#
شورش_شهباز– در کشاکش جنگ دوازده روزهی اسراییل و آمریکا با ایران که پایان نوعی دیگری از چانهزنی جمهوری اسلامی_بانام دیپلماسی_ برای کسب ائتلاف وقت یا بهتر اینکه از این ستون تا ستون دیگری الفرج، منجر به ورق برگشتن دیگری گردید!

در این جنگ عملا ثابت شد توان نظامی جمهوری اسلامی که تمرکزی بیش از حد به موشک و پهپاد داشت، یارایی مقابله با تکنولوژی برتر نظامی طرف مقابل را ندارد.
در آغازین روز حمله، هدف قراردادن فرماندهان ارشد و دانشمندان هستهای شیرازهی مرکز تصمیمگیری در جمهوری اسلامی را از هم گسست و عملا اکنون بعد از جنگ هم محرز کامل است.
آنچه بعنوان توان هستهای بعنوان یک غرور ملی در جمهوری اسلامی از آن یاد میشد و هزاران میلیارد دلار بابتش صرف شد در اندک زمانی دچار ویرانی گستردهای شد.
حملات اسراییل به ایران، سایتهای موشکی و پادگانهای نظامی و مراکز فرماندهی در نقاط مختلف از آسیب در مصون نماندند و همه بطور نقطه زن ویران شدند.
آسمان کشور عاری از پدافند هوایی گردید و هم اکنون جمهوری اسلامی با نابود شدن سیستم راداری و امنیت پروازی توان گشایش کامل حتی پروازهای داخلی و بین المللی را ندارد چه برسد به رصدی نظامی که فاقد توانایی غلبه و کنترل کردن آنست!
با خزیدن رهبر جمهوری اسلامی به پناهگاه و کشتهشدن فرماندهان ارشد سپاه، خامنهای برخلاف نص صریح اصل ۱۱۰ قانون اساسی خود جمهوری اسلامی، اقدام به تفویض اختیاراتی به فرماندهان عالی سپاه نمود! با توجه به اینکه در سیستم نظامی ایران، فرماندهی کل قوا نظامی برعهدهی رهبر است و رهبر هم فاقد جانشین در نیروهای نظامی و انتظامی است، نمیتواند اقدام به چنین عملی بنماید. ولی این ساختار جمهوری اسلامی ولایت فقیه محور و بالاتر از قانون رهبر است و به میل خود هرچه بخواهد میتواند انجام دهد!
از ابتدای جمهوری اسلامی تا به کنون ساختار این سیستم ساختاری کاملا امنیتی و فاقد وجهی مشروعیت تمامی سیاسی و قانونی بوده و هست. شالودهی نظامی که بر مبنای تفکر متعصب که دائم در خطر بودن اسلام برای خود تعریف کردند در واقع گرفتن مشروعیتی از این شعار برای بقاء جمهوری اسلامی بود و نه اسلام!
با تفویض اختیار به فرماندهان عالی سپاه پاسداران در واقع غیبت رهبری را رقم زد که از انظار عمومی خارج و جان بدر بردن از میدان جنگی که خود بانیش بود را در پی داشت!
در دوران غیبت رهبر که هنوز ادامه دارد، بعد از فروپاشی ساختار امنیتی پوشالی که فرماندهان نظام از آن دم میزدند و یکی پس از دیگری قربانی آن رجزخوانیها خود شدند، ساختار سیاسی جمهوری اسلامی هم دچار التهابی چند لایهای شد!
مجلس قانون تعلیق معاهدهی منع گسترش سلاح هسته ای(NPT) و همکاری با آژانس شورای حکام هستهای را به تصویب میرساند و با ضرب الاجلی بیسابقه شورای نگهبان آنرا تأیید و رئیس جمهوری آنرا برای اجرا ابلاغ می نماید! اما وزیرامورخارجهی همین حاکمیت آنرا انکار و معاون وزیرامورخارجه هم به نوع دیگری از آن سخن میگوید!
در مصاحبهای که با مشاور ارشد سیاسی رهبری”علی لاریجانی” صورت گرفت، مشخصا هیچ چیز تازهای برای ارائه به طرفداران نظام نداشت و همهی سخنانش حول محور اخبار و گزارش جرایدی همچون وال استریت و رویترز و واشگتن پست همراه با اظهارات ترامپ و ناتانیاهو و حتی توئیتهای آنان را بعمل آورد. این نوع بیان مشاوری سیاسی که از اول انقلاب تا کنون در ارکان مختلف نظام مسئولیتهایی داشته، بیانگر ضعف مضاعفی در دستگاه سیاسی از همپاشیده و شوکه شدهی رهبری
را علنا نمایش میدهد!

شیرازه ی از هم پاشیده شدهی نظام از سوی دیگر مراجعی را ناچار بدان کرد که با عجلهای تمام فتوای در مورد محارب خواندن ترامپ و ناتانیاهو را صادر کنند! این نوع واکنشها و سایر واکنشهای رسانهای تا به مسئولین کشوری و لشکری که بدون هیچگونه تعمقی در بیان آن با این رویکرد که طرفداران اندک نظام جمهوری اسلامی را میخواهند از خود راضی نگهدارند، عواقبی را در بر داشته و دارد! از عواقب ملموس آن تحریمهای سلسلهوار و در نهایت ویرانی را ببار آورد که عینا کشور را روز به روز به ورطهی تخریب بیشتر میبرد. از ذهنیت بسته با دهانهای باز پرخاشگر و فحاش افسار گسیخته، خواهان ویرانی بیشتر و کشوری را مبدل کردن به کوهی از خاکستر را در پی داشته و دارد!
سران نظامی که حتی برای یک دقیقه بدین فکر نکرده و نمیکنند که بعد از پایان دادن به گروههای نیابتی که اسراییل آنانرا بازوهای اختاپوس خواند و در پی آن عنوان نمود بسراغ اختاپوس خواهیم رفت را نه تنها جدی نگرفتند بلکه غفلت از آن و پرداخت به موضوعات سرکوب داخلی و ایجاد مزاحمت برای بانوان بعنوان بی حجابی، منجر بدان شد مرکز فرماندهی تمامی عملیاتها علیه اسراییل را از هم گسست! اکنون که اسراییل شعار استراتژی این مرحله را از سراختاپوس به واژهی”سرمار” تغییر و استفاده میکند، بازهم فهمی از آن وجود ندارد و رجزخوانی بیمهابا و بدون هرگونه خوانشی از عدم توان رویارویی همچنان ادامه دارد.
زمان سرمستی از خاکریزی بنام گروههای نیابتی و سپرقراردادن این گروهها برای واردنشدن گزندی به جمهوری اسلامی_ نه مردمان ایران_ به پایان رسیده است!

دلخوش بودن به هژمونی اسراییل ستیزی برخی از سران جمهوری اسلامی هم تاریخ مصرف آن در خاورمیانه به اتمام رسیده و کشورهای اسلامی شاید در بیانیهای و نه عملکردی جدی از حقوق مردم فلسطین دفاعی بعمل آورند ولی در عمل تلویحا معترف به اسراییل هستند. قاطعیتی از آنان در برابر اسراییل ملموس نیست و نمونهی بارز آن عملکرد اسراییل در برابر حماس در غزه و حزبالله در جنوب لبنان عینیتی غیرقابل اغماض از رویکرد کشورهای اسلامی همچون سیلی محکم بصورت معتقدان به چنین باوری هژمونی اسراییل ستیزی را که نوازشی خشن میدهد، میتوان دید!
آن دوران ادعاشدهی نادرست و پر از خلطی که میدان(ترور) دیپلماسی را تعریف میکند دیگر به پایان رسیده است. اگر سران جمهوری به گفته و توصیهی علی لاریجانی که باید مهربانتر با مردم برخورد شود صحهای بگذارند و نخواهد ایران ویران تر از آنچه که اکنون هست نشود باید گسترهای را که آمریکا بعنوان”گفتگو و نه مذاکره” را برای تسلیم بی قید و شرطی که جوامع بین المللی خواهان آن هستند، تن بدهند. این نوع عملکردی خواری نیست بلکه نجات مردم است. احتمال قوی اینکه اگر آتشبس شکنندهی کنونی به روندی صلحی با دست برداشتن از برنامهی هستهای و خلع سلاح موشکی صورت نگیرد، نتیجه اینکه جنگی بدتر از جنگ دوازده روزه که کشور را مبدل به زمین سوختهای خواهدکرد در پیش خواهد بود!
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.