#شورش_شهباز – در گیرودار طلب و گرفتن حقوق حقهی کورد در همهی عرصهها در ایران با موضوعاتی سیاسی و فرهنگی برخورد میشود که در دیگر بخشهای کوردستان_ کشورهای عراق و سوریه و ترکیه_ وجود ندارند. حاکمیت مرکزی دارای هر رژیم سیاسی باشد، فرق چندانی در رویکرد و عملکرد نسبت به کورد با همدیگر نداشته و ندارند. این نوع رویکرد حتی به اکثریت مخالفین حاکمیتهای مرکزی هم سرایت و دارای یک مخرج مشترک عداوت نسبت به کورد با همدیگر هستند.
حاکمیت مرکزی ایران در برخورد با مسئلهی کورد در سایر بخشهای کوردستان _تحت حاکمیت دولتهای عراق و سوریه و ترکیه_گذشته و حال نوع نگرش و عملکردش برمبنای استراتژی کینه و عداوت با حاکمیت مرکزی این کشورها بوده و هست.
با بکارگیری موذیانهی واژهی قوم کورد که از نژاد آریایی هستند در مواردی اگر حمایتی تاکتیکی بعمل آورده، برد مسافت نهایی آن در نزد حاکمیت مرکزی ایران تا رسیدن به امتیازی از دولتهای این سه کشور یا رسیدن به قطعنامه و عهدنامهای بوده و هست. نمونهی بارز معاصر آن قطعنامهی الجزایر بود که بعد از توافق حاکمیت مرکزی ایران با عراق چه بلایی برسر جنبش حقخواهی کورد در عراق آمد!
در حمایت از کوردهای ترکیه هم به عداوت تورانی و ایرانی، صفوی و عثمانی، ترکیهی بازمانده از امپراطوری عثمانی و باقیماندهی پساذهنی این عداوت دیرینه بود. حاکمیت مرکزی قصد داشت با حمایتی دورویانه و اینکه مسئلهی کورد در داخل کشور خود را به حاشیه براند و مبنای این عملکرد هم تضعیف جنبش کورد در داخل بود و همچنان کهنه کینه و عداوتی به ارث مانده از ادوار پیشین حاکمیتهای گذشته را تداوم بخشد.
در واقع حاکمیت مرکزی با چنین رویکردی نیتش براین بود که با یک تیر دو نشان بزند که خوشبختانه هیچگاه موفقیتی حاصل نخواهد نکرد. دلیل آنهم بر میگردد به هوشیاری ملت و جنبش سیاسی کوردی در هر چهاربخش کوردستان که مانع از به هدف رسیدن حاکمیت مرکزی ایران شد!
در برخورد با مسئلهی کورد در بخشهای دیگر از کوردستان دو دولت ترکیه و عراق با دو شگرد متفاوت و یک شیوه مشترک برخورد خشن مواجه بود. دولت ترکیه با اصل عدم اعتراف به موجودیت ملتی بنام کورد در این کشور اقدام و دولت عراق هم بدلیل عدم هم نژادی و عربیسم(عروبه) اقدام به سرکوب و امحاء کورد کردند. دولت مرکزی سوریه هم به نوع دیگری از دادن حق هویت به کورد و با عدم ارائه شناسنامه به کورد را در پیش گرفته بود. اما دولتهای مرکزی ایران از ابتداء تا کنون در برخورد با مسئلهی کورد در عین اعترافی تلویحی، خواهندگان حقوق کورد در قالب احزاب سیاسی و فعالیتهای مدنی منجر به حقخواهی را با اتهامات بغی، مفسدفیالارض و منافق خطاب و در احکام زندانیان سیاسی کورد در ایران به وفور از این نوع واژههای که تمکین به اصولی دینی دارند، دیده میشود. تنها وجه اشتراک این نوع برخورد سرکوبگرانهی حاکمیت مرکزی ایران با دولت بعث عراق، تمسک جستن صدام و حزب بعث به آیەای از سورهی انفال در قرآن برای ژنوساید کورد در عراق را به همراه داشت و در ایران هم خمینی و پاسدارانش با تمسک به بخشی از آیهی ۲۹ از سورهی فتح در قرآن، فرمان جهاد علیه کورد صادر و این چنین بود که از هرگونه اقدامی برای نابودی ملت کورد نه تنها ابایی نداشتند بلکه آنرا مباح میدانستند!
در کشاکش چنین سرکوبهایی نسبت به کورد در بخشهای دیگر کوردستان خارج از ایران، نویسندگان و شخصیتهایی که اصالتا کورد نبودند به روند مبارزهی کورد در این بخشها مشروعیت بخشیدند. در بین اعراب و ترکها از هر دو معتقدان به چپ و حتی مذهبیونیکه اشتراکی مذهبی چندانی با کورد نداشتند، واکنشهایی از خود را بصورتی عملی نشان دادند.
در جنبش حقطلبی کورد در عراق و سوریه و ترکیه، بسیاری از شخصیتهای چپ به صفوف مبارزاتی احزاب کوردی پیوستند و بعنوان مبارزینی اقدام به مبارزه کردند. شخصیتهای آکادمیکی همچون اسماعیل بیشکچی در حمایت از حقوق کورد از سوی دولت مرکزی ترکیه راهی زندانهای بلندمدت شدند. ماهیرچایان یکی از رهبران برجستهی کمونیست در ترکیه- دههی هفتاد میلادی- تا شهادتش بعنوان فردی کمونیست و مبارز با امپریالیزم از کورد دفاع کرد. دنیز گزمیش شخصیت برجستهی انقلابی کمونیست _ دههی هفتاد_که بدست دولت مرکزی ترکیه اعدام شد تا پای چوبهی دار از حقوق حقهی کورد دقاع کرد. بسیاری همچون حقی قرار و دوران کالکان که اصالتا ترک هستند در واکنش به امحاء هویت کورد در ترکیه از موسسان حزب کارگران کوردستان هستند. حقی قرار که در جریان مبارزات مسلحانه به شهادت رسید، همچون نمادی از وفاداری به آرمان حق خواهی کوردستان بشمار آید. نمونهی این گونه شخصیتهای غیرکورد در ترکیه که حامی جنبش کوردی در این کشور بوده اند تقریبا در بین سیاسیون و نویسندگان و هنرمندان ترک وجود داشته و دارد.
نخستین شهید غیرکورد زن با هویت آشوری و دارای دین مسیحیت بنام مارگارت شلو در جریان مبارزات حقخواهی کورد در کوردستان عراق به شهادت رسید. حزب کمونیست عراق(شیوعی) معتقد به حقوق ملت کورد در کوردستان عراق بودند.
در مورد انفال کورد که حزب بعث با الهام گرفتن از سورهی انفال اقدام به ژنوساید کورد کرد. در سوگ کوردانی که در پروسهی عملیات بدنام انفال در گورستانهای جمعی زنده به گور شدند، شاعر عرب سوری بنام علی احمد سعید ایسبر متخلص به ادونیس میگوید: خدایا کوردها را ببخش که نمیتوانند قران را ختم کنند، چونکه به سورهی انفال میرسند، همگی زنده به گور شدهاند!
نویسندگان و روشنفکران عرب زیادی وجود دارند که از هویت ملت کورد دفاع کردهاند از آنان میتوان به: شاعر و نویسنده لبنانی توفیق صایغ در آثارش به مسائل کورد و حقوق آنها اشاره و از آزادی ملت کورد حمایت میکند. عزت درویش از شاعران و نویسندگان عرب که به مسئله کورد و حقوق آنها پرداخته و در نوشتههایش به موضوعاتی مانند هویت و زبان کوردی اهمیت بسزایی میدهد.
ادوارد سعید، منتقد و نویسنده ادبی و سیاسی، اجتماعی_ فلسلطینی آمریکایی_ مسائل مربوط به ملت کورد و بیعدالتیهایی که متحمل شدهاند، پرداخته است. او در توصیف ظلمهایی که بر ملت کورد میرود، بر نیاز به شناخت و فهم عمیقتری از وضعیت انسانی آنها تأکید دارد و لزوم حمایت از حقوق بشر و درکی بین المللی از وضعیت ملت کورد نیز تأکید میکند. البته مترجمین ایرانی فارسیگوی آثار این ادیب و نویسنده که در رابطه با مردم فلسطین است به فارسی ترجمه کردهاند. متاسفانه آن آثار وی در دفاع از ملت کورد نه تنها بدانها اشارهای نکردهاند بلکه این بخش از آثار وی، زیر تیغ خودسانسوری این مترجمین قرار گرفته است!
در بعد دینی هم دو مرجع بزرگ شیعه آیتالله محمد باقر صدر و آیتالله سیدمحسن حکیم از شخصیتهای برجسته و تأثیرگذار شیعه در عراق به نسلکشی و کشتاری که نسبت به ملت کورد در جریان عملیات بدنام انفال و بمباران شیمیایی حلبجه که توسط صدام حسین و حزب بعث صورت گرفت، موضعگیری و فتوای تاریخی صادر کردند و کشتار ملت کورد را حرام و غیرشرعی اعلام کردند.
با تفاسیر ذکر شده به روشنفکران و حتی مدعیان مبارزه با ستم در هر دو جناح چپ و راست(مذهبیون) در ایران بر میگردیم.
در باب مسئلهی کورد حزب کمونیست ایران، مسئلهی کورد را همچون ستمی تودهای از خلقها بدان میپردازد و بحثی در مورد ملتی بنام کورد در قاموس اندیشهی کمونیستی با چاشنی حفظ تمامیت ارضی و در لوای خلقی ستمدیده دستهبندی میشود.
حزب تودهی ایران که برخی از رهبران آن در برههای زمانی، حتی دبیرکل این حزب سراسری کورد بوده است با بودن شخصیتهای کورد در این حزب نگرشی زیرمجموعهای به مسئلهی ملت کورد داشت. سازمان چریکهای فدایی خلق از دوران انشعاب به اقلیت و اکثریت، جناح اکثریت آن مخالف با هرگونه خودمختاری برای ملت کورد بود. جناح اقلیت آن با فاصلهگرفتن از جمهوری اسلامی و ورود به کوردستان، فعالیتهای خود را در کوردستان ایران ادامه داد که حتی”واژهی پیشمرگه” را برای چریکهای اقلیت بکار برد به مسئلهی کورد اهمیت داد. جناح اقلیت حق خودمختاری مردم کورد را راهحلی برای حل مسئله ی ملی در ایران میدانست! توجه: حق خودمختاری برای مردم کورد و نه ملت کورد بعنوان راهحلی برای مسئلهی ملی از سوی جناح اقلیت هم صرفا برای حل مسئلهی ملی ایران عنوان میشود و نه حق طبیعی ملتی بنام کورد!
سازمان مجاهدین خلق نیز به حق خودمختاری برای مردم کورد و نه ملت کورد معترف بود. اما وجه اشتراکی این سازمانها و احزاب سراسری در مورد مسئلهی کورد با حاکمیت مرکزی ایران در دوران پهلوی و حتی جمهوری اسلامی عدم اعتراف به بودن”ملتی بنام کورد” و ذکر کورد بعنوان”قومی ایرانی” با تکیه بر “حفظ تمامیت ارضی” است و خارج از این مخرج مشترک، کورد تهدید بشمار میآید. تا کنون در بعد مبارزاتی آندسته از مبارزان ایرانی که علیه حاکمیتهای مرکزی ایران مبارزه کردهاند نه دیده و نه شنیدهایم که در صفوف مبارزان کورد قرار گیرند و یا حتی بعد از دستگیری این مبارزان بعنوان مبارزان سیاسی، نامی از کورد در دفاعیات خود را عنوان کرده باشند! در بعد روشنفکری و شعراء، نویسندگان و نخبه و آکادمیسینهای ایرانی، ردی از نوشتهای، کتابی و یا آثاری که بیانگر دفاع از حقوق ملتی بنام کورد را به اثبات برساند، وجود نداشته و نخواهد داشت.
در ابعاد مذهبی هم همچنان که در عراق از دو مرجع بزرگ شیعه فتوای کوردکشی را حرام و غیرشرعی دانستند ذکر شد. اما در ایران مرجعی شیعه بنام آیتالله خمینی، فرمان جهاد علیه کورد را صادر میکند و سایر مراجع دینی از گذشته تا بحال در سکوتی مطلق نسبت به ملت کورد قرار گرفته و فاقد هرگونه موضعی هستند! با چنین رویکرد و عملکردی از سوی موافق و مخالف یا جریان حاکمیت مرکزی، استنتاجی غیر این در پی نخواهد داشت که ملت کورد در ایران با چنین خلائی تئوریکی و پراکتیکی در زمینههای: سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری و فرهنگی که در ایران وجود دارد، هر راهکاری در پیش گیرد تنها حامیش ملت کورد خواهند و بس. بیهود نیست که در خاتمه ذکر شود: از درخت برهنه سایه طلبیدن خطاست!
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.