حسین پسر جوان بیست و پنج سالهای است اهل قم. تربیت شده در خانوادهای مذهبی. هرچند تعلیمات مذهبی نتوانسته در او درونی شود. در دوران دانشجویی تمایل به جریان اپوزوسیون راهی برای پناهجویی در غرب مییابد. در حال حاضر یک سال است که به آلمان مهاجرت کرده و پناهنده شده. حسین در طول عمر خود در ایران، به گواهی خودش، کوچکترین برخوردی با جنس مخالف نداشته. وقتی به او میگویم “دختر” نیشش تا بنا گوش باز میشود و گل از گلش میشکفد. در مهمانیهای ایرانی که میرود با دخترها به شکلی وقیح و دریده میرقصد و پیشنهادهای بیشرمانهای را بیپرده ارائه میکند. توصیفی که از حسین ارائه شده بدون پیچیدگی و رمز و راز رفتار واقعی او است. پس از دقایقی صحبت کردن با او میتوان به روشنی از تمایلات جنسیش، که به غایت عیان است و بینیاز از رمزگشایی، پی برد. حسین به شکلی کاملن آگاه به دنبال لذت جنسی است و چون در اروپا زندگی میکند این امر را از آب خوردن سادهتر میپندارد.
مریم دختری بیست و هفت ساله است اهل تهران. درس-خواندهی دانشگاه شریف. در حال حاضر مشغول گذراندن دورهی دکترای شیمی در هلند میباشد. او تمام وقت خود را صرف تحصیل کرده هرچند ارتباطات اجتماعی محدودی هم داشته. تا به حال شریک زندگی پیدا نکرده و در حال حاضر در انزوا در اتاقی زندگی میکند. پس از صحبت با او متوجه گرایشات ناسیونالیستی او شدم. از دغدغههای او این بود که ایرانیها با اعراب اشتباه نشوند.
در مطالعات پسا استعماری اروپا(Postcolonial Studies) از مفهومی تحت عنوان سوژه مهاجر(Migrant Subject) سخن گفته میشود. سوژهای که به هر علت، اختیاری یا اجباری، از کشور خود جدا شده و در محیط اجتماعی اروپا سودای زندگی دارد. به زعم فرانتس فانون این سوژه در سه سطح در حرکت است. سوژه مهاجر در سطح اول. شیفتهی فرهنگ میزبان، به تقلید از فرهنگ قالب میپردازد. تقلیدی که در هر حال محکوم به ابتذال است. چون هر آنچه به شکلک در میآورد حاصل برداشتی ابتدایی از تصویری است که هیچ وضوحی برایش ندارد. در سطح دوم سوژهی مهاجر گویی به خود میآید و متوجه آیرونی(Irony) تقلید خود میشود. اما بسی عجولانه به عقب باز میگردد، به گذشته. و تا آن جا دور میرود که چیز دندان-گیری از روایات تاریخی فرهنگ خود پیدا کند. غالب موارد هم چیزی هست که به آن چنگ بزند و با بزرگ-نمایی همان را بکند بنیان هویت خود. ایران باستان برای مریم از همین نمونه است. در سطح سوم سوژهی مهاجر با آگاهی به وضع آیرونیک خود از توهم-پردازی دست شسته و به شکلی اکتیو میراث فرهنگی خود را، هر آنچه در زمان حال دارد، در تقابل با فرهنگ میزبان میگذارد. تقابلی که نباید به صورت نزاع یا بده-بستان تلقی کرد. تقابلی که بر زمین سفت واقعیت و قائل به قوانین بازی است با حضور بیش از یک بازیگر. در تضاد با این نگرش سطح اول بازی کودک با خودش است، و سطح دوم خودارضایی با آلتی مصنوعی: ایران باستان. در حالی که سطح سوم همچون سکس است–موفق یا ناموفق.
حسین اما به عنوان یک سوژهی مهاجر نه شیفتهی فرهنگ میزبان شده–چه بسا قادر به توصیف آن تنها در یک جمله باشد: این جا پر از دختره! آخ جون– و نه با توسل به روایات کهنه تاریخی گنده-گری می کند–اگر هم رگههای ناسیونالیستی داشته باشد در شخصیتاش محوریت ندارد. بی شک در سطح سوم هم جایی ندارد. پس این سوژه کیست؟ این هیولای گروتسک چیست؟
در مطالعات پسا استعماری، به خصوص در نوشته های ادوارد سعید(Edward Said) و بابا(Bhabha)، سوال کلیدی بیجوابی در رسالههای مختلف به چشم میخورد. آیا سوژهی مهاجر اتونومی دارد؟ یعنی آیا می تواند بر پایه مدلی درونی شده بر خودش مسلط باشد؟ اغلب اینطور است که سوژه غالب، اروپای رشنال(Rational)، به عنوان سوژهی اتونوم به غیرِ مهاجر مینگرد و او را همچون موجودی ناشناخته میپندارد و هر آنچه را از خودش نمی داند به سر و صورت او پرتاب کرده و هر چه را بر صورتش خوش نشست می کند سوژه. اینگونه است که سوژهی مردِ شرقی وحشی و مرموز میشود و سوژهی زن فریبا و شهوت-ران. در اینجا مساله از یک طرف بر سر چنین رفتار خود-محورانه از سوی سوژهی غالب است که اکثر متون مطالعات پسااستعماری بر نقد و ساختارشکنی آن تمرکز دارند. و از طرف دیگر مساله خودِ اتونومی سوژهی مهاجر است. سوژهی مهاجر چه چیز در خود دارد؟ شبکهی قدرتی که او در خود درونی کرده کجاست؟ به عبارت ساده تر اگر از ایراد گرفتن از غربِ مغرور بگذریم، در خودِ مهاجر چه میشود پیدا کرد که از آن خودش باشد و نه تاپالههای پرتاب-شده به صورتاش؟
در اینجا لازم است بین دو نوع سوژه فرق قائل شد. هرچند هر دوی این دو نوع در نگاه سوژهی غالبِ غربی مغرور یکی مینماید. یکی همان سوژه مهاجر است که در پیش از آن تعریفی ارائه شد. مفهوم دیگر اما سوژه ساب-آلترن(Subaltern) است. سوژهای که به زعم نگاه غالب غربی استعمارگر همیشه در درجهی دوم است–همانند سوژهی مهاجر– و عقب-مانده گماشته میشود. اما بر خلاف سوژهی مهاجر این سوژه سوژهای است خاموش. فرانکو کاسانو(Franco Cassano) در کتاب خود فکرهای جنوبی(Southern Thoughts) از اتونومی این سوژه سخن میگوید و سعی در شنیدن صدای او دارد. صدایی که تصور اتونومی برای آن ممکن است اما به علت سر و صدای زیاد فکر غربی قابل شنیدن نیست. اما به هیچ وجه قابل تقلیل به عقب-ماندگی هم نیست. این که این صدا چه میگوید، ساختار فکری و زبانیاش چیست مقولهای پیچیده است که در این سخن نمیگنجد. همین قدر بس که توجه شود برای شنیدن آن صدا، و درک اتونومی آن نوع سوژه نیاز به انتقالی رادیکال نه فقط در سطح فرهنگی که در سطح زبانی است. چه بسا برای درک آن سوژه ملزم به یکسره رها کردن زبانهای مدرن و اتخاذ زبان دیگر باشیم. چه بسا همذات-پنداری با چنان سوژهای موروفولوژی(Morphology) و سینتکس(Syntax) خاص خود را بطلبد. چه بسا نشنیدن صدایاش خود به خاطر فراموش شدن زبانی است که از طریق آن به دنیا نگاه میشده: مثلا زبان یونان باستان. ( بی آن که چنان دورهای را گنده کنیم و مبدا خیر تلقی کنیم)
در اینجا لازم است در فهم مفهوم سوژه توضیح بیشتر ارائه شود. در تببین سوژه، نگاه غیر نقش اساسی دارد. این که از چه پرسپکتیوی به فرد نگاه شود در سوژه شدن او نقش عمده دارد. وقتی صحبت از سوژه ی مهاجر شد نگاه غربی به عنوان این پرسپکتیو فرض شد. در صحبت از سوژهی ساب-آلترن پرسپکتیو دید خاموش-شدهای فرض شد که صدایش شنیده نمیشود ولی نشانههای وجودش در گستره زبانی و تاریخی هست. بنابر این بهتر است موقعیت مهاجر را خارج از یک پرسپکتیوِ خاص تحت عنوان “سوژه شدن” بشناسیم.
بدین ترتیب دو پروسه خواهیم داشت: سوژه شدن مهاجر و دیگری را موقتا و عجولانه سوژه شدن “دیگری” مینامم که بعدا به آن بپردازم.
حسین مثال شکست خوردهای از پروسهی سوژه شدن مهاجر است. او قادر به قرار-گیری در راستای هیچ پرسپکتیوی نیست: موجودی گروتسک که همچون پهنِ گاوِ سنت که به حکم غریزه از چمن تکنولوژیِ مدرنیته نشخوار کرده است. این نمونه را باید همچون پرتگاهی در سوژه شدن مهاجر دانست و نه تنها شکل آن. به زعم بابا، مهاجر در موقعیتی خاص قرار دارد. موقعیتی که در آن قابلیت سوژه کردن خود به اشکال مختلف را دارد. موقعیتی مرزی. موقعیتی تحت عنوان فضای سوم. فضایی که همچون تار مویی ظریف است و امکان حسین شدن هر لحظه در بیخ گوش مهاجر آیه یاس میخواند.
نظرات
نظر (بهوسیله فیسبوک)
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.