http://www.hashtaad.com/naghd/448-nameh-sargoshadeh-be-shahin-najafi.html
پیام شاهین نجفی را در باره ی هنربندان خواندم و شنیدم ٬ ولی رفیق تبعید ٬ گیله مرد : تمام این ها که گفتی درست ٬ اما حمایت شما از کسی که نان تبعید می خورد و کتاب در ایران چاپ می کند با این مواضعی که گرفته ای بی نهایت متناقض است . یا رفیق بازی کرده ای و یارگیری و یا از بیخ و بن از مرحله پرت افتاده ای ٬ ما هم جماعت کورها و کرها نیستیم ٬ تبعید برای خودش حریمی دارد و حرمتی و شاعر و نویسنده و هنرمند تبعید هم مرزهایی دارد برای خودش ٬ دریوزگی از وزارت ارشاد و چاپ در مجلات حکومتی و این که کتاب در یوزگی و گه خوردم را آنقدر بخرید که تمام شود چه معنا و مفهومی دارد غیر از این که حماقتی بزرگ به خرج داده ای شاهین نجفی ! حقوق پناهندگی از اینجا بگیری و کتاب روی میز وزارت ارشاد ببری ! عجب !
خجالت نکشید شاهین عزیز و نگاه کنید به این لینک ها :
http://isna.ir/fa/news/92101810487
http://www.khabarist.com/e/322189
http://ilna.ir/news/news.cfm?id=103496
پایگاه خبر رسانی قانون می نویسد:قانون آنلاین- علی عبدالرضایی چندیست که تمایل به حضوری دو باره در فضای حال حاضر شعر امروز ایران دارد و به همین رو گفتگویی نیز با قانون انجام داده که به زودی خواهید خواند. عبدالرضایی همچنین یکی از تازه ترین اشعارش را در اختیار قانون گذاشته که در ادامه خواهید خواند.
http://www.ghanoononline.ir/News/Item/95691/22/
متن حمایت و تبلیغ شاهین نجفی در فیس بوک :
Shahin Najafi
من می خواهم مخاطب جدی ام ،به سلاح شعر و شعور مسلح شود و یکی از جدی ترین بخش های ادبیات مدرن ایران را بجود. پیشنهاد علی عبدالرضایی برای شروع یک رژیم سخت غذایی در شعر، شبیه پیشنهاد مخلوطی از شیر و اسید برای صبحانه است . ”مادرد“را در ایران از کتابفروشی ها ، آنقدر بخرید تا تمام شود.
ش.ن.ل.ع
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10151895572548174&set=a.189478718173.126760.50043108173&type=1&theater
شاهین نجفی می دانی به این کار چه می گویند ؟
– u –
وزن دارد لعنتی
یا به تعبیری استفاده کردن از Exit strategy یعنی هرجا در هر مرحله ای گیر کردی درب خروجی را پیدا کنی و فرقی نمی کند این درب به کجا باز می شود. توبه نامه هم ایرادی ندارد ( اگر منظور کار فرهنگی ست) ٬ دیگران هم که فسیل و اشکول سیاسی اند و خلاصه خر تو خر است و پالانی می شود در برد از این معرکه. مثال هم می شود زد : مگر دولت آبادی و پوینده و معروفی و دیگران کتاب چاپ نکردند و حالا چه اشکالی دارد ٬ یعنی هر کس در داخل کتاب چاپ کند خائن و مزدور است ؟ نه ٬ البته که نه و پاسخش هم روشن است ٬ چرا که در داخل زندگی می کند و برای چاپ یک کتاب و تایید یک فیلم باید هفت خان رستم را بگذرد ٬ اما کسی که اینجا پناهنده ی سیاسی ا ست شرم آوراست و تجاوز به حقوق تمام انسان های شرافتمندی است که تن به ذلت نداده اند
شاهین نجفی ! رفیق ٬ آدم٬ دوست ٬ هموطن ٬ عزیز دل یک سوال کلیدی را پاسخ بده : اگر خودت هفته ی دیگر یک آلبوم آماده بگذاری روی میز وزارت ارشاد و منتشر کنی و ازادنه هم با مجوز پخش شود ٬ دیگران در باره ی تو چه قضاوتی خواهند کرد؟ که رفتی چنین کاری کردی و از کسی حمایت کردی که دست به کاری چنین فرصت طلبانه و خائنانه زده است
هر کسی هم چیزی گفت بگویید حسود است و بخیل و بی سواد و اشکول سیاسی و پنجاه وهفتی و این طرف آبی یه بی درد و سه چهار فحش هم قاطی کنید و بدهید یکی تکست بزند و دیگری ویرایش به نام حسن علی بک بدهید به خورد خلایق یک صبحانه ی اسیدی . مرده شور شعری را ببرد که ادعا مدار است و پوزه بر خاک مذلت می کشد ٬شاهین نجفی ! شهرت مثل ودکا آدم را احمق می کند ٬ نمی کند؟ وگاهی قدرت تصمیم گیری زیر ضرب خودبزرگ بینی تبدیل می شود به حماقتی از این جنس که بگویم تو مقصر نیستی و اگاهانه عمل نکردی.
به راستی کدام یک از این ها منفورترند ؟ کسانی که در داخل کشور زیر عبای روحانی رفتند یا کسانی که در خارج از کشور مدعی شعر و هنر در تبعید ند و خود تبدیل به بلندگوی رژیم شده اند؟
هر چه بگندد نمکش می زنند ٬ وای به روزی که بگندد نمک
مهرداد عارفانی
بروکسل
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
عارفانی جان چرا انقدر خونت را کثیف می کنی برادر! عبدالرضایی پای شهرت وسط باشد همین فردا یک عکس با خود آقا منتشر می کند بعد هم یه بیانیه زیرش می نویسد و با ایدی های فیکش می آد برای خودش چه چه می زند.
سه شنبه, ۲۴ام دی, ۱۳۹۲
نامه سرگشاده سعید بیخدا به مهرداد عارفانی …
جناب مهرداد عارفیانی میدانی بزرگترین بدی کتمان ناپذیر حسد ورزی و رشک بری در چیست ؟ اینکه کاملا آشکار میسازد که چگونه یک شخص بخیل چهره حقیقی خود را با سوژه سازی نمایان ساخته و تا چه اندازه عقده ها و حقارت هایش را ابراز میدارد !
اما این پدیده تازه ای نبوده و اصلا هم تعجب برانگیز نیست . از همان نخست که شاهین نجفی پا به عرصه هنر گذاشت با آماجی از انتقادات و چرندیات صد من یک غاز امثال شما مواجه شد . میدانی چرا ؟ گر چه خودت بهتر از من میدانی اما باز مینویسم ! زیرا این مساله از همان ابتدا برای شما همانند تیغی در گلو عقده سنگینی شده بود ” که یک شهرستانی از گرد راه رسیده و مخاطبان بسیاری را مجذوب خود نموده است ” .
لذا برای شما عقده است که خود شهامت و جربزه این را هرگز نداشته و ندارید که همانند شاهین بی پرده و دلیرانه و با فریادی رسا به گرگ صفتی دجالان رژیم و ظلم و استبداد و تبعیض بر ملت معترض بشوید !
” دریوزگی و گه خوردم ” را به عملکرد شاهین نسبت میدهی ؟ مردک کوته بین تو که دم از حقانیت و روشنگری و قانون تبعید میزنی -خودت تا کنون چه گهی در راه نجات ملت ایران نوش جان نموده ای ؟ چه پشکل و سرگینی در راه تحقق آزادی خورده ای ؟
به راستی که دونمایگی و حقارت از سر و روی امثال تو و هم مکتبانت میبارد که همچون گوسفندان پشم را به عوض پنبه گرفته و برای جنابعالی لایک و کامنت میگذارند .
میخواهم بدانم هنگامی که شاهین همواره در حال تابو شکنیست و سرسختانه به نبایدها در حال اعتراض و انتقاد است – تو و هم کیشانت که همچون مگسان دور پهن به گردت آمده اند در کدام سوراخ موش قایم شده اید ؟ آن دسته از هم کیشانت که مدعیند شاهین جملات و عبارات درهم شکسته و بی محتوا را همچون پتک بر فرق سر مخاطبانش فرود می آورد – خودشان تا به حال چه گلی به روی ملت ایران زده اند ؟ یا چه گامی در راه تحقق آزادی برداشته اند ؟ جز اینکه تا بوده و هست در سوراخهای خودشان مخفی شده و فقط با صدای زوزه شان گوش فلک را کر میکنند ؟!
در واقع هنگامی که شاهین را به بلندگوی رژیم نسبت میدهی چهره واقعی خود را آشکار تر میسازی! ما هم کور و کر نیستیم و میفهمیم ! بدیهی است که بلندگو و آلت دست حکومت تو و هم مکتبانت هستید که همواره سعی بر این دارید با هر حربه ای سوژه ای فراهم کنید تا از آن تعابیر چرند و صدمن یک غاز استخراج نمایید و انعکاس بدهید و با برچسب زدن واقع بینی و روشنگری به مزخرف بافیها و اتهام زدن هایتان که یقینا برایند بخل و حسدورزی هایتان است میکوشید تا خودی نشان بدهید و بدین طریق عقده های حقارت خود را تخلیه نمایید.
اما بدان که دیگر حنای این سالوس ها برای ملت رنگی ندارد و با این کارها تنها خودت را مضحکه مینمایی !
سه شنبه, ۲۴ام دی, ۱۳۹۲
عبدالرضایی دیگه فقط متوسل به پاچه های شاهین نشده بود که آن هم شد وگرنه شاهین کجا و عبدالرضایی کجا. آن در بهترین دوره های خودش هم نتوانست هرگز به پای شاهین برسد
چهارشنبه, ۲۵ام دی, ۱۳۹۲
عجیب است حتما این *** انتظار داشته که عبدالرضایی تا آخر عمرش در ایران کتاب منتشر نکند. بیش از یک دهه حتی اسم عبدالرضایی را در ایران سانسور می کردند چرا انتظار دارید که عبدالرضایی نباید کتابش را در ایران منتشر کند؟ آیار عارفانی خودش را باشعورتر و شعرشناس تر از شاهین نجفی می داند که ترانه هایش همه گیر شده؟ چطور جرات می کند به او بگوید از که تعریف کند و از چه کسی حمایت نکند؟ برای سر شاهین جایزه گذاشته اند آنوقت کسی که حتی اسمش را کسی نشنیده اینگونه دور برمی دارد. شهرت طلبی هم راه دارد وقاحت هم حدی دارد
پنجشنبه, ۲۶ام دی, ۱۳۹۲
متاسقم. برای ادبیات متأسفانه آشنای آقای سعید بیخدا و همچنین آقای عارفانی. چند نکته: ۱- چند ماه پیش داشتم برای یکی از مریدان سد مهدی موسوی شرح میدادم که چرا از شاهین بدم میاد. پرسید: الان چون به چای «ترک تریاک واقعن سخته» خونده «ترک اعتیاد واقعن سخته» یعنی بی سواده؟
۲- یادم میاد اولین باری که« جای خالی سلوچ» رو خوندم. داییم که فکر میکردم از من بیسوادتره پرسید:« ازش چی فهمیدی؟ اون شتری که توی قنات میفته چیه؟ توی قنات جای آب خون روونه یعنی چی؟» سرم منگ شد. داییم یه لایه ی عمیقتر رو به من معرفی میکرد
نتیجه: کسایی که انتظار دارن یک هنرمند درون مایه ی سیاسی اثرشو صراحتاً فریاد بزنه تا بشه یک نویسنده ی متعهد هیچی از فرم و در نتیجه هنر نمیدونن(حداقل به صورت نظری). برای همین براشون فرقی نمیکنه که کسی توی جای«تریاک» بگه «اعتیاد» و فکر میکنن امثال دولت آبادی هنربنده چون به جای مهاجرت به اونور آب و فحش دادن صریح به جمهوری اسلامی در مراسم دیدار با روحانی شرکت میکنه. بعد یه بیانیه مغلق میده. اما به نظر من تصویر اون شتر که تو قنات گیر کرده و تیکه تیکه میشه از همه ی سخنرانی های شریعتی متعهدانه تره
یکشنبه, ۲۹ام دی, ۱۳۹۲