بسیاری از مردم فکر میکنند که عدالت اجتماعی حکم میکند که ما بیشتر به نفع فقیران فعالیت کنیم. بعضی اوقات منظورشان این است که هر کدام از ما در مقام یک فرد باید دست به چنان فعالیتی بزنیم؛ یعنی که مقدار بیشتری از پول یا وقت خویش را صرف کمک به کسانی کنیم که نیاز دارند. اما اغلب منظورشان این است که باید بدین منظور کارهای بیشتری را از طریق سازوکار سیاسی انجام دهیم؛ یعنی که دولت ما باید سیاستهایی را وضع کند که چه از طریق ارائه مزایا به فقرا از محل مالیاتها، و چه از طُرُق دیگر به کمک به فقرا بکوشد.
در طرف دیگر، بسیاری از لیبرالهای کلاسیک و لیبرتارینها ایده عدالت اجتماعی را رد میکنند. بعضی از ایشان آن را رد میکنند به این دلیل که این نظریه عملاً امکان تحقق ندارد، و بعضی به این دلیل که این نظریه با حقوق فردی ناسازگار است. اما در این ویدئو توجه من بر یک انتقاد دیگر متمرکز خواهد بود، که از منظر لیبرتارین بر نظریه عدالت اجتماعی وارد میشود.
آن نقد این نیست که این نظریه تحققپذیر نیست یا مغایر اخلاق است؛ نقد من این است که این نظریه دچار اغتشاش مفهومی است.
از این نظرگاه، که روشنگران لیبرتارینی چون رابرت نوزیک و فردریک هایک از آن دفاع کرده اند، پرسش از توزیع ثروت در جامعه از منظر عدالت اجتماعی مانند این است که بپرسیم که آیا رنگ آبی سنگین است یا آیا سنگ معنویت دارد. خیلیساده، چنین حرفهایی با عقل جور در نمیآید.
قبل از این که وارد بحث شویم، بیایید کمی معنای عدالت اجتماعی را روشنتر کنیم.
معمولاً اصطلاح عدالت اجتماعی برای ارزیابی اخلاقی نحوۀ توزیعِ ثروت، مشاغل، فرصتها و کالاها میان افراد مختلف یا طبقات اجتماعی در داخل یک جامعه استفاده میشود.
افرادی که به عدالت اجتماعی معتقد اند، میپندارند که معیارهایی اخلاقی وجود دارند که باید توزیع ثروت را با آنها سنجید و جوامعی که با چنین معیارهایی مطابقت ندارند، باید در معرض نقد قرار بگیرند و اصلاح شوند. بنابراین برای مثال کسی که معتقد است که ثروت باید به گونهای کاملاً مساوی در جامعه توزیع شود اینگونه که هیچ فردی کمتر یا بیشتر از فرد دیگر نداشته باشد دارد گونۀ خاصی از نظریه عدالت اجتماعی را پیش میکشد. اما البته نظریۀ عدالت اجتماعی انواع دیگری نیز دارد.
کسی میتواند بگوید که این ثروت نیست که باید توزیع شود بلکه این فرصتها است که باید به طور برابر در میان افراد جامعه توزیع شود، یا کسی میتواند بگوید که لازم نیست که ثروت و فرصتها به طور برابر توزیع شود، بلکه لازم است توزیع به گونهای باشد که فقط تضمین کند که وضع هیچ کس از یک آستانۀ حداقلِ مشخص پایینتر نیاید.
در این دیدگاه، عدالت اجتماعی مفهومی است ورایِ عدالتِ ناظر بر کنش و واکنش بین افراد؛ و مستقل و منفک از آنها.
به عبارت دیگر، اگر کسی تنها به خاطر انتخابهای خودش، یا شانس بدش، بیآنکه هیچ کسی در این میان عملی ناعادلانه انجام داده باشد، فقیر بشود، عدالت اجتماعی نقض شده است.
پس چرا کسی ممکن است فکر کند که عدالت اجتماعی اهمیت دارد؟
فرض کنید که رفتار من با سه بچۀ خودم بسیار متفاوت و تبعیضآمیز باشد. مثلاً به یکیشان پنجاه دلار در هفته پول توجیبی بدهم و بزرگترین اتاق خانه را به او بدهم؛ به دو تایِ دیگر هر کدام تنها بیست دلار پول توجیبی بدهم و اتاق کوچک خانه را بهشان بدهم تا دونفره با هم آن را شریک شوند. مگر این که دلیل خیلی خوبی برای این کار خویش داشته باشم -تصور این که آن دلیل چه میتواند باشد، دشوار است- و الّا بیشتر ما احتمالاً خواهیم گفت که کاری که من انجام میدهم کاملاً غیرمنصفانه و حتا ناعادلانه است.
سوال این است، آیا میتوانیم چنین چیزی را درباره جامعه به عنوان یک کل نیز بگوییم؟
آیا این ناعادلانه است که بعضی افراد شیرآلات دستشوییشان طلا-اندود باشد، وقتی که بعضی دیگر از مردم حتا نمیتوانند یک آپارتمان معمولی داشته باشند؟ آیا این عادلانه است که بعضیها مجبور باشند ساعتهای طولانی در وضعیتهای سخت کارهای خطرناک کنند در حالی که دیگران استطاعت این را دارند که اصلاً کار نکنند و زندگیشان هم بچرخد؟ آیا نابرابریهای عظیم در درآمد و ثروت بین افراد که در جوامعی مثل جامعۀ امریکا میبینیم، نقض عدالت اجتماعی است؟
و اگر چنین است آیا دولت باید کاری برای مقابله با آن انجام دهد، مثلاً اینکه از ثروتمندان مالیات بگیرد تا به فقرا بدهد؟ نوزیک و هایک بر این باور اند که پاسخ به هر دوی این سوالات منفی است.
برای این که ببینیم چرا چنین پاسخی میدهند، به یک تفاوت مهم میان خانواده و یک جامعه بزرگ بیاندیشید.
چیزی که وضعیت این خانواده را – در مثال ما- غیرعادلانه میسازد این است که یک فرد در جایگاهِ توزیعکننده مرکزی نشسته است [پدر] و به شیوهای که اخلاقاً دلبخواهانه است، امکانات خانواده را توزیع کرده است. حال، نحوۀ توزیعِ امکانات در جامعه –وقتی بر تصویر کلی توزیع نظر میاندازیم- به همان اندازه دلبخواهانه به نظر میرسد. سخت است تصورِ اینکه چرا درک جیتر در مقایسه با یک کارگر سادۀ مزرعه توت فرنگی شایسته آن اندازه درآمد و ثروت بیشتر است، فقط به این دلیل که وی خوب بیسبال بازی میکند.
اما در جامعه، برخلافِ خانواده، هیچ کسی آن بالا ننشسته است تا چیزها را توزیع کند.
درآمد جیتر، فرصتهای شغلی من، وضعیتِ کار کارگر مزرعه توت فرنگی؛ همه اینها در نتیجۀ تصمیمات بیحدوشمار افراد بیشماری تعیین میشوند. در یک جامعۀ آزاد هیچ شخص یا گروه خاصی از اشخاص وجود ندارد که مسئولِ توزیع ثروت در جامعه باشد. و بنابراین نمیتوانیم بر روی کسی انگشت بگذاریم و متهماش کنیم که ثروت را عادلانه یا غیرعادلانه توزیع کرده است.
همه ما در توزیع دست داریم. همه توزیعکننده ایم. هر یک از ما با هر تصمیمی که میگیریم اثر کوچکی بر آن توزیع نهایی ثروت در جامعه میگذاریم: اینکه از این مغازه خرید کنم یا از آن یکی، اینکه در رشتۀ بازرگانی تحصیل کنم یا روانشناسی، اینکه به کالیفرنیا بروم یا به نبراسکا، [اینها همه بر توزیع نهایی ثروت اثر میگذارند.]
هیچ کدام از این تصمیمات به خودی خود ناعادلانه نیستند. بنابراین اگر تصمیماتی نظیر اینها هستند که توزیع نهایی ثروت در جامعه را تعیین میکنند، پس چگونه میتوان آن توزیع را ناعادلانه خواند؟
چیزی که ظاهراً مدافعان عدالت اجتماعی قادر به درکاش نیستند این نکتۀ مهم است که جامعه خود یک نظم خودجوش است -محصولِ کنشِ بشری هست، اما محصولِ طرحریزی بشری نیست.
عدالت و بیعدالتی مفاهیمی هستند که با عاملیتِ انسانی معنا پیدا میکنند. به این دلیل است که ما زورگیری را ناعادلانه میدانیم، اما یک طوفان ویرانگر را ناعادلانه نمیدانیم.
اگر هیچ شخصی با عاملیتِ انسانی مسئولِ توزیع ثروت در جامعه نباشد، چگونه میتوان این توزیع را عادلانه یا ناعادلانه دانست؟ برای لیبرتارینها و لیبرالهای کلاسیکی چون هایک، تنها مفهوم معنیدار از عدالت اجتماعی آن مفهومی است که تمرکزش بر قواعد حقوقی و اقتصادی در جامعه باشد.
بیشتر لیبرتارینها بر این باور اند که آن تمرکز بر قواعد حقوقی و اقتصادی اگر با چیزی سازگار باشد، با آن تعریفی است که چپگرایان از ایدۀ عدالت اجتماعی دارند.
ولی به زعم من احتمالاً ایشان [این دسته از لیبرتارینها] در اشتباه اند. و در ویدئوی بعدی دلیل آن را توضیح خواهم داد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.