چهل و شش سال سرکوبِ وحشیانه‌ی حاکمیت ارتجاعی – فاشیستی – اسلامی ایران با انواع تبعیض‌ها؛ تبعیض جنسی – جنستی، تبعیض قومی – ملیتی، تبعیض عقیدتی، تبعیض طبقاتی، تبعیض دینی و دیگر انواع تبعیض، تحقیر، محرومیت و خشونت و قلع و قمع تمام تشکل‌ها و سازمان‌ها و احزاب توانست پایه‌های قدرت خود را محکم کرده و جنایت و حذف فیزیکی آزادی‌خواهان و دگراندیشان را به ساختاری قانونی – اسلامی تبدیل کند و بدین سان بهترین انسان‌های مبارز را به طرق مختلف از ما گرفت و زندگی اکثریت مردم ایران را به قهقرا برد، بدون این‌که پاسخ‌گوی جامعه باشد.

حاکمیتِ تازه به دوران رسیده که در اولین روزهای پس از انقلاب خیز برداشت تا با شعار «یا روسری یا توسری» حجاب اجباری را به زنان تحمیل کند، با مقاومت جانانه‌ی زنان آزادی‌خواه و برابری‌طلب و شعارهایی چون «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم» و «آزادی زنان، معیار آزادی جامعه است»، روبرو شد و چاره ای ندید که برای تحکیم پایه‌های قدرت‌اش، چند سال عقب نشینی کند. اما اگر سایر فعالان و نیروهای آگاه و مترقی؛ در سال ۵۷ علیه تحمیل حجاب اجباری، در سال ۵۸ علیه سرکوب مبارزان در کردستان، در دهه‌ی ۶۰ علیه سرکوب، بازداشت، شکنجه و اعدام فعالان سیاسی و دگراندیشان می‌ایستادند و این جنبش‌ها را متحدانه حمایت می‌کردند و این حاکمیت ستمگر را ارتجاعی می‌خواندند و به پاسخ گویی می‌کشاندند، حاکمیت نمی‌توانست این‌چنین هولناک تشکل‌ها را از بین ببرد و اقلیت‌ها را یک به یک سرکوب کند، فعالان سیاسی را بکُشد و آزادی به دست آمده را در گورهای بی نام و نشان تمامیت‌خواهی خود مدفون کند.

در سال‌های پس از آن نیز؛ اگر نیروهای چپ، دموکرات و مترقی وارد بازی‌ حکومت زیر لوای اصلاح طلبی نمی‌شدند یا سکوت اختیار نمی‌کردند و سرکوب زنان، اقلیت‌ها و فعالان سیاسی و بهایی‌ها و سایر دگراندیشان را محکوم می‌کردند و با مبارزات دادخواهانه مادران و خانواده‌های خاوران و مادران پارک لاله ایران همراه می‌شدند و قاطعانه برای لغو مجازات اعدام می‌ایستادند، این حاکمیت ارتجاعی و سرکوب‌گر نمی‌توانست این چنین وحشیانه جنایت را تکرار و تکرار کند. و اگر بخش اصلاح طلب جنبش زنان در دهه‌ی هشتاد، اعتراض علیه حجاب اجباری را جزو خواسته‌های اساسی خود قرار می‌داد و مطالبات زنان را زیر مطالبات جنبش سبز به محاق نمی‌برد، شاید خیلی زودتر می‌توانستیم شاهد قیام زن، زندگی، آزادی باشیم و ده ها اما و اگر دیگر که می‌تواند درسی برای حال و آینده‌ی ما باشد که دوباره مارگزیده نشویم.

آری چهل و شش سال مبارزات خستگی ناپذیر زنان آزادی‌خواه و برابری طلب ایران در محافل زنانه و قدرتمندتر شدن تشکل‌های مستقل زنان و رشد آگاهی های فمینیستی و بسیاری از تجاربی که در این سال‌ها آموختیم و آزمون و خطاهایی که کردیم، باعث شد که نیرویی جوان، پیشرو و انقلابی چون جنبش زن، زندگی، آزادی متولد شود و بتواند با ارتعاشی چند ریشتری ستون‌های این حاکمیت ارتجاعی را به شدت بلرزاند و تحولی شگرف را در جامعه ایجاد کند. به نحوی که علیرغم تهدیدها و سرکوب‌های مداوم حاکمیت، بسیاری از زنان شجاعانه و بی پروا با پوشش اختیاری در مکان‌های عمومی و خصوصی، درون و بیرون زندان‌ها، در خیابان‌ها و تجمع‌ها و حتی در مراسم های رسمی با پوشش اختیاری حاضر می‌شوند. به نظر می‌رسد که مردم به این آگاهی دست یافته‌اند که اگر مصمم و پیگیر و متحد عمل کنند و نترسند، حاکمیت با تمام نیروهای سرکوب‌گرش دیگر نمی‌توانند جلوی عزم و اراده‌ی مصمم مردم بایستند و چاره‌ای ندارند جز این‌که عقب نشینی کند و این دستاورد بسیار بزرگی است و مایه شگفتی و غرور ماست. واقعیت این است که مبارزات رهایی‌بخش زنان ایران علیه هرگونه تبعیض، نابرابری، بی عدالتی، سلطه و سرکوب، به نمادی از مبارزات جنبش‌های آزادی‌بخش و برابری‌خواه در منطقه و حتی جهان تبدیل شده است و آوازه‌اش به همه جا رسیده است و بر همگی ماست که این صداها را بلندتر کنیم.  

زنان و مردان هنرمند نیز علیرغم بازداشت‌های گسترده و احکام سنگین زندان و شکنجه و شلاق و اعدام، شجاعانه ایستاده اند و هر روز شگفتی تازه‌ای می‌آفرینند. زنان جوان شجاع خواننده علیرغم این‌که مدام مورد اذیت و آزار و تهدید قرار می‌گیرند، اما باز هم بدون حجاب تحمیلی آواز می‌خوانند و مردان شجاع خواننده نیز از مبارزات زنان پشتیبانی می‌کنند. چهارشنبه ۱۵ اسفند مهدی یراحی خواننده‌ی پاپ با وحشی‌گری بسیار ۷۴ ضربه شلاق زدند، اما تمام این مبارزانِ هنرمند مقاوم و استوار ایستاده اند و درودهای گرم ما به تمام مبارزان جنبشِ زن، زندگی، آزادی.

حاکمیت اسلامی وحشت زده از این همه مقاومت و شهامت، سرکوب فعالان اجتماعی و اقلیت‌های قومی و دینی را شدیدتر کرده و با صدور احکام اعدام برای سه زن مبارز به نام‌های وریشه مرادی، پخشان عزیزی و شریفه محمدی و بیش از پنجاه زندانی سیاسی دیگر و اعدام هر روزه تعدادی از زندانیان عمومی، می‌خواهد جامعه را دوباره به سکوت بکشاند، ولی دیگر موفق نخواهد شد و هر روز صدای اعتراض از دورن زندان‌ها را می‌شنویم. زندانیان کارزار سه شنبه‌های نه به اعدام در روز سه شنبه ۱۴ اسفند در هفته پنجاه و هشتم از آغاز اعتراض خود، در ۳۸ زندان در سراسر ایران علیه مجازات اعدام و برای توقف ماشین کشتار جمهوری اسلامی ایران اعتصاب غذا کردند.

ما مادران پارک لاله ایران، به عنوان زنانی مبارز و صدایی از جنبش دادخواهی مردم ایران؛ ۸ مارس روز جهانی زن را به تمام زنان آزادی‌خواه و برابری‌طلب و جامعه کوئیر (+LGBTQAI) در ایران و جهان شادباش می‌گوییم. ما هم‌صدا با جنبش زنان ایران، برای رهایی از هرگونه ستم، تبعیض، نابرابری، بی عدالتی، سلطه و سرکوب، دادخواه ایستاده‌ایم و یک دم به عقب باز نمی‌گردیم. ما خواهان آن هستیم که تمام انسان‌ها فارغ از تفاوت‌شان در جنسیت، نژاد، عقیده، ملیت و دین، بتوانند شاد و رها و در آزادی و برابری و دوش به دوش همدیگر عادلانه و در صلح و آرامش و رفاه زندگی کنند.

از شما دادخواهان می‌خواهیم که برای دستیابی به مطالبات زیر با ما همراه شوید:

۱) آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، ۲) لغو مجازات شلاق و اعدام از جمله؛ اعدام، ترور، کشتار خیابانی، شلاق، شکنجه، سنگسار و قصاص، ۳) محاکمه و مجازات آمران و عاملان تمامی جنایت‌های صورت گرفته توسط مسئولان جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا به امروز در دادگاه‌هایی علنی، عادلانه و مردمی (مجازاتی به جز اعدام)، ۴) برخورداری از آزادی بیان، اندیشه، قلم بدون قید و شرط، ۵) برخورداری از آزادی پوشش و حق کنترل بر بدن بدون قید و شرط، ۶) برخورداری از حق اعتراض، اعتصاب، تجمع، تشکل، سازمان‌ و احزاب مستقل، ۷) برخورداری از برابری حقوق شهروندی و رفع هرگونه تبعیض و ۸) جدایی دین از حکومت. ما اعتقاد عمیق داریم که ساختار سراپا فاسد، تمامیت‌خواه و دیکتاتوری مذهبی – ارتجاعی و غیر دموکراتیک حکومت اسلامی ایران باید در هم شکسته شود و طرحی نو در اندازیم.

آزادی زنان*،‌ معیار آزادی جامعه است.

پیروز باد جنبش زن، زندگی، آزادی – ژن، ژیان، ئازادی

هشتم مارس، روز جهانی زن به تمام زنان آزادی‌خواه و برابری طلب ایران مبارک باد!

مادران پارک لاله ایران

هیجدهم اسفند ۱۴۰۳ / هشتم مارس ۲۰۲۵

www.mpliran.net

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)