در برخورد با حکومت استبدادی جمهوری اسلامی ایران حرکت ملی آذربایجان ایا باید با اپوزیسون مخالف همکاری کند یا در مبارزه با جمهوری اسلامی همراه اپوزیسون مخالف مشارکت کند؟
در مواجه با این سوال با سه گزینه مشخص که هر کدام طرفداران خاص خود را دارد مواجه هستیم.
۱ـ ما در مبارزه ای مشارکت میکنیم که حقوق اساسی آذربایجانیها در ان بطور مشخص تامین و تایید شود.(بصورت شرطی)
۲ـ حرکت ملی آذربایجان همانطور که از نامش پیداست،خودش مبارزه خود را به پیش میراند و احتیاج به مشارکت یا حمایت از هیچ جریانی ندارد.
۳ـ حرکت ملی آذربایجان بعنوان نیروی اجتماعی اصولا مخالف جمهوری اسلامی باید بدون پیش شرط در هر ائتلاف مخالف جمهوری اسلامی شرکت کند،تا هم موجودیت خود را به اثبات رساند (از این راه از سهم خود در اینده بی نصیب نشود)و هم با کسب تجربه مبارزاتی پخته تر شود.
اگر کمی صادقانه قضاوت نماییم گزینه های بالا هم نادرست و هم درست است،در اینجا خلاصه وار درست و نادرست بودنشان را بصورت شماره وار ذکر کنیم و در آخر نتیجه کوتاهی خدمت دوستان و خواننده گرامی ذکر میکنم.
۱ـ در نگاه اول گزینه اول بسیار منطقی و درست بنظر میرسد،اصولا بعنوان حرکتی سیاسی و اجتماعی بدون قبول شدن پیش شرطهای مان منطقی نیست در مبارزه ای مشارکت بکنیم،اما چه تضمینی برای اجرای این پیش شرطها در اینده وجود دارد،جوهر قرارداد و پیش شرطهای فرقه دموکرات آذربایجان هنوز خشک نشده بود که حکومت شاه آن را با خون و جنایت کتمان کرد و یا الان خود قانون اساسی جمهوری اسلامی آزادی هایی همراه با حق تحصیل به زبان مادری دارا است ولی بعد از گذشت بیش از سی سال هنوز از اجرای ان سر باز میزند!
۲ـ سر خوردگی صد ساله از جامعه مدنی و روشنفکری ایران از نظر اخلاقی دلیل خوبی برای درست انگاشتن گزینه دوم است،اما از نظر استراتژی و نتیجه،بیشتر عافیت طلبی است.البته شاید مطرح کنندگانش به فکر عافیت طلبی نباشند!اما مبارزه ای که نتواند اهداف و غایات خود را با دیگران تطبیق دهد و از این راه با کسب تجربه مبارزاتی،نتواند در حیات سیاسی مملکت نقش ایجاد کند.با گذشت زمان هم تاثیرگذاری خود را از دست میدهد و هم ممکن است که در گذر زمان و افزایش این سرخوردگی ها به اعمال خشونت بار و رادیکالیسم گرایش پیدا کند.
۳ـ دلایل اثبات درستی گزینه سوم ممکن است در این باشد که ما در ایران زندگی میکنیم و با این سیستم جهل و استبداد مبارزه میکنیم و این مثل معروف را شاهد بیاورند که دشمن،دشمن من دوست من میباشد.اما نادرستی اش از آنجا است که تقلیل مخالفت ما با جمهوری اسلامی،مخالفت صرف با حکومت جمهوری اسلامی غیر منطقی و صرف ناشی از هیجانات است!مخالفت و یا حتی نفرت ما از جمهوری اسلامی،نفرت از ایدولوژی پان ایرانیسم و دیکتاتوری می باشد که در این مورد خاص با چهره دیکتاتوری اسلامی خود را بزک کرده است.بنابراین ما نمی توانیم با دشمنان تاریخی ایدولوژیک مان متحد شده و یا از مبارزه آنان پشتیبانی یا مشارکت نماییم،دشمنی ما با ائدولوژی توتالیر است و از قضا اگر این دشمنان ائدولوژیک،دشمن جمهوری اسلامی هم باشند،باز هم دشمن ما هستند و ان مثل معروف(دشمن،دشمن من دوست من میباشد)در این مورد شدیدا صادق نیست.از این گروهها میتوان احزاب پان ایرانیست،سلطنت طلبان (وابسته به تفکر پان ایرانیسم هستند)،مجاهدین خلق و سیوسیال شوینیستها(حکمتیستها) را نام برد،که بعنوان دشمن در ماهیت اصولا فرقى با جمهورى اسلامى براى ما ندارند،و در واقع بالقوه قابلیت تبدیل شدن به جاده صاف کن جمهورى اسلامى ایران را در سرکوبى خلق آذربایجان دارا هستند و بعضا بشارت میدهند که جمهورى اسلامى با مبارزین حرکت ملى مماشات میکند و انها اگر به قدرت برسند خوب (شما بخوانید وحشیانه)سرکوب خواهند کرد.
شاید شما هم مثل من سردرگم شدید که اخر ما باید چه اقدامی انجام بدهیم؟
راه چهارم که بنظر نگارنده منطقی است این است که ما خلاقانه در هر مبارزه ای در مقابل جمهوری اسلامی که جنبه های مترقی و دموکراسی خواهانه داشته باشد با در نظر گرفتن هزینه های آن که اصولا نباید مغایرتی با مبارزه مسالمت آمیز (بعنوان خط قرمز حرکت)داشته باشد مشارکت کنیم،و در این باره منتظر آن نمی شویم که پیش شرطهایمان را فلان گروه قبول بکند یا نکند.چون اگر هم قبول کنند ضمانتی برای اجرایش نیست!وانگهی براورده ساختن خواسته های ما در پرسه دموکراتیک و مبارزه بر اراده فلان گروه متکی نیست،(هر چه قدر هم مترقی باشد)بلکه بالاتر از آن متکی بر خواسته،قدرت و اراده خلق آذربایجان است که آنهم فقط در کوران مبارزه میتواند آبدیده و محک زده شود. نظاره گر شدن و فاعل بی عمل شدن مانند امید بستن به معجزات که اتفاق افتادن یا نیافتادنش یک در میلیارد است.
البته ذکر این نقطه را خالی از لطف نمی دانم که اصولا با گریز از رادیکالیسم و شعار زدگی نباید حرکت ملی آذربایجان در هیچ گروه یا تشکیلاتی مستحیل شود(مدل مبارزاتی فرقه دموکرات اذربایجان تا مرگ زنده یاد پیشه وری یا احزاب کورد) الگوی خوبی برای پیش بردن مبارزه بر علیه استبداد میباشد.بهترین ضمانت برای براورده شدن خواسته های ملی و رفع تبعیض نژادی،اقتصادی،استقلال خواسته های ماست!یا به عبارتی روشنتر ما حقوق انسانی را نباید از کسی بخواهیم یا گدایی کنیم!ما این حقوق را باید بگیریم!
نقطه ظریفی که اینجا است این سرسختی ما نباید تبدیل به جزمی گرایی شود،نقطه مقابلش باید آنقدر انعطاف داشته باشد که برای رسیدن به آزادی حاضر به مشارکت در همه جریانات مترقی،فارغ از رنگ و نژاد و مذهب شود!
در آخر لازم به ذکر است که جریانات واپسگرا و نژادپرست،تلاش میکنند چهره ما را به شدت ضد فارس یا ضد کورد نشان دهند، و مدام تبلیغ و بزرگنمایی میکنند که حرکت ما نژادپرستانه و مبتنی بر نفرت از خلق فارس یا کورد می باشد تا با این روش هم ما را آسانتر سرکوب کنند و هم اینکه پایگاه اجتماعی ما را سست کرده بنفع خود بهره برداری کنند!باید در این مسله دقت شود که بدام فاشیسم فارس نیفتیم و بعنوان استراتژى نشان داده شود که نفرت ما نه بر علیه خلق فارس،که بر علیه نژاد پرستی فارس بعنوان ایدولوژی و عمل است!و حتی خلق فارس هم برای رسیدن به سعادت و ازادی قابلیت تبدیل به متفق ما بر علیه این سیستم تبعیض میتوانند باشند(چنانچه صدها افسر و کادر فارس زبان در کنار دوستان تورکشان در فرقه دموکرات اذربایجان براى رهایى خلق اذربایجان جانفشانی کردند)
اوختاى بهزادى
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
نمی دانم این آذربایجانی که شما از آن می گویید کجاست! آذربایجانی که ما در آن هستیم و می شناسیم از این خودباختگی فرهنگی که شما دچار آنید مبرا هستند! ایران را آذربایجان ساخت حالا با آروغ چند روشنفکر که آرای قرن هجدهم ونوزدهم اروپا را آروغ می زنند ساخته خود را ویران کند؟
دریغ است ایران که ویران شود!
دوشنبه, ۲۲ام دی, ۱۳۹۳
درسته که نویسنده خواسته با حسن نیت خواسته های اجتماعی خود را تعریف و راه های مبارزه برای بدست آوردن آن را بیان کند ولی این ایده و طرح مبارزه یک سطحی نگری بیش از طرف یک فرد کم تجربه نیست!
من می خوام نظر خودم رو در مورد بند آخر یعنی جمع بندی و نتیجه گیری صورت گرفته بازگو کنم، این رو هم بگم که خود من اهل تبریز هستم و بین مردم تبریز تا بدین جای عمرم زندگی کرده ام و حداقل با افکار ترک های دیار خودم آشنایی دارم.
اولا در ایران هیچ گروه، جریان و یا تشکیلات رسمی یا غیر رسمی عمومی وجود ندارد که فعالیت نژادپرستی داشته باشند و حتی هیچ توده ی کبیر و یا صغیری از مردم هم طرفدار چنین افکاری در جامعه نیستند و اگر افرادی با چنین افکاری هم وجود داشته باشد یک نظر و عقیده ی شخصی بیش نیست که آن هم از روی کم آگاهی و خودبینی آن فرد به وجود آمده است.
دوما در این نوشته مطرح شده است که چهره ی مبارزان ملی آذربایجان رو جریان های نژاد پرست ضد فارس و کورد نشان می دهند! من با مبارزان ملی آذربایجان کاری ندارم چون هدف مبارزاتی آنها در مورد حق و حقوق مردم آذربایجان منطقی و درست است ولی من این سوال رو دارم آیا مبارزان ملی آذربایجان رفتار و یا عملی داشته اند که خودشون را جدای از افراد با افکار پان ترکیسم و نژادپرست بی سواد و افراطی نشان دهند؟ این افراد پان ترک و نژادپرست همیشه خوشان را مبارز مدنی معرفی می کنند و در گفتارشان هم تماما در مورد نفرت خود از دیگر اقوام و زبان ها صحبت می کنند! از فارس و کرد و افغان و عرب و … و جالب اینکه به جز این نفرت پراکنی ها هیچ حرف و حدیثی در مورد حقوق مدنی یک انسان و یا یک آذربایجانی نمی گویند و اصلا در اینباره چیزی هم نمی دانند! آیا شما به افرادی مثل من که ترک هم هستم حق نمی دهید که به این افراد ضد فارس و کورد و نژادپرست بگویم؟ حال چه برسه به هموطن های فارسمان و کردمان و … که از دور نظاره گر هستند و واقعیت را نمی دانند. این افراد نفرت پراکن هم افراد سیاسی نیستند و فقط به تقلید از مبارزان مدنی می خواهند در جامعه خودشان را یک مبارز سیاسی جلوه دهند و به قولی کلاس بگذارند که ما هم مبارز ملی و مدنی هستیم و علیه کسانی که به ما ظلم کرده اند مبارزه می کنیم! از آنها بپرسی چه کسی به ما ظلم کرده است؟؟؟؟ نمی دانند! یک عده می گوید فارس ها! یک عده می گوید تهرانی ها( پایتخت نشین ها)! یک عده می گوید فارس ها و کوردها! و …. و اگر بپرسی چگونه به ما ظلم کرده اند؟ می گویند جک درست کرده اند! سیاسی ترین و با اطلاعات ترینشون می گوید مردم ما ( ترک ها ) رو قثل عام کرده اند! و …. در حالی که مبارزان ملی آذربایجان برای جدا کردن مرز خودشان با این افراد ندانم کار و بدنام کننده ی مبارزان مدنی کاری انجام نمی دهند که علت هر چه هست من نمی دانم!؟ شایدم این مبارزان نمی دانند که همه آنها را با این افراد افراطی می شناسند…
سوم هم اینکه چیزهایی در مورد پان ایرانیسم ها نوشته شده است که من تعجب کردم! نویسنده این نوشته فکر کنم اصلا هیچ اطلاعی از پان ایرانیسم ها ندارد و اصلا نمی داند این حزب با چه نگرش و هدفی تشکیل یافته است و جالب این که بنیان گذار این حزب خود یک تبریزی می باشد که هدف از تشکیل این حزب در دوران پهلوی مطالبه ی حق و حقوق مدنی تمام مردم ایران از اقوام و ادیان و افکار مختلف هست و می شود گفت حرکت آنها کاملا هم جهت با حرکت مبارزان مدنی آذربایجان می باشد !! و این قسمت از نوشته فکر کنم به تقلید از گفته های همیشگی پان ترک ها و نژادپرست ها و بدون اطلاعات کافی بیان شده است که همه ی اشکالات رو گردن مثلا پان فارسها و پان ایرانیسم ها می اندازند ….
شنبه, ۲ام اسفند, ۱۳۹۳