
پژوهشگران اغلب از بخشهای رونویسی نشده دی.ان.ای برای تمایز نژادهای ژنتیکی استفاده میکنند. این بخشهای کوچک عنصر اَلو (Alu element) نام دارند. این عنصرها از پیش تعیین شده نیستند به همین دلیل شاخص مناسبی برای مرزبندی بین دستههای ژنتیکی به حساب میآیند. به عنوان مثال، عنصر اَلو در کروموزوم شماره ۱ در بیش از ۹۰ درصد افراد صحرای آفریقا (آفریقای سیاه) مشترک است. در حالی که افراد آسیایی فقط ۶۰ درصد و اروپاییان غرب قفقاز و شمال آفریقا ۷۵ درصد عنصر اَلو کروموزوم شماره یک را دارند. از سوی دیگر، عنصر اَلو در کروموزوم شماره ۷ تنها در ۵ درصد افراد صحرای آفریقا (آفریقای سیاه) دیده میشود ولی آسیاییان و اروپاییان غرب قفقاز و شمال آفریقا بالغ بر ۵۰ درصد از این عنصر را حمل میکنند. با این حساب، تنها یک عنصر اَلو در تمایز ژنتیکی به کار نمیآید و مقایسه ی بیش از عنصر اَلو شناخته شده نیاز است.
با یک نگاه به دوروبرمان در کوچه و بازار متوجه تنوع و گوناگونی افراد اطرفمان از رنگ پوست، خوی و رفتار گرفته تا جنسیت و گرایش جنسی میشویم. بر خلاف بسیاری از این تفاوتهای ذاتی و آشکار، صفت های ذاتی نهفته زیادی وجود دارند. مردم عموماً به منظور شناسایی یکدیگر از صفتهای آشکار (ذاتی و اکتسابی) استفاده میکنند. این صفتهای ظاهری از یک منطقه جغرافیای به منطقه ی دیگر در تغییر است. تعریف عمومی قوم و نژاد همین تغیرات آشکار است که با محصور شدن در یک منطقه جغرافی خاص به همراه رسم و عادت، یگانه میشوند. این گفتار اعتبار تعریف سنتی قوم را به چالش میکشد. «جنسیت مادری»،« تعصب خونی» و «ارث پدری» گفتارهای آشنایی هستند که در زبان روزمرگی استفاده بسیار دارند ولی در علم زیست شناسی نوین پایگاه محکمی ندارند.
نشانههای جسمی افراد برای بارگذاری و دسته بندی ژنتیک افراد تا چه اندازه قابل اطمینان است؟ آیا دو نفر با موهای فر یا چشمان آبی به اندازهی نزدیکی دو قوم و نژاد به هم نزدیک اند که بتوان هر دو را در یک گروه قرار داد؟ قرار دادن گونه بشری در دستههای ژنتیکی چه سودی برای بشر دارد؟ پاسخ به این سوالها به بررسی و شناخت یافتههای ژنتیکی و پزشکی دارد که به سادگی انجام پذیر نیست. اما آنچه پیداست تعریفهای اجتماعی از قوم با تعریفهای ژنتیکی نژاد هم خوانی ندارند. به زبان دیگر، ممکن است به عنوان مثال فردی با تعریف اجتماعی-جغرافیایی «ترک» در دسته ژنتیک «ایرانی» قرار بگیرد تا در دسته ی آسیای مرکزی. همچنین تعریفهای ظاهری و فرهنگی معیارهای ذهنی «objective» شکننده و تاثیرپذیر از رسانه ها هستند. به عنوان مثل، فردی با موی بور و چشم سیاه از منطقه جغرافیایی جنوب اروپا به ظاهر در دسته ی نژادی-اجتماعی «سفیدپوست اروپایی» قرار میگیرد. در حالی که ممکن است آرایش ژنتیکی او را به شرق آفریقا نزدیکتر باشد تا قاره ی اروپا. این تغیرات در منطقههای جغرافیایی که قلمرو درآمیختگی های ژنتیکی بوده اند بیش از پیش قابل ملاحظه است.
واقعیت تمرکز یک بیماری خاص در یک منطقه محصور، دانشمندان را واداشت که شیوع بیماریهای جهش یافته ژنی مثل تالسمی یا سیستیک فیبروز را با گسترش جغرافیای آنها مقایسه کنند. تحقیقات جمعیت شناسی نشان داد بیماری تالسمی از جهش ژنی حاصل میشود که در منطقه مدیترانه و شمال آفریقا گسترده است. بر خلاف تالسمی، سیستیک فیبروز در منطقه اروپا و قفقاز گسترش بیشتری دارد. همچنین تحقیقات کلینیکی نشان می دهد که افراد با پیشینه نژادی آفریقایی-آمریکایی نسبت به بعضی داروهای قلبی در مقایسه با سایر نژادها پاسخ کمتری نشان داده اند. در چند سال گذشته دانشمندان مجموعه ای از دادههای بالینی، اجتماعی و ژنتیکی از سراسر دنیا جمع آوری کرده اند تا ارتباط پیشینه تاریخی و تنوع رفتاری، جنسی بیماریها را پیدا کنند و پاسخ مناسبی برای پرسش های زیر پیدا کنند:
۱- آیا میتوان از آرایش ژنتیکی به عنوان یک معیار برای دسته بندی انسانها استفاده کرد؟
۲- آیا دسته بندیهای ژنتیکی با طبقه بندیهای قومی-نژادی همخوانی دارد؟
۳- آیا دسته بندی کردن انسانها بر اساس قوم و نژاد، گرایش جنسی و جنسیت، یا آرایش ژنتیکی کمکی به حل مشکلات درمانی، بالینی و پیشگیری بیماری های انسان میکند؟
۴- آیا دسته بندی کردن انسانها بر اساس قوم و نژاد، گرایش جنسی و ژنتیک بر خلاف حقوق بشر و اخلاق پزشکی است؟
پاسخ به این سوالها، حتا با داشتن بانک کاملی از اطلاعات ژنتیکی، نیازمند تعریف جامع از قوم و نژاد، گرایش جنسی، رفتار و ژنتیک است. آنچه انسان را از سایر گونهی جانداران به خصوص «پستانداران نخستی سان» متمایز میکند، پیچیدگی کروموزومی و تشابه بسیار زیاد آن در بین زیر گونههای مختلف انسان است. به عنوان مثل ممکن است شما از نظر رنگ پوست در طبقه بندی سفید قرار بگیرید در حالی که از نظر سایر معیارهای اجتماعی، جنسی، فرهنگی در یک دسته دیگر قرار بگیرید. تحقیقات نشان داده است که ۹۰% ترتیب ژنتیکی انسانهای محدود به یک قاره جغرافیای مشترک است و فقط ۱۰% از محتوای ژنتیکی بین افراد از قاره به قاره دیگر فرق میکند. این نشان میدهد که دسته بندیهای قومی-نژادی دو نفر که ارتباط خانوادگی و جغرافیایی ندارند دست کم ۱۰% تفاوت ژنتیکی دارند، اما هیچگاه این تفاوت ۱۰ درصدی موجب نشده که پس از انسان نخستی سان یک گونه ی جانوری جدید به وجود بیاید.
در طول بیش از ۱۰۰۰۰۰ سال پیشینه تمایز انسان خردمند از رودزیایی در آفریقا، جهشهای ژنتیکی بسیاری به نسلهای بعدی سپرده شده اند که طبقه بندی کردن انسان بر اساس تغیرات پنهان ژنتیکی میتواند به درمان، تشخیص و پیشگیری بیماریها کمک کند. این مهم به منزله ی برتری دادن به یک نوع و تحقیر نوع دیگر بشری نیست، چون انسان به صرف انسان بودن از حقوق ذاتی سیاسی، اجتماعی و طبیعی بر خوردار است. کشف جهشهای تغییر یافته در طبقه بندی انسان میتواند ابزار تکامل نوینی برای «انسان نخستی سان مدرن» باشد. این ابزار علمی لزوماً مخالف اخلاق پزشکی نیست، چون ابزارهای دانش مادامی که حقوق ذاتی کسی را نفی نکنند، مضر نیستند. به عنوان مثل، زمانی نه چندان دور وقتی جنسیت جنین با آزمایشهای ژنتیکی پیش از تولد مشخص شد، گروههای اجتماعی محافظه کار اعتراض کردند که آزمایش ژنتیکی به کمک خانوادههایی خواهد آمد که از داشتن نوزاد دختر شرم دارند و این آزمایش میتواند جان جنینهای دختر و مادران باردار را به خطر بیندازد. امروزه بعد از گذشت سالها از آزمایشهای ژنتیکی، سواستفاده از دانش پزشکی در مقابل بهرههایی که به جامعه بشری رسانده قابل مقایسه به نظر نمیرسد.
طبقه بندی انسان
انسان خردمند ۱۰۰۰۰۰ سال پیش از آفریقا متمایز شد و مهاجرت را آغاز کرد و به تمام نقاط دنیا پا گذشت. بر خلاف سایر گونههای جانداران، مثلا پرندگان، که با محصور شدن در یک منطقه جغرافیایی گونه جدیدی به وجود آوردند (speciation)، گونه انسان با وجود پراکندگی جغرافیایی همچنان یک گونه محسوب میشود و فقط بر تعداد آن افزوده شده است. برای اینکه بتوان ارتباط نژادهای اجتماعی با طبقه بندی های ژنتیکی را مطالعه کرد، دانشمندان بر بخشهای غیرنسخه برداری شده چندریختی ژن (polymorphism DNA) تمرکز کردند. قسمت های چندریختی ژن برای هیچ پروتئین رونویسی نمی کند و در نتیجه هیچ صفت ظاهری را به وجود نمی آورد، اما جا دادن، تغییر و جابجایی میلیونها تکهی چندریختی میتواند شاخص پیشینه تاریخی خاصی از جمله بیماری یا رفتار جنسی اجتماعی باشد. عنصر اَلو (Alu element) زیر مجموعهای از بخش چندریختی ژن انسان است که برای صفت ظاهری رونویسی نمیکند و میتواند حتا پس از میلیونها نسل در ژن باقی بماند. در نتیجه، اگر دو نفر حتا با نشانهای ظاهری متفاوت (رنگ پوست سفید و سیاه) دارای یک عنصر اَلو (Alu element) باشند میتوان نتیجه گرفت که این دو نفر از یک پیشینه ژنتیکی برخوردارند، یا به زبان سادهتر جدّ مشترک دارند.
دانشمندان دانشگاههای یوتا و لوزیانا ۱۰۰ عنصر مختلف اَلو را بر روی ۵۶۵ نمونه انسانی متولد در شمال آفریقا، آسیا و اروپا انجام دادند و در پایان به چهار دسته ی مختلف ژنتیکی رسیدند که هیچ کدام به طبقه بندی نژادیاش مرتبط نبود. همچنین نتیجه گرفته شد که دست کم بررسی ۶۰ عنصر اَلو نیاز است تا با ۹۰% دقت دو نمونه را به ژن مبدا خودش مرتبط کرد. برای ۱۰۰% دقت در نتیجه بررسی ۱۰۰ عنصر اَلو لازم است. تحقیق دیگری توسط دانشگاه استنفورد با در نظرگرفتن ۳۷۵ بخش کوتاه تکراری چندریختی ژن (Microsatellite STR) بر روی بیش از ۱۰۰۰ نمونه ی انسانی از ۵۲ دسته نژادی مختلف از آفریقا، آسیا، اروپا، آمریکای مرکزی و جنوبی، مدیترانه و خاور میانه انجام شد. با مقایسه دادهها مشخص شد که گونه انسانی در ۵ دسته بزرگ قرار میگیرد که در طول تاریخ با حصارهای طبیعت از هم جدا شده اند: آفریقا، اروپا غرب قفقاز، آسیا غرب هیمالیا، شرق هیمالیا تا گینه نو، مِلنسیا و بومیان آمریکا. این ۵ گروه بر اساس تشابه در عنصرهای اَلو به زیرگروههای بیشتر طبقه بندی شدند. عنوان مثل، غرب هیمالیا به هندآسیای، فلات ایران و آسیای مرکزی طبقهبندی شدند. مشکلی که در طبقه بندی به زیر گروههای بیشتر به وجود می آید گوناگونی و تغییر ژنتیکی در مناطقی است که در قلمرو استعماری بوده است. برای مثال تمایز جنوب شبه قارهی هند با سایر زیرگروهها به دادههای بیشتری (بررسی بیش از ۱۰۰۰ عنصر اَلو) نیاز دارد به دلیل اینکه ژنتیک این منطقه بیشتر مخلوط شده و تنوع ژنتیکی زیادی به وجود آورده است.
گونهی انسان

شمارش واحدهای تکراری دی.ان.ای روشی است که به دانشمندان نشان میدهد دو نمونه ی انسانی تا چه اندازه از یک سرآغاز ژنتیکی آمده باشند. به عنوان مثال یک واحد تکراری در نژاد آفریقایی ۲ تا ۳ بار تکرار میشود، اما همین واحد تکراری ۶ تا ۸ بار در نژادهای اروپایی و خاورمیانه دیده میشود.
آیا مفهوم عمومی قوم و نژاد در مقایسه با ژنتیک انسان همخوانی دارد؟ در بیشتر موارد همخوانی دارد اما استثنا بسیار زیاد است مخصوصاً در جوامعی که مهاجرت یا کوچ نشینی رسمیت بیشتری پیدا کرده است. به عنوان مثال، رنگ پوست، مو و حالتهای صورت صفتهایی هستند که عموما برای جداکردن بشر و طبقه بندی نژادی استفاده میشوند که تاثیر پذیر از انتخاب طبیعیاند. در حالی که بومیان استرالیا و بومیان آفریقا به دلیل انتخاب طبیعی زندگی در مقابل تابش شدید آفتاب هر دو رنگ دانههای پوستی شبیه به هم دارند اما از نظر ژنتیکی کاملا با هم متفاوت هستند. صفتهای ظاهری مثل رنگ پوست یا رنگ چشم و قد به دلیل اینکه مورد انتخاب طبیعی قرار گرفتهاند به طبقه بندی کردن گونهی بشر کمکی نمیکند، ولی عنصرهای اَلو مشترک هر چقدر هم کوتاه باشند شخاص ریشهی یکسان هستند. نتایج دانشگاه پنسیلوانیا نشان میدهد که بیش از ۳۰ درصد از افرادی که خودشان را از نژاد«سفید پوست اروپایی» میدانند بیش از ۹۰ درصد به غیر سفید پوست اروپایی نزدیکی ژنی دارند. این نشانگر است که بیان شخصی در دستهبندی ژنتیکی قابل اعتبار نیست.
تعلق به یک دسته ژنتیکی و امتیاز
هرچند که در فرهنگ حقوق امتیاز به عنوان برتری یافتن یک دسته بر دسته دیگر تعبیر میشود و امتیاز از گروهی گرفته و به گروهی دیگر داده میشود، اما در دانش زیست شناسی امتیاز توانایی مقابله در تنازع بقا و پیروزی در انتخاب طبیعی است. به عنوان مثل، بررسی عنصر اَلو در بیماران مبتلا به تالاسمی نشان میدهد که جهش ژن موجب شده تا این افراد در مقابله با بیماری مالاریا مقاوم باشند. توسعه جغرافیایی ژن تالاسمی در مدیترانه و شمال آفریقا با منطقه همهگیری مالاریا همخوانی دارد. از سوی دیگر، بیماران سیستیک فیبروز که مبدا ژنتیکی شمال و شرق اروپایی دارند در مقابل همهگیری بیماری وبا مقاوم هستند. همهگیر شدن وبا در اروپا و گسترش ژنتیکی سیستیک فیبروز هم این را نشان میدهد. این امتیازها فقط شامل بیماریهای ژنتیکی نمیشود، بلکه بیماریهای اکتسابی مثل ایدز هم بهرهمند از این دسته بندی ژنتیکی هستند. مبدا ژنتیکی شمال شرق اروپا بخش چندریختی جهش یافتهای در ژن دارند که گیرنده سلولی (CCR5) را بر خلاف سایر گروههای ژنتیکی تولید نمیکند. این گیرنده برای اتصال ویروس ایدز (HIV-1) مهم است. افراد بدون این گیرنده سلولی به ویروس ایدز (HIV-1) آلوده نمیشوند. از چنین دست تحقیقات برای تفاوتهای گرایشهای جنسی و جنسیتی نیز در دست انجام است که گروههای محافظه کار را به اعتراض کشانده است. فارغ از گرایشهای جنسی، پیشینه ژنتیکی میتواند به کمک درمان و پیشگیری بیماریهایی مثل فشار خون، دیابت که در بسیاری از دستههای ژنتیکی قابل مشاهده و تشخیص پیش از وقوع بیماریست کمک کند. این تحقیقات به مقایسه دادهای بیشتری نیازمند است که یافتههای ژنتیکی را با یافتههای جمعیت شناسی تطابق دهد.
پزشکی و نژاد
چندی پیش اداره نظارت بر غذا و دارو آمریکا (FDA) با جمعآوری دادههای آماری از پیشینه نژادی در آزمایشهای بالینی موافقت کرد. این تصمیم در بین صاحب نظران جدلی به راه انداخت که ثبت نژاد افراد کمکی به تحلیل دادههای آزمونهای بالینی نمیکند و فقط مصرف سیاسی-اجتماعی و بازرگانی دارند. در عوض، باید پیشینه ژنتیکی شرکت کنندگان در آزمایشهای بالینی ثبت و از آن دادهها به جای پیشینه نژادی استفاده بشود. دانشمندان دانشگاههای آکسفورد و کرولینا شمالی اصرار بر عدم ثبت دادههای نژادی افراد و در مقابل در نظر گرفتن پیشینه ژنتیکی بیماران داشتند. به عنوان مثل، تحقیقات دانشگاههای آکسفورد و کرولینا شمالی نشان داد در یک گروه که همگی خود را از نژاد آفریقایی میدانستند تعدادی با مصرف داروهای گشاد کننده رگهای قلب (ACE) تاثیر بسیار کمتری نسبت به سایر اعضای گروه دارند و این تعداد مقاوم به داروی (ACE) در مقایسه با سایر اعضای گروه، که سازگارای بالایی به داروی (ACE) نشان دادند، پیشینه ژنتیکی هم خوانتری دارند. تحقیق دیگری از دانشگاه استنفورد، نشان داد که نژاد هم توانسته بر درآمیختگی ژنتیک، به خصوص در مورد بیماری دیابت، تاثیر بگذارد. در پایان، برای سالها مردم بر این باور بودند که تفاوتهای انسان فقط در همین صفتهای موروثی ظاهری رنگ پوست و مو، قد است. بشر برای قرنها دنبال پاسخ به این سوال بود که تنوع و گوناگونی بشر از کجا به وجود آماده است. شکل گیری نژاد و تعصب در ادامه همین پاسخ به سوال قابل فهم است. امروزه علم نوین ژنتیک ما را به این نتیجه رسند که گوناگونی بشر از ۱۰۰۰۰۰ سال پیش آغاز شده و آنچه ما از مفهوم سنتی نژاد و قوم داریم لزوماً مطابق با پیشینه ژنتیکی ما نیست.
منبع:
۱) Mapping Human History: Genes, Race, and Our Common Origins. Steve Olson. Mariner Books, 2003.
۲) Does Race Exist. B. Michael., Steve E. Olson. Journal of Science American.Dec, 2003. 78-85
۳) Human Population Genetic Structure and Inference of Group Membership. Michael J. Bamshad
et al. in American Journal of Human Genetics, Vol. 72, No. 3, pages 578–۵۸۹; March 2003.
۳) The Importance of Race and Ethnic Background in Biomedical Research and Clinical Practice.
۴) Esteban González Burchard et al. in New England Journal of Medicine, Vol. 348, No. 12,
pages 1170–۱۱۷۵; March 20, 2003.
۵) Race and Genomics. Richard S. Cooper, Jay S. Kaufman and Ryk Ward in New England Journal
of Medicine, Vol. 348, No. 12, pages 1166–۱۱۷۰; March 20, 2003.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.