریق انتخابات که دموکراتیکترین روش تغییر اجتماعی است، تغییر سیاسی ایجاد کنیم. یعنی با انتخابات قهر کنیم. در این صورت دو شق بیشتر وجود ندارد. یکی این است که اصلاً نمیخواهیم تغییر و اصلاحی صورت بگیرد که علیالقاعده نباید این گونه باشد.
شق دوّم این است که میخواهیم تغییر و اصلاح باشد امّا نمیخواهیم از طریق روش دموکراتیک اصلاح یعنی انتخابات باشد. مثلاً میخواهیم کودتا یا انقلاب یا مداخلات خارجی یا شورشهای داخلی باشد. هیچ کدام از اینها بر انتخابات دموکراتیک رجحان ندارند. به تعبیر دیگر ما یا طالب اصلاح هستیم یا نیستیم. اگر نیستیم که هیچی.
امّا اگر طالب اصلاح هستیم، چند راه بیشتر وجود ندارد.
۱. یا انقلاب است یا
۲. شورش داخلی است یا
۳. مداخلۀخارجی است یا
۴. کودتا
۵. و از راه اصلاحات پارلمانتاریستی و انتخابات است.
اگر کسی کاملاً از اصلاح رویگردان نشده باشد و بخواهد اصلاح ایجاد کند، در میان این پنج راه، آیا بهترین راه این نیست که از طریق انتخابات اصلاح انجام دهیم؟ انتخابات بهتر است یا انقلاب یا کودتا یا مداخلات خارجی و شورش و مرکزگریزیهای داخلی؟ علیالخصوص باید به یک نکته هم توجّه داشت. همۀ آن راههای بدیل غیر از انتخابات، چون محیط را رادیکالیزه میکنند، کسی هم که بعد از نابود کردن یک نظام سیاسی بر سر کار میآید، خود نیز رادیکال میشود. چون در یک محیط رادیکالیزه و پر از خشونت رُشد کرده است. کسی که در یک محیط پر از خشونت رُشد میکند معنایش این است که از همه خشونتمندان، خشونتمندتر و خشنتر بوده است. ولی اتفاقاً وقتی میخواهید تغییر را از طریق انتخابات ایجاد کنید، چون محیط رادیکالیزه نیست، معمولاً کسانی هم که بر سر کار میآیند، انسانهایی رادیکالیزه و رادیکال و خشن نخواهند بود. امیدوارم همهچیز بر وفق خیر و صلاح مردم کشور ما پیش برود. چون در دنیای امروز هر یک سال عقبافتادن از قافلۀ فرهنگ و تمدّن جهانی به معنای ۵٠ سال عقب افتادن است. دلیل این است تحولاتی که در سطح جهان پیش میآیند، نه تنها سرعت دارند بلکه شتاب هم دارند..››
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.