ملت سلحشور ایران

بخاطر موقعیت ممتاز و استثنایی “ژئواستراتژیک “ایران این “پل پیروزی” یا” سرپل اوراسیا “قدرتهای بیگانه نمیتوانند نسبت به تحولات کشورمان بی تفاوت باشند بدین علت مملکت از نقشه های شوم آنان در امان نخواهد بود و شاید مهمترین راز قدیمی سلطه بیگانگان از طریق تحمیل رهبران “دست نشانده” در همین نکته نهفته باشد.

امروز که حکومتی غیر قانونی و منعزل و فاسد تر و نالایق تر از قاجاریه بر سر کار است و منابع کشور را بنفع بیگانگان به هدر داده برای یکه تازی آنان زمینه را مهیاتر از هر زمان دیگر نموده بگونه ای که طالبان با بیش از ۸۵ میلیارد دلار تجهیزات نظامی در شرق و حضور بی حساب و کتاب میلیونها افغانی در داخل کشور و تمایلات پان ترکیسم اردوغان در غرب و “معامله بزرگ ” در چارچوب نجات پوتین از باتلاق جنگ اوکراین آخرین نمونه” قربانی” در سوریه را رقم زد و میتواند ایران را برای “قربانی “در نوبت بعدی قرار دهد.

و رهبر منعزل که در پاسخ آقای شینزوآبه نخست وزیر ژاپن که حامل پیام رییس جمهور ایالات متحده بود ترامپ را “لایق “پاسخ ندانست و در موضعی دیگر گفت ترامپ را با “خفت “از کاخ سفید بیرون انداختند اکنون به “دریوزگی ” افتاده و توسط مقامات دولت تقاضای “مذاکره “مینماید در حالیکه در حضیض ضعف و ناتوانی قرار دارد و نتیجه چنان مذاکره ای اگر بپذیرد چیزی جز “تسلیم “نخواهد بود.

در شرایطی که تنها راه جلوگیری از “فروپاشی “کشور و “پیشگیری ” از جنگ ، “قیامی ملی “با قید” ضرورت و فوریت “میباشد و در این راستا از یکسو تشکیل “ائتلاف یا اتحادی “از اپوزیسیون به “انتظاری عمومی” تبدیل شده و از سوی دیگر تلاش‌ها برای تحقق این ائتلاف یا اتحاد تا کنون بی نتیجه بوده کما اینکه مقارن “بهار عرب ” که در بند ۳۵۰ “زندان اوین “توفیق همبندی با همه “سرشاخه های ” سیاسی کشور را داشتم و لزوم ائتلاف و اتحاد را با آنها مطرح میکردم با “پاسخ منفی” آنها و نیاز به “گفتگوهای طولانی ” مواجه میگردیدم و هر بار که آزاد می شدم و همین درخواست را در خارج از زندان با آنها مطرح می نمودم تکرار همین پاسخ روح مرا می آزرد و اینک که “سرعت تحولات” کشور فرصتی باقی نگذاشته تا گفتگوهای بی نتیجه را ادامه دهیم بخصوص پس از انتشار نامه مورخ ۱۴۰۳/۸/۲۸ که از آقای رضا پهلوی دعوت به مناظره کردم تا مردم از مواضع توانایی ها و برنامه ها و قابلیتهایمان آگاهی یابند و نیز از مدعیان رهبری قیام دعوت نمودم که برای تمرین دموکراسی هم که شده آمادگی خود را برای شرکت در فرایند رقابت اعلام نمایند تا در معرض قضاوت مردم قرار گیرند ولی تا کنون هیچکس پاسخ مثبت نداده است و اکنون که

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
و ترامپ در حالی وارد کاخ سفید میشود که اکثریت هر دو مجلس امریکا در دست حزب اوست و نتانیاهو معماری خاورمیانه جدید را بعهده گرفته .

وقتی که میبینم فساد غوغا میکند و قوه قضاییه که باید با آن مبارزه کند خود به مهمترین “مرکز فساد “تبدیل شده و رییس دولت از کشف روزانه ۲۰ میلیون لیتر سرقت بنزین عاجز است در حالیکه دولت خود ،تهیه کننده و توزیع کننده آن است و فسادهای چندین هزار میلیاردی رخ میدهد و رهبر منعزل میگوید “قضیه را کش ” ندهید و میبینم “محکوم قطعی ” اعدام به جرم دو میلیارد و هفتصد میلیون دلار “فساد مالی” آزاد شده و باید در قوه قضاییه را گل گرفت و آن را “منحل و دادگستری مستقل و سالم” پایه گذاری نمایم .

وقتی که میبینم علت بسیاری از فسادها و غارتگریها و جرائم و ناکامی ها فقدان “بنیان‌های مستحکم حقوقی” در سیستم حکمرانی کشور میباشد و من بعنوان معلم حقوق بین الملل و تجربه ۴۳ ساله وکالت دادگستری و دفاع از دعاوی بین المللی ایران باید کاری کنم اما ” تنها “هستم و مدعیان بجای همراهی حتی مرا “تخطئه “میکنند تا پرچم مبارزه شما ملت بزرگ ایران را که به تاسی از پیشوای نهضت ملی دکتر مصدق و از دل ایران و جلو مجلس بدست گرفتم به زمین گذارم!

وقتی میبینم خمینی به صراحت میگوید ما ” افراد ملی ” نمیخواهیم ولی “تار و پود ” من با “هویت ملی “سرشته شده است و تنها خط قرمزم “منافع ملی “ایران و مقتدایم “مصدق بزرگ “میباشد که همزمان با استبداد شاه و استعمار خارجی مبارزه کرد.

وقتی میبینم ۲۸ سال حقوق بین الملل و سیاست و روابط بین الملل تدریس کرده ام و بضاعت آکادمیکم با تجربه عملی تکمیل گردیده و ۳۵ سال پیش در مجلس از دیپلماسی بیمار کشور پرده برداشتم و در نامه سرگشاده مورخ ۱۳۸۱/۹/۱۴ از دل ایران ضمن اعلام بطلان ولایت علی خامنه ای و درخواست کناره گیری او از قدرت، سیاست خارجی و سیاست داخلی رهبر منعزل را به چالش کشیدم و وقتی گفت دیپلمات نیست بموجب نامه خصوصی به او نوشتم طبق شرایط “قانون اساسی “باید دیپلمات باشد و طبق “موازین دینی ” نیز باید سیاستمدار باشد و طبق “فرهنگ و ادب “ایران با استشهاد به شعر حافظ بزرگ که گفت :

رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار؟
کار ملک است آنکه تدبیر و تامل بایدش

او را به “دیپلمات “بودن و “سیاستمدار “شدن نصیحت و دلالت کردم و گفتم حتی مغولهای وحشی صدارت خود را به خواجه نصیرالدین طوسی و خواجه رشیدالدین فضل الله و رضاخان بی سواد صدارت خود را به فروغی ذکاالملک دادند ببینید با این “پخمه های ” بی بصیرت و “مسئولان بی لیاقت “چه بر سر کشور آورده اید و امروز که وضع فاجعه بار کشور را ملاحظه میکنم میبینم آنچه به او گفته ام یاسین در گوش وی بوده است .

بخود میگویم ملت ما اولین ملت خاورمیانه بود که به نظام پارلمانی دست یافت و طی کمتر از ۱۲۰ سال به سه انقلاب دست زد ولی به قهقرا رفته و نتیجه آن “ولایت مطلقه ” میباشد که “صغارت مطلقه” مردم در آن مستتر است و میبینم که عده ای روشنفکر نما بجای ارائه راهی برای رفتن به جلو نسخه ارتجاعی بازگشت به عقب و به قبل از ۱۳۵۷ را مینویسند ‌‌و میبینم این نظام نه قابل اصلاح میباشد و نه قابل تحمل بنابراین باید آن را سرنگون کنیم اما میدانم که اگر کاوه حداد هم از پشتیبانی مردم برخوردار نبود نمیتوانست مردم را نجات دهد در عین حال میدانم که مبارزه “مسئولیتی “ملی ،اخلاقی و انسانی و “بدون تعطیل ” میباشد و نه نیاز به “وکالت” دارد و نه فقدان وکالت موجب “معافیت ” از آن است.

با خود میگویم منکه نه شاهزاده ام نه آقازاده و نه اشراف زاده و هدفم تاج و تخت و کسب امتیاز که نیست یک روستازاده و عضوی کوچک از ایل بزرگ قشقایی و کارگری ساده در مزرعه بودم که آبیاری میکردم و با تراکتور شخم میزدم و تازه وقتی ترقی کردم شوفر تاکسی شدم اکنون که کشور در آستانه فروپاشی است و خطر جنگ جدی تر از هر زمان دیگر میباشد آیا رواست که شاهد کشوری باشم که چون شمع در برابر طوفانها در حال خاموش شدن است بخود نهیب میزنم که مردم را به “قیامی ملی” فرا بخوان شاید مردمی که به دعوت یک “آهنگر” پاسخ مثبت دادند به فراخوان یک کارگر مزرعه یا شوفر تاکسی هم پاسخ دهند و اگر پاسخ ندهند این کارگر کشاورز و راننده تاکسی چه چیزی برای از دست دادن دارد ؟ درست است که روزی معلم دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود ولی به جرم مخالفت با رهبر منعزل اخراجش کردند و اکنون آیا از کارگری مزرعه و رانندگی تاکسی هم میتوانند اخراجش کنند؟ اگر اخراجش کنند چه میشود ؟ آبرویش میرود ؟به جهنم که آبرویش برود او که بارها گفته آبرویش را در راه آزادی مردم میدهد. آیا آزادی او را میگیرند ؟ مگر وقتی ملتش اسیر ملا میباشد او احساس آزادی میکند؟ که اکنون نگران از دست دادن آزادیش باشد ؟جانش را میگیرند ؟ او سالهاست که از جانش گذشته است .

پس به خدای ایران و خاک این مرز و بوم سوگند میخورد که در این شرایط فوق خطرناک کشور با اقتدار هرچه تمام تر علیه استبداد و استعمار به مبارزه ادامه دهد و به دانشجویان و دانش آموزان و بازاریان و حقوقدانان و هنرمندان و کارگران و معلمان و ورزشکاران و کشاورزان و بازنشستگان و دادخواهان و رانندگان تاکسی و غیره و به قشقاییان و بختیاری ها و لرها و عربها و دلیران تنگستان و بلوچ‌ها و کردها و ترکمن‌ها و ترک ها و فارس ها وگیلکها و مازنی ها و آذری ها و به همه ایرانیان درود میفرستد و در سالروز انتشار نامه در روزنامه اطلاعات که انقلاب ۵۷ را کلید زد
برای نجات ایران و استقرار نظامی لاییک ‌و دموکراتیک و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر و پیام صلح و دوستی به جهان و بازگشت به هویت ملی دست یاری بسوی آنها دراز مینماید شاید برق غیرتی بدرخشد و در خرمن بیداد آتش افکند و ملت آزاد شود.

سرافراز ملت ایران
پاینده ایران

قاسم شعله سعدی
۱۴۰۳/۱۰/۱۷
سالروز جرقه انقلاب

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)