ترجمه برای من وجود داشت، دنبالاش نگشتم. سال دوم دانشگاه حوصلهام از تاریخ ادبیات انگلستان و آوانگاری و درسهای مشابه سر رفته بود و نمیفهمیدم چرا اینقدر در رشتهی «ادبیات و زبان انگلیسی»، زبان زیاد داریم و ادبیات کم داریم. خودم رفتم سراغ کشف کردند و همانموقع هم خُرد خُرد ترجمه میکردم. اولین ترجمهی منتشر شدهام، «اتاق» نمایشنامهای از هارولد پینتر را برای دلِ خودم ترجمه کردم، دوستم خواند و دست عباس معروفی رسید. بعدها فهمیدم اصل همیشه همین است: برای دلِ خودت ترجمه بکن. ولی اگر بخواهی پیشرفت هم داشته باشی، باید به حرف بقیه گوش بکنی.
یک نسخهی پرینت شده از «اتاق» را دخترخالهام به تهران برد و دست گیتا گرکانی رسید. خُب، او هم مرا به نشر کاروان معرفی کرد و داستان سه کتاب شروع شد: یکی، زندگینامهای از آنتوان چخوف بود که فقط در حد بیست صفحه ترجمه شد و بعد ماند چون خبر دادند دکتر حجازی خواسته است کتاب دیگری کار کنم، «قدرت کابالا، فنآوری برای روح و روان» (لینک در آمازون) و بعد از اتمام آن هم گفته شد بیا «خرد جمعی: چرا اکثریت باهوشتر از اقلیت است» را کار بکن. هفت سال از آن روزها گذشته است. خاتمی تازه رفته بود و دولت جدید با گامهای خود سعی میکرد «ممیزی» بهمعنای «سانسور کوبنده» را به نشرها تحمیل کند و یکی از اولین نشرهایی که توسط دولت جدید هدف قرار گرفته شد، انتشارات کاروان بود.
هیچوقت نفهمیدم چرا نشرها اخبار مشکلات خودشان را منتشر نمیکنند – شاید میترسند مثل «چشمه» سر بریده شوند – ولی همین سکوت باعث میشود همه فکر بکنند مشکلات دولت با «کاروان» از زمان به قتل رسیدن مرحوم ندا آقا سلطان شروع شده است و مصاحبهی آرش حجازی با بیبیسی وُرد و بازگشت وی به انگلستان. سکوتها نمیگوید کاروان فشارها بر این نشر چهار سال مدوام بود امتداد داشت و حجازی عاقبت یک سال و اندی پیش از اعتراضهای پیش از انتخابات، از ایران رفته بود. همینطور سکوت نمیگویند از پائولو کوئیلو تا عمدهی دیگر کتابهای این نشر، همگی به زنجیرهای وزارت ارشاد بسته شده و اجازهی حرکت نداشتند. سکوت من هم داستان کابالا را بازنگفته است، چون همیشه فکر میکردم شاید بشود این کتاب را بهگونهای در ایران منتشر ساخت – هیچوقت توجه نکردم ایران سرزمین ترسهاست و کابالا هم یکی از آن ترسهاست و نباید به آن اجازهی نفس کشیدن داد.
خودم مذهبی نیستم، مذهب برایم جزو چیزهاییست که در دنیا وجود دارد اما برای بقیه است، ربطی به من ندارد. نه قبول میکنم، نه انکار. از بحثهای مذهبی هم کسل میشود اما «قدرت کابالا» برای من نوشتهای بود از روانشناسی صحبت میکرد و حرف اصلیاش این بود که نباید بنشینی و تماشا بکنی، باید تکانی به خودت بدهی و پیشرفت داشته باشی. حالا آنها میگفتند این انقلاب درونی را به اسم کابالا انجام بده و از تاریخ و عقیدهی خودشان صحبت میکردند اما برای من، کتاب حرفهای دیگری میزد.
ماجرا متعلق به هفت سال پیش است، هماکنون کتاب برای من فقط توضیح دهندهی این است که یک فرقهی مذهبی توانسته با زبانی امروزی و برای مردم امروز خودش را توضیح بدهد و این توضیح جذاب است، البته اگر بخواهی دربارهی این فرقهی مذهب و عرفان بدانی. فقط همین. ولی کتابی که در خفا مانده است به چه دردی میخورد؟
سعی کردم تا دکتر حجازی را پیدا کنم. برای آرش حجازی نوشتم شما در وبسایتتان نوشتهاید کتابهای کاروان که مشکل حقوقی نداشته باشند و متعلق به نشر باشند را در وبسایت خودتان منتشر میکنید. نوشتم، کتاب من قرارداد دیگری دارد اما من واقعاً فقط میخواهم کتاب به هر شکلی که صلاح میدانید منتشر شود. البته، پاسخی به این درخواست و درخواستی که مدتی قبل فرستاده بودم نبود.
فایل نهایی کتاب را ندارم، فقط نسخهی نخست کار ترجمه دست من است. و مثل یک سایه مرا دنبال میکند: هفت سال است این کتاب و کتابهای دیگر منتشر نشدهام به دنبالِ من گام برمیدارند و میپرسند چرا رهایمان کردهای؟ چرا بیتوجه هستی؟ من، من هنوز ماندهام! من هم دیگر خسته شدهام. دارم کتاب را بازخوانی میکنم از همان فایل اولیه تا در فضای اینترنت منتشر بشود، و امیدوارم یکی از مسئولهای سابق نشر کاروان این نوشته را بخواند و فایل نهایی کتاب را در فضای اینترنت قرار بدهد تا حداقل روان پریشان من آرام بگیرد از این سایهی هفت ساله و یک کتاب خواندنی هم بهدست خوانندگان خود برسد.
پشت جلد کتاب:
«جادویی در کار نیست. هیچ رابطهای با احکامِ مذهبی ندارد. نظریههای این کتاب تکاندهنده و بااینحال بسیار سادهاند.» مدونا
کابالا روزگاری در میان اسرار پوشیده بود، اکنون در دستان شما است تا کاشفاش باشید.
تصور کنید که زندگی لبریز معنا، درک و رضایتی بیپایان شده باشد. تصور کنید که روزهایتان لبریز از درک و انرژی درونی شده باشد. این قدرت کابالا است، قدرتی که برای حدود ۲۰۰۰ سال از دنیا دریغ شده بود.
عمیقترین خواستههای شما برای ارضاء شدن، طراحی گشتهاند هرچند نظام و فرمولی که آورندهی رضایتی راستین برای شما باشد، قرنها از کف رفته بشمار میرفت – یعنی درست تا همین الان. بیشتر کتابهای مرتبط با کابالا شما را غرق در تاریخها، تحقیقها و حقایق و اعداد خام میسازند، هرچند قدرت کابالا به شما قواعدی واقعی و عملی برای زندگی کردن در پناه روشنایی هدیه میدهد! آموختههای کهن کابالا ریشه در اتحادی عالی بین قانونهای فیزیکی و معنوی جهان دارد که همینالان هم در زندگی شما در حال عمل هستند. این اولین بار در طول تاریخ است که این قاعدهها در دسترس مردمان از هر طبقه و هر اعتقادی قرار میگیرند. نیروی بالقوهای که تغییری واقعی در زندگی و در این جهان را ممکن میسازد، در هر صفحهی این کتاب حاضر است. خواستههای انسان درحقیقت بستههای متفاوتی از رضایت هستند. این بستههای متفاوت از رضایت، ما را به حرکت در میآورند و به زندگی ما شکل میدهند.
شگفتیها و خرد کابالا در طول تاریخ تاثیرگذار بر ذهنهای پیشرو جهان، در زمینههای معنویات، فلسفه و علم بوده – از موسی تا شکسپیر، از افلاطون تا نیوتن. بااینحال تا امروز، این خرد در متون باستانی پنهان بود و تنها در دسترس محققان و تاریخدانها قرار داشت. اکنون بعد از گذر قرنهای بیشمار، قدرت کابالا در این کتاب چشمگیر و بسیار ساده، همینجا روبهروی شما است.
سرانجام اینجا، نظام و راهی کامل در اختیار شما قرار گرفته است – فعالیتهای این کتاب را میتوانید همینالان هم انجام بدهید و شاهد دگرگونی چشمگیری باشید و زندگیای که دوست دارید و سزاوارش هستید را خلق کنید. چیزی کمتر از این نخواهید و انتظاری کمتر از این هم نداشته باشید!
یهودا برگ یک رابی و قدرتی پیشرو در کابالا است. او کابالا را در گسترهی مرکز جهانی کابالا به همگان میآموزد.
اثری در حد و اندازهی…
پاسخهای نهایی به مهمترین سوالهای مرتبط با حیات بشر.
کشف کنید واقعاً که هستید، از کجا آمدهاید و چرا اینجا سکونت گزیدهاید. نظامی کهن برای دستیابی به دگرگونی راستین – احساسی، معنوی، مادی و خلاقانه – در هر نقطهی زندگانی شما در این جهان درون همین کتاب منتظر شما است.
«این کتاب ارائهدهندهی پیامی ساده و بااینحال قوی و عمیق برای هم جستجوگران مبتدی و همچنین برای جستجوگران کار کشته است.»
دکتر جان گری، نویسندهی کتابِ مردان مریخی و زنان ونوسی
«کابالا دربارهی رسیدن به رضایت است. دربارهی کمک به دیگران و در نتیجه اجازه دادن است تا روانهای والا به تو کمک کنند… و درنتیجه دارای قدرتی درونی در زمانهای سخت باشی.»
مجلهی گلیمور، انگلستان
«قدرت کابالا نشان میدهد چگونه میتوان زیبایی درون را آشکار ساخت و سپس راهی سفری در جستوجوی خویشتن و رسیدن به دگرگونی گشت.»
دیپاک کوپرا، نویسندهی کتابِ چگونه خدا را بشناسیم
«قدرت کابالا مرا الهامبخش، روشنگر، برانگیزنده و لبریز از شادی و شعفی کرد که هنوز هم درونم موجود است. نیازی نیست یهودی باشی تا جواهر ارزشمند درون این کتاب را درک کنی.»
دکتر فرد آلن وولف، نویسندهی کتاب ذهن تا ماده و جهانی معنوی و برندهی کتاب ملی (نشنال بوک اِواردز)
«کابالا پیشرفتی گیرا است – تمامی جنبههای عطش آمریکاییها برای کمک به وجود درونی انسان را در خود دارد و دارای پاسخهایی برای سوالهای بزرگ متافیزیکی است که مردمان در طول عمر خویش با آن روبهرو میشوند.»
روزنامهی نیویورک تایمز
«این کتاب (قدرت کابالا) قدم اولی شایسته برای آن دسته افراد خواهد بود که خواهان مطالعهای عمیقتر در سنت عرفانی کابالا هستند. شروع خوبی است – شما را به حرکت وامیدارد. به امید خدا بعد از آن میتوانید رو به جلو حرکت کنید.»
رابرت آیزنمن، نویسندهی کتابِ جیمز برادر عیسی
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.