تیراندازی در کنسرت موسیقی گروه راک آمریکایی «ایگلز آو دث متال» در سالن «باتاکلان»، تیرباران با اسلحه کلاشنیکف در رستوران «کامبوج» و دو انفجار در نزدیکی استادیوم «دوفرانس». اینها نتیجه جنایات اخیر داعش در پاریس هستند که همگی در یک مسئله نقطه اشتراک دارند: حمله به مراکز تفریحی و سرگرمکننده. داعش به طور هدفمند مکانهایی را هدف حمله قرار داده که همگی نمادهای پناهبردن انسان مدرن در زمان فراغت از یک هفته کار روزانه هستند؛ زمانی برای آسودگی خیال و رهاشدن از دغدغههای روزمره و برای کمی لذتبردن از زندگی. آنچه داعش هدف قرار داد، شیوه زندگی مدرن بود که برآمده از «لیبرالیسم» بهخصوص در حوزه فرهنگی است.
کمی پس از حمله اعضای داعش به دفتر نشریه «شارلی ابدو» در ژانویه ٢٠١۵ میلادی، شماره هشتم نشریه «دابق» (ارگان رسمی داعش) مصاحبهای را با فردی به نام «ابومقاتله» منتشر کرد. او که مدتی در فرانسه زندانی بوده و پس از آزادی در تونس مشغول انجام عملیات تروریستی شده بود، در پاسخ به این پرسش که چه پیامی برای کفار ساکن فرانسه دارد گفت: «به آنان میگویم که بهزودی و به اذن خداوند پرچممان را بر فراز الیزه به اهتزاز درخواهیم آورد. داعش اکنون به این هدف نزدیک شده است. بین ما و شما فاصله یک دریاست. به اذن خدا این مسیر را میپیماییم تا به شما برسیم. زنان و کودکان شما توسط ما در بازارهای داعش به فروش خواهند رسید». در همان زمان داعش نوشت: «در «لیون» فرانسه یک مسلمان شجاع به کارخانهای وارد شد و سر یک فرانسوی کافر، یک جنگجوی صلیبی را برید». این در حالی بود که فرد کشتهشده کارگر کارخانه گاز شهر لیون بود.
اما بهراستی ریشه این نفرت عمیق از غرب و ساکنان کشورهای غربی و نوع زندگی آنان نزد اعضای داعش و سایر گروههای بنیادگرای مشابه چیست؟ برای درک بهتر چرایی و چگونگی برنامهریزی برای تعیین اهداف حملات داعش باید به تضادهای فلسفی از بُعد هستیشناختی و معرفتشناختی داعش و غرب توجه کرد.
لیبرالیسم از آغاز کوششی بهمنظور تعیین حوزه خصوصی فرد در برابر اقتدارگرایی دولتی بوده است. باور به آزادیهای فردی و مدنی اساس فلسفی لیبرالیسم است. از این دیدگاه همه انسانها از خرد بهرهمند هستند و خردمندی ضامن آزادی فردی است و این دو مؤلفههایی جداییناپذیر از یکدیگر هستند. لیبرالیسم سلب آزادی از فرد را نفی خردمندی از او و نفی توان خردورزی میداند. لیبرالیسم نه صرفا یک ایدئولوژی سیاسی که نوعی راه زندگی است، به این معنا لیبرالیسم از آغاز همزاد و همراه سکولاریسم یا تفکیک نهاد دین از دولت بوده است که بارزترین شکل آن در فرانسه پس از انقلاب کبیر جریان داشته است. مدرنیسم یا سنتستیزی، فلسفه اختیار یا جبرستیزی، فردگرایی، اعتقاد به دموکراسی و نظام نمایندگی، خردگرایی و علمگرایی همگی مؤلفههای اساسی تفکر لیبرال هستند. نقطه اوج اومانیسم (انسانگرایی) مدنظر لیبرالیسم را میتوان در اعلامیه حقوقبشر و شهروند مصوب مجلس انقلابی فرانسه در سال ١٨٧٩ میلادی دید؛ آنجا که میگوید: «انسانها آزاد و از نظر حقوق برابر خلق شدهاند. هدف جامعه حفظ حقوق انسان است». از این دیدگاه انسانها آزاد به دنیا آمدهاند و صاحب اختیار و اراده هستند. با تکیه بر اصل مداراست که جامعه و دولت نباید در فعالیتهای افراد مداخله کنند.
در مقابل اما بنیادگرایان جهان بینش کاملا متضادی دارند. در این انگاره جهان به دو اردوگاه خیر و شر تقسیم میشود. از دیدگاه داعش آنانی هم که بیطرف باقی ماندهاند، رمههایی هستند که نه این طرف قرار دارند و نه آن طرف. نگاهی به نشریه دابق که جنبه آموزشی و اطلاعرسانی برای گروه داعش دارد میتواند دیدگاه روشنتری از حضور این جهانبینی نزد آن گروه را آشکار کند. داعش در نشریه خود اشاره میکند که نیروهای کافر و مرتد درصدد هستند تا مسلمانان را دچار تفرقههای قومی، قبیلهای و نژادی کنند و از این طریق مانع از شکلگیری یک امت واحد شوند. در بخشی از شماره یازدهم نشریه دابق تحت عنوان «از نبرد احزاب تا جنگ با ائتلاف» آمده است: «ائتلاف ۶٠ کشور علیه «دولت اسلامی» ائتلافی است از ناباوران که علیه اسلام و مسلمانان خواستار ایجاد امت یکپارچه میجنگند». از همینروست که در تمامی شمارههای آن نشریه حمله اصلی داعش در کنار دموکراسی علیه «ناسیونالیسم» است. داعش ضمن نفی هرگونه تعلقات نژادی مینویسد: «نژادپرستی همانند ناسیونالیسم ابزاری برای تضعیف فرزندان آدم و جلوگیری از دستیابی آنان به حقیقت است. اسلام نمیپذیرد که مسلمانان دچار این افکار پست و تفرقه ناشی از آن شوند».
«ام سمیه المهاجره» در مقالهای در نشریه داعش تحت عنوان «قانون الله یا قانون انسان» در ماه رمضان مینویسد: «شهدا جان خود را در راه خدا و برای پایمالکردن دموکراسی و ناسیونالیسم میدهند. یک مجاهد در برابر مفاهیم نازلی چون دولت مدنی، میهنپرستی و ملیگرایی، سکولاریسم، دموکراسی و سوسیالیسم قرار دارد که همگی مخالف اهداف خداوند هستند و چیزی بیش از رسوایی فرد را در دنیا بههمراه نخواهند داشت. افرادی که اسیر آن مفاهیم هستند وارد آتش سوزان در آخرت خواهند شد». در همین راستا، «ابوبکر البغدادی»، خلیفه خودخوانده داعش، نیز در سخنرانی ماه رمضان خود گفته بود که داعش میخواهد بت ناسیونالیسم و دموکراسی را در هم بشکند و ماهیت انحرافی آن را آشکار کند.
جزماندیشی داعش آوارگان سوری را نیز شامل میشود. کسانی که برای حفظ جان خود از مناطق تحت اشغال داعش گریختهاند، از سوی آن گروه خائن قلمداد میشوند. دابق در اینباره مینویسد: «متأسفانه برخی از سوریها و لیبیاییها دوست دارند جان و روح خود را به خطر بیندازند و به سرزمینهای صلیبیون محارب که در حال تحمیل جنگ بر داعش هستند سفر کنند؛ سرزمینهایی که قانون بیخدایی و کفر بر آنها حکمفرماست. بیشتر این افراد خانوادههایشان را نیز به سرزمینهای صلیبیون میبرند سرزمینهای خلافت را به مقصد آمریکا و اروپا ترک میکنند تا به دنیاطلبی رضایت دهند».
این نشریه در تشریح بیشتر چرایی گناهآمیزبودن ترک به زعم آن گروه «دارالاسلام» میافزاید: «مهاجرت آنان سبب میشود تا فرزندانشان از اسلام به مسیحیت، بیخدایی یا لیبرالیسم تغییر گرایش دهند. آنان تحت خطر دائمی زنا، لواط، مواد مخدر و الکل هستند. اگر هم به دامان گناه نیفتند قطعا زبان عربی که همانا زبان قرآن است را فراموش میکنند؛ زبانی که آموزش در شامات و لیبی و عراق با آن انجام میشود و در صورت بازگشت این افراد آموزش دینی به آنان دشوار خواهد شد». از دیدگاه داعش افرادی که از کشورهای اروپایی به عراق و سوریه آمدهاند و به آن گروه میپیوندند در محیطی پر از فساد و جنایت رشد کرده بودند و تا پیش از عضویت در آن گروه در دوران جاهلیت بهسر میبردند.
اگر داعش در کنسرت و استادیوم کشورهای اروپایی بمبگذاری میکند و به تیراندازی متوسل میشود، برای اجرای قوانین خود خشونت مستقیم را در مناطق تحت اشغالش در عراق و سوریه به کار میبندد. برای مثال، در ژانویه ٢٠١۵ خبری منتشر شد که نشان میداد فردی به اتهام استفاده از کیبورد الکترونیک و نواختن موسیقی به ٩٠ ضربه شلاق محکوم شده است. ضدیت با ورزش نیز از سوی داعش به حدی رسید که در همان ماه خبر اعدام ١٣ هوادار فوتبال که به تماشای بازی میان دو تیم عراق و اردن در جریان برگزاری مسابقات جام آسیایی مشغول بودهاند در موصل منتشر شد. همچنین قانون ممنوعیت موسیقی در تمامی خودروها، مغازهها و محافل عمومی در «رقه» سوریه به دلیل «فسادبرانگیز» قلمدادکردن و مخالف «اسلام و قرآن»دانستن آن اجرا شده است.
دیدگاه آخرالزمانی داعش و قطعیدانستن پیروزی خود بر غرب به مخالفت آن گروه با جنبه فرهنگی لیبرالیسم محدود نمیشود بلکه حوزه سیاسی را نیز دربر میگیرد و به ضدیت با دموکراسی میانجامد؛ آنجایی که در مخالفت با دموکراسی مثال دولت حماس در نوار غزه را مورد اشاره قرار داده و در نشریه سازمانی خود مینویسد: «رهبران آن گروه مدعی هستند که علیه یهودیان سالهاست که جهاد میکنند اما واقعا اینگونه است؟ خیر، واقعیت آن است که حماس یک جریان شبهنظامی ملیگراست که خود را بهطور کامل با دموکراسی از سال ٢٠٠۵ میلادی انطباق داده و وارد انتخابات قانونگذاری، محلی و ریاستی شده و قوانین انسانساخته را پذیرفته است». داعش در ادامه در نکوهش دیدگاههای «شیخ احمد یاسین»، رهبر پیشین حماس که توسط رژیم اسرائیل ترور شد، مینویسد: «او در مصاحبهای در پاسخ به این پرسش که آیا شما نیز همچون مردم فلسطین دولتی دموکراتیک میخواهید گفته بود که بله من هم همین نظر را دارم. او همچنین در پاسخ به این پرسش که اگر یک حزب کمونیست در انتخابات پیروز شود آیا حماس نتیجه را خواهد پذیرفت نیز پاسخ مثبت داده بود».
اما گروههای دیگری در تاریخ معاصر نیز دیدگاههایی بنیادگرایانه را ارائه دادهاند. شیخ «محمد غزالی»، از فقهای مصر، که تأثیر زیادی را بر اندیشه اخوانیهای این کشور گذاشت، در سال ١٩۴٨ کتابی را منتشر کرد که نمایانگر برداشتهای بنیادگرایانه است. او میگوید: «یک مسلمان واقعی باید وسوسههای زندگی بیبندوبار» را ترک کند و در توصیف چنین سبک زندگیای میافزاید: «ظواهر فریبنده، گردشها و مسافرتهای بیحسابوکتاب» همه ناشی از شیوه زندگی غربزده هستند.
شاید در دوران مدرن هیچ اندیشمندی در قامت «سید قطب»، تئوریسین مصری، در این زمینه نقشآفرینی نکرده باشد. او که تأثیرپذیر از «محمدبن عبدالوهاب» بود، به لزوم پاکسازی جهان اسلام و تصفیه اساسی باور داشت. از دید قطب، آثار و نشانههای نفوذ غرب در میان مسلمانان را در همهجا میتوان دید؛ نفوذی که مبنای اصلی آن ایجاد فساد بوده است. قطب ازاینرو تأثیر مهمی در تقویت دیدگاه ضدغربی در جهان اسلام داشت.
از دیدگاه قطب، آزادی فردی سبب میشود تا تمایلات حیوانی بر انسان غلبه کنند و او از پرستش خدا دور شود. قطب نیز پس از دوران اقامت کوتاهمدتش در آمریکا بر شدت حملات خود علیه ارزشها و فرهنگ غربی افزود. نژادپرستی، مادیگرایی، آزادی فردی، آرایش زنان و تعریف آن در قالب ابتذال، هیجانات ورزشی و اختلاط «حیوانی» جنسیتها (حتی در موقع رفتن به کلیسا) کلیدواژههای قطب از برداشت او از کلیت غرب بودند. قطب پس از بازگشت از آمریکا با انتشار مقالهای با اشاره به رفتارهای جنسی در آمریکا بهشدت از آمریکاییها انتقاد کرد و نوشت: «دختر آمریکایی کاملا به افسونگریهای بدنش آگاه است. او همه اینها را میداند اما باز هم بدنش را نمیپوشاند».
برنارد لوئیس در کتاب «برخورد فرهنگ» از رقابت اسلام و مسیحیت در سرتاسر قرون وسطا نوشته است؛ به باور او انگیزه اصلی این رویارویی «ترس» از یکدیگر بوده است و از سه دوره تهاجم سپاهیان به سرزمینهای مسیحینشین که از حمله اوایل قرن هفدهم به شرق مدیترانه آغاز شد و با عقبنشینی قوای ترک از پشت دیوارهای شهر وین در سال ١۶٨٣ میلادی ادامه یافت؛ بازه زمانی حدودا هزارسالهای که مسیحیان در هراس دائمی از خطر حمله قریبالوقوع مسلمانان زندگی میکردند و با سومین دوره تهاجم مربوط به دوران سلجوقیان و ترکهای عثمانی پس از فتح آناتولی توسط مسلمانان که تحت حاکمیت امپراتوری بیزانس بود، پایان یافت. امروز داعش با بهرهگیری از ادبیات تاریخی و القای تصور لزوم تکرار تاریخ قصد دارد تا بار دیگر به «هراس» اروپا از مسلمانان دامن بزند؛ هراسی که نتیجهای جز یکیپنداشتن اکثریت مسلمانان میانهرو با اسلامگرایان تندرو و سوءاستفاده ابزاری جریانات دستراستی ملیگرای افراطی در اروپا نخواهد داشت.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.