شادیار عمرانی – بهرنگ زندی
فایل صوتی را از اینجا بشنوید:http://www.youtube.com/watch?v=vv6irpwAVAI
به گفته جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، تغییر دولت در ایران و شروع کار رییس جمهوری جدید در تاریخ ۱۲ مرداد ۱۳۹۲ تغییری در اجرای مجازات اعدام به وجود نیاورده است.
جبههی اصلاحات و کسانی که مدافع روحانی چه قبل از انتخاب او، در دوران پرهیاهوی تحریم یا شرکت در انتخابات، و چه پس از ١٠٠ روز از عمر دولت تدبیر و امید، در پاسخ به اینگونه انتقادات و در واکنش به مخالفان دولت میگویند مسالهی اعدامها در ایران، بر عهدهی دولت نیست و در حیطهی اختیارات قوهی قضاییه است.
حالا جدای از بحثهای مخالف و موافق روحانی و اینکه آیا شخص حسن روحانی به عنوان رییس شورای عالی امنیت ملی یا مقام رییس جمهوری در اجرای حکم اعدام نقشی دارند یا نه، این پرسش مطرح است که چرا درست باید بعد از دولت دهم و شروع دولت یازدهم، بیش از ٢٠٠ نفر اعدام شوند؟ حتا اگر این احکام مربوط به دولت قبلی است. چهطور است که آزادی زندانیان سیاسی را به حساب روحانی مینویسند، اما احکام اعدام را به حساب قوهی قضاییه؟
مساله تنها به اعدام ختم نمیشود، موج جدیدی آغاز شده است، هم در داخل کشور و هم در خارج از کشور. در داخل کشور، در سریالها و حتی در همایشهایی که با حضور هنرمندان ترتیب داده میشود، سعی میشود که اینگونه جلوه داده شود که فضای امنیتی برداشته شده و دولت فضایی را برای آزادی بیان فراهم کرده است. این آزادی مشروط است، مانند مرغی در قفس. چه فرقی میکند که این قفس محیط ٢٠ سانتی داشته باشد و یا ٢٠٠ سانتی. این موج حتی دستگیریهای اخیر را نادیده میگیرد.
دو شاعری که حتی فعال سیاسی نیستند و شاعران محبوب و ترانهسراهایی هستند که در ژانر اجتماعی در دولت قبل نیز فعالیت میکردند، البته به شدت تحت آزار و تعقیب قرار میگرفتند، اما دستگیری آنها در زمانی رخ میدهد که روزنامهنگارانی مانند ابراهیم نبوی در خارج از کشور تمام تریبونها را در اختیار میگیرد که این پیام را بفرستد، که اوضاع امنیتی ایران دیگر بهبود یافته و به ایران بدون پیگرد قانونی را میتوان بازگشت.
اما فعالان مدنی، کمپینهای ضد اعدام را همچنان بدون توجه به هیاهوهای تبلیغاتی ادامه میدهند. یکی از این همایشها کنفرانس جهانی «حق حیات و کیفر مرگ» بود که دو روز پیش، در هجدهم ژانویه، در شهر کلن برگزار شد. شرکتکنندگان از طیفهای سیاسی متفاوتی بودند. حزب دموکرات کردستان ایران، سازمان زحمتکشان کردستان(کومله)، و اشخاصی چون آذر ماجدی از حزب حکمتیست و مینا احدی از حزب کمونیست کارگری، که اخیرن، «حمید تقوایی»، لیدر این حزب، ادعا کرده است، جلوی بسیاری از اعدامها را در ایران گرفته است.
در میان فعالان مستقلی که در این کنفراس شرکت داشتند به نام «صبا واصفی» برخوردم. بسیاری از شنوندگان با نام ایشان و سابقهی فعالیتهای ایشان آشنا هستند. «صبا واصفی» مستندساز، شاعر، پژوهشگر و عضو سابق «کمیته گزارشگران حقوق بشر»، تدریس را در دانشگاه شهید بهشتی(ملی) در سن ٢۴ سالگی آغاز کرد و پس از ۴ سال در ٣٠ دی ٨٨ از تدریس محروم و از دانشگاه اخراج شد .
او مستند “دلم را به خاک نسپار” را با نگاهی انتقادی نسبت به اعدام کودکان در ایران ساخته و این فیلم در فستیوال بین المللی فیلم کپنهاگ،سازمان عفو بین الملل،سازمان ملل( ژنو، سیدنی)، تلویزیون بیبیسی، دانشگاه اسلو، سینما دندی سیدنی و دانشگاه سواز لندن به نمایش درآمد. یکی از مولتی مدیاهای او نیز به نام «شیرین خنیاگری در اتاق سکوت» درباره اعدام “شیرین علم هولی”،فعال سیاسی در سازمان ملل و عفو بین الملل نمایش داده شد.
تاکنون از وی شعر، مولتی مدیا، مقاله و مصاحبههای متعددی در زمینه سانسور، نقد ادبی فمینیستی، و اعدام زنان و کودکان منتشر شده است.
او گزارشگر کمپین بین المللی حقوق بشر و دو دوره در سال های ٨٧و ٨٨ داور جایزهی تندیس «صدیقه دولت آبادی» به بهترین کتاب در زمینه مطالعات و ادبیات داستانی زنان بود و در سال جاری نیز مدیر فستیوال بین المللی شعر زنان در شهر سیدنی است.
خانم واصفی هم اکنون مدیر پروژه سازمان فمینیستهای سیدنی و مشغول تحصیل در رشته کارگردانی در کالج فیلم، تلویزیون و رادیوی استرالیا (AFTRS) است.
در این خصوص با خانم صبا واصفی صحبت میکنیم. ایشان از سر فیلمبرداری فیلم جدیدشان از سیدنی روی خط هستند.
خانم واصفی، روز شنبه در کنفرانس جهانی «حق حیات و کیفر مرگ» که در شهر کلن برگزار شد، نام شما را در کنار اسامی نامآشنایی دیدیم. نامهایی مثل «آذر ماجدی»، «مینا احدی»، «احمد رافت» و طیف وسیعی از فعالان حقوق بشر از راستترین جریانها مانند «دانش آموختگان لیبرال» تا برخی از نمایندگان حزب کومهله. شما با فیلم مستند «دلم را به خاک نسپار» شرکت کرده بودید. فیلمی که پیشتر در فستیوالها و سازمانهای بینالمللی متعددی نیز به نمایش درآمده بود. به نظرتان تا چه اندازه چنین همایشهایی میتوانند با حضور تشکلهای مختلف سیاسی و فعالان مدنی تاثیرگذار باشند؟
صبا واصفی: « در نبرد با منش تکصدایی که سالهاست با سانسور، سرکوب، تحریم، تحقیر و جنگ پایدار مانده، بیشک پیوند جنبشهای مختلف اجتماعی نقش بسیار موثری دارد. به نظر من در معرفی تفکری که که ریشههای اختناق و خشونت را نشانه میگیرد، اتحاد عمل؛ البته با حفظ استقلال نظری افراد استراتژی کارآیی است.»
میخواهم به سراغ فیلم شما بروم که تمرکزی روی مسالهی اعدام نوجوانان دارد. پیشتر هم شما در ایران تحقیقات وسیعی بر مسالهی اعدام داشتهاید. این فیلم از چه دریچهای به اعدام نگاه میکند؟ آیا تنها مسالهی قصاص را به چالش میکشد یا با نفس اعدام رو در رو میایستد؟
صبا واصفی: «مساله من تفکر حذفاندیش است و پردهبرداری از هیبت زشت سانسور. به نظرم این فیلم از سیستمی آینه گردانی میکند که بقایش در گرو مرگ گروهی از انسانهاست و سوال من این است که آیا دست فلج را باید قطع کرد یا درمان؟ آیا کودک بیمار را باید کشت یا شفا داد؟ مساله من اینجاست دولتی که این طور دندانش را برای گردن این کودکان تیز کرده، جز طرح ارتش بیست میلیونی و شوق شهادت چه طرح و برنامههایی را برای کودکان داشته یا دارد؟ آیا خودش نسبت به وظایفش در مقابل شهروندان متعهد بوده؟ اصلن چه برنامهای را برای بچههای زلزلهزده ،کودکان کار، کودکانی که به جای تحصیل در دخمههای بینور موله میزنند، کودکان محروم از تغذیه مناسب و مبتلا به اچ آی وی … در نظر داشته است. من علی رغم این که با عقاید و حتی شیوهی مبارزاتی برخی از افرادی که در فیلم صحبت میکنند، موافق نیستم ولی تلاش کردم که صدای همه کسانی که در این زمینه حرفی برای گفتن داشته و در دسترس بودند را منعکس کنم.»
با توجه به اینکه با روی کار آمدن حسن روحانی نه تنها اعدامها متوقف نشده بلکه رکورد ٢٢٣ اعدام طی ۵ ماه دردناک است، و در این میان همچنان نام جمهوری اسلامی ایران را در صدر فهرست کشورهایی میبینیم که نوجوانان زیر ١٨ سال حکم اعدام میگیرند، شما به عنوان یک هنرمند، فعال حقوق زنان و حقوق بشر، چه اقداماتی را در راه لغو این حکم در ایران موثر میبینید؟
صبا واصفی: « اگر کسی انتظار داشته با آمدن آقای روحانی دولت اسلامی، دست از کشتار بردارد، مشکل حافظهی تاریخی خودش است. قرار بر این نبوده و نخواهد هم بود. برای من تفاوت آقای روحانی و آقای احمدی نژاد مثل تفاوت سیانور با اسید سولفوریک است.
به قول «هانا آرنت» تنها با تحلیل و درک کامل فجایع در نظامهای توتالیتر میتوان با طبیعت آنها آشنا شد. نظامهای استبدادی از جمله نظامهایی هستند که در آن احترام به انسان معنی ندارد و حاکمان آنها برای این که خشونت خودشان را موجه جلوه بدهند، فرهنگ خشونت، تحقیر، تفرقه، نفرت، و عدم اعتماد را تبلیغ و ترویج کرده و از سوی دیگر الگوهای تحملپذیر، صبور، توسریخور و ترس خورده ارایه میدهند و از آنجایی که قدرتمندترین ابزار برای درونی کردن خشونت را در اختیار دارند _ یعنی همان رسانه_ پس به خوبی از عهدهی سادیسیکسازی شهروندان بر میآیند. حذف و سرکوب تنها با یک طناب و چهارپایه انجام نمیشود خودتخریبی خودکشی و سرگشتگی نسل عاصی بعد از انقلاب را نیز باید به لیست جنایات اعدام اضافه کرد.
دولت ایران پیش از این که اقدام به حذف ابژکتیو یا فیزیکی شهروندانش بکند، پروژه حذف سبژکیتو یا قتل فرهنگی، قتل اندیشه و صدا را در اتاقهای فکرش برنامهریزی کرده بود و بعد از این که به نظرش چندان کارا نیامد، اعدام را با اشکال مختلف در جامعه باب کرد. طوری که در طول بیش از سه دههی گذشته بیشترین بالماسکههای اعدام را در دنیا برگزار کرد و در مقابل هر نوع تبلیغ علیه آن موضع گرفت و این طور فرهنگ جامعه را در حد فرهنگ قرون وسطا پس راند؛ فرهنگی که در آن مردم به تماشای جنگ گلادیاتورها رفته از تماشای استیصال، زجر و مرگ هیجان زده میشدند.
به نظرم آموزش یکی از ابزارهای قدرتمند در دست دولت است و برای همین همواره جدالی تاریخی بین حوزه و دانشگاه وجود داشته. جنگ حوزه با دانشگاه به عنوان کارخانه تولید فکر، تولید شعور و تولید پرسشگر. ما سالهاست تحریم تحقیر قحطی جنگ مرگ سرکوب و شهادت را تجربه کردیم. تحت تسلط چنین مشاهداتی همان طور که میبینیم خود ما خارج از چارچوب نظام دولتی شاید روزی هزار بار همدیگر را اعدام میکنیم. اگر لایههای فرهنگ خشونت، میکرودیکتاتورها یا خمینیهای کوچک در ذهن ما با درجات متفاوت کار گذاشته نشده بود، امکان نداشت در قرن بیست و یکم حکومتی مانند دولت اسلامی بتواند این گونه حاکم بر ما شده، قوانین و نگاه واپس ماندهاش را تحمیل کند. ما نیاز داریم با فرهنگسازی، آموزش و ارتقای آگاهی همهی طبقات جامعه را نسبت به سانسور، حذف و اعدام که بر اثر تکرار به امر بدیهی تبدیل شده، حساس کرده تا بتوانیم جنبشی همهگیر علیه اعدام داشته باشیم.»
ممنونم از شرکتتان در این برنامه و امیدوارم که در فیلم جدیدتان هم موفق باشید و بتوانید رسالتی را که به عهده گرفتهاید همچنان ادامه دهید.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
شماها چه مشکلی با ایران دارین.اینا را هیشکی باور نمیکنه.
جمعه, ۴ام بهمن, ۱۳۹۲
به جای سهیمه نفتی که قرار بود سر سفره ملت بیاورند میلیون ها ادم را با بهانه های مختلف کشتند باز هم خواهند کشت کلن از بوی خون کیف می کنند فرقی هم نمی کند خون بچه های ۱۷-۱۸ ساله ای که تیر باران کردند باشد یا بچه مدرسه ای هایی که فرستادند جنگ دم گلوله که برای رفع تشنگی شربت شهادت به خوردشان بدهند
جمعه, ۴ام بهمن, ۱۳۹۲
ای مردان نادان. باای سخنان دروغ چه نفعی برای شما دارد.به نعمت خدا کشور ما از این سخنان مبرا است. یه نگاهی به کشور خودتون بندازید یه سخن راست بین شما نیست.همکاری با هم ندارید هر کدام به یه سو می روید به دلیل منافع مالیتون.به اسراییل نگاه کنید چه رفتاری با مردم دارد. مگر مردم چه گناهی کردند که این طوری با هشون رفتار می شود.اون نتیان اهو با اون سخنان دروغش می خواد سکته کنه.با دروغ می شه زندگی کرد؟به دلیل منافع مالی می توان با جان مردم زندگی کرد؟
جمعه, ۴ام بهمن, ۱۳۹۲