بیست و چهار اسفند ماه, زادروز اسفندیار موسیقی ایرانی, استاد ازل, جناب آقای “اسفندیار منفردزاده” ست. که امسال هشتاد و سومین سال جوانی اش می باشد. او از معدود هنرمندانی است که هم در خاطرات نسل پیش جایگاهی ارجمند دارد و هم مورد علاقه و احترام نسل جوان امروز است. این یادداشتها مربوط به سالها پیش و بهانه ی نبشتن آنها هفتادمین سالگشت تولد او بود.

 

 

 

 

 

“عمو یادگار!
مرد کینه‌دار!

مستی یا هوشیار
خوابی یا بیدار؟”


یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه
دره به دره
صحرا به صحرا
اونجا که شبا
پشت بیشه ها
یه پری میاد
ترسون و لرزون
پاشو میذاره
تو آب چشمه
شونه می کنه
موی پریشون

یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
ته اون دره
اونجا که شبا
یکه و تنها
تک درخت بید
شاد و پر امید
می کنه به ناز
دستشو دراز
که یه ستاره
بچکه مث
یه چیکه بارون
به جای میوه ش
سر یه شاخه ش
بشه آویزون

یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
از توی زندون
مث شب پره
با خودش بیرون
می بره اونجا
که شب سیاه
تا دم سحر
شهیدای شهر
با فانوس خون
جار می کشن
تو خیابونا
سر میدونا
عمو یادگار
مرد کینه دار
مستی یا هشیار؟
خوابی یا بیدار؟

مستیم و هشیار
شهیدای شهر
خوابیم و بیدار
شهیدای شهر
آخرش یه شب
ماه میاد بیرون
از سر اون کوه
بالای دره
روی این میدون
رد میشه خندون
یه شب ماه میاد…

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)