شهر بوگوتا، پایتخت کلمبیا. آدریان که رهبر ارکستر است در حال تماشای نوار ویدئویی که دوستش بلن برای او به جا گذاشته میگرید. بلن در این نوار، خبر جداییاش از آدریان را به او میدهد. آدریان گرچه بسیار متأثر به نظر میرسیده ولی بهزودی با دختر جوانی به نام فابیانا آشنا میشود که در یک کافه کار میکند و او را به ویلای خود میبرد. از طریق فلاشبک متوجه میشویم که آدریان این ویلا را از زنی به اسم اِما اجاره کرده. اما به بلن که آن موقع با آدریان بوده میگوید که شوهر مرحومش که قبلأ نازی بوده، پناهگاهی مخفی و عایق صدا را در نقطه خاصی از خانه ساخته است. او بازیگوشانه به بلن میگوید که میتواند با پنهان شدن در این مخفیگاه پی ببرد که آیا آدریان واقعأ به او وفادار است یا خیر. اتفاق وحشتناکی رخ میدهد: بلن که به درون پناهگاه رفته به طور تصادفی درون آن گرفتار میشود در حالی که در قفل است…
چهره پنهان یک تریلر نفسگیر است و بهخصوص وقتی مثل برخی از فیلمهای گمنام به شکلی تصادفی و بدون هیچ زمینه ذهنی دیده شود بسیار غافلگیرکننده است. این دومین فیلم بلند یک فیلمساز ۳۷ ساله کلمبیایی است که سابقه نقدنویسی هم دارد و پس از ساخت یازده فیلم کوتاه و اغلب خیلی کوتاه (دو تا هفت دقیقهای) و عمدتأ دلهرهآور، با همان اولین فیلم بلندش شیطان (۲۰۰۷) خوش درخشید و البته ما حتی در مورد تلفظ اسمش (Baiz) هم نمیتوانیم مطمئن باشیم. فیلم از حیث حالوهوا و روایت، پر از چرخش و غافلگیری است. در ده دقیقه آغاز به نظر میرسد چهره پنهان یک ملودرام عاشقانه است. بعد معمایی را طرح میکند که انگار با یک فیلم جنایی طرفیم. نرسیده به اواسط فیلم تصور میشود با داستانی درباره ارواح و خانههای نفرینشده سروکار داریم اما با چرخش میانی که داستان به آغاز فیلم بازمیگردد و ماجرایی موازی را روایت میکند، گرههایی گشوده میشود اما التهاب و هیجان تا پایان حفظ میشود و در نهایت، چهره پنهان به جای هر توصیفی، فقط یک تریلر خوشساخت باقی میماند که بهخصوص با پایان تکاندهندهاش حتی پس از کات نمای پایانی به سیاهی مطلق و شروع عنوانبندی آخر هم آدم نمیتواند نفس راحتی بکشد! اقدامی که قرار بوده در حد یک شوخی و حداکثر غافلگیری کوچک دختر جوانی به قصد ارزیابی میزان وفاداری محبوبش عمل کند، تبدیل به موقعیتی دلهرهآور میشود که میتواند به مرگی تدریجی بینجامد؛ و هیچ معلوم هم نیست چنین سرانجامی نداشته باشد!
جذابیت فیلم علاوه بر طرح داستانی و فیلمنامه کارشده، حاصل ریتم پرکشش و در عین حال ساده و فارغ از ادای فیلم است. در اوایل فیلم، بازیگر نقش رهبر جوان ارکستر اندکی دافعه ایجاد میکند اما بهزودی داستان و اجرایش تماشاگر را با خود میکشاند. تا آن چرخش میانی، تماشاگر درگیر حل معماییست که حتی نمیتواند مطمئن باشد سرنخش پشت دیوارها و آینههای آن خانه بزرگ ویلایی قرار دارد. و تازه پس از حل معما، تماشای تلاش شخصیتی که تا حالا از چشم تماشاگر پنهان بوده و حالا محور روایت میشود، در فضای بستهای که کلیدش آن سوی دیوار افتاده، نفس آدم را بند میآورد. داستان فرعی نهفته در پس ماجرای اصلی فیلم، حکایتیست که فیلمساز فقط در حد یکیدو دیالوگ – و در مورد اصل قضیه فقط در یک اینسرت – به آن اشاره میکند. بسیاری از جنایتکاران جنگی رژیم نازی، پس از پایان جنگ از آلمان گریختند و بیشترشان برای دور ماندن از مهلکه به جاهای پرت آمریکای لاتین رفتند. در چهره پنهان، زن میانسالی که خانهاش را در اختیار دختر جوان میگذارد و راز اتاق پنهانش را به او میگوید و بعد به مونیخ سفر میکند، در ابتدا چندان ذهن را درگیر نمیکند اما بعد که دختر در اسارت آن اتاق، عکسهای یک ژنرال ارتش نازی را همراه مدارک دیگری میبیند و فیلمساز فقط در یک نمای بیتوضیح آنها را نشان میدهد، با اتصال این نما به جملههای زن آلمانی درمییابیم که این تمهیدهای امنیتی برای روز مبادای یک جنایتکار جنگی تدارک دیده شده و حالا بیگناهی را اسیر کرده که بعد جای خود را به بیگناه دیگری میدهد. گویی جنایتکاران تاریخ، میراث خود را به شکلی برای آیندگان باقی میگذارند.
چهره پنهان/ La Cara Oculta / Hidden Face
کارگردان: آندرس بایز
فیلمنامه: آندرس بایز و حاتم خرایچه (بر اساس داستانی از آرتورو اینفانته و حاتم خرایچه)
مدیر فیلمبرداری: جوزپ م. سیویت
موسیقی: فدریکو جوسید
تدوین: روبرتو اوترو
بازیگران: کوییم گوتیرز (آدریان)، مارتینا گارسیا (فابیانا)، کلارا لاگو (بلن)، الکساندرا استیوارت (اِما)
محصول ۲۰۱۱، کلمبیا و اسپانیا
۱۰۳ دقیقه
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.