در روزهای اخیر در شبکه های اجتماعی پس از ویدئو طنز یک طنزپرداز قمی بنام زینب موسوی که به امپراطور کوزکو معروف است؛ درباب فردوسی داغ شده است. واکنش ها بسیار منفی, تخریبگر, همراه با فحاشی های شدید عموما جنسی و رکیک و با چاشنی توهم توطئه است. از انجا که در ممالک استبدادی و سنتی برگی از درخت در اثر قوانین طبیعی نمی افتند و همه چیز یا “کار خودشان است یا “برنامه ریزی حکومت برای حواس پرتی مردم” این دست کامنت ها نیز بسیار پر بازخورد شد. تئوری های توطئه چنان بالا گرفت که به گزارش خبرانلاین دادستانی تهران نیز وارد عمل شده و علیه او اعلام جرم کرده. او در این پرونده با اتهام «بیان مطالب خلاف عفت عمومی» روبهرو شده است.و نیز در آبان۱۴۰۲ بازداشت و پس از چند روز آزاد شد. پیشتر نیز در مهر۱۴۰۱ در قم دستگیر و پس از تحمل ۲۵ روز بازداشت، با وثیقه آزاد شد.
کاربران حتی به معدود افرادی که این کار وی را ازادی بیان خواندند نیز با فحش های رکیک حمله ور شده و قصد دارند به انها بیاموزند که نه این شامل ازادی بیان نمی شود. کاربر امیر نوشته: پس منم ازادی بیان دارم با فلانجای مادرت شوخی کنم؟ لیدا نوشته: ازادی بیان فحاشی و هتاکی نیست. در پست اینستاگرامی که خبر اعلام جرم دادستانی علیه موسوی را منتشر کرده بیش از هزار کامنت با مضامینی چون « تنها کار خوب جمهوری اسلامی» « ممنون و متشکریم» استقبال شده و کامنتهای این چنینی هرکدام چند صد لایک گرفته اند که نشان از محکومیت یکپارچه از همه جهات است چه مخالفین و چه موافقین حکومت همچو اصلاح طلبان که به فردوسی طوسی نیز ارادت دارند.
آزادی بیان چیست؟
برخلاف باور عموم ازادی بیان ازادی بیان حقیقت نیست. صادق قطب زاده وزیر امور خارجه و اولین رئیس صدا و سیما پس از انقلاب اولین نفری بود که این بنیان سست و ارتجاعی را بنها نهاد که ازادی بیان «ازادی بیان حقیقت است». مشکل این تفکر این است که حقیقت را نتوان معنا کرد و از ان نیز بدتر می شود که دولت را مسئول تشخیص حقیقت بگذارند. در رمان ۱۹۸۴ جرج اورول نیز وزارت حقیقت مسئول رسیدگی به این نوع موضوعات است و در این حکومت است که کتابهای تاریخی هر ۵سال یکبار از نو نوشته شده و تاریخ را پاک می کنند. ازادی بیان شامل نقد, ابراز عقیده مذهبی؛ سیاسی و اقتصادی افراد است. جواب سوال بلی است یعنی ازادی بیان ازادی توهین, فحاشی, تخریب و تمسخر را نیز قائل است. اساسا چیزی بعنوان مقدسات یا تابو برای ازادی بیان وجود ندارد و در هنگامی که برای ان خطوط قرمز معین کنند دیگر از رسالت خود جدا خواهد شد. ژیژک می گوید: در دوران حکومت جوزف استالین اگر کسی به رفیق استالین نقد میکرد خب با مشکل مواجه میشد و سر از دادگاه های استالینی در می اورد و سرنوشتش یا با اعدام یا با کار اجباری در سیبری به پایان میرسید. ولی اگر نفر دومی به او می رسید و اورا از این کار نهی میکرد و میگفت: چه میکنی ما حق نقد از رفیق استالین را در حکومت شوراها نداریم, او زودتر از نفر اول ناپدید میشد! سرچشمه تقدس محیط زندگی و افکار ارثی پدری است یعنی ما به امام حسین احترام میگذاریم امده و حجرالاسود و خاک کربلا را توتم خود میدانیم چون در مرکز ایران بدنیا امده ایم. اگر در اروپای شرقی بدنیا می امدیم به احتمال زیاد مریم باکره را احترام کرده و صلیب و نان و شراب را توتم خود می شماردیم. واقعا ایا این همان انتخاب طبیعی داروین اما در مذهب نیست؟ جادویی نیست که ما در میان ۸میلیارد جمعیت کره زمین در کاملترین دین یعنی اسلام و بهترین مذهب یعنی شیعه و در بهترین شاخه ان یعنی ۱۲ امامی متولد شدیم و به بهشت میرویم؟ حال انکه همه گمراهان دیگر در دوزخ سوخته و عذاب می بینند؟ خیام می فرماید:
من ندانم مرا انکه سرشت اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت این هر سه مرا نقد و تورا نسیه بهشت
یکی از دلایل اصلی جنگهای قومی خونین دهه های اخیر در هند همین خوردن گوشت گاو توسط مسلمانان هندی است. حال انکه هندوها گاو را مقدس و نمادی از طبیعت و کریشنا میدانند. ایا شما دوست عزیز که در فضای مجازی فحاشی می کنی در جریان هستی که روزانه درحال توهین به هندوها هستی؟ در نتیجه چیزی بعنوان مقدس وجود ندارد و هرچیز قابل نقد است. از خدا و پیامبر تا امامان و علمای دین گرفته تا نمادهای دینی یا ملی تا سنتهای کهن پدری که به ما ارث رسیده. حق ازادی بیان ضروری است برای رسیدن به ازادی, اینکه ما بتوانیم در کمال ازادی و بدون ترس از حاکمان نقد کرده و انها را پاسخگوی اعمالشان کنیم. اساسا مقدس شمردن یا غیرتی شدن روی کتابی که خود علیه این تعصبات است چه معنی دارد؟ خود فردوسی بزرگ نخست شاهنامه را با ستایش یزدان و سپس به خرد شروع می کند و هیچ دلیلی مبنی بر قدسی شمردن توسط خود او در دست نیست. اساسا این رگ غیرت ملی گرای و تعصب از کجا سرچشمه گرفته؟ در جامعه ای که تیراژ چاپ کتاب به ۵۰ نسخه رسیده و سرانه مطالعه از میانگین جهانی ان بسیار کمتر است این تعصبات نشانه چیست؟ ایا اینهم همانند همان «رضاشاه روحت شاد» اعتراضی به حکومت دینی است؟ ایا کسی که شاهنامه را ۶۰هزار بیت خوانده باشد و خود را طرفدار جنبش «زن زندگی ازادی» بداند فحش های رکیک جنسی میدهد؟ بله شما هم ازادی بیان داری اما ایا می توانی خود را طرفدار فرهنگ و ادب و شاهنامه بدانی؟ چطور ما شاهنامه را نخوانده طرفدار فردوسی شده ایم؟ ایا اگر یک جلد شاهنامه را به انها بدهیم می توانند ۴بیت را صحیح بخوانند؟ یا همانند همان زینب موسوی سغدی را سعدی می خوانند؟ بیانه ای های وکلای استان هرمزگان در محکومیت انچه انها توهین و هتاکی به شاهنامه خواندند دیگر واکنش عوام نیست اینان خود سواد داشته وحقوق خواندند. درست است که انها حقوق اسلامی خوانده اند که در اروپا علم محسوب نشده و انها باید دوباره از سیکل شروع کنند. ولی ایا همنوایی و استفاده از این کلمات بی معنی و همنوایی با جمهوری اسلامی از یک وکیل صحیح است؟
درباب منطق و مغلطه
AD hominem
یا حمله به شخص ان است که ما بجای نقد و ابراز مخالفت به قیافه, قد یا نژاد طرف حمله ور شویم. یعنی اینکه کسی از محمدرضاشاه نقد کند ما بگوییم تو که خودت کچل و بد ترکیبی و حق نقد نداری! مغلطه بعدی Tu quoque است یعنی «خودت هم» مثلا از کجرمی بپرسند چرا مرتکب تجاوز شدی او پاسخ دهد ان یکی مرتکب قتل شده تجاوز که چیزی نیست! اینکه زینب موسوی با کلماتی ناپسند فردوسی و خیام را خطاب قرار داده نخست حق ازادی بیان اوست و سپس به شما اجازه فحاشی رکیک و جنسی را نمی دهد. در بعضی از کامنت ها نیز دیده می شود که بعضی موسوی را سرزنش می کنند که به فردوسی حمله کرده و بایستی با امامان یا حتی ایت الله خمینی چنین کند! این خود نیز مصداق همین مغلطه است.
برای ایرانی ازاد و اباد بایستی از سنتهای عوامانه خود دست بکشیم چه تعصبات خشک مذهبی چه این نوع تعصبات ملی و دگر ستیزی. ازادی بیان موهبتی نیست که قدرتهای متافیزیکی به جامعه اعطا کرده باشند بلکه حقی است که ما برای مخالف خود قائل هستیم. اگر در یک جمع همه باهم موافق باشند که ازادی بیان نیست, بایستی مخالفی حق ابراز بیان داشته باشد و ازادی اش پس از بیان نیز حفظ شود.
مواردی که در اروپا جزو ازادی بیان نیست و شامل سخن نفرت انگیزانه می شود.
در بعضی کشورهای اروپای همچو المان استفاده از نمادهای نازی ها همچو صلیب شکسته شامل جرم است و یا نیز سخن نفرت انگیزانه نسبت به اقلیت های مذهبی یا اتنیکی. این بدلیل سابقه سیاه ان ملت ها در تاریخ است, شاید در مواردی همچو تشکیک در هولوکاست تندروی کرده باشند اما سیاست دولت در کل در حفظ و پاسبانی از از اصل ازادی بیان بوده. ازادی تهدید هرگز جزوی از ازادی بیان نبوده چون در برهه اول حق ازادی بیان گروه های ضعیف را از میان می برد و در بلند مدت موجب تنگ شده دایره ازادی بیان شده یا در بدترین حالت موجب از بین رفتن کامل ان اصل خواهد شد. ایران بایستی از این فرهنگ شرقی و استبدادی گذر کند و راه را برای مدرنتیه و دموکراسی باز کند. با تقدس سازی, فحاشی, تلاش برای خفه کردن مخالفین یا تحقیر انها تنها نشان می دهیم که ما نیز روی دیگر همان سکه مذهبی های مرتجع هستیم. همانهایی که پاریس به دفتر شارلی هبدو حمله کرده و ان جنایت خونین را در جواب کاریکاتور پیامبر اسلام به بار اوردند. یا افغانهای که فرخنده را برای اتش زدن قران بدون محاکمه سنگسار کردند. ما ایرانیان بایستی تسامح و تساهل را درک و به مخالفین خود اجازه ابراز عقیده بدهیم. امیدوارم خود ما نیز حق ازادی بیان را در ایران بدست اوریم و ازادانه به نقد بپردازیم.
نیما عیسی پور

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.