جناب مهندس میرحسین موسوی و همسر و فرزندان ارجمندتان

 درود و تقدیر بخاطر مقاومت ستودنی شما و حسرت آخی که به دل رهبر منعزل گذاشته‌اید.

البته بجاست اشاره کنم همینکه تاکنون از تحمیل سرنوشت حسنک وزیر و قائم مقام فراهانی و امیرکبیر و رفسنجانی به جنابعالی خودداری کرده و با تاسی به محمد رضا شاه به تحمیل سرنوشت دکتر مصدق به شما بسنده نموده و نیز نسبت به جنابعالی و همسر محترمتان از مدل قتل مشمئز کننده در مورد شهیدان داریوش فروهر و پروانه اسکندری اجتناب نموده جای شکر دارد!

 

احتمالا تلاشهای اینجانب در دفاع از دعاوی بین‌المللی ایران در زمان دولت شما و نیز مطالبی که در سمت نمایندگی مردم شیراز در مجلس با شما در میان گذاشتم بگونه‌ای که بر خلاف دیگر نمایندگان با طرح مسائل صرفا ملی و نه مربوط به حوزه انتخابیه، شگفتی شما را برانگیختم و همچنین گفتگو در مسکو و در مسیر بازگشت به ایران را به خاطر دارید که فرمودید: “بدیلی در برابر وضعیت بد کشور ندارید”.

 

پرسشهای آزارنده‌ام در مقام رقابت با جنابعالی در ۸۸ از جمله اینکه پرسیدم: بفرض موفقیت در انتخابات اگر قرار است سپاه و چریده‌های مزرع سبز بیت المال به دخالتهای خود در امور سیاسی، اقتصادی ،فرهنگی… ادامه دهند چرا می‌آیید؟ و اگر قصد منع آنها در این امور را دارید سازوکار شما کدام است؟ را به خاطر دارید.

 

وقتی شورای نگهبان صلاحیت مرا رد کرد به جنابعالی گفتم تاکنون رفتارم در موضع “رقابت” بوده ولی از حالا موضع “رفاقت” است و عرض کردم شما را می‌گیرند بهتر است نماینده‌ای به خارج اعزام فرمایید و مناسب‌ترینش همسرتان است؛ در غیر اینصورت دوست مشترکمان آقای محسن مخملباف را پیشنهاد میکنم و… متاسفانه نپذیرفتید.

 

بالاخره در آخرین دیدارمان که با مقایسه جنبش سبز با جنبش ضد آپارتاید آفریقای جنوبی و از تفاوت مدیریت نلسون ماندلا و جنابعالی سخن گفتم و از موضع شما که بر فقدان برنامه اذعان فرمودید و در تاکید بر آن توضیح دادید: نقاشان دو شیوه عمل دارند (یکی اینکه همه مختصات تابلوی که خلق می‌کنند را در ذهن دارند فقط آنرا “پرزنته “می نمایند و در شیوه دیگر هیچ  طرحی در ذهن ندارند و بی مقدمه شروع به نقاشی می‌کنند و خود را از نوع دوم معرفی کردید) مرا شگفت زده نمودید به نحوی که گفتم “هذا فراق بینی و بینک”. ای کاش از آغاز در رفاقت با شما سماجت و اصرار می‌کردم شاید می‌توانستم شما را متقاعد کنم که در “بزنگاه عاشورا” به‌جای رها کردن جنبش تصمیم دیگری بگیرید و کار یزید زمان را تمام کنید!

 

در نامه مورخ ۱۴۰۱/۱۱/۱۵  از جان بیدار و نظامی که بنیان نهاده بود گذشتید که جای تقدیر دارد ولی برای تحقق آن ابراز تردید نمودید که “این پیشنهاد را چه کسی خواهد شنید و چه کسی می‌خواهد اجرا کند؟ و چه کنیم که پس از چهل سال به نقطه کنونی بازنگردیم تا مورد سرزنش نسل جدید قرار گیریم؟ و چگونه به توانایی خود برای تحقق آن ایمان بیاوریم؟”

 

آقای محمد خاتمی که یکروز پس از انتشار نامه مورخ ۱۴۰۱/۱۱/۱۵جنابعالی، برنامه‌ای پانزده ماده‌ای برای عبور از بحران پیشنهاد کرده بود با اعتراف به برخورد با “صخره ستبر بن‌بست “به همان نتیجه‌ای رسید که شما رسیده بودید و با اینکه از شرکت در رای گیری مجلسین امتناع کرد تا در کنار مردم بایستد، این همراهی با مردم دوام چندانی نیافت، همانطور که عده دیگری از حامیان شما فریب حقه جدید عمروعاص امروز ایران را خوردند، کما اینکه پس از انتشار نامه جنابعالی و برنامه ۱۵ ماده‌ای آقای خاتمی حضرات جبهه اصلاحات در بیانیه‌ای که منتشر نمودند اذعان به عجز خود در ارائه راه حل کردند و  تنها به دعا جهت گشایش توسط دستی از غیب! اکتفا نمودند.

 

علیرغم اختلاف نظرهای سیاسی با جنابعالی بارها آمادگی خود را برای قبول وکالت افتخاری شما و همسر محترمتان در خصوص حصر غیرقانونی که دقیقا بر خلاف اصول ۳۶ و۱۵۹ قانون اساسی و به دستور رهبر غیرقانونی و منعزل تحمیل شده اعلام نموده‌ام، حتی در ۹۶ که حسن روحانی در تبلیغات ریاست جمهوری از رفع حصر سخن گفت و با پاسخ بی ادبانه صادق لاریجانی روبرو شد با انتشار بیانیه‌ای خطاب به “صادق دزده” ضمن استناد به اصول قانون اساسی راجع به آئین رفتار با متهمین و وظایف قوه قضائیه پرسیدم: حصر خانگی چه صیغه‌ای است و در کدام قانون تعریف شده و تاکی دستگاه قضا باید تحت سلطه نهادهای امنیتی باشد؟ که شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست ماشاالله احمدزاده به استناد همین بیانیه مرا به یکسال و نیم زندان محکوم نمود.

 

شما که خود در ۸۸  قربانی حقه‌های شیطانی مهندس حجه‌الاسلام علی خامنه‌ای شدید بهتر از هر کس می‌دانید که عمروعاص پیش وی آماتور است و همانطور که در گفتگوها در مسیر مسکو -تهران اذعان داشتید که “اگر یک عدد سیب را به کسی بدهید  به سادگی نمی‌توانید آن را مسترد کنید” میدانید که “خلع ید “کردن از این جرثومه فساد و قساوت به این سادگی میسر نخواهد بود و نیز میدانید که یاران وفادار و توانمندی که بتوانند از عهده چنین امر سخت و سترگی برآیند ندارید.

کار هرکس نیست خرمن کوفتن

گاو نر می‌خواهد و مرد کهن 

شما هم که در حصر غیرقانونی می‌باشید و دستتان کوتاه است؛ دوستانتان هم به دلایل مختلف از جمله تنگ نظری و …. حاضر نیستند به پیشنهادتان عمل کنند و روی کسی که عضو باند خودشان نباشد اگرچه توانمند باشد اجماع و توافق کنند؛ اما من که با انتشار نامه سرگشاده مورخ ۱۴۰۰/۴/۱۶ وقوع انقلاب سکولار-دموکراتیک ملت ایران را پیش بینی کرده و به خامنه‌ای نوشتم شرایط کشور شبیه سال ۵۷ بلکه پائیز آن سال است و انقلاب ملت ما نه تنها آغاز بلکه وارد مرحله اعتلای خود شده، با دور شدن از تیررس محافل خودسر او و برنامه و نقشه راهی شامل مراحل سه گانه زیر، مصمم‌تر از همیشه در جهت نجات ملت و کشور به مبارزه ادامه خواهم داد شاید با حمایت ملت پیروزی حاصل شود:

 

۱- سرنگون کردن نظام ضمن پیشگیری از خلاء قدرت و ناامنی و هرج و مرج و انتقام‌گیری .

۲- استقرار رژیمی سکولار-دموکراتیک و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر و پیام صلح و دوستی به جهان.

۳- تعبیه سیستمی مبتنی بر فرهنگ و بنیان‌های مستحکم حقوقی به منظور جلوگیری از بازتولید استبداد که پس از چهل سال دوباره به نقطه کنونی برنگردیم تا مورد سرزنش مردم قرار گیریم.

  • تعیین استراتژی مبارزه خشونت‌پرهیز با رعایت ۲ استثناء:

الف – در مبارزه خشونت‌پرهیز به مثابه جنگی تمام عیار همه سازوکارهای جنگ از قبیل وحدت فرماندهی، نظم و دیسیپلین، استراتژی، تاکتیک، لجستیک وغیره باید رعایت شود.

ب-  دفاع مشروع که ذاتا اقدامی پیشدستانه به منظور خنثی کردن خطر و تجاوز فعلی یا قریب‌الوقوع می‌باشد خشونت تلقی نمی‌شود.

و تاکید بر تاکتیک نافرمانی مدنی و اعتصابات عمومی و ملی.

 

به امید روزی که به ابهامات پایان داده و به توانایی‌های خود ایمان آوریم و دستگاه قضایی مستقل و سالم درست کنیم که صاحبان قدرت نتوانند کسی را حصر خانگی یا سر کسی را زیر آب! کنند و پارلمانی برآمده از آرای رقابتی، سالم، آزاد و عادلانه تشکیل و حکومتی پاسخگو و مسئولیت‌پذیر و آزادی احزاب و انجمن‌ها و اتحادیه‌ها و سندیکاها و آزادی بیان و رسانه و رفع تبعیضات برقرار و حاکمیت قانون یعنی حاکمیت ملی مورد توافق مردم و… که تنها خط قرمزش تامین منافع ملی انسان‌محور باشد را مستقر نماییم و در دستیابی به آرمانهای دویست ساله ملت‌مان که آرزوی عدالتخانه و مجلس ملی بود و علیرغم ده‌ها قیام و سه انقلاب طی ۱۱۸ سال نه تنها به اهداف خود نائل نشده که بازگشتی غمگینانه به قبل از مشروطه و حتی بدتر از آن داشته نقشی برعهده گیریم.

 

به امید آزادی شما از حصر و مردم ایران از زندانی به وسعت ایران زمین.

 

قاسم شعله سعدی

۱۴۰۳/۴/۲۷



نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)