انقلاب “زن زندگی آزادی” استراتژی چپ در برابر راستگرایانِ کُرد، تُرک، فارس و …
امین سَحَربین
مترقیترین و فراگیرترین خیزش ۴۵ ساله اخیر ایرانیان جنبش “زن زندگی آزادی” است که تمامی مرزهای قومی، مذهبی، حزبی و منطقهای را درنوردید.
این جنبش برخلاف تصور بسیاری از سیاستمداران بههیچوجه شکست نخورده و در زمینههای متعدد به اهداف خود دست یافته است.
کافی است سیمای امروزی شهرهای ایران درزمینهٔ پوشش اختیاری، فضای فرهنگی و روابط اجتماعی را با وضعیت قبل از جنبش مقایسه کنیم.
تداوم اعتراضات طی چند ماه، آن را به یکی از طولانیترین خیزشهای خیابانی بدل کرد که همچون جنبش ماه مه ۱۹۶۸ فرانسه تأثیرات درازمدت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در پی داشت و تحسین و حمایت جهانیان را برانگیخت.
طبقات متوسط و فرودست جامعه ستون فقرات این جنبش را تشکیل داده و ماهیت سیاسی آن چپ، سکولار و دمکراتیک بوده است.
دستاوردهای این جنبش بههیچوجه مقطعی نبوده و در طول زمان گسترش خواهند یافت.
در برخی مناطق مثل کردستان طول عمر بخش خیابانی و اعتصابات جنبش بیشتر بود. همین موضوع دستاویزی شد تا جریان سیاسی راست سنتی کردستان به محوریت حزب دمکرات کردستان ایران اعلام کند که فارسها و سایر ایرانیها کردها را تنها گذاشتند.
برخی از کردهای فاقد دانش و بینش سیاسی در دام این تبلیغات جهتدار افتاده و باور کردند که کردها تنها ماندهاند.
درواقع این جنبش بدون همراهی و همگامی سایر ایرانیان همچون سایر جنبشهای منطقهای کردها محدود و بدون دستاورد باقی میماند.
دو روزنامهنگار مرکز نشین(نیلوفر حامدی و الهه محمدی) بیشترین نقش را در شروع حرکت اولیه جنبش ایفا نمودند. هزینه این دو خانم پیشکسوت جنبش تاکنون ۱۶ ماه حبس بوده است.
با مرور وقایع اولیه شروع جنبش میتوانیم تصویری کامل و جامع از آن را به دست آوریم. بدین منظور این گفتار را با ارائه کرونولوژی(خط زمان) جنبش “زن زندگی آزادی” ادامه میدهیم.
کرونولوژی(خط زمان) جنبش “زن زندگی آزادی”
۱-تهران- ژینا در بازداشت گشت ارشاد
مأموران گشت ارشاد ژینا امینی را که به همراه برادرش به تهران سفرکرده بود، روز سهشنبه، ۲۲ شهریور، در بزرگراه حقانی، بازداشت کردند.[۱] ژینا ساعاتی بعد در اثر مهماننوازی! کارکنان گشت ارشاد به حالت اغما فرورفت و روانه بیمارستان کسری گردید.
۲- تهران- ژینا در اغماء
روز ۲۴ شهریور نیلوفر حامدی خبرنگار اجتماعی روزنامه شرق، اولین کسی بود خود را به بالین ژینای در اغماء رساند و عکسی باشکوه از او تهیه کرد و همراه با خبر درگذشت وی منتشر کرد.[۲] این عکس بهسرعت جهانی شد و همدلی و همنوایی بینظیری در جامعه ایرانیان ایجاد کرد.
چند روز بعد نیلوفر حامدی بازداشت شد. پس از وی جمع کثیری از روزنامهنگاران و فعالان سیاسی ازجمله زهرا توحیدی و هدی توحیدی، علیرضا خوشبخت، روحالله نخعی، یلدا معیری، مجید توکلی، هانیه دائمی و فاطمه رجبی بازداشت شدند.[۳]
۳- تهران- انتشار اولین مصاحبه با بستگان ژینا
روز ۲۴ شهریور ۱۴۰۱ الهه محمدی خبرنگار روزنامه هممیهن ساعتی قبل از مرگ ژینا گفتگویی با دایی و مادربزرگ ژینا به انجام رساند که فردای آن روز در روزنامه هممیهن منتشر نمود.[۴] این مصاحبه همدردی بسیار گستردهای در سراسر ایران را به دنبال داشت.
۴- تهران- خشم و التهاب
روز ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ مرکز اطلاعرسانی پلیس تهران در اطلاعیهای، ادعا کرد که این دختر جوان «بهصورت ناگهانی» دچار عارضه قلبی شده است.[۵] صحت این اطلاعیه دولتی برای اکثریت مردم ایران غیرقابلباور بود و عموماً ضرب و شتم پلیس را عامل این مرگ دانستند. خشم و التهاب جامعه را فراگرفت
۵- تهران- ابراز نارضایتی شخصیتهای سیاسی، فرهنگی، ورزشی و علمی
همزمان با اعلام مرگ ژینا امینی دهها شخصیت سیاسی، فرهنگی، علمی، ورزشی و هنری در تهران و سایر نقاط ایران اعلام نارضایتی کردند. ازجمله محمود صادقی، پروانه سلحشوری، طیبه سیاوشی و دکتر پزشکیان از نمایندگان پیشین مجلس، جلیل رحیمی جهانآباد، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، سعید دهقان وکیل دادگستری، زهرا رهنورد از رهبران جنبش سبز که در حصر خانگی بسر برد، علی دایی و علی کریمی از ستارگان فوتبال ایران، دکتر مازیار اشرفیان بناب استاد و مدرس پزشکی قانونی و ژنتیک دانشکده پزشکی دانشگاه کنت- انگلستان[۶]، مسعود کیمیایی کارگردان باسابقه سینما ، حزب اتحاد ملت ایران، حزب ندای ایرانیان، کمپین حقوق بشر ایران. درنتیجه زمینه یک خیزش مردمی فراهم گردید.[۷]
۶- تهران- اولین اعتراض خیابانی
عصر روز جمعه ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ زنان روشنفکر، فعالان مدنی و آزادیخواهان تهران در جلو بیمارستان کسری و خیابانهای اطراف آن گردآمده و علیه آمران و عاملان این قتل به اعتراض پرداختند.[۸] معترضین متحمل باطوم و کتککاری شده و عدهای نیز بازداشت شدند. بدین گونه اولین جرقه جنبش زده شد.[۹]
۷- الهه در سقز
الهه محمدی خبرنگار روزنامه هممیهن صبح روز ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ با امکانات خبرنگاری در مراسم تشییعجنازه ژینا در سقز حضور یافت.
وی صحنههای مترقی جنبش مردم و خصوصاً شعار “ژن ژیان آزادی” را پوشش وسیع خبری داد؛ و از انعکاس شعارهای تنگنظرانه، قومی و تفرقهافکنانه هواداران حزب دمکرات خودداری کرد.
۸- سقز- شروع جنبش عمومی “زن زندگی آزادی”
روز ۲۶ شهریور در آرامستان آیچی سقز جنبش عمومی با شعار “زن زندگی آزادی” شروع شد. در این روز شعارهای دو جریان سیاسی چپگرا و راستگرا کاملاً متضاد و در مقابل هم بود. شعارهای راستگراها (هواداران حزب دمکرات کردستان ایران) عبارت بودند از:
“اشغالگر ایرانی، قاتل ژینای مایی(داگیرکه ری ئیرانی، تو قاتلی ژینامانی)[۱۰] – کوردستان گورستان فاشیستان” [۱۱]
شعارهای دمکراتها دو لبه و دوپهلو بودند. زیرا همزمان علیه دولت مرکزی، کشور ایران و سایر ایرانیان خصوصاً فارسها بودند.[۱۲] درنتیجه چنین شعاری میتوانست عامل بیزاری ایرانیان و مخالفت با این جنبش شود.[۱۳]
در مقابلِ دمکراتها گروههای آزادیخواه، چپ و معتقدان برادری ملتها با الگوبرداری از مبارزان روژآوا (کردستان سوریه) شعار “ژن ژیان آزادی” “مقاومت زندگی است” و “شهید نمیمیرد” را فریاد زدند.
الهه محمدی خبرنگار اعزامی هممیهن و سایر شهروند خبرنگاران حاضر درصحنه، شعارهای تنگنظرانه و انحرافی هواداران حزب دمکرات را پوشش نداده و سانسور کردند. ولی شعارهای “ژن ژیان آزادی” و نیز سخنرانی لیلا عنایت زاده[۱۴] فعال حقوق زنان و عضو انجمن ژیانَوَی سقز را به تمام جهان مخابره کردند.
شعار «ژن، ژیان، آزادی» بهسرعت سایر مناطق استان کردستان خصوصاً سنندج، دیواندره و کامیاران را فراگرفت.
۹- تهران- انتشار گزارش الهه از شروع جنبش “زن زندگی آزادی”
الهه محمدی در ۲۷ شهریور گزارش مبسوطی از رویدادهای ۲۶شهریور سقز تحت عنوان “یک وطن اندوه” در روزنامه هممیهن منتشر کرد.[۱۵] این گزارش بر محور شعار «ژن، ژیان، آزادی» (زن، زندگی، آزادی) متمرکز بود.
۱۰- دانشگاه تهران- پژواک آوای “ژن ژیان آزادی” به زبان فارسی
صعود و فراز اصلی جنبش در ۲۷ شهریور۱۴۰۱ در محوطه دانشگاه تهران اتفاق افتاد.[۱۶]
در این روز دانشجویان کُرد و غیر کُرد که عمومان چپ، سکولار و یا تحت تأثیر جنبش روژاوای کردستان سوریه بودند شعار “ژن ژیان آزادی” را برای اولین بار در تاریخ به زبان فارسی سر دادند. [۱۷]
پوشش وسیع خبری این حرکت باعث شد که شعار “زن، زندگی، آزادی” در جایگاه رهبر، قطبنما و شناسنامه قیام سرتاسری ایرانیان نمایان شود.
سادگی، شیوایی، شورانگیزی و زایندگی این شعار پُرشور و پُرشعور هنوز هم نیروی محرکه اصلی این جنبش است.
غنای ذاتی این شعار باعث شد سریعاً دیوارهای قومی، خونی، نژادی، زبانی، مذهبی و آپارتاید جنسی فروبریزند. پس از ۴۴ سال همگرایی ایرانیان جایگزین واگرایی شد.
عنوان “زن زندگی آزادی” کاملاً برازنده این جنبش بود.
۱۱- زنان ایرانی- کارزار مبارزه با حجاب اجباری
از اولین روزهای جنبش، زنان ایرانی بهصورت گستردهای اقدام به کنار گذاشتن حجاب اجباری و به آتش انداختن روسریها کردند. این رویه به مهمترین نماد جنبش “زن زندگی آزادی” بدل شد.
در همراهی با زنان ایرانی، برخی زنان سینماگر ازجمله گلاب آدینه، فاطمه معتمدآریا، کتایون ریاحی، افسانه بایگان، هنگامه قاضیانی، شقایق دهقان، ترانه علیدوستی، باران کوثری، بهاره ارجمند، لاله مرزبان، آزاده صمدی با برداشتن حجاب اجباری در مراسم عمومی از این جنبش حمایت کردند. اعتراضی که هزینههای قضایی برای آنها به دنبال داشت.
۱۲- تهران- ویدئو ترانه برای…
در اولین روزهای مهرماه ۱۴۰۱ شروین حاجی پور خواننده جوان با خلق بهموقع ویدئو ترانه “برای…”[۱۸] توانست روحی تازه بر جنبش بدمد. بهگونهای این اثر بهسرعت به یکی دیگر از نمادهای مهم اعتراضات سراسری تبدیل شد. شروین روز هفتم مهر ۱۴۰۱ حدود ۴۸ ساعت بعد از انتشار اثر خویش بازداشت شد.
واکنش به بازداشت شروین حاجی پور در توییتر و اینستاگرام بسیار گسترده بود و حتی باعث شد از آن روز به بعد کلیپهای بیشتری بر اساس این ترانه ساخته شود. مونا برزویی ترانهسرای ساکن ایران هم در این روز بازداشت شد.[۱۹]
۱۳- دانشگاه پیشرو در جنبش زن زندگی آزادی
بعد از شکلگیری «جنبش زن، زندگی، آزادی»، جنبش دانشجویی ایران بعد از یک دوره فترت طولانی، ظهوری دوباره یافت و در یک دوره چندماهه رکورد کنشهای نقادانه در تاریخ جنبش دانشجویی را ازلحاظ گستره و عمق شکست. سرتاسر دانشگاههای ایران به این جنبش پیوستند.
حتی در شهرهای ترکزبان که پانتورکها از پیوستن مردم به جنبش پیشگیری میکردند، در بخش دانشجویی ناکام ماندند و دانشگاههای این مناطق و حتی دانش آموزان بسیاری به جنبش پیوستند.
بسیاری از استادان دانشگاههای گوناگون کشور با شور و حرارت بیسابقهای از این جنبش حمایت کردند و متحمل هزینههای زیادی شدند. بهگونهای که بنا بر آمار روزنامه اعتماد طی یک سال پس از شروع جنبش دستکم ۱۱۰ استاد دانشگاه اخراج شدهاند.[۲۰]
چهار دشمن داخلی جنبش زن زندگی آزادی
جنبش “زن زندگی آزادی” از همان ابتدای تولد تاکنون در میان اپوزیسیون بهظاهر طرفدار خود با چهار تهدید به شرح ذیل مواجه بوده است:
۱- ملیگرایان راست افراطی غربگرای سلطنتطلب به رهبری رضا پهلوی
این جریان سیاسی راستگرا با سرشت و ذات این جنبش بیگانه بوده و به آن نگاهی ابزاری داشتند.
این راستگرایان نه با برآمد زنان میانهای داشت، نه با برآمدن گروههای قومیتی و نه با ماهیت مسالمتجویی و دمکراسی خواهی جنبش.
اینها به بهانه حمایت از جنبش اما در تمایز با آن، بیشتر مبلغ نوعی از لمپنیسم، خشونتورزی، افراطگرایی و مروج اخبار نادرست بود.
آقایان شیکپوش و غربزده بهقصد خنثی کردن رنگ فمینیستی شعار “زن، زندگی، آزادی” به تبلیغ شعار مردسالارانه و اقتدارگرایانه «مرد، میهن، آبادی» پرداختند.
اعتمادبهنفس آقایان در میانه جنبش چنان بالا رفت که چهرههای منفوری همچون پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک را پس از ۴۴ سال آفتابی کردند.[۲۱]
۲- ملیگرایان راست افراطی مناطق ترکزبان (پانتورکها)
پانتورکهای ایران از دهه اول ۲۰۰۰ میلادی تاکنون به استراتژی پیوند با باکو و آنکارا روی آوردهاند.
آنها به بهانه دشمنی با فارسها و کردها تبلیغات وسیعی در میان توده مردم ترکزبان به راه انداختند و باعث شدند که مناطق ترکنشین حضوری کمرنگتر در جنبش زن زندگی آزادی داشته باشند.
البته اکثریت مردم ترکزبان طرفدار جنبش بودند. زنان، جوانان و اقشار دانشجویی و روشنفکری علیرغم مخالفت پانتورکها به جنبش پیوستند. بهگونهای که شعار (آذربایجان اُیاق دی، کردستانا دایاق دی (آذربایجان بیدار است، پناه کردستان است) در تبریز و شهرهای بزرگ ترکزبان طنینانداز شد.
https://youtube.com/watch?v=HLkFwF0JR64%3Ffeature%3Doembed
هرچند که اکثریت مردمان تُرکزبان خصوصاً آذریهای ایران انساندوست و فرهیخته هستند و نسبتی با بیماری پانتورکیسم ندارند٬ ولی تاریخ نشان داده است که یک اقلیت منسجم با پشتوانه قدرت خارجی میتواند اراده خود را بر اکثریت تحمیل کند.
پان تورکهای ایران حتی اگر در حد ۵٪ جمعیت ترکهای ایران هم باشند٬ با کمک بیدریغ ترکیه٬ آذربایجان٬ پیمان ناتو٬ اخوانالمسلمین و اسرائیل میتوانند در شرایط ضعف قدرت مرکزی٬ مراکز ترکنشین به انضمام استانها و شهرهای مختلطِ تُرک و کُرد و یا تُرک و فارس را بلعیده و مردمان غیرتُرک آن مناطق را آواره کنند.
ازجمله آذربایجان غربی با جمعیت چهل درصد ترک و حدود شصت درصد کرد، ازنظر پان تورکها جزو آذربایجان بزرگ است و کردها در آذربایجان مهاجر هستند و باید به عراق و یا هر ناکجاآباد دیگری بازگردند![۲۲]
پانترکیسم همزیستی با اقلیتهای نژادی را در اراضی موردادعای خود نمیپذیرد. البته موفقیت آنها چندان هم بعید نیست.
اکنون بعد از یک سده از ارمنستان بزرگ واقع در شمال شرق ترکیه کنونی اثری باقی نمانده است و قرهباغ با جمعیت ۷۶% ارمنی طی سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۳ نیز بهسوی چنین سرنوشتی رهسپار شد.
مناطق فارس و کردنشین همسایه و یا مختلط با ترکهای استانهای زنجان، همدان، قزوین، کردستان و… نیز قرهباغهای بالقوه دیگری هستند که میتوانند توسط پانترکیسم تقویتشده از سوی اسرائیل، ترکیه، آذربایجان، اخوانالمسلمین جهانی، جهادیها و ناتو، خاک آنها بلعیده شود و ساکنانش آواره شوند.
پانترکیسم میتواند در زمان طلایی (ضعف و یا سقوط دولت مرکزی ایران) این مناطق را در بعد حداکثری خود به مام میهن جدید خود (ترکیه+آذربایجان) ملحق کند.
در چنین اوضاعی پانترکها با کمک ترکیه و جمهوری آذربایجان میتوانند تمامی دوازده شهر دوملیتی استان آذربایجان غربی و پنج شهر کردنشین جنوب آن بعلاوه شهرهای دوملیتی دیگر در سایر استانها را اشغال و ساکنان غیرترک آن مناطق را برای همیشه از خانه و کاشانه خود اخراج کنند.[۲۳]
۳- ملیگرایان راست سنتی بخشهای سنی نشین کردستان
این جریان به رهبری حزب دمکرات کردستان ایران که در رؤیای پیاده کردن سیستم ارتجاعی،مافیایی و دزد سالار کردستان عراق بسر میبردند. در مبانی فکریشان هیچ نوع رنسانس، رفورم و روشنگری مشاهده نمیشود.
حزب دمکرات کردستان ایران، سایر جریانات راستگرای کردستان از ماهیت چپ، سکولار و مترقی جنبش “زن زندگی آزادی” در هراس بودند.
باری ترس آنها همه از این بود که مبادا در مقابل هژمونی روزافزون جریان چپ مدرن به حاشیه رانده شوند.مانند ا.ن.ک.س کردستان سوریه، رویای صدسالهشان در جهت سلطه، سروری و ستمگری بر مردم کردستان ایران بر آب شود.
قومگرایان کُرد ایرانی وابسته به بارزانی(حزب دمکرات کردستان ایران و اخوانالمسلمین کردستان) از همان ابتدا در جنبش “زن زندگی آزادی” حضوری فعال داشتند. اما در نقش ترمز و انحراف به راست آن!
راستگراهای کردستان ایران تا آنجا که در توان داشتند در جهت قبیله گرایی، منطقهگرایی، حزب گرایی، اسلام سنی اخوانی گرایی، شیعه ستیزی، فارس ستیزی و دشمنی هیستریک با فلسفه “زن زندگی آزادی” و برادری ملتها کوشیدند.
۴- اسلامگرایان راست سنتی در بخشهای سنی نشین کردستان، بلوچستان و…
این گروه که در دوره حکومت جمهوری اسلامی تا حدود زیادی از رانت دین بهرهمند بودهاند، از رشد جنبش رادیکال و مترقی “زن زندگی آزادی” به هراس افتادند و ژست اپوزیسیون حاکمیت به خود گرفتند.
در کردستان این اپوزیسیون ارتجاعی در جهت تضمین منافع خود با حزب دمکرات کردستان ایران متحد شد.
حزب دمکرات نیز در رقابت با رقیب تازهنفس چپ و سکولار با این گروه عقد اخوت بست.
حزب دمکرات و اسلامیان سنی تلاش کردند تا با خالی کردن جنبش از ماهیت سکولار، دمکراتیک و فمینیستی آن کفه ترازو را در کردستان به نفع خود سنگین کنند.
یکی از مظاهر این اتحاد گردهمایی روحانیون و اخوانیهای کردستان در مساجد اصلی به بهانه حمایت از خواستههای مردم و جنبش “زن زندگی آزادی” بود.
هزینههای جنبش
هزینهها همواره مساوی دستاوردها نیستند. در بسیاری موارد هزینههای کمتر به دستاوردهای بیشتر و هزینههای بیشتر به دستاوردهای کمتر منجر شدهاند.
برای نمونه بلوچستان در این جنبش متحمل بیشترین هزینهها بوده و کمترین دستاورد را داشته است. هنوز زنان زیر چادر و چاقچور هستند و مردمان آن دیار از دیوار سنیگری فراتر نرفته و هیچگونه رنسانسی در ایدههای خود ایجاد نکردهاند.
هزینههای جانی جنبش زن زندگی آزادی
تاکنون هزینه جانی هویت ۳۷۳ تن به شرح ذیل مشخص شده است:
بلوچستان ۱۰۸ نفر از آمار را به خود اختصاص داده است. واقعیت این است که جنبش “زن زندگی آزادی” به بلوچستان نرسید. به دنبال انتشار خبری مبنی بر تجاوز فرمانده انتظامی به دختری بلوچ، در روز هشتم مهر ۱۴۰۱ نمازگزاران بلوچ بعد از نماز جمعه به درگیری با نیروهای انتظامی پرداختند. این درگیری منجر به کشته شدن حدود ۱۰۸ تن گردید. آنها بجای شعار “زن زندگی آزادی” شعارهای مذهبی سر میدادند.
در سایر مناطق ایران از مجموع جانباختگان جنبش “زن زندگی آزادی” هویت ۲۶۵ تن در ۲۵ استان به شرح ذیل شناسایی شده است.[۲۴]
۱- استان آذربایجان غربی۴۷
۲- استان تهران با ۴۵
۳- استان کردستان ۳۸
۴- استان مازندران ۲۲
۵- استان کرمانشاه ۲۱
۶- استان گیلان ۱۹
۷- استان البرز ۱۷
۸- استان خوزستان ۱۲
۹- استان فارس ۹
۱۰- استان اصفهان ۶
۱۱- استان خراسان رضوی ۵
۱۲ استان کهگیلویه و بویر احمد ۴
۱۳- استانهای ایلام و مرکزی ۳
۱۴- در هر یک از استانهای آذربایجان شرقی، قزوین، زنجان، و هرمزگان، دو نفر کشته شدهاند.
۱۵- در هر یک از استانهای اردبیل، همدان، لرستان، بوشهر، سمنان، و خراسان شمالی هرکدام یک نفر کشته شدهاند.
آذربایجان غربی بیشترین هزینه جانی را متحمل شده است. اما بیشترین کشتههای این استان مربوط به روزهای ۴ و ۵ آبانماه ۱۴۰۱ است.
کردستان یک بستر و دو رؤیا
کردستان یک بستر و دو رؤیا
جنبش “زن زندگی آزادی” از بدو تولد خود در آرامستان آیچی سقز همزاد یک رقیب آشتیناپذیر داخلی بوده است.
حزب دمکرات کردستان ایران در جایگاه رهبری جریان راست سنتی کردستان در رقابت با نیروهای چپ و هواداران جنبش آپویی که شعار آنها به شناسنامه جنبش تبدیل شده بود، مبارزات مدنی خیابانی را به آشوب و خشونت عریان سوق داد.[۲۵]
ازجمله نیروهای میدانی خود را تشویق به خشونت، آتش زدن خانههای بسیجیان محلی، غارت خانه آنها و علم کردن زیر جامه زنان آنان، آتش زدن بانکها، علم کردن روسری قرمز و پرچم مافیای مرتجع و دزد سالار بارزانی در شهرهای کردستان ایران و ارسال سلاح از عراق به هوادارانش در کردستان ایران گردید. سرانجام دولت مرکزی در واکنش به خشونت حزب دمکرات وارد فاز خشونت عریان شد.
برای مثال در شهرستان مهاباد که حزب دمکرات از بیشترین هوادار برخوردار بود، تا روزهای چهار و پنجم آبانماه ۱۴۰۱ کسی کشته نشد. زیرا سیاست دولت بر این اساس استوار بود با کمترین میزان تلفات جنبش را متوقف کند.
برای اثبات این ادعا میتوان به مزار کشتههای جنبش در مهاباد، بوکان و جوانرود مراجعه کرد. زیرا تاریخ فوت بر روی سنگ مزار آنها حک شده است.
این راهبرد حزب دمکرات به عکسالعمل خشونتبار دولت جمهوری اسلامی محدود نماند. باعث هراس ایرانیان طرفدار یکپارچگی ایران، نیروهای سکولار و چپ و ملیگرایان مترقی شد. هراس آنها این بود که جنبش کردستان از ماهیت مترقی و سکولار خود خارجشده و سیستم ارتجاعی کردستان عراق را الگوی خود قرار داده است. ازاینروی آنها نیز از جنبش رویگردان شدند.
رویکرد حزب دمکرات در به انحراف کشاندن جنبشهای مدنی و مترقی کردستان مسبوق به سابقه است. ازجمله در زمستان ۱۳۷۷(۱۹۹۹م) به دنبال دستگیری عبدالله اوجالان از طریق عوامل اسرائیل و ناتو و استرداد وی به ترکیه، جنبشی عظیم در شهرهای مختلف کردستان ایران ایجاد شد. دولت مرکزی که لبه تیز این جنبش را علیه ترکیه، ناتو و اسرائیل میدید با آن در تساهل و تسامح بود. حتی در تهران و سنندج اجازه برگزاری تجمعات مسالمتآمیز داده شد.[۲۶] دولت خاتمی نسبت به تجمعات بدون خشونت سایر شهرهای کردستان؛که بدون مجوز قانونی برگزار شده بودند؛ عکسالعمل خشونتباری نشان نداد.
ادامه این جنبش باعث تقویت روزافزون چپگرایان میشد. این امر بههیچوجه از طرف حزب دمکرات قابلتحمل نبود. ازاینروی انحراف آن را در دستور کار خود قرار دادند.
عوامل حزب دمکرات روز سوم اسفند ۱۳۷۷ تظاهرات مسالمتآمیز مردم سنندج را بهسوی خشونتی افسارگسیخته سوق دادند. درنتیجه نیروهای ضد شورش این حرکت را به شکلی بسیار خونین سرکوب کردند. حزب دمکرات با این رویکرد پایان جنبش سراسری کردستان ایران را رقم زد.
زبان حال حزب دمکرات کردستان ایران این است: ” دیگی که واسه من نجوشه سر سگ توش بجوشه”
شعارهای هواداران حزب دمکرات در جنبش ” زن ، زندگی، آزادی” اهداف و رویکرد آنها در انحراف و سرکوب این جنبش مترقی و سکولار دمکراتیک را بهخوبی نشان میدهد.
شعارهای پیشنهادی حزب دمکرات به معترضین کرد در یکی از کانال تلگرامی غیررسمی و سایه آن حزب در آبانماه ۱۴۰۱ به شرح ذیل بوده است:
۱-اشغالگر ایرانی٬ تو قاتل ژینای مایی
۲- تا دولت نداشته باشیم٬ سهم ما تنها کشته شدن است
۳- ژینا فرزند کردستان است٬ کشته دست فارسهاست (تهران)
۴- بیرون شو ایرانی٬ روی خاک کُردهایی
۵- مسئله کورد حجاب نیست٬ خاکش آزاد نیست
۶- کردستان استقلال میخواهد٬ بس است دورویی
۷- ژینا کردستانی است٬ کرد هم ایرانی نیست.
۸- زن زندگی آزادی٬ برو بیرون ایرانی
۹- اشغالگر ایرانی٬ کوردم هنوز هستم میدانی
چرا حزب دمکرات کردستان ایران با جنبشهای مدنی، مترقی، سکولار و دمکراتیک دشمنی هیستریک دارد؟
خودآگاهی، سکولاریسم، روشنگری، نواندیشی، دمکراسی و مردمسالاری که حاصل جنبشهای مدنی هستند؛ میتوانند رویای سلطه گری را نقش بر آب کنند.
نهایت رؤیای جریانات و احزابی که تحت عنوان ملیگرای کردستان فعالیت میکنند، این است که بهجای فارسها، عربها و تُرکها بر کُردهای منطقه خودشان سلطه و سروری داشته باشند.
این آقایان وارث رؤیاهای امیرنشینهای محلی کردها در دوره امپراتوریهای عثمانی و ایران، اربابها و رؤسای عشایر و شیوخ محلی گذشته هستند و این میراث فکری٬ فرهنگی را با روکشی از مدرنیسم آراستهاند.
اینان دشمن حُکام فارس٬ تُرک و عرب نیستند. بلکه رقیب آنها هستند در سروری و سلطه بر کردهای ناحیه خودشان.
به عبارتی دقیقتر هدف آنها رفع ستمگری نیست. بلکه تغییر ستمگر و ارباب از غیر کُرد به کُرد است. (کپی سیستم کوردایتی کردستان عراق به بخش سنی نشین کردستان ایران)
اتحاد و افتراق راست سنتی کردستان و راست سلطنتطلب ایران
یکی از راهبردهای حزب دمکرات بهمثابه نماینده راست سنتی کردستان اتحاد با راست افراطی ایران به رهبری رضا پهلوی بود.
اما رضا پهلوی و همکیشانش از همان ابتدا دست رد به سینه آنها زده و حاضر نبودند پیشاپیش امتیازات مافیای کوردایتی کردستان عراق را به مافیای آینده کردستان ایران پیشکش کنند.
دشمنی حزب دمکرات کردستان ایران با سلطنتطلبها نه به خاطر حقوق ملی و دمکراسی کردها، بلکه به خاطر جواب رد آنها در خصوص اعطای امتیاز انحصاری سلطه و سروری بر مردم کردستان بوده است.
خصومت جریان راستگرای کردستان(حزب دمکرات کردستان ایران و اخوانالمسلمین) با جریان راستگرای سلطنتطلب فارس نه به خاطر آزادی و حقوق مردمان خلق کُرد، بلکه درنتیجه رقابت جهت سلطه گری بر مردم کرد به سبک مافیای کوردایتی کردستان عراق ایجاد شد.
کسی که با الفبای سیاست آشنا باشد، میتواند پیشبینی کند که جریان راست سنتی کردستان ایران با برافراشتن روسری و پرچم مافیای بارزانی در شهرهای کردستان که آقایان چه خوابی برای سواری بر مردم کردستان ایران تدارک دیدهاند.
تضاد اصلی جامعه
در قرن نوزده کارل مارکس ریشه تمامی جنبشهای انسانی را به مبارزه طبقاتی نسبت داد.[۲۷] این تئوری ماحصل تحقیقات و مطالعات دقیق و عمیق تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی وی بوده است.
بهاحتمال قریببهیقین اگر خود مارکس اکنون زنده بود، تئوری خویش را آپدیت میکرد. امروزه ۱۷۶ سال از انتشار مانیفست کمونیست گذشته است.
تحولاتی که بعد از مارکس تاکنون به وقوع پیوستهاند بهمراتب بیش از تمامی تحولات جوامع بشری از ابتدای پیدایش انسان و جوامع بشری تا زمان حیات مارکس بوده است.
برای انقلابیون هیچ روش و متدی مطمئنتر از رئالیسم(واقعبینی) و پراگماتیسم(عملگرایی) نیست. بر این اساس لازم است دستاوردهای مارکس و سایر اندیشمندان را ارج نهاده و با واقعیات زمانه بهروز کنیم.
واقعیت این است که تضادهای طبقاتی موردنظر مارکس هنوز هم در همه جوامع وجود دارند. اما این تضادها پیچیدهتر شدهاند. اکنون تضاد بین مدرنیته و سنت به تضاد طبقاتی اضافهشده است. خود مدرنیته نیز در دو قطب متضاد “مدرنیته سرمایهداری” و “مدرنیته دمکراتیک” قابلتفکیک هستند.
شیفتگان عدالت و آزادی رویای خویش را در “مدرنیته دمکراتیک و عدالت محور” جستجو میکنند.
مدرنیته سرمایهداری (راست مدرن) با مدرنیته دمکراتیک و عدالت محور(چپ مدرن) تضادی آشتیناپذیر دارد. ازاینرو جریان سیاسی راست مدرن جهت تأمین منافع خویش در ضدیت با جریان سیاسی چپ مدرن ظرفیت این را دارد تا با جریان سیاسی راست سنتی متحد شود.
همچنانکه از دهه ۱۹۷۰ تاکنون آمریکا و اقمارش در تخاصم با چپگرایان و نیروهای مترقی و عدالتخواه، انواع سنتگرایان را از پستوهای تاریک تاریخ بیرون کشیده و روحی تازه بر کالبد نیمهجان آنها دمیده و در قالب مجاهدین اسلام، طالبان، داعش، جبهه النصره، اخوانالمسلمین، بوکو حرام ، سلفی، وهابی و … راهی جهاد فی سبیل سود سرمایهداری انحصاری کردهاند.
تضاد اصلی جامعه امروز ایران در دو جبهه متضاد به شرح ذیل است:
۱- چپگرایان، جریانات پیرو آرمانهای عدالت اجتماعی، مدرنیته دمکراتیک، سکولاریسم که حتی شامل اصلاحطلبان و … نیز میشوند.
۲- راستگرایان، قومگرایان، وابستگان کشورهای خارجی، رانت خواهان دین، زبان، نژاد و …
خاستگاه جنبش “زن زندگی آزادی”
در ایران کنونی طبقات متوسط و فرودست، زنان، جوانان و اقشار مختلف روشنفکری ستون فقرات جریان چپ مدرن را تشکیل میدهند(حدود۹۵% مردم ایران)
این طبقات و نیروی جوان و پرانرژی امروز جامعه ایرانی خاستگاه جنبش “زن زندگی آزادی” بوده و هستند.
اپوزیسیون راست اعم از مدرن و سنتی آن هیچ تناسبی با جنبش “زن زندگی آزادی” نداشته و ندارند.
اینها نگاه ابزاری به جنبش داشتند تا با پوپولیسم، عوامفریبی و غوغا سالاری و پشتیبانی غرب بتوانند بر امواج آن سوار شده و قدرت سیاسی را کسب کرده و سپس به سرکوب رقبا ازجمله چپ مدرن و پایگاه طبقاتی آن که ستون فقرات جنبش بودند بپردازند. هدف همه راستگراها؛علیرغم تضادهایشان با همدیگر؛ تکرار تاریخ درزمینهٔ شکست انقلابات از درون بود.
راستگراهای مرکز( سلطنتطلبان) میخواستند در تهران با کراوات و تجدد سوار بر انقلاب شوند.
راستگراهای تُرک(پانتورکها) در جنبش شرکت نکردند، اما مترصد فرصت بودند تا در صورت ضعف حکومت مرکزی با حمایت باکو و ترکیه بیشتر مناطق ترکزبان به انضمام بخشهای کردنشین استان آذربایجان غربی را ضمیمه باکو کنند.
راستگراهای کردستان (حزب دمکرات کردستان و همپیمانانش) درصدد کپی-پیست کردن سیستم ارتجاعی و مافیاگری کردستان عراق به بخشهای سنی نشین کردستان ایران بودند.
راستگرهای سنتی بلوچستان تحت رهبری ملا عبدالحمید مدینه فاضله خود را در افغانیزه کردن بلوچستان و بعضی مناطق سنی نشین ایران میدیدند.
آلترناتیو طیفهای مختلف اپوزیسیون راستگرا بسیار واپسگراتر از سیستم حاکم کنونی ایران هستند.
اگر جنبش ۱۴۰۱منجر به سقوط زودرس حاکمیت میشد. تجربه پیروزی زودهنگام انقلاب ۱۹۷۹ ایران در ابعادی بسیار فاجعهبارتر تکرار میشد. در این صورت بجای بهار آزادی، عصر یخبندانی از نوع لیبی، یمن، لیبی، عراق، سوریه و افغانستان فرا میرسید.
ضرورت حیاتی اتحاد ایرانیان
شباهت ژنتیکی میان هر دو انسان (از هر نژاد و تباری که باشند) بیش از ۹/۹۹ درصد است. (۹/%۹۹)
برجسته کردن تفاوت یکدهم درصدی میان انسانها و یا به زبان ارقام نادیده گرفتن ۹۹۹ وجه مشترک و عَلَم کردن ۱ تفاوت جنایت علیه بشریت است.
تشنگان قدرت و ثروت همواره به بهانه تفاوت نژاد و خون بر گرده همزبانان خود سوار شده و موجب جنگافروزی و ویرانگری شدهاند.
واقعیتهای مستقل و خارج از اذهان و باورهای ملیگرایان کُرد و دولتهای حاکم و جریانات اپوزیسیون حاکی از این است که کردها، فارسها و نیز اکثریت نزدیک بهاتفاق ساکنان ایرانزمین ریشههای نژادی، زبانی، فرهنگی و تاریخی مشترکی دارند. [۲۸]
ضرورت اتحاد و انسجام ایرانیان ناشی از منافع مشترکی است که در زمینههای زبان، نژاد، فرهنگ، اقتصاد، جغرافیای سیاسی و سیستم سیاسی مورد بررسی قرار میدهیم.
الف- زبان مشترک
در این دنیای بزرگ کدام دو زبان زنده بیگانه وجود دارند که حدود ۹۹% واژههای اساسی قدیمی آنها ریشه مشترک داشته باشند؟
زبانهای فارسی و کُردی از چنین ویژگی برخوردار هستند. این ویژگی در مورد بیشتر زبانهای ایرانیان صادق است.
هرچند که هریک از این دو زبان دارای دهها گویش محلی متفاوت هستند٬ ولی باوجوداین میبینیم که تفاوت بین دو گویش کردی بیش از تفاوت هرکدام از آنها با زبان فارسی مرسوم کنونی است.
مثلاً یک فرد روستایی کُرد سورانی فاقد تحصیلات که فرصت آشنایی با زبان فارسی نداشته است، در گفتگو با یک کُرد هورامی و یا شکاک با مشکلات بیشتری مواجه میشود تا با یک فارس زبان. [۲۹]
ب- نژاد مشترک
(نژادشناسی را با نژادپرستی اشتباه نگیریم)
حقایق میدانی نشان میدهند که کُردها، فارسها، آذریها و سایر ایرانیان ازنظر ساختار ژنتیکی، [۳۰] اسکلت، جمجمه، صورت، پیشانی، چشمها و… از یک ریشه مشترک نژادی هستند. [۳۱]
تعلق ایرانیان به یک استخر ژنتیکی (یک نژاد) مشترک[۳۲] نظر و استنتاج شخصی نیست. علم ناب و خالص است که جای هیچگونه شکی باقی نمیگذارد. [۳۳]
حتی بررسیهای میدانی دیانای تُرکزبانان ترکیه نشان میدهد که اینها نوادگان مردمان مختلف ساکن آناتولی مانند یونانی، ارمنی، قفقازی (آسیایی) و کُرد هستند که در سدههای معاصر ترکزبان شدهاند و ازلحاظ ژن از نژاد ترک (زردپوست) بهره بسیار کمی بردهاند. [۳۴]
این قضیه در مورد ترکزبانان آذربایجانی بیشتر صادق است. آذریهای ایران ازلحاظ ژن همسان سایر ایرانیان هستند[۳۵].
اگر آذریهای عزیز خویشتن را در آینه بنگرند، متوجه میشوند که تشابه نژادی آنها با کُردها، فارسها و سایر ایرانیان بسیار بیشتر از تُرکهای آسیای میانه و ترکمنهاست.
سیاستمداران ایدئولوژی و اغراض سیاسی خود را بجای حقیقت علمی به مردم تزریق و القا میکنند. باید مسائل علمی را به دانشمندان رشته موردنظر واگذار کرد و دستاوردهای علمی را مبنای قضاوت سیاسی قرار داد. [۳۶]
رویه سیاستبازان و بازرگانان خون و نژادپرستی برعکس این متد علمی است و سعی میکنند علم را در خدمت اهداف خود تفسیر و تعبیر کنند.
واقعیتهای تاریخی حاکی از این هستند که حمله و مهاجرت یونانیان، اعراب، ترکهای آسیای میانه و… به ایران موجب تغییراتی در حاکمیت، دین، مذهب و حتی زبان مناطق مختلف ایران شده است.
ولی به علت در اقلیت قرارداشتن مهاجرانِ حاکم نسبت به ایرانیانِ ساکن تغییر اساسی در ساختار نژادی ایرانیان صورت نگرفته است. [۳۷]
این سخن”الناس علی دین ملوکهم” (مردم بر دین حاکمانشان زندگی میکنند) واقعیتی است که در تاریخ بارها به اثبات رسیده است.
چرا مردمانِ کشور ۲۱۲ میلیونی برزیل پرتقالی زبان هستند؛ درحالیکه خاستگاه نژاد و زبانِ پرتقالی کشور کوچک یازدهمیلیونی پرتقال در جنوب غرب قاره اروپاست. قبل از اکتشافات جغرافیایی (۱۴۹۲) هیچ ارتباطی بین دو سوی اقیانوس اطلس وجود نداشته است.
چرا سایر کشورهای آمریکای لاتین اسپانیولی زبان هستند؟ چرا بیشتر مردم شمال آفریقا عربزبان هستند؟ و….
کسی که جواب صحیح پرسشهای فوق را بداند، بیشک به این واقعیت پی خواهد برد که چرا زبان بسیاری از مردم ایرانزمین ترکی و یا عربی است. [۳۸] (ازنظر نگارنده تمامی زبانهای جهان ازجمله این دو زبان زیبا، باشکوه، دوستداشتنی و جزو میراث گرانبهای بشری هستند. موضوع موردبحث این مقاله مسائل انحرافی از نوع برتریهای زبانی و نژادی نیست)
حاکمیت اعراب و نیز حکام ترکزبان بر ایران طی هزار سال باعث آن شد تا بسیاری از مردم بومی زبانِ حاکمان را جایگزین زبانِ مادری خود کنند. [۳۹]
اولیای چلبی سیاح مشهور عثمانی قرن ۱۷ میلادی در خاطرات خود نوشته است: «… زنان مراغه اکثراً به زبان پهلوی صحبت میکنند». [۴۰]
این نشان میدهد که آذربایجان قرن ۱۷م در حال دوره گذار زبان پهلوی آریایی به زبان حکام صفوی (ترکی) بوده است.
دورهای که مردها به علت نیاز و ارتباطات با حکام تُرک، زبان خود را ازدستدادهاند، ولی زنها به علت انزوای اجتماعی خود هنوز به زبان پهلوی سخن میگفتهاند.
نتایج تحقیقات علمی جدید در خصوص ویژگیهای وراثتی میتوکندری[۴۱] که منحصراً از مادران به نسلهای بعدی منتقل میشود، اشتراکات نژادی کردها و فارسها با ترکهای ایران (آذریها) را بهوضوح نشان میدهد. [۴۲]
باورها و تعصبات پانترکها، پانکوردها، پانعربها و پانفارسها مسئلهای ایدئولوژیک است و کاربردهای سیاسی دارند که در زمان خود میتوانند برای سربازگیری از میان مردمان ناآگاه، افروختن آتش جنگهای داخلی و دخالتهای دولتهای همسایه مورداستفاده قرار دهند. [۴۳]
تاجران این ایدئولوژیها در عرصه نقد و متدولوژی علمی حرفی برای گفتن ندارند. به همین دلیل در میدانهای افسانه، تاریخسازی جعلی، شارلاتانیسم سیاسی و عوامفریبی جولان میدهند. [۴۴]
ج- فرهنگ مشترک
افزون بر ریشههای مشترک زبانی، نژادی و تاریخی، طی سده اخیر در فرهنگ مردمان ایران و خاورمیانه تغییرات بزرگی حادث شده است.
بهگونهای که میبینیم امروزه کُردهای ایران در تعامل و مراوده خود با فارسها، ترکها و سایر ایرانیان احساس یگانگی و راحتی بیشتری میکنند تا با همزبانان کُرد ذوبشده در تعصب مذهبی، زَنکُشی، عشیره گرایی، و تُندخویی سرایت یافته عربی ساکن در اربیل کردستان عراق.
از سوی دیگر اکثریت ترکزبانان ایران با سایر ایرانیان احساس یگانگی و خویشاوندی بیشتری میکنند تا با ترکهای آسیای میانه و ترکیه.
دو مثال زنده و ملموس در زمینه اشتراک فرهنگی ایرانیان:
۱- خالقان اندیشه «زن، زندگی، آزادی» طی مدتی بیش از سه دهه در کردستان عراق نهتنها نتوانستند این فلسفه را ترویج کنند، بلکه در توقف روند قتلهای ناموسی کردهای عراق ناکام ماندند. [۴۵]
ولی همین شعار طی هفته آخر شهریور ۱۴۰۱ از سقز و سنندج به دانشگاه تهران رسید و سراسر ایران را فراگرفت که منجر به رشد سیاسی و رنسانس عظیمی در حد یک انقلابفرهنگی، اجتماعی شد.
این رویداد تاریخی نشان داد که کُردهای ایران و سایر ملل ایرانزمین در یک سطح تمدنی، آگاهی و شعور سیاسی قرار داشته و جایگاهی بسیار رفیعتر از کُردهای عراق و… را کسب کردهاند. [۴۶]
۲- مقایسه آمار قتلهای ناموسی
در تمام ایران ۹۰ میلیونی طی سه دهه گذشته تعداد قتلهای ناموسی زنان حدود ۱۲۰۰۰ تن برآورد شده است. [۴۷]
درصورتیکه طی مدت مشابه در کردستان عراق پنجمیلیونی تحت حاکمیت بازرگانان ملیگرایی و فدرالیسم کُردی بیش از ۲۰۰۰۰ زن توسط خانوادههایشان به قتل رسیدهاند. [۴۸]
در بیشتر شهرهای کردستان عراق گورستانی مخصوص به این قربانیان اختصاصیافته است. البته در حدود ٪۹۰ موارد جهت حفظ آبروی خانوادهها این مرگها تحت عناوین خودکشی٬ خفگی با گاز٬ ایست قلبی، سکته مغزی و تصادف اعلامشدهاند.
د- اقتصاد مشترک
امروزه تمامی اتنیکهای ایران در زمینه زیرساختهای اقتصادی و تأمین معیشت، کاملاً وابسته و مکمل همدیگر هستند.
بهگونهای که بخش مهمی از آب تبریز از کردستان و آب مرکز ایران از خوزستان و غرب ایران تأمین میشود.
تمامی ایرانیان وابسته به نفت و گاز جنوب غرب کشور هستند.
کشاورزی، دامداری، صنایع و بازار تمامی مناطق مختلفت ایران همدیگر را تغذیه و تقویت میکنند.
شبکههای عظیم و بههمپیوسته جادههای مواصلاتی، برقرسانی و گازرسانی اتحاد اتنیکها و تمامیت ارضی ایران را به ضرورتی اجتنابناپذیر تبدیل کردهاند.
ه- جبر جغرافیایی
جغرافیای بیشتر اتنیکهای[۴۹] ایرانی محصور در خشکی و همجوار با دولتهای طمعکار است و به دریا راه ندارد.
در چنین جغرافیایی بسیار بعید است که گروهی بتواند بخشی از کشور را جدا کند. اگر چنین امری هم اتفاق افتد، مثل کردستان عراق تنها قادر خواهند بود کمتر از نیمی از مناطق مورد ادعا را جدا کنند.
جدایی و کسب استقلال نهتنها منجر به آزادی رفاه و عدالت اجتماعی نمیشود، بلکه هجرت از چاله از چاله به چاه است.
زیرا در این مناطق زمینه قدرتگیری دیکتاتورهای بومی، خانوادگی و استقرار سیستمهایی سرکوبگر، ارتجاعی و ضدمردمی فراهم میشود. چنین نظامهایی برای بقای خود تبدیل به مستعمره قدرتی دیگر مثل ترکیه، باکو، مافیاهای مرتجع کُرد، شیعه و سنی عراق میشوند. همچون نمونه اقلیم کردستان عراق (بازگشت به وضعیتی اسفبارتر از ایرانِ قبل از ملیشدن صنعت نفت در ۸۰ سال قبل). [۵۰]
مزایای یکپارچگی کشور و اتحاد ایرانیان
واقعیت انکارناپذیر این است جغرافیای اتنیکی ایران بدترین بستر برای فدرالیسم، استقلال یا هر نوع خطکشی بر مبنای خون، نژاد و زبان است. اما یکپارچگی ایران امتیازات ذیل را برای تمامی شهروندان، اتنیکها و ملیتهای ایرانی تأمین میکند:
۱- دسترسی به آبهای آزاد خلیجفارس، دریای عمان و دریای مازندران.
۲- سهامداری در منابع عظیم نفت و گاز ایران.
۳- امنیت و پیشگیری از جنگهای داخلی و تجاوز خارجی.
۴- زیرساختهای اقتصادی شامل دهها هزار کیلومتر اتوبان، بزرگراه، راهآهن، برق و گاز سرتاسری، مخابرات و اینترنت برای همه ملیتها.
۵- بازار بزرگ سرمایه و کار ۹۰ میلیونی.
۶- جغرافیایی ثروتمند، چهارفصل و بسیار پهناور به وسعت یکمیلیون و ششصد و چهلوهشت هزار کیلومترمربع.
۷- منابع مالی و انسانی ازجمله انرژی جوانان و زنان بومی صرف تقویت جنگسالاران، مستبدان محلی، مرتجعین و جنگهای منطقهای بر سر هر کوی و برزن دوملیتی نمیشود.
این سرمایههای عظیم در جهت رشد اقتصادی، کسب حقوق شهروندی، استقرار دمکراسی و عدالت اجتماعی کانالیزه و متحد میشود. [۵۱]
در ماههای اولیه جنبش «زن، زندگی، آزادی» شاهد این اتحاد باشکوه بودیم. دستاوردهای پایدار این جنبش بسیار بیشتر است از مجموع دستاوردهای جنبشهای منطقهای، گروهی و اتنیکی ۴۵ساله اخیر ایرانیان.
راه سوم- استراتژی وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت
قومی متفکرند اندر ره دین — – قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آن که بانگ آید روزی — کای بیخبران راه نه آنست و نه این[۵۲]
سیاست صدساله یکسانسازی اجباری به آزادی و رفاه مردم ایران منجر نشده است. از سوی دیگر تجربیات منطقهای و جهانی نشان میدهند که نتیجه دیوارکشی اتنیکی هم یک گام بهپیش و دو گام به پس است. پس راه نه آن باشد و نه این.
راه سوم برادری ملیتهاست. تجربیات تاریخی جهان حاکی از این است که تکثر ملی، زبانی و فرهنگی اگر درست مدیریت شود موجبات رشد و شکوفایی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را فراهم میآورد.
پس لازم است نهتنها سیاست انکار٬ ذوب و ادغام ملیتها کنار گذاشته شود٬ بلکه ضروری است از نابودی این ثروت انسانی پیشگیری شده و تسهیلات و امکانات لازم جهت احیا و رشد آن فراهم شود. (وحدت در حین کثرت، کثرت در حین وحدت)
در این صورت زمینه بروز اختلافات ملی، قومی و فرهنگی خشکیده و بازرگانان سیاست و فرصتطلبان نمیتوانند ملتها را در مقابل هم قرار دهند.
اندیشه «انسان گرگِ انسان» برای همیشه جای خود را به «انسان یاورِ انسان» خواهد داد.
کمهزینهترین و پرفایدهترین راهحل مسئله تکثر ملی و فرهنگی ایران همگرایی بر اساس راهبرد «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» است.
این استراتژی در عمل منجر به برقراری توازن و تناسب ساختارِ سیاسی با ساختارِهای اجتماعی٬اقتصادی و جغرافیای اتنیکی کشور میشود.
سیستم جدیدی برای بقا و رشد همهجانبه ایرانیان ضرورت دارد.
این سیستم باید متناسب با ساختار اجتماعی، اتنیکی و فرهنگی ایران باشد و مرزبندی کاملی با ایدئولوژیها و گرایشهای نژادپرستی، مردسالاری، واپسگرایی، قبیلهگرایی، وابستگی به دولتهای خارجی داشته باشد.
شوراهای شهر و روستا که بازمانده اصلاحات ناکام خاتمی هستند، با تغییر و تکامل اساسی توانند پایه و اساس این سیستم را شکل دهند. در هیچ شورایی نباید نسبت زنان به مردان از ۴۰% کمتر باشد. بهرهگیری از تجربیات شوراهای کشورهای اسکاندیناوی و شمال شرق سوریه و تطبیق آن با ویژگیهای کشور میتواند بسیار مفید واقع شود.
زبانهای ایرانیان
در خصوص زبان و ادبیات اتنیکهای ایرانی لازم است در دانشگاههای کشور رشتههای تحصیلی زبان و ادبیات ملل ایران دایر گردد.
از سال ششم ابتدایی به بعد دانشآموز به انتخاب مادرش (اگر مادر نداشت به انتخاب پدر و…) زبان اختیاری دوم را انتخاب کند. زبان دوم میتواند زبان مادری و یا هر زبان دیگری از ملیتهای ایران باشد.
باتوجهبه سابقه تاریخی و نقش زبان فارسی در تسهیل ارتباطات کشوری لازم است آموزش رسمی همچنان به زبان فارسی باشد.
بزرگراه انسانمحوری
ایران مجمعالجزایر ملیتهای ناهمگون نیست. ایران کشتی بزرگی حامل ۹۰ میلیون انسان بر روی اقیانوس خروشان است. تقسیم این کشتی به چند کشتی کوچکتر مهلکترین و ابلهانهترین فکری است که حتی تخیل آنهم گناهی نابخشودنی برای سرنشینانش است. بقای سرنشینان کشتی ایران درگرو یکپارچگی این کشتی است.
حتی اگر باشندگان ایران از ملیتها، نژادها و زبانهای کاملاً بیگانه تشکیل شده باشند، بازهم رسیدن به اهداف بزرگ انسانی از جمله مردمسالاری، عدالت اجتماعی، برابری حقوق ملیتها و زبانها، رشد اقتصادی، تکنولوژیکی، رنسانس، برابری جنسیتی، گذار از مناسبات بازمانده قرونوسطایی، دفاع ملی در مقابل تجاوز خارجی و… از راه جدایی و انفصال حاصل نمیشود. بلکه از راه اتحاد میسر میشود.
واقعیت این است که ملیتهای ایرانی مثل انگشتانِ یک دست هستند که بهتنهایی میشکنند؛ ولی با هم یکمشت میشوند و قدرت این مشت فقط برابر پنجانگشت نیست. بلکه بیش از صدها انگشت است. در اینجاست که تئوری گشتالت از روانشناسی در علوم سیاسی و اجتماعی نیز مصداق و کاربرد پیدا میکند.
گشتالت یک کلمه آلمانی معادل کل، انگاره و الگو است.
منظور از گشتالت این است که کل هر چیز از مجموع اجزای تشکیلدهنده آن فراتر است.
مثلاً کل یک درخت، چیزی بیش از مجموع شاخهها، برگها، تنه و ریشههای آن دارد و آن ساخت و سازمان درخت است.
یعنی اگر تمامی اجزای یک درخت را از یکدیگر جدا کنیم و در کنار هم قرار دهیم، درختی وجود نخواهد داشت درصورتیکه اجزا فرقی نکردهاند. [۵۳]
آزادی، عدالت اجتماعی، رشد اقتصادی و فرهنگی در اتحاد فراهم میشود نه در انفصال. اگر نهال دشمنی برکنیم و درخت دوستی بنشانیم ایران برای همه ایرانیان خانهای باشکوه خواهد شد. [۵۴]
باید فروریخت، دیوارهایی که بر مبنای باورها و اختلافات عقیدتی بین انسانها ایجادشدهاند؛ زیرا که «آنچه مردم را مشخص میسازد بیشتر سرشت آنهاست تا عقایدشان» [۵۵]
چهبسا آنهایی که دیروز رودرروی همدیگر جنگیدند، یک آرمان انسانی داشتند با دو نشان؛ و اعتقاد آنها را به چنین سنگری پرتاب کرده بود.
به قول سهراب: «چشمها را باید شست***طور دیگر باید دید»
باید کلیه دیوارهای زبانی، نژادی، حزبی، ملی، فرهنگی، ایدئولوژی و حتی دیوار بین پوزیسیون و اپوزیسیون را نیز فروریخت.
چهبسا هستند اپوزیسیونهایی که نماینده قشری از لومپنبورژوازی[۵۶] هستند و از سهم کنونی خود ناراضی بوده و بهغیراز سهم بیشتر از سفره مملکت، رؤیای بزرگتری برای آینده جامعه در سر ندارند. مثل احزاب نژادپرست (پانفارس، پانعرب، پانترک، پانکورد و…)
در مقابل چنین اپوزیسیونهایی میبینیم که بخشی از بدنه و مدیران کشورها دارای رؤیای رشد اقتصادی، فرهنگی و عدالت اجتماعی بوده و هستند.
بیایید تا گامهایمان را نه در کورهراه دشمنی و انفصال، بلکه در بزرگراه انسانمحوری، همزیستی و برادری ملیتها بهسوی اهداف زیر هماهنگ کنیم:
۱- تبدیل رعیت به شهروند
۲-گذار از مناسبات بازمانده فئودالی و قرونوسطایی به مدرنیته دمکراتیک
۳-برابری جنسیتی
۴-عدالت اجتماعی
۵-رشد اقتصادی، علمی و تکنولوژیکی
۶-برادری ملتها و فرهنگها
۷-شایستهسالاری
۸-رنسانس، نواندیشی و پلورالیسم
چه باید کرد؟
تاریخ ۱۵۰ سال گذشته روایتگر تجربیات تلخ ازجمله دو جنگ جهانی اول و دوم، جنگ سرد، کودتاهای متعدد دیکتاتورها و حامیانشان، نژادپرستی، بنیادگرایی مذهبی، تروریسم دولتی، شکست انقلاباتی از نوع کمون پاریس، انقلاب اکتبر شوروی و بلوک شرق است.
اما باوجوداین در همین دوره نسبتاً کوتاه شاهد فروپاشی فئودالیسم و اشرافیت زمینداری بودهایم. بورژوازی غرب مکرراً در برابر مبارزات زنان، جوانان، نیروها و جریانات چپ، آنارشیستها، طبقات کارگر و متوسط ناچار به عقبنشینی شده است.
ساعات کار از ۱۲ به ۷ ساعت تقلیل پیدا کرده است. دو روز تعطیلی در هفته به دستاوردی غیرقابلبازگشت تبدیلشده است.
ابزارها و مناسبات تولیدی به مرحلهای از رشد و تکامل رسیدهاند که میتوان پنج روز کار در هفته را به سه روز تقلیل داد.
امید به زندگی از ۴۰ سال به ۸۰ سال[۵۷] رسیده است که میتواند در آیندهای نزدیک به ۱۰۰ سال افزایش یابد.
در دل سرمایهداری غرب جوانههایی از سوسیالیسم روییده است. آموزش و بهداشت همگانی، برابری حقوق زن و مرد، حقوق بشر، حقوق کودکان، یارانههای دولتی به شهروندان درزمینهٔهای مختلف، تأمین اجتماعی و نظام سوسیال در کشورهای غرب حاکی از این دگردیسی انقلابی است.
پدیدهها و دستاوردهای جدید ازجمله اقتصاد جهانی، فرهنگ جهانی، حقوق بشر جهانی، تکنولوژی جهانی، ارتباطات جهانی و … پیشبینیهای مک لوهان[۵۸] درزمینهٔ دهکده جهانی را تحقق بخشیدهاند.
آموزش عالی بر اساس دانش و بینش علمی بهصورت بیسابقهای در جوامع انسانی گسترشیافته است. آگاهیهای تاریخی و دانش اجتماعی بسیار فراگیر شده است. پلتفرمهای اطلاعرسانی از انحصار غرب خارجشده است. درنتیجه زمینه تغییرات بنیادین در جوامع جهان ازجمله ایران فراهم شده است.
هماکنون بسترهای لازم برای بنیاد دنیایی زیبا و انسانیتری عاری از ستمگری و نابرابری فراهمشده است.
اما فراهم شدن زمینههای تغییر بهتنهایی کافی نیست. همچنانکه یک زایمان موفق مستلزم یاری ماما و متخصص زایمان است، تولد نوزاد سالم و شاداب دنیای جدید نیز نیازمند ایدههای خلاق و نقش فعال اندیشمندان انساندوست است.
در غیر این صورت همچنانکه در نیمه اول قرن بیستم دیدیم آلمان و ایتالیا بهعنوان پیشرفتهترین و فرهیختهترین جوامع اروپا بجای آنکه طبق پیشبینی مارکس تبدیل به خانه سوسیالیسم و برابری و رفاه همگانی شوند، هیولاهایی از نوع فاشیسم و نازیسم را زائیدند.
آنتونیو گرامشی[۵۹] پیشگو و جادوگر نبود. وی اندیشمندی بود که با اتکا به دانش و بینش علمی و درک عمیق تاریخی خود توانست زایش فاشیسم و نازیسم را از زهدان این جوامع پیشبینی کند. به همین دلیل گفته بود:
“کهنه در حال احتضار است و نو ناتوان از زاده شدن؛ در این میان بسیار هیولاها ظهور خواهند کرد”
کارل مارکس در قرن نوزده موضوع رهایی انسان و پایان دادن به استثمار، نابرابری و ستمگری را بهعنوان رسالت تاریخی طبقه کارگر تئوریزه کرد. اما طبقه کارگر در انجام این رسالت ناکام ماند.
استیو جابر در ۲۰۰۷ با شعار «اختراع دوباره تلفن همراه» اولین گوشی آیفون را به رسانهها معرفی کرد. وی اعلام کرد که این دستگاه عملکرد سه دستگاه را یکجا در خود دارد. (یک گوشی، یک آیپاد و یک ابزار برای ارتباطات اینترنتی)
گوشیهای هوشمند در دست اکثریتقریببهاتفاق مردمان جهان بزرگترین دستاورد تاریخ بشری است. این تکنولوژی بسترهای لازم در جهت بزرگترین و گستردهترین انقلابان اجتماعی را فراهم ساخته است.[۶۰]
در حال حاضر تلفن همراه ما بیش از تمام تجهیزات ناسا در سال ۱۹۶۹ میلادی، قدرت محاسباتی دارد. یک گوشی هوشمند ماحصل تمامی اکتشافات و اختراعات بشری از ابتدا تاکنون است.
دارنده این گوشی میتواند بهتمامی علوم بشری دسترسی داشته باشد. نقش محقق و کنشگری از یک روزنامهنویس تا مخترع و ایده پرداز در سطحی جهانی را ایفا کند.
میلیونها و حتی میلیاردها انسان با استفاده از پلتفرمهای گوشی هوشمند میتوانند توان خویش را در جهت اهداف مشترک هماهنگ سازند. چنین هارمونی اجتماعی در طول تاریخ بشر بیسابقه بوده است.[۶۱]
به مدد همگانی شدن اینترنت و گوشی هوشمند بسترهای لازم برای گذار از وضعیت موجود بهسوی رشد اقتصادی، مدرنیته انسانی، عدالت اجتماعی، برقراری صلح جهانی، حفاظت از محیطزیست و بهطورکلی بنیان جهانی انسانی فراهمشدهاند. این امر از طریق تدوین و اجرای یک پِلَتفُرم رئالیستی امکانپذیر است.
پِلَتفُرم (Platform) چیست؟
این گفتار بدون روشن کردن و انکشاف معنی و مفهوم واژه پِلَتفُرم نمیتواند جواب «چه باید کرد» را به مقصد برساند.
پِلَتفُرم (Platform) ازنظر لغوی به معنای «سکو» است. یک برآمدگی یا جای بلندی که قرار است چیزی روی آن نمایش داده شود. همچنین به معنای «بستر یا بنیاد» نیز هست.[۶۲] به زبان ساده پِلَتفُرم به معنای بستری برای ایجاد و اجرای تمامی اجزای یک سیستم است.[۶۳]
کار اصلی پِلَتفُرم فراهم کردن زیرساخت است.[۶۴] زیرساختی که دسترسی باز و راحت برای همهٔ طرفها ایجاد کرده و آنها را به مشارکت ترغیب کند. درعینحال، تعیین چارچوب و قواعد حاکم بر مبادلهها و تعاملها هم بر عهدهٔ پِلَتفُرم است.»[۶۵]
فهرست تعدادی از پلتفرمهای موفق و شناختهشده جهان:[۶۶]
– شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام، فیس بوک، تردز، گودریدز، تیک تاک و توییتر (ایکس)
– پلتفرمهای تجارت الکترونیک مانند آمازون، دیجی کالا، باما، دیوار و شیپور
– پلتفرمهای معامله خدمات مانند اوبر، اسنپ، تپسی، علی بابا، فلایتیو، جاباما و خدمت از ما
– پلتفرمهای کاریابی و ارتباط حرفهای مانند لینکدین و پونیشا
– پلتفرمهای تولید جمعی دائرهالمعارفهای آنلاین مانند ویکی پدیا
میتوان نتیجه گرفت پِلَتفُرم عبارت است از مجموعهای از سختافزار، نرمافزار و سیستمعامل که همچون اعضای یک ارکستر موسیقی در هارمونی و هماهنگی کامل قرار داشته و امکان اجرای موسیقی زنده را فراهم میآورند.
«هرگز نمیتوان از طریق ستیز با واقعیت موجود، تغییر ایجاد کرد، بلکه باید الگوی جدیدی ساخت که بتواند الگوی موجود را منسوخ سازد» (ریچارد باکمینستر فولر)
چگونگی تدوین و انتخاب پِلَتفُرم (Platform) ” راه رشد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بر اساس سیستممحوری
بنیانگذاری یک سیستمِ جدیدِ اقتصادی و اجتماعی بدونِ نقشه، پلان و مُدِلِ مُدَوّن مثل ساختنِ یک بُرجِ مسکونیِ صد طبقه بدونِ نقشه و پِلَتفُرم است که نهایتاً بر سر سازندگانش آوار میشود.
در اولین قدم لازم است با استفاده از تجربیات تاریخی، الگوبرداری از سیستمهای موفق کنونی و تطبیق آن با ویژگیهای بومی و منطقهای یک پِلَتفُرم[۶۷] جامع و کامل درزمینهٔ “راه رشد” تدوین شود.
اندیشمندان ایران سال ۱۲۸۵ جهت تدوین قانون اساسی مشروطه قوانین اساسی کشورهای اروپایی (فرانسه و سویس) را ترجمه کردند.
آنها با اقتباس این قوانین و تطبیق با شرایط خاص کشور قانون اساسی مشروطه را تدوین کردند که برای آن زمان ایران بسیار مترقی و مناسب بود.
اگر دخالت کشورهای خارجی خصوصاً انگلیسیها و خرابکاری ارتجاع و لومپنبورژوازی خنثی میشد، ایران کنونی در لیست کشورهای صنعتی، پیشرفته، مرفه و دمکراتیک جهان قرار میگرفت.
اکنون نیز میتوان پِلَتفُرم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تعدادی از کشورهای جهان که طی نیمقرن اخیر رشدی موفق را تجربه کردهاند الگوبرداری کرده و با شرایط و امکانات و مقتضیات زمان کنونی تطبیق دهیم.
تاریخ نیمقرن اخیر حاکی از برتری الگوی چینی است. توصیف و تحلیل این الگو را در پانوشت بخوانید.[۶۸]
نمونههایی از نوع کره جنوبی، تایوان، سنگاپور و … نمیتوانند الگوی مناسبی برای ایران باشند.
زیرا این کشورها از طرف آمریکا به صورتی دوپینگی و در رقابت با چین و شوروی به چنین جایگاهی سوق داده شدهاند. بحران مالی و سقوط بورس ۱۹۹۷ حاکی از پایههای ضعیف و آسیبپذیری چنین سیستمهایی است.
آمریکا و غرب هیچگاه در خاورمیانه و خصوصاً ایران این سیاست را پیروی نمیکنند و همچون یک سده گذشته استراتژی پیشگیری از رشد صنعتی و اقتصادی و سیاسی این جوامع را ادامه خواهند داد.
زیرا زمینههایی که موجب اتخاذ این سیاست غرب گردید هنوز در خاورمیانه موجود هستند. ازجمله وجود نفت و گاز و موقعیت استراتژیک جهانی که ازنظر غرب لازم است این کشورها همچنان در قرونوسطای خویش باقیمانده و نقش سنتی صادرکننده محصولات خام را ادامه دهند.
پس از یک فراخوان عمومی٬ اشخاص حقیقی و حقوقی٬ سازمانها و جریانات سیاسی هرکدام پِلَتفُرم موردنظر خود را تدوین و طی یک کتابچه ارائه میکنند. (مقاله پیش رو میتواند نقش استارت این فراخوان را ایفا کند)
در این راستا طی مدت کوتاهی صدها پِلَتفُرم مختلف تدوین و در فضای عمومی و مجازی منتشر خواهند شد.
هر یک از این پِلَتفُرمها همچون مانیفستهای[۶۹] حزبی در فضایی سالم به رقابت، همیاری و بده بستان میپردازند. نویسندگان تا مدت مشخصی میتوانند پِلَتفُرم خود را ویرایش و بهروز کنند.
درنهایت٬ یک متن با بیشترین مزایا و کمترین معایب تولد خواهد یافت که خواهد توانست بیشترین شانس مقبولیت از جانب اکثریت مردم را کسب کند. این متن تبدیل به پِلَتفُرم نهایی خواهد شد.
بدین گونه برای اولین بار در تاریخ٬ استراتژی جدیدی از مبارزه رهاییبخش مردمی تولد خواهد یافت.
این پِلَتفُرم در جایگاه میثاق اجتماعی و قانون اساسی قرار میگیرد. همچون قطبنما و چراغراهنما، حرکت در مسیر درست را تضمین کرده و سنگ محک شناسایی افراد، احزاب، جریانات سیاسی و مدعیان خدمتگزاری و رهایی ملی خواهد بود[۷۰].
مردم بجای اینکه از یک رهبر یا یک حزب و جریان سیاسی دنبالهروی کنند، به محوریت یک پِلَتفُرم مشترک متحد شده و مبارزه خود را در جهت جایگزین کردن روح و محتوای آن با نظم قبلی بهپیش میبرند[۷۱].
به گفته هاول: «میشود با زندگیِ بهترْ حکومتِ بهتر را بر سر کار آورد»
لازم است صدها شخصیت و جریان سیاسی مختلف٬ پِلَتفُرم[۷۲] (مانیفست٬ مواضعنامه) موردنظر خود را طی کتابچهای تدوین کرده با شفافیت کامل در معرض دید و قضاوت مردم قرار دهند.
مسئله اصلی
پرسش دیروز این بود که «حاکمیت حق چه کسی است؟»
مسئله اصلی امروز چنین است: از بین هر یک از پِلَتفُرمهایی که از طرف اشخاص حقیقی و یا جریانات سیاسی، بهصورت مُدوّن و شفاف معرفی میشوند، کدامیک بهترین گزینه ممکن جهت تبدیلشدن به میثاق اجتماعی است؟
از پلتفرمهای دنیای صنعت، تکنولوژی و دیجیتال به تولید پِلَتفُرم «راه رشد سوسیال سرمایهداری دولتی»
مقایسه راههای رشد سه کشور چین، هندوستان و پاکستان حاکی از این است که “راه رشد سوسیال سرمایهداری دولتی” میتواند الگوی مناسبی در جهت تدوین پلتفرم راه رشد کشورهای جهان سوم باشد.
ظاهراً با توجه به قانون «غیرممکن بودن وحدت ضدین» ایجاد چنین سیستمی محال است. اما در دنیای فیزیک میبینیم یک آهنربا از دو قطب مخالف مثبت و منفی تشکیل شده است. «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت»
به قول مولوی :
جنگ اضداد است عمر این جهان —صلح اضداد است عمر جاودان
چینیها با ترکیب سوسیالیسم و سرمایهداری مولد توانستهاند وحدت ضدین را تحقق بخشیده و راه دشوار سیصدساله غرب را در مدت ۴۵ سال طی کرده و فقر را ریشهکن و درآمد سرانه را از ۲۰۰ دلار به ۱۲۶۰۰ دلار برسانند.[۷۳]
با توجه به قابلیتها و امتیازات خاص کشور ایران ازجمله منابع عظیم نفت و انرژی، وسعت خاک، آبوهوای چهارفصل، جغرافیای استراتژیک، دسترسی به دریاهای آزاد و جمعیت میلیونی جوان و تحصیلکرده میتوان راه سیصدساله اروپا را طی مدت بیست سال پیمود.
در همین زمین و دنیای واقعی با الهام از مدلهای راه رشد سوسیال سرمایهداری دولتی و نیز پلتفرمهای سختافزاری و نرمافزاری موجود در جهان، میتوان “پِلَتفُرم راه رشد سوسیال سرمایهداری دولتی” برای ایران یا هر کشور جهانسومی را تدوین کرد.[۷۴]
این پِلَتفُرم میتواند موجب تحول انقلابی کمی و کیفی در کارکرد دولت و سیستم مدیریت اجتماعی گشته و بستر مناسب در جهت رشد اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی یک جامعه را فراهم سازد.[۷۵]
تاریخ نیمقرن اخیر، درستی این گفته دنگ شیائوپینگ (معمار چین نو) را به اثبات رسانید: «گربه باید موش بگیرد. حالا چه فرق میکند که سیاه باشد یا سفید»
نه به همهپرسی
تاریخ انقلابات جهان بیانگر این است که “مردم میدانند که چه چیزی نمیخواهند، اما نمیدانند چه میخواهند”
نتایج شورشها و انقلابهای مردمان جهان از انقلاب کبیر فرانسه ۱۷۸۹ تا بهار عربی۲۰۱۱ تاییدگر این حقیقت تلخ است.
لازم است یکبار برای همیشه اندیشمندان و شیفتگان عدالت و آزادی با این راهبرد شکستخورده انجام رفراندوم جهت تعیین نظام سیاسی آینده مرزبندی کنند.
کمتر کسی به ضرورت تدوین میثاقِ اجتماعی بهعنوان پیشنیاز انقلاب واقف شده است. عموماً آن را به آینده، رفراندوم و تشکیل مجلس مؤسسان موکول میکنند.
همچنانکه تاریخ ملل جهان نشان داده است در آینده کذایی وعده دادهشده، پس از فرازوفرودهای زیاد و گذار از انواع انتخابات، رفراندوم، تقلب، کودتا، شبه کودتا، تحمیل رأی اکثریت بر اقلیت، فریبکاری، پوپولیسم، جنگهای داخلی٬ دخالت کشورهای خارجی و … سرانجام نظامی دیکتاتور، واپسگرا و حافظ منافع طبقه لومپنبورژوازی[۷۶] و بیگانگان در جامهای دیگر به سریر قدرت بازمیگردد.[۷۷]
باید هماکنون قانون اساسی آینده را بهمثابه قرارداد اجتماعی و میثاق ملی تدوین و انتخاب کرده و آن را محور و مبنای اتحاد و ساختن خانهای آباد و آزاد برای همه ایرانیان قرار داد.
در آخرین پانوشت پیشنویس پلتفرم موردنظر نویسنده این سطور پیوست شده است. [۷۸]
پیوستها:
۱- زن، زندگی، آزادی دانشگاه تهران، ۲۷ شهریور ۱۴۰۱
۲- روز ۲۷ شهریور ۱۴۰۱ دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به قتل #ژینا_امینی در دانشگاه دست به تجمع زدند. این تجمع پس از سالها خفقان و سرکوب در #دانشگاه_تهران در سالهای اخیر بیسابقه بوده است.
https://www.facebook.com/watch/?v=1129641114616343
۳- تظاهرات و سردادن شعار «زن، زندگی، آزادی» توسط دانشجویان دانشگاه هنر تهران، ۱۰ مهر[۷۹]
https://ir.voanews.com/a/demonstration-chanting-slogan-woman-tehran-university-art/6772364.html
۴- دانشکده موسیقی کرج – سرودی برای زن، زندگی، آزادی
۵- اجرای ترانهای با تم سرود انقلابی مبارزان شیلیایی علیه پینوشه توسط دانشجویان دانشگاه هنر تهران
https://youtu.be/a0dlWWfQHI8?si=0BouEztKTFPRK7gb
۶- تجمع اعتراضی دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران، ۲۴ مهر
۲۴ مهر ۱۴۰۱
۷- اجرای ترانهای با تم سرود انقلابی مبارزان شیلیایی علیه پینوشه توسط دانشجویان دانشگاه هنر تهران ۳۰ اکتبر ۲۰۲۲
https://youtu.be/a0dlWWfQHI8?si=1DsUp0QutHksZs_-
پانوشتها و منابع
[۱] – https://www.etemadonline.com/tiny/news-574259
[۲] -https://eslahatnews.com/8419
[۳] – https://www.bbc.com/persian/iran-63398898
[۴] – https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-1060
[۵] – khabaronline.ir/xjfkg
[۶] – https://www.bbc.com/persian/articles/cydeg585zvvo
[۷] – https://www.bbc.com/persian/iran-63398898
[۸] – https://hammihanonline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-23/1062-%D9%88%D8%B7%D9%86-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%88%D9%87
[۹] – https://www.youtube.com/watch?v=vRseu7P7IIM
[۱۰] – https://www.kurdia.net/archives/7281
[۱۱] – https://www.kurdia.net/archives/7281
https://x.com/kurdchannel_tv/status/1641432938498920449?s=20
[۱۲] – داگیرکەری ئێرانی، قاتڵی ژینامانی(شلر درویشی گوینده تلویزیون حزب دمکرات) https://www.youtube.com/watch?v=AjKjcZZ7te4
[۱۳] – داگیرکەری یٔێرانی قاتڵی ژینامانی/ دروشمی خۆپێشاندەرانی سەقزی، ۲۶ی خەرمانانی ۱۴۰۱ https://www.youtube.com/watch?app=desktop&v=MlGhuPdrqD8
[۱۴] – متن سخنرانی لیلا عنایت زاده به نقل از روزنامه هم میهن: بعد از خاکسپاری ژینا، بعد از آنکه زنان شعار میدادند دیگر نمیخواهند مرگ هیچ زنی را اینگونه ببینند، لیلا عنایتزاده، فعال زنان سقزی و عضو انجمن ژیوانو که چند سالی است در حوزه خشونت علیه زنان کار میکند، بیانیهای خواند که در آن آمده بود: «آنچه در تهران برای مهسا امینی و در مریوان برای شلیر رسولی اتفاق افتاد نتیجه یک فرهنگ مردسالار است که راه را برای اتفاقات نفرتانگیزی مثل این هموار میکند. روزی نیست که به زخم ما نمک نپاشند. بچههای آنها باید در غرب باشند و بچههای ما به این شکل جانشان را از دست بدهند.» عنایتزاده در گفتوگو با هممیهن میگوید: «ما در بیشتر اتفاقاتی که در حوزه زنان رخ میدهد واکنش نشان میدهیم. خلاصه بیانیهای که ما در مراسم خاکسپاری ژینا خواندیم این بود که ما زنان میخواهیم در این سرزمین زندگی کنیم. استقبال مردان و زنان در همه اتفاقات اخیر بینظیر بوده است. الان مساله این است که مشکلات زنان دیگر فقط برای زنان نیست. در موضوع ژینا هم، مردان همراهی خوبی داشتهاند. آنها تجربه زیسته ما را میبینند که همه زنان در رنجاند و با سیستم خشونتگر روبهرویند که نه به عنوان یک زن یا مرد یا تهرانی و شهرستانی نمیتوانیم بگوییم از آن جدا هستیم. با همه انواع خشونت باید مقابله شود؛ فرای جنسیت و قومیت.» او میگوید در بیشتر جاهای دنیا، بدن، امری سیاسی است و در ایران بیشتر: «بدن یک نحلهای برای کنشهای سیاسی است و بدن زنان ایرانی، عرصه مقاومت است؛ که به حذف زنان از عرصههای بیرونی نه میگوید. متقابلاً سیستمی که همه تلاشاش این است که زن را از فضاهای عمومی حذف کند، این را نمیپسندد. همه درصدد در هم شکستن این عرصه مقاومتاند. این گفتمان سعی دارد زنان را به پستوهای خانه بکشاند. حضور گشت ارشاد، بازپسگیری این قدرت از بدن زنانه است و مصادره کردن این بدن. به آن نحوی که خودش تمایل دارد در عرصه اجتماع دیده شود، به این نحو میخواهد اعمال فشار کند. ما میگوییم این امکان ندارد که هویت انکارشده ما را مصادره کنند. ما زنان به دنبال بازپسگیری این هویت انکارشدهایم. به دنبال این هستیم که زنان به عنوان انسان دیده شوند، بدون هیچ ترسی در همه جای اجتماع.»
[۱۵] -https://hammihanonline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-23/1062-%D9%88%D8%B7%D9%86-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%88%D9%87
[۱۶] – https://www.akhbar-rooz.com/169242/1401/06/27/
[۱۷] – https://youtube.com/shorts/ERVL_74-C-s?si=N4pmivsbmbW4MZ4u
[۱۸] – https://youtu.be/jsrr3RzlNTk?si=rbaNwY_koh3JpR0c
[۱۹] – https://www.bbc.com/persian/iran-63398898
[۲۰] – https://parsi.euronews.com/2023/09/12/discussing-irans-one-year-anniversary-women-life-freedom-movement-in-european-parliamen
[۲۱] – https://fararu.com/fa/news/686743/%D9%BE%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B2-%D8%AB%D8%A7%D8%A8%D8%AA%DB%8C-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%DA%86%D9%87-%D8%B4%D8%AF-%DA%A9%D9%87-%DA%86%D9%BE%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D9%88-%DA%86%D9%BE-%D8%B4%D8%AF%D9%86%D8%AF
[۲۲] – پانترکها پس از موفقیت در قرهباغ(۲۰۲۲-۲۰۲۳) دعاوی ارضی خود را گسترش داده و فراتر از شهرهای دوملیتی٬ شهرها و استانهای غیرتُرک را هم به نقشه جغرافیای مورد ادعای خود افزودهاند.[۲۲]
نگاهی به تویتها و نقشههای پانترکها درک موضوع را آسانتر میکند:
اکنون اژدهای پانتورکیسم در ایران بیدار شده است. تراژدی تکرار چندین قرهباغ دیگر در ایران کنونی قابلپیشبینی است.
[۲۳] – تفاوت پانتورکیسم و ناسیونالیسم ایرانی
پانتورکیسم با ناسیونالیسم ایرانی بسیار متفاوت است که ملیگرایان کُرد تاکنون قادر به دیدن و درک آن نبودهاند.
گرچه تاکنون ناسیونالیسم فارس حقوق زبانی کُردها را به رسمیت نشناخته است٬ ولی باوجوداین کُردها را ایرانی و بخشی از نژاد آریایی دانسته و حق آنها را بر مالکیت خانه و کاشانه خود و زیستن در کردستان و یا هر شهر دیگر ایران به رسمیت شناخته است.
اما پانتورکیسم با هر نوع ناسیونالیسمِ این عصر متفاوت است. حیات خود را نه در همنشینی و حتی انقیاد٬ بلکه در حذف و اخراج ملل دیگر و بلعیدن سرزمین آنها میبیند.
تاریخ دیروز روشنیبخش راه امروز
نسلکشی ارامنه و آشوریها (۱۹۱۵) قتلعام یونانیان ازمیر و سایر مناطق غرب ترکیه امروزی (۱۹۲۳) اشغال اسکندرون سوریه (۱۹۳۹)٬ اشغال شمال قبرس (۱۹۷۴)٬ عفرین٬سری کانی٬ گری سپی (۲۰۲۰-۲۰۱۸) و قرهباغ (۲۰۲۰) حاوی درسهای بسیار ارزشمندی هستند برای درک امروز و پیشبینی فردا.
در همه موارد فوق تغییر دموگرافیای این مناطق بهصورت پاکسازی قومی و استقرار در خانه و کاشانه دیگران اتفاق افتاده است.
ارمنیها در سال ۲۰۲۰ با سابقه سکونت پنجهزارساله که ٪۷۶ جمعیت قرهباغ را تشکیل میدادند٬ ناچار شدند خانه و کاشانه خود را برای همیشه ترک کرده و تن به آوارگی دهند.
پانتورکها میراث هزار سال تهاجم مستمر از آسیای میانه تا خاورمیانه٬ بالکان و شمال آفریقا و حذف ملل دیگر و سکونت در سرزمین آنها را در عقبه ذهنی خود دارند.
[۲۴] – https://www.radiofarda.com/a/investigative-report-on-those-who-got-killed-during-recent-protests-in-iran/32124711.html
[۲۵] – میراث د.قاسملو در جنبش «زن، زندگی، آزادی»
شهرستان سقز در آخرین روزهای شهریور ۱۴۰۱ با “شعار زن، زندگی، آزادی” یک انقلاب بزرگ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را استارت زد.
این شعار زیبای پُرشور و پُرشعور بهسرعت مرزهای قومی، منطقهای، حزبی و ناسیونالیستی را درنوردید.
“ژن، ژیان، آزادی” از طریق سنندج به دانشگاه تهران رسید و ازآنجا در تمام ایران و سپس جهان فراگیر گردید.
دشمنیها و واگراییهای نیمقرن اخیر ایرانیان بهسرعت جای خود را به همگرایی و برادری ملتها و زبانها و فرهنگها داد.
کیفیت و پرباری این شعار ایجابی، ایرانیان را در مسیر رشد عظیم فرهنگی، سیاسی، اجتماعی قرار داد.
اما در کردستان زادگاه این شعار، پس از یک ماه اوضاع به شیوهای دیگر رقم خورد.
حزب دمکرات کردستان ایران رؤیاهای خود را با این جنبش مترقی و عدالتخواهانه بربادرفته میدید.
وحشت حزب از این بود که تجربه کردستان سوریه (۲۰۱۲ تاکنون) زادگاه فلسفه «ژن، ژیان، آزادی» در ایران نیز تکرار شود؛ و همچون جریان ا.ن.ک. س (انجمن میهنی کردستان سوریه وابسته به بارزانی) در نظام سیاسی آینده کردستان ایران به حاشیه رانده شده؛ و نتوانند؛ مانند همتایانشان در کردستان عراق، جایگاه ارباب، سرور و حاکم کُردهای سنی ایران را کسب کنند.
دشمنی با شعار «زن، زندگی، آزادی» واکنش یکی از کانالهای تلگرامی سایه حزب دمکرات در روزهای اول انقلاب ژینا (شهریور ۱۴۰۱) |
ازاینروی تمام توان خود را در جهت انحراف جنبش “زن زندگی آزادی” به شرح ذیل بکار بستند:
۱- انکار – شعار «ژن، ژیان، آزادی» در سال ۲۰۱۴ طی مقاومت دختران کوبانی در مقابل داعش سر زبانها افتاد.
هواداران پ.ک.ک و جریانات چپ در ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ با الگوبرداری از مبارزان روژآوا (کردستان سوریه) این شعار را هنگام مراسم خاکسپاری ژینا امینی در آرامگاه آیچی سقز فریاد زدند.
هواداران حزب دمکرات نهتنها با این شعار همراهی نکردند، بلکه شعاری کاملاً انحرافی سر دادند: «داگیرکهری ئیرانی- قاتلی ژینامانی» (اشغالگر ایرانی- قاتل ژینای ما هستی) برای درستی و یا نادرستی این ادعا مراجعه کنید به فیلمهای مراسم ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ در سقز.
شعار «ژن، ژیان، آزادی» طی هفته اول بیشتر مناطق استان کردستان خصوصاً سنندج را فراگرفت. سرانجام این شعار از طرف دانشجویان کُرد، افراد چپ و مترقی در محوطه دانشگاه تهران برای اولینبار به زبان فارسی «زن، زندگی، آزادی» فریاد زده شد.
پوشش خبری وسیع این حرکت باعث شد که شعار زن، زندگی، آزادی تبدیل به شناسنامه قیام سراسری ایرانیان شود.
سادگی و زایندگی این شعار پُرشور و شعور هنوز هم نیروی محرکه اصلی این جنبش است. غنای ذاتی این شعار باعث شد سریعاً دیوارهای قومی، خونی، نژادی، زبانی، مذهبی و آپارتاید جنسی فروبریزند. پس از ۴۴ سال همگرایی ایرانیان جایگزین واگرایی شد.
۲- تخریب – حزب دمکرات در سیاست انکار شکست خورد. بهناچار متوسل به تخریب آفرینندگان فلسفه «زن، زندگی، آزادی» شد. با رویکرد لمپنیسم سیاسی وارد کارزار گردید.
جمعی گماشته بارزانی ازجمله حامد گوهری، آوات علیار و علی جوانمردی را جهت تخریب بانیان و ترویجکنندگان شعار «زن، زندگی، آزادی» روانه بازار دروغپراکنی و سفسطه بازی نمودند.
شایعهای منتشر کردند مبنی بر اینکه خالقان فلسفه «زن، زندگی، آزادی» جهت سرکوب جنبش «زن، زندگی، آزادی» افراد خود را به کمک نیروهای ضدشورش ایران فرستادهاند!
ولی این دروغ چنان ناشیانه بود که مرغ پخته را به خنده وامیداشت. کدام عقل سلیمی میتواند بپذیرد که آفرینندگان چنین فلسفه و جنبشی در راه سرکوب خود بکوشند؟ رهروان د.قاسملو مخاطبین خود را ابله و عقبمانده ذهنی فرض کرده بودند.
۳- مصادره – پس از ناامیدی در تخریب خالقان شعار، پلان مصادره شعار را به اجرا گذاشتند. آقایان بر این پندار بودند که شعار مثل آفتابه است٬ میشود آن را دزدید و طهارت لازم را با آن انجام داد. بهجای طهارت٬آن را در نقش شیپور بکار بردند. اما از دربِ گُشادش در آن دَمیدند!
رهبران این حزب از طریق تلویزیون وارد صحنه شده و با یک چرخش صد و هشتاد درجهای اعلام کردند این شعار از ابتدا مال آنها بوده است! [۲۵]
دمکراتها برای اثبات مالکیت این شعار٬ آرشیو چهل سال گذشته از هزاران نشریه حزبی و برنامه رادیو و تلویزیونی را گشتند. ولی حتی در حد یک سطر هم چیزی نیافتند.
بهناچار دو مصرع از یک شعر بلند استاد هیمن را ارائه کردند که در سال ۱۳۲۴ تحت تأثیر گرایشهای سوسیالیستی در خصوص حقوق زنان سروده بود.
از بختِ بدِ آقایان٬ هنوز از خاطره مردم فراموش نشده بود که سال ۱۹۸۳ خودشان استاد هیمن را به جرم همین گرایشهای سوسیالیستی، برابریخواهانه و دگراندیشی متهم به خیانت (جاش) کرده و در روستای دولتوی سردشت زندانی کرده بودند.
این شعر مثل بسیاری از اشعار دیگر که در وصف حقوق برابر زن و مرد سروده شدهاند ارزشمند است. ولی معرفی آن بهعنوان مادر ژنولوژی، فلسفه و جهانبینی «زن، زندگی، آزادی» بمانند تلاش برای جایدادن یک فیل در فنجان است.
۴- پرچم تفرقه – آقایان دمکرات پرچم شیخ آقاهای مرتجع و دزد سالار کردستان عراق را بهعنوان پرچم کردستان ایران در میان تظاهرکنندگان عَلَم کردند. با این رویکرد موجب هراس ایرانیان از تجزیهطلبی کُردها گردیدند و شعار ایرانیان در حمایت از کُردها (کردستان، کردستان، چشموچراغ ایران) به خاموشی گرایید.
۵- تقویت ارتجاع در بخش سنینشین کردستان ایران – سَلَفیها و اِخوانیهای مرتجع کردستان را بَزَک کرده و بخش مهمی از تریبون، میکروفون، برنامههای تلویزیونی و سایر رسانههای خود را به آنها اختصاص دادند.
هدف این بود تا به قیمت ارتجاعی کردنِ جنبش کردستان، کفه ترازو را به نفع خود سنگین کنند. با این عمل ضربهای دیگر بر پیکر جنبش سکولار و دمکراتیک ایرانیان وارد کردند. موجب رنجش و تفرقه شدند.
اتحاد حزب دمکرات و اخوانالمسلمین و ارتجاع سنی در جهت انحراف جنبش زن، زندگی، آزادی(آبان۱۴۰۱)
۶- دشمنتراشی – نیروهای نظامی محلی را همچون بزرگترین مشکل کردستان به اذهان جمعیت ناآگاه قالب کردند. جمعیت ناآگاه را به درِ خانههای این نیروها کشاندند و دهها منزل مسکونی را به آتش کشیدند.
البسه زیر زنانشان را به خیابان آورده و همچون پرچم عَلَم کردند. تا غیرت خود و ناتوانی خصم را به جهان نشان دهند. در نتیجه بسیجیان محلی که تا آن زمان بیطرف مانده بودند، به جمع نیروهای ضدشورش پیوستند.
آقایان به علت ماهیت ماقبل مدرنیته خود هیچگاه نمیتوانند و نمیخواهند بدانند که؛
شعار «زن زندگی آزادی» مانیفست آزادی و برابری است که جهت گذار از فرهنگ فئودالی٬ نوشدن و رنسانس خاورمیانه با محوریت زن شکلگرفته است.
در این جهانبینی به غنیمتگرفتن پوشش زیر زنِ رقیب نهتنها نشان شجاعت نیست٬ بلکه نشانه جهل٬ جبونی٬ارتجاع و تداوم فرهنگ فئودالی است.
عوامل میدانی حزب دمکرات زیرپوشِ مادر یک بسیجی محلی در مهاباد را به غنیمت گرفتهاند (آبان ۱۴۰۱)
حزب دمکرات که در دوره فئودالیته تشکیل شده و بیشتر رهبران آن ملاک و فئودال زاده بودند، به فرهنگ اصلی خود بازگشتند.
درست برعکس ماهیت مترقی شعار “زن، زندگی، آزادی” جایگاه زن در فرهنگ فئودالی، مادون انسان و همتراز با حیوانات خانگی است.
در فرهنگ گذشته فئودالی بزرگترین شجاعت این بود که لباس زیر زن رقیب را به تصرف خود درآورده و آن را در میان مردم عَلَم کنی.
این اعمال شنیع یادآور عملکرد اعضای حزب دمکرات در روستاهای اطراف مهاباد در دوره رهبری د.قاسملو بود که لباس زنان و نیز تور و تارای عروسی را بر تن ریشسپیدان و بزرگان خاندانهای منگور کرده و سوار خر و تراکتور کرده و بین روستاها میگرداندند. (روستاهای منگور مهاباد ۱۳۵۸)
این رویکردها باعث شد که طوایف منگور بهناچار از روستاهای خود به شهرهای مهاباد و پیرانشهر کوچ کرده تبدیل به دومین نیروی پیادهنظام دولت جمهوری اسلامی در کردستان شوند.
قبل از طوایف منگور، قیاده موقت پارت دمکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی مقام اولین نیروی پیادهنظام جهت تحکیم سلطه دولت تازهتأسیس جمهوری اسلامی را کسب کرده بودند.(بنگرید این فیلم را https://dai.ly/x66fazp)
۷- شعارهای تفرقهافکنانه – حزب دمکرات با به میان کشیدن شعارهای حزبی، قومی، و تجزیهطلبانه در جهت ترساندن و خارج کردن فارسها و سایر ایرانیان مخالف تجزیه از جنبش٬ نقشی بسیار مخرب ایفا کرد.
از طریق عمال خود شعارهای سلبی، تفرقهافکنانه و متضاد با ماهیت شعار ایجابی “زن، زندگی، آزادی” را تزریق جمعیت کردند. ازجمله:
“زن، زندگی، آزادی” “جاش بسه گوادی” (زن، زندگی، آزادی – بسیجی بس است قوادی)
«تا جاشیک بمینی، گه وادی ههر دمینی» (تا یک بسیجی محلی زنده بماند، قوادی میماند)
«داگیرکهری ایرانی، تو قاتلی ژینامانی» (اشغالگر ایرانی، تو قاتل ژینای مایی)
مشکل کُرد حجاب نیست، خاکش آزاد نیست
“قاسملو راهت ادامه دارد”…
ترجمه اسکرین شات یکی از کانال تلگرامی غیر رسمی و سایه حزب دمکرات:
شعارهای پیشنهادی به معترضین کرد:
۱-اشغالگر ایرانی٬ تو قاتل ژینای مایی
۲- تا دولت نداشته باشیم٬ سهم ما تنها کشته شدن است
۳- ژینا فرزند کردستان است٬ کشته دست فارسهاست (تهران)
۴- بیرون شو ایرانی٬ روی خاک کُردهایی
۵- مسئله کورد حجاب نیست٬ خاکش آزاد نیست
۶- کردستان استقلال میخواهد٬ بس است دورویی
۷- ژینا کردستانی است٬ کرد هم ایرانی نیست.
۸- زن زندگی آزادی٬ برو بیرون ایرانی
۹- اشغالگر ایرانی٬ کوردم هنوز هستم میدانی
[۲۶] – https://rojpress.wordpress.com/2015/06/23/1-388/
[۲۷] – مانیفیت کمونیست- مارکس و انگلس
[۲۸] – زبانهای کُردی و فارسی – افتراق یا اشتراک؟
کسی که با دو زبان فارسی و کُردی آشنایی کافی داشته و دارای هوشی متوسط و فارغ از باورها و دیدگاههای کلیشهای و اکتسابی باشد٬ واقعیتی را کشف میکند میتواند منجر به وقوع انقلابی بزرگ در تغییر نگرشها و رفتارهای فرهنگی و سیاسی آینده وی شود.
یگانگی ساختاری این دو زبان از نوعی نیست که بین دو زبان متفاوت در اثر همسایگی٬ دادوستدهای فرهنگی٬ سیاسی و اقتصادی در طول زمان پدیدآمده باشد.
پس از یک مقایسه تطبیقی گویی که نه با دو زبان٬ بلکه با دو گویش یکزبان مشترک طرف هستیم.
بزرگترین مترجمان ایران از جمله زندهیادان محمد قاضی و ابراهیم یونسی دهها سال پیش این یگانگی و همریشهبودن را کشف کردهاند.
واقعیت این است که برخلاف باورهای دو گروه خودشیفته پانفارسها و پانکوردها هیچکدام از دو زبان فارسی و کردی لهجه یا زیر مجموعه دیگری نیست. بلکه یک خانواده زبانی هستند که گردوغبار هزاران ساله نتوانسته است پیوستگی ساختاری آنها را کمرنگ کند.
ریشههای مشترک در ساختار زبانهای فارسی و کردی
پیدایش و تکوین زبانها بر اساس نیازهای اساسی جوامع اولیه انسانی پدیدآمدهاند. مهمترین این نیازها در زمینههای ذیل دستهبندی میشوند:
۱- شمارش
۲- اندامهای بدن
۳- محیط و طبیعت
۴-درختان و گیاهان
۶- خوراکیها
۷- طعمها
۷- اسامی حیوانات
۸ – اندازهها، نسبتها و صفات
۹- افعال
۱۰- رنگها
اکنون پیوستگی ساختاری این دو را در موارد فوق بررسی میکنیم:
توضیح: برای اینکه بیشترین افراد بتوانند از این مقاله استفاده کنند٬ ناچار بودم تا واژههای هر دو زبان را با یک رسمالخط (فارسی) بنویسم و از رسمالخط کُردی صرفنظر کردم. زیرا نهتنها فارسها٬ بلکه بیش از نیمی از کُردهای ایران هم با رسمالخط کُردی ناآشنا هستند هدف این است که متن برای تمامی کُردها و فارسها قابلاستفاده باشد.
در جمعآوری نمونهها سعی کردهام صرفاً از واژههای کهن با ریشههای مشترک استفاده کنم.
وجود این اشتراکات زبانی علاوه بر فارسی و کردی در سایر گویشهای ایرانی از جمله لری، لکی، گیلکی، مازنی، تاتی، بلوچی و… واقعیتی انکارناپذیر است.
جهت پیشگیری از تطویل کلام و آشنایی ناقص نویسنده از پرداختن به آن صرفنظر شده است.
ممکن است به علت بضاعت کم در این رشته ندانسته واژههای عربی و… را نیز وارد کرده باشم. امیدوارم این ضعف را بر من نبخشایید و خود دستبهکار شده و این متن را کاملتر کنید که همه چیز را همگان دانند.
۱-شمارش
فارسی |
کُردی |
یک |
یک |
دو |
دو |
سه |
سه |
چهار |
چوار |
پنج |
پِنج |
شش |
شَش |
هفت |
حَوت |
هشت |
هشت |
نُه |
نُه |
ده |
ده |
یازده |
یازده |
بیست |
بیست |
سی |
سی |
چهل |
چل |
پنجاه |
پنجا |
شصت |
شصت |
هفتاد |
حَفتا |
هشتاد |
هَشتا |
نود |
نود |
صد |
صد |
هزار |
هزار |
دههزار |
دههزار |
صدهزار |
صدهزار |
۲- اندامهای بدن انسان
فارسی |
کردی |
سر |
سر |
گردن |
گردن |
سینه |
سینه – سینگ |
دست |
دست |
آرنج |
آرنج |
کمر |
کمر |
ران |
ران |
پا |
پِ-پا |
پاشنه |
پانیه |
دندان |
دَدَان، دیان، ددان |
پوست |
پِست |
چشم |
چاو |
گوش |
گوِ |
ابرو |
برُ |
مژه |
مژُل |
مو |
مو |
چانه |
چَنَه |
رگ |
رگ |
گلو |
گَرو |
زبان |
زبان |
پنجه |
پنجه |
مُشت |
مشت |
استخوان |
اِسک |
لب |
لِو |
ریش |
ریش |
پُشت |
پشت |
عَرَق |
آرَق |
خون |
خوِن |
ناف |
نِوک |
۳- محیط و طبیعت
فارسی |
کردی |
کوه |
کِو |
دشت |
دشت |
خاک |
خاک |
مزرعه |
مَزرا |
چمن |
چیمَن |
آب |
آو |
باد |
با |
برف |
بَفر |
باران |
باران |
تگرگ |
تَرزَ |
آفتاب |
هَتاو- تاو |
ابر |
هَور |
دیوار |
دیوار |
آسمان |
آسمان |
زمین |
زَوی |
روز |
رُژ |
شب |
شَو |
راه |
رِگا-رِ |
ماه |
مانگ |
جوی آب |
جوُگَی ئاو |
آتش |
آگر- آور |
تنور |
تنور- تَندور |
خرمن |
خرمان |
شهر |
شار |
دِه |
دِه |
آبادی |
آوایی |
راه |
رِ- رِگا |
در – دروازه – درگاه |
در – دروازه – درگا |
پُل |
پرد |
سرچشمه |
سَرچاوَه |
زیر |
ژِر |
۴- درختان و گیاهان
فارسی |
کردی |
درخت |
دار – درخت |
جنگل |
جنگل |
سپیدار |
سپیدار |
گردو |
گردو |
بید |
بی |
بلوط |
بَرو |
انار |
هَنار |
گیاه |
گیاه |
گندم |
گندم |
جو |
جوُ |
ماش |
ماش |
برنج |
برینج |
ارزن |
هَرزن |
سیب (درخت سیب) |
سِو (درخت – داری سِو) |
گل |
گول |
ریحان |
ریحانه |
۵- خوراکیها
شیر |
شیر |
ماست |
ماست |
پنیر |
پنیر |
کره |
کره |
نان |
نان |
روغن |
رُن |
کنگر |
کنگر |
ریواس |
رِواس |
سبزی |
سبزی – سَوزه |
پیاز |
پیواز |
نخود |
نُک |
گوشت |
گُشت |
انجیر |
هَنجیر |
مویز |
مِوژ |
خرما |
خورما |
کشک |
کشک |
دوغ |
دوُ |
۶- طعمها
فارسی |
کردی |
شیرین |
شیرن- شیرین |
تلخ |
تال |
شور |
سوِر |
ترش |
ترش |
تُند |
تیژ – توند |
۷- اسامی حیوانات:
فارسی |
کردی |
مار |
مار |
گرگ |
گورگ |
گاو |
گا- مانگا |
شیر |
شِر |
روباه |
رِوی |
پلنگ |
پلینگ |
گراز |
بَراز |
اسب |
اسب |
خَر |
کَر |
مرغ |
مریشک |
غاز |
قاز |
خرگوش |
کروِشک |
کبوتر |
کوُتر |
لک لک |
لک لک |
مورچه |
مِرو- مِروله |
مارمولک |
مارمِلکه |
کَک |
کِچ |
مرغابی |
مراوی |
سگ |
سگ |
کِرم |
کرم |
۸- اندازهها، نسبتها و صفات
فارسی |
کردی |
دراز |
درِژ |
کوتاه |
کورت |
پهنا |
پانایی |
بلند |
بلیند |
کوچک |
چوک- بچوک |
خراب |
خراپ |
تَنگ |
تَنگ |
راست |
راست |
چپ |
چپ |
درازا |
درِژایی |
گرما |
گرما |
سرما |
سرما |
گَرم |
گَرم |
سرد |
سارد |
نَرم |
نَرم |
دروست |
دروست |
تازه |
تازَه |
کهنه |
کُنَه |
سخت |
سخت |
کال- نارس |
کال-نارس |
زرنگ-زرنگی |
زیرَک- زیرَکی |
ماده |
مِی |
نَر |
نِر |
پیش |
پِش |
۹- افعال
رفتن |
رُییشتن |
رفت |
رُیی |
نشستن |
دانیشتن |
ایستادن |
راوَستان |
ایستاد |
راوَستا |
خوردن |
خواردن |
مکیدن |
مژین |
مُردَن- مُرد |
مردن-مرد |
گرفتن |
گرتن |
لیسیدن |
لِستنَوَ |
خوابیدن- خوابید |
خَوتن-خَوت |
سیر – سیری |
تِر – تِری |
کُشتن |
کوشتن |
سَواری |
سواری |
شکست |
شکست |
شکستن |
شکاندن |
دیدن |
دیتن |
شُستن |
شتن |
خشککردن |
وشک کردن |
گریه |
گریه-گریان |
سوختن-سوخت |
سوتان- سوتا |
۱۰- رنگها
فارسی |
کردی |
سرخ |
سور |
زرد |
زرد |
سبز |
سبز – سَوز |
سفید |
سپی |
قهوهای |
قاوَیی |
نارنجی |
نارنجی |
شیری |
شیری |
میتوانیم این لیست را در سایر زمینهها از جمله فصول سال، روزهای هفته و… ادامه دهیم. جهت پیشگیری از تطویل کلام از درج آنها صرفنظر شد.
اهمیت حیاتی همگرایی ایرانیان
رضاشاه جهت ایجاد دولت – ملت یکپارچه ایران سیاست انکار و استحاله زبان کردی و سایر زبانهای ایرانیان در زبان فارسی را در پیش گرفت.
این سیاست پس از وی نیز به اشکال مختلف تداومیافته است. چنین پیداست که مشاوران او شناخت کاملی از خانواده زبانهای آریایی و خصوصاً پیوستگی ساختاری زبان کردی و فارسی نداشتهاند.
زیرا این رویه نهتنها موجب رشد طبیعی زبان فارسی نشد، بلکه این زبان را از پتانسیل بازیابی واژههای فراموش شده که در زبانهای آریایی باقیمانده بودند، محروم کرد. فرهنگستان زبان فارسی بهناچار واژههای نامأنوس و نادرستی تراشیده و به زبان فارسی تزریق کردند.
برای نمونه بهتر است بجای واژههای ناقص «آشپزخانه»، «فرودگاه» و «بیمارستان» واژههای کردی و دری «چیشتخانه»، «فروکه خانه» و «شفاخانه» را به استخدام گرفت.
دادوستد و گفتمان مشترک این دو زبان به همراه سایر زبانهای آریایی میتوانست منجر به زایش و تکامل یکی از زندهترین و طبیعیترین زبانهای جهان شود. (هنوز هم این فرصت باقی است)
از سوی دیگر بعضی از رهبران کرُدها هم افسانه بیگانگی زبان و نژاد کُردی را باور کردند و در دورههای ضعف و خلأ قدرت دولت مرکزی از جمله هنگامه جنگ جهانی دوم و نیز پس از انقلاب ۱۹۷۹ حرکت سیاسی خود را جدا از ایرانیان سازمان دادند که موجب ایزوله شدن قیام میشد و دولت مرکزی با جلب احساسات سایر ایرانیان بهراحتی موفق به سرکوب خونین کُردها میشد.
هنوز هم بیشتر رهبران ملیگرای کرد، کشورِ ایران را دولتِ فارسها دانسته و نقش و جایگاه آن را همچون دولتهای ترکیه، عراق و سوریه دشمن هویت و بقای مردم کرد میپندارند.
تا جایی که ناسیونالیستهای کُرد در گفتگو با رهبران اپوزیسیون دولت حاکم پیششرط تمامیت ارضی ایران را توهین به خود تلقی کرده و از آنها میخواهند از همین اکنون حق جدایی کُردها را از جغرافیای سیاسی کنونی ایران به رسمیت بشناسند.
[۲۹] – در شرایط و محیطی یکسان٬ کردهای سورانی کردستان عراق فارسی را خیلی سریعتر فرامیگیرند تا گویشهای زازایی و هورامی…
[۳۰] – در پروژه تنوع ژنوم انسانی (HGDP) تلاش میشود تا نقشه DNA انسانهای مختلف تهیه شود و اختلافات موجود میان این نقشهها که در حدود ۱ درصد است مشخص گردد. این دادهها میتواند حقایقی را از منشأ گروههای قومی مختلف آشکار سازند.
[۳۱] – https://www.isw.ir/45407
مقایسه علمی جمجمه نژاد ترک و آریایی
جمجمه ترکان و اریاییان دارای تفاوتهای فراوانی هستند که این تفاوتها عبارتند از
۱- استخوان بینی ترکان کوچکتر از استخوان بینی اریاییان است
۲- گودی کاسه چشم در اریاییان بیشتر از ترکان است که این به خاطر جلو امدگی پیشانی اریاییان است در نتیجه در نژاد ترک چشمها جلوتر از چشمهای گود افتاده اریاییان قرار دارد
۳- طول و عرض و ارتفاع جمجمه در اریاییان خیلی بیشتر از ارقام بدست آمده از جمجمه ترکان است
۴- قوس سقف جمجمه ترکان خیلی بیشتر از قوس سقف جمجمه در اریاییان است
[۳۲] – آذریها و کردها اشتراکات ژنتیکی فراوانی دارند.
بین آنها و دیگر ایرانیها تفاوت ژنتیکی و نژادی دیده نمیشود.
آذربایجانیها با مردمان ترکیه و آسیای میانه هیچ شباهت ژنتیکی ندارند.
منبع :
مرکز ملی اطلاعات بیوتکنولوژی ایالات متحده آمریکا
……………………………………………………………………………….
متن اصلی :
The genetic relationship between Kurds and Azeris of Iran was investigated based on human leukocyte antigen (HLA) class II profiles
HLA typing was performed using polymerase chain reaction/restriction fragment-length polymorphism (PCR/RFLP) and PCR/sequence-specific primer (PCR/SSP) methods in 100 Kurds and 100 Azeris
DRB1*1103/04, DQA1*0501 and DQB1*0301 were the most common alleles and DRB1*1103/04-DQA1*0501-DQB1*0301 was the most frequent haplotype in both populations
No significant difference was observed in HLA class II allele distribution between these populations except for DQB1*0503 which showed a higher frequency in Kurds
Neighbor-joining tree based on Nei’s genetic distances and correspondence analysis according to DRB1, DQA1 and DQB1 allele frequencies showed a strong genetic tie between Kurds and Azeris of Iran
The results of amova revealed no significant difference between these populations and other major ethnic groups of Iran
No close genetic relationship was observed between Azeris of Iran and the people of Turkey or Central Asians. According to the current results, present-day Kurds and Azeris of Iran seem to belong to a common genetic pool
……………………………………………………………………………….
ترجمه :
شباهت بین کردها و آذریها در ایران.
ارتباط ژنتیکی میان کردها و آذریها بر اساس آنتیژن لکوسیتی انسان کلاس۲ (HLA class II) مورد بررسی قرار گرفت.
نوع HLA با استفاده از واکنش زنجیرهای پلیمراز / محدودیت پلی مورفیسم قطعه , بر روی ۱۰۰ کرد و ۱۰۰ آذری انجام شد.
آیتمهای DRB1*1103/04 و DQA1*0501 و DQB1*0301 شایعترین مشخصهها بود.
آیتمهای DRB1*1103/04 و DQA1*0501 و DQB1*0301 به صورت مکرر در هر دو گروه وجود داشت.
تفاوت خاصی در آنتیژن لکوستیکی انسان کلاس ۲ (HLA class II) این دو گروه مشاهده نشد به غیر از آیتم DQB1*0503 که در کردها کمی بیشتر مشاهده میشد.
تجزیه و تحلیل دادهها و بررسی اطلاعات به دست آمده با توجه به فاکتورهای DRB1 و DQA1 و DQB1 یک شباهت قوی ژنتیکی بین کردها و آذریها را در ایران نشان میداد.
نتایج AMOVA نشان داد که بین این دو دسته و دیگر گروههای بزرگ قومی ایران تفاوت نژادی و ژنتیکی وجود ندارد.
در جریان این تحقیقات هیچ ارتباط یا شباهت ژنتیکی بین آذریهای ایران و مردمان ترکیه و مردمان آسیای میانه دیده نشد.
با توجه به اطلاعات ژنتیکی و علمی به دست آمده , کردها و آذریها در ایران از یک استخر ژنتیکی (از یک نژاد) مشترک هستند.
لینک :
http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/18001303
[۳۳] – https://www.ajol.info/index.php/ijma/article/view/162396
[۳۴] – https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85_%D8%AA%D8%B1%DA%A9#cite_note-43
به اصالت چند تن از بازیگران اصلی پانتورک بنگرید و قضاوت با شما:
بنا بر اعتراف شخص اردوغان والدین ایشان از گرجیهای مهاجر باتومی میباشند. اصالت خانواده علیف از کردهای کرمانج نخجوان است. والدین رقیب اردوغان (کمال قلیچ دار) به اعتراف خود ایشان اهل خراسان هستند و در حقیقت بازیگران اصلی جهان ترک هیچکدام ریشه ترک نداشته و فقط و فقط این مطالب آنها یک نمایش جهت سوء استفادههای ژئو پلتیکی است.
-[۳۵] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85_%D8%AA%D8%B1%DA%A9#cite_note-44
[۳۶] – بسیاری از اقوام ترکزبان، زبان ترکی را بر اثر ارتباط و آمیزش با ترکزبانان اخذ کردهاند (گومیلیوف ، ص ۳۳)، ازینرو اصطلاحاتی چون «خلقهای ترک» و «ترکان» به مفهوم قوم ترک نیستند ( بریتانیکا) و نام ترک نیز فقط جنبه زبانی دارد و از هرگونه معنای نژادی عاری است ( د. فارسی ، ذیل «ترکها») https://rch.ac.ir/article/Details?id=10812
[۳۷] – نگارههای زیر در این جستار از جنسیت و سن و سال و طبقات اجتماعی مختلف گرد آوری شدهاند تا در حد امکان و با توجه به فرصت کم موجود قابلیت استناد داشته باشند: http://azerbaijanturkish.blogspot.com/2012/03/blog-post.html
[۳۸] -تحقیقات جدید و برجسته ژنتیکی و زبان شناسی نشان میدهند که زبان یک جمعیت براحتی و حتی با حضور فقط ده در صد از مردان مهاجم یا مهاجر که مزیت و برتری نسبی نسبت به جمعیت بومی داشتهاند تغییر میکرده است.
عموم اقوام و گروههای جمعیتی ایرانی که در ایران امروزی (و حتی فراتر از مرزهای سیاسی فعلی ایران) ساکن هستند، علیرغم اینکه دارای تفاوتهای جزئی فرهنگی هستند و حتی گاه به زبانهای مختلف هم تکلم میکنند، دارای ریشه ژنتیکی مشترکی هستند و این ریشه مشترک به جمعیتی اولیه که در حدود ده تا یازده هزار سال پیش در قسمتهای جنوب غربی فلات ایران ساکن بوده بر میگردد.
https://www.bbc.com/persian/science/2012/05/120515_l10_ashrafian_clarification
[۳۹] -https://www.weare.ir/interesting/
[۴۰] – https://www.radiofarda.com/a/chelebi-book-3/29026630.html
[۴۱] – روش میتوکندری
در این روش میتوان قرابت از طرف مادر یا زنان فامیل را مشخص کرد.
میتوکندری دیگر اندامک داخل سلولی است که دارای ماده ژنتیکی میباشد ولی ماده ژنتیکی آن توارث مادری دارد و از مادر به فرزندان (چه دختر و چه پسر) به ارث میرسد.
پس اگر افراد دارای مادر مشترک یا جد مادری مشترک باشند دارای علایم یکسانی بر روی میتوکندری خود خواهند بود.
- روش دیگر استفاده از STR های کروموزوم Y میباشد.
کروموزوم Y در مردان وجود دارد و فقط از پدر به پسران منتقل میشود.
لذا از این روش میتوان قرابت افراد ذکور یا مردان خانواده را مشخص کرد.
مثلاً رابطه عموزادگی و امثالهم. https://www.niloulab.com/ArticleDetail/277
[۴۲] – https://journals.plos.org/plosgenetics/article?id=10.1371/journal.pgen.1008385
HLA alleles and haplotypes in Iran Tabriz Azeris population: genes and languages do not correlate
بررسی آللHLA و هیپلوتیپ در آذریهای تبریز
(در این مقاله نیز به شباهت ژنتیک تبریز و کوردهااشاره کرده و تاکید کرده که با ترکها و آناتولی شباهت ندارند)
Author links open overlay panelAntonio Arnaiz-Villena a ۱, José Palacio-Gruber a ۱, Ali Amirzargar b, Christian Vaquero-Yuste a, Marta Molina-Alejandre a, Alejandro Sánchez-Orta a, Alba Heras a, Behrouz Nikbin b, Fabio Suarez-Trujillo a
Show more
Share
Cite
https://doi.org/10.1016/j.humimm.2022.04.002Get rights and content (https://s100.copyright.com/AppDispatchServlet?publisherName=ELS&contentID=S0198885922000726&orderBeanReset=true)
Under a Creative Commons license (http://creativecommons.org/licenses/by-nc-nd/4.0/)
open access
Abstract
Azeri people are at present day mainly living in an area which comprises North (Azerbaijan) and South (Azeri Iran provinces) parts, living the biggest population in Azeri Iran provinces with about 17–۲۰ million people. They were studied HLA-A, -B, -DRB1 and -DQB1 allele and extended haplotype frequencies in unrelated Iranian Tabriz Azeris from a rural area close to Tabriz City. The HLA extended haplotypes with highest frequencies are: 1) HLA- A*24:02-B*35:01-DRB1*11:01-DQB1*03:01, shared with Mediterraneans and southern Russians (Chuvash, which also show Mediterranean characters); and 2) HLA-A*01:02-B*08:01-DRB1*03:01-DQB1*02:01, found also in Chuvash and other Azeri samples from Tabriz. Neí’s DA HLA-DRB1 genetic distances, HLA-DRB1 Neighbour-Joining dendrogram and Vista analyses show that population with closest distance is Kurdish, followed by Iranian Gorgan and Southern Russia/ North Caucasus Chuvash; probably these latter groups and Azeris were populating North Mesopotamia/ Caucasus Mts. since prehistoric times. Kurds (in Iraq and Iran) do not speak Turk while Azeris do: they are both genetically close, but they are not genetically close to present day Anatolia (Turkey) Turks who also speak Turk language and show a typical Mediterranean HLA profile. In summary, Azeri population studies show examples that genes and languages do not correlate, contradicting the postulate asserted by others.
https://onlinelibrary.wiley.com/doi/10.1111/j.1744-313X.2007.00723.x
[۴۳] – ویژگیهای ظاهری نژاد ترک و تفاوت آن با نژاد اریایی ( نژاد شناسی را با نژاد پرستی اشتباه نگیریم)
فرم چشمها
از آنجا که نژاد ترک زیر شاخه زرد پوست است اولین و مهمترین ویژگی آنان داشتن چشم بادامیست که حتی بعد از چند نسل آمیزش با نژاد اریایی فرم بادامی خود را حفظ میکند.(برای مثال برخی از ساکنان افغانستان و تاجیکستان)
از ویژگیهای چشمهای بادامی هم راستا نبودن زاویههای درونی و بیرونی چشم است این در حالیست که زاویه دو طرف چشم آریاییها تقریباً در یک راستا قرار دارد همچنین در تصاویر زیر انواع چشمهای بادامی با هم مقایسه شده است به فرم مردمک یکپارچه و یک رنک انها توجه کنید که این مردمک در اریاییان به صورت دورنگ و کاملاً از هم جداست
زاویه داخلی و بیرونی و همچنین انحنایی کمان بالایی چشمان که در اریاییان به صورت مورب و رو به داخل است اما در ترکان این انحنا به صورت نیم دایره و رو به بیرون است.
فاصله بین دو چشم در نژاد ترک بیشتر از این فاصله در نژاد اریایی است .
جنس موی خشن
موی موج دار در این نژاد دیده نمیشود و انهاد دارای موهای رو به جلو و خشن متمایل به لخت دارند موی این نژاد اگر چه کم پشتتر از نژاد اریاییست اما در هنگام رشد بالای ۲۰ سانتیمتر کاملاً به صورت لخت و براق و روغنی در می اید.
فرم بینی غیر برجسته و پهن
نقطه شروع بینی در این نژاد کمی پاینتر از ابروست و استخوان بینی انقدر کوچک است که به چشم نمی اید پهنای بینی از نیم رخ کم ولی از روبرو زیاد است در تصویر زیر بینی یک مغول با یک اریایی مقایسه شده است به استخوان بینی کوچک و نقطه شروع بینی که با فلش مشخص شده است توجه کنید
گونههای برجسته و بیرون زده
گونهها در این نژاد برجسته و بیرون زده میباشد بطوری که لبها عقبتر از گونه قرار دارد
صورتهای گرد و پهن
این نژاد دارای صورتی تقریباً گرد و پهن میباشد بطوری که عرض صورت با ارتفاع صورت تقریباً برابر است
فاصله زیاد ابروها
ابروها در نژاد ترک کوچک و غیر کشیده است و همچنین فاصله ابروها در این نژاد گاهی به ۴ سانتیمتر هم میرسد
قد و قامت کوچک
بیشتر افراد این نژاد دارای قد و قامت کوچک هستند همچنین استخوانهای ترقوه و کتف ضعیفی دارند.معمولاً رشد قد در این نژاد آر ۱۷۰ سانتیمتر در مردان تجاوز نمیکند
موی صورت کم و دارای رشد کند
مو های صورت در این نژاد کم و پراکنده است مخصوصاً سبیل که دارای رشدی کم و هر چه قدر هم رشد کند نمیتواند پشت لب را پر کند
مو های کم در بدن
رشد مو در اندام این نژاد تقریباً صفر است و بر خلاف نژاد اریایی که اندام نسبتاً پر مویی دارند در این نژاد رشد موی بدن خیلی کم است.
https://artiyas1986.blogsky.com/01324
[۴۴] – استراتژی سوداگران نژادپرستی بر این اساس استوار است که سوار بر احساسات تودهها شده تا اسباب سلطه، سروری و سواری بر همزبانان خود را فراهم سازند. (مثل طبقه فرادست و انگلصفت کردستان عراق به رهبری خانوادههای بارزانی و طالبانی)
[۴۵] – شعار « زن ، زندگی ، آزادی » نخستین بار توسط زنان مبارز کُرد، در کردستان ترکیه و سپس در جنگ علیه داعش استفاده شد و به سایر تجمعات اعتراضی در سطح جهان نیز راه یافت، بهگونهای که در ۲۵ نوامبر ۲۰۱۵ در تجمعاتی که به مناسبت روز بینالمللی « مبارزه با خشونت علیه زنان » در چند کشور اروپایی برگزار شد از این شعار استفاده کردند.
[۴۶] – همه گیر شدن گوشی هوشمند انقلابی بزرگ را رقم زده است. خصوصاً طی ده سال گذشته نسل جدید ملیتهای ایرانی نزدیکی و تفاهم بیشتری با همدیگر داشته باشند تا با همنژادهایشان در آنسوی مرزها.
[۴۷] – در آذر ۱۳۹۸ خبرگزاری ایسنا در طی گزارشی به استناد تحقیقات دانشگاهی نوشت که «بین ۳۷۵ تا ۴۵۰ مورد قتل ناموسی سالانه» در ایران رخ میدهد و «قتلهای ناموسی» حدود ۲۰ درصد از کل قتلها و ۵۰ درصد از قتلهای خانوادگی در ایران را تشکیل میدهد. این نوع قتل در استانهایی با بافت فرهنگی قبیله و عشیرهای بالاتر از دیگر نقاط کشور است؛ خوزستان، کردستان، ایلام و سیستان و بلوچستان در ردههای بالای رتبهبندی قتلهای ناموسی قرار دارند. https://fa.wikipedia.org/wiki
https://www.tribunezamaneh.com/archives/234718
[۴۸] – از زمان قیام سال ۱۹۹۱ منطقه کردنشین عراق، بیش از ۲۰،۰۰۰ زن کُرد در «جنایات ناموسی» کشته شدهاند. https://www.ikhrw.com/report
https://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-105894.html
[۴۹] – از کلمه انگلیسی ethnic به معنای قومیت و قومیتی، وابسته به قوم. قومیت (=ethnicity) یا گروه قومی (=ethnic group) گروهی از انسانهاست که اعضای آن دارای ویژگیهای نیایی و اصل و نسبی یکسان هستند. همچنین گروههای قومی اغلب دارای مشترکات فرهنگی، زبانی، رفتاری و مذهبی هستند که ممکن است به نسلهای قبلتر برگردد یا بر اساس عوامل دیگری به وجود آمدهباشد؛ بنابراین یک گروه قومی میتواند که یک جامعه فرهنگی باشند. https://fa.wikipedia.org/wiki
[۵۰] – جدایی هریک از ملیتها اگر هم امکانپذیر باشد، ناقص و نصف ونیمه خواهد بود و تقریباً تمامی امتیازات و مزایای فوق الذکر را از دست خواهند داد و برای بقای خود به ناچار تن به گدایی و سرسپردگی همسایگانی از نوع اردوغان، علی اوف، مافیاهای عراق، پاکستان و افغانستان و … خواهند داد.(نمونه زنده کردستان عراق)
[۵۱] – سیستم سیاسی موردنظر منادیان جدایی خون و نژاد
طبقهای غیرمولد، فرصتطلب، مرتجع و وابسته به قدرتهای منطقهای منادیان جدایی خون و نژادپرستی هستند. بهغیراز سلطه و سروری بر همزبانان خود فاقد هرگونه رؤیای انسانی هستند.
شاهد زنده اقلیم کردستان عراق است. تجربه تلخ سیستم فدرالی کردستان عراق برای ملیتهای ایرانی بسیار عبرتآموز است.
سیستم فدرالی کردستان عراق نهتنها آزادی، رفاه و پیشرفت را برای کُردها به ارمغان نیاورد، بلکه مغزها هم توسط ارتجاع قبیلهای، تعصب مذهبی، مافیای قدرت و وابستگی خارجی به بند کشیده شدند. تاحدیکه از هم اکنون در میان اکثریت عوامالناس آن دیار زمینه ذهنی ایجاد یک امارت اسلامی از نوع طالبان فراهم شده است. (سقوط)
لازم است این باور غلط را اصلاح کنیم که فدرالیسم یا استقلال و تشکیل دولت – ملت چارهساز تمامی دردهای اجتماعی است.
اگر جدایی ملتها حلالمسائل همه دردها بود، اکنون میبایست افغانیها، سومالیها، کردهای کردستان عراق، پاکستانیها، سودانیها و… بسیار خوشبختتر از ملیتهای ایران بودند.
تجربه این کشورها حاکی از این است که آزادکردن مغزها بسیار مهمتر از آزادکردن خاک است.
[۵۲] -(حکیم عمر خیام)
[۵۳] – https://public-psychology.ir/1392/11
[۵۴] – به قول حافظ: «درختِ دوستی بنشان که کامِ دل به بار آرد. نهالِ دشمنی بَرکَن که رنج بیشمار آرد.»
[۵۵] – رولان، رومن- جان شیفته
[۵۶] – مهمترین عامل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی تداوم عقبماندگی و استبداد قرونوسطایی ایران و خاورمیانه طبقه قدرتمند لومپنبورژوازی است.
«لومپنبورژوازی عبارت است از کلیه اقشار طبقه فرادست جامعه که درزمینهٔ تولید کالا و یا ارائه خدمات اجتماعی نقشی ندارند و نتیجه عملکرد اقتصادی آنها در رشد تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه، منفی است»
[۵۷] – https://www.zoomit.ir/health-medical/299178-ancient-people-live-life-span/
[۵۸] – دهکده جهانی (Global Village)
واژهٔ دهکده جهانی از نام یکی از کتابهای “هربرت مارشال مکلوهان” (۱۹۸۰-۱۹۱۱Herbert Marshal McLuhan:) بهنام “جنگ و صلح در دهکدهٔ جهانی” (War and Peace in The Global Village) گرفته شده، که در سال ۱۹۶۸ منتشر شد. این کتاب دربردارندهٔ یک نظریه اجتماعی تازه بودمکلوهان تا پایان حیاتش یعنی ۱۵ سال بعد همواره به دهکدهٔ جهانی اشاره میکرد و میگفت «اکنون دیگر کرهٔ زمین، بهوسیلهٔ رسانههای جدید، آنقدر کوچک شده که ابعاد یک دهکده را یافته است».
مکلوهان با مقایسهٔ دهکدهٔ فرضی خود، با دهکدهٔ سنّتی میگفت: «همانگونه که در این دهکده سنّتی، روابط انسانها بیشتر حالت بینفردی دارد، در دهکدهٔ جهانی نیز با وجود رسانههای جدید، روابط بین انسانها در همهجا حالت رابطهای بینفردی خواهد یافت و در حدّ روابط افراد یک دهکده کوچک خواهد بود.»
مکلوهان معتقد بود که رسانههای جدید باعث بهوجود آمدن پدیدهٔ جهش اطلاعات خواهند شد. او میگفت: اطلاعاتی که انسانها نیاز خواهند داشت، از چهار گوشهٔ جهان و با سرعت فراوان در اختیارشان قرار خواهد گرفت (به این ترتیب) جهان بزرگ، روزبهروز کوچکتر میشود و انسانها چه بخواهند و چه نخواهند، گویی در یک قبیلهٔ جهانی یا یک “دهکدهٔ جهانی” زندگی میکنند. چنین وضعیتی را امکانات الکترونیک فراهم خواهند کرد. http://jafarhashemlou.blogfa.com/post/2688
[۵۹] – آنتونیو گرامشی (۱۸۹۱-۱۹۳۷) نظریه پرداز مارکسیست ایتالیایی ست که بیش از هر چیز به خاطر تبیین مفهوم “هژمونی”(۱) شهرت یافته است. https://www.hamshahrionline.ir/news/45294/
زمانی که مارتین کوپر در سال ۱۹۷۳ نخستین تلفن همراه جهان را ساخت، هیچ گاه فکر نمیکرد که اختراعش روزی تمام جهان را به تسخیر دربیاورد. اما نقطه عطف این صنعت، ورود صفحه نمایش لمسی به تلفنهای همراه بود.
[۶۰] –
[۶۱] – پلتفرمهای اطلاع رسانی اجتماعی از نوع اینستاگرام، فیس بوک، تلگرام، تویتر، یوتیوب، آپارات و … زمینههای لازم برای آگاهی و اتحاد طبقات متوسط و فرودست جوامع را فراهم آوردهاند تا رسالت ناتمام کارگران را به انجام رسانند.
[۶۲] – https://www.jet.ir/article/180/
[۶۳] – در واقع پِلَتفُرم بستری است که برنامههای نرمافزاری نوشته شده برای یک وسیله، در آن قابل اجرا و استفاده است که این بستر شامل ملزومات سختافزاری و هم نرمافزاری است. به عبارت دیگر یک پِلَتفُرم در واقع معرف ملزومات سخت افزاری مانند سرور و همچنین ملزومات نرمافزاری مانند سیستم عامل مورد نیاز برای اجرای یک برنامه کاربردی است.
[۶۴] – در علوم کامپیوتر و دیجیتال پِلَتفُرم پایهای است که اپلیکیشنها روی آن اجرا میشوند… میشود گفت که همه گوشیهای هوشمند یک پِلَتفُرم بهحساب میآیند، چون هم سختافزار دارند، هم سیستمعامل و هم اینکه میتوانند به سیستمهای دیگر نیز متصل شوند. جهت اطلاع بیشتر ویدیوی کوتاه زیر را ببینید: https://www.aparat.com/v/MhB03
[۶۵] – پِلَتفُرمها آنقدر جای خود را در زندگی و زبان ما باز کردهاند که بسیاری از افراد حتی بدون این که بدانند پِلَتفُرم یعنی چه، کلمه پِلَتفُرم را در حرفها و گفتگوهای روزمرهٔ خود بهکار میبرند.
[۶۶] — پلتفرمهای پیامرسان مانند واتس اپ و تلگرام
– پلتفرمهای انتشار محتوا مانند یوتیوب، آپارات، ویرگول و شنوتو
– پلتفرمهای توزیع دیجیتال محصول مانند اپ استور، گوگل پلی، کافه بازار، طاقچه و فیدیبو
– پلتفرمهای استریم مانند نت فلیکس، یوتیوب تیوی، نماوا و فیلیمو
– پلتفرمهای آموزشی مانند کورسرا، یودمی، فرادرس و مکتبخونه
[۶۷] – کلمه پلتفرم (به انگلیسی: Platform) به معنای سکو است. این کلمهٔ قدیمی بیش از پنج قرن است که در زبان انگلیسی برای توصیف سکوهایی که ارتفاعشان از بقیهٔ زمین یا سالن بلندتر است به کار میرود.
کاربرد پلتفرم معمولاً این بوده که افراد روی آن میرفتند و میایستادهاند تا بهتر دیده شوند یا راحتتر بتوانند برای جمع سخنرانی کنند و صدایشان بهتر به گوش مخاطبان برسد. در زبان عربی برای پلتفرم از کلمهٔ «منصه» استفاده میشود. مثلاً منصه تویتر، منصه فیسبوک، منصه ردیت.
بهتر دیده شدن (برای آنهایی که میخواهند چیزی را نمایش دهند) و بهتر دیدن (برای کسانی که در پی دیدن و یافتن چیزی هستند) کمک میکنند. کار اصلی پلتفرم فراهم کردن زیرساخت است. زیرساختی که دسترسی باز و راحت برای همهٔ طرفها ایجاد کرده و آنها را به مشارکت ترغیب کند. در عین حال، تعیین چارچوب و قواعد حاکم بر مبادلهها و تعاملها هم بر عهدهٔ پلتفرم است.» https://motamem.org/
پلتفرم گروهی از تکنولوژیهایی است که به عنوان یک پایه و بیس در کنار اپلیکیشن ها، فرایندها و تکنولوژیهای دیگر کار میکند. پلتفرم در کامپیوتر و لپتاپ، یک سخت افزار پایه، نرم افزار یا همان سیستم اجرایی محسوب میشود که در آن برنامههای نرم افزاری میتوانند اجرا شوند و در واقع پلتفرم تعیین میکند که کدام برنامه یا نرم افزار قابل اجرا خواهد بود. تعریف تئوری پلتفرم
به مجموعهای از سخت افزار، نرم افزار و سیستم عامل در تعریف تئوری،platform می گویند. سیستم عامل هم یک قسمت از پلتفرم است. تفاوت پلتفرم و سیستم عامل
سیستم عامل یک قسمت از مجموعهٔ نرم افزاری سیستم است و وظیفه آن کنترل و مدیریت منابع سخت افزاری سیستم است اما platform هم نرم افزار و هم سخت افزار را شامل میشود. https://namnak.com/what-is-the-platform-about.p77168
[۶۸] – سه راهِ رشد (چینی، هندی و خاورمیانهای)
هفتادسال قبل زیرساختهای اقتصادی چین، هند و پاکستان در یک سطح قرار داشتند (همگی عقبمانده، ویران، بهتازگی از جنگهای داخلی، استعمار و اشغال خارجی رهاشده). هریک از این کشورها راهِ رشدِ مخصوص به خود را در پیش گرفت و درنهایت سه نتیجه متفاوت به شرح ذیل حاصل شد:
جدول تطبیقی درآمد سرانه و تولید ناخالص ملی [۶۸] چین، هند و پاکستان در سال ۲۰۲۲ میلادی[۶۸]
تولید ناخالص ملی (میلیارد دلار) |
درآمد سرانه (دلار) |
نام کشور |
۱۸۰۰۰ |
۱۲۶۰۰ |
چین |
۳۳۸۵ |
۲۳۸۹ |
هندوستان |
۳۷۷ |
۱۶۰۰ |
پاکستان |
استراتژی هرکدام از این کشورها درزمینه های سیستم سیاسی، سیاست اقتصادی و سیاست فرهنگی به شرح ذیل بوده است:
۱- پاکستان
سیاست- حدود نود درصد حاکمیت سیاسی در انحصار لومپنبورژوازی بوده است.
اقتصاد- سیاست اقتصادی در خدمت منافع ثروتمندان بوده و حامی سرمایهداری تولیدی نبوده است.
فرهنگ- سیاست فرهنگی در خدمت حفظ ساختارهای ماقبل مدرنیته، تداوم فرهنگ قرونوسطایی فئودالی، پدرسالاری، قبیله و مذهب سالاری بوده است. مدرنیته فضای بسیار محدودی برای رشد داشته است.
۲- هندوستان
سیاست- لومپنبورژوازی حدود هفتاد درصد قدرت سیاسی را اختیار داشته است.
اقتصاد- سیاست اقتصادی بیشتر در خدمت ثروتمندان بوده است و کمتر حامی سرمایهداری تولیدی.
فرهنگ- تحت حاکمیت دولت دمکراتیک، آزادیهای فردی از حمایت قانونی برخوردار بوده است؛ اما در جهت تغییر بنیادی مناسبات قرونوسطایی و فئودالی، اقدامی جدی صورت نگرفته است.
۳- چین
سیاست- از همان ابتدای انقلاب ۱۹۴۹، لومپنبورژوازی بهمثابه یک طبقه انگل از صحنه جامعه حذف گردید و اعضای آن ناچار شدند به طبقات و اقشار دیگر جامعه ملحق شوند تا درزمینهٔ تولید فعالیت کنند.
اقتصاد- در دوره اول انقلاب چین (تحت دکترین مائو ۱۹۷۷- ۱۹۴۹) سیاست اقتصادی در خدمت “سوسیالیسمِ دولتی” بوده است و از دوره دومِ انقلاب (تحت دکترین دُنشیائوپینگ (۲۰۲۳- ۱۹۷۷) سیستم “سوسیال سرمایهداریِ دولتی” با تکیه بر بازار آزاد برقرار بوده است. (در هر دو دوره کنترل و مدیریت هوشمندانه دولت جاری بوده است)
فرهنگ- بعد از انقلاب ۱۹۴۹ تاکنون فرهنگ قرونوسطایی با نرمافزارهای ایدئولوژیک مارکسیسم، مائوئیسم و مدرنیته سرکوب و تضعیف شده است. (استثنائا با توجه ماهیت سازندگی و پویایی فرهنگ کنفوسیوسی، آن را حفظ و در جهت ساخت چین جدید مورداستفاده قرار دادهاند.
اشرافیت و فئودالیسم قرونوسطایی به شیوهای قهری و آمرانه در هم کوبیده شد، بدون آنکه لومپنبورژوازی بتواند جانشین سیستم گذشته شود.
سه درس از استراتژیهای سهگانه
۱- نسبت معکوس قدرت لومپنبورژوازی با رشد اقتصادی و رفاه عمومی
به هراندازه که لومپنبورژوازی در کشوری قدرتمند بوده است، به همان اندازه درآمد سرانه و تولید ناخالص داخلی در سطحی نازل باقیمانده است. بهعبارتدیگر اندازه قدرت لومپنبورژوازی با میزان رشد اقتصادی نسبتی معکوس داشته است.
لومپنبورژوازی در پاکستان بیشترین قدرت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در انحصار خود داشته است. بعد از هفتادسال درآمد سرانه آن ۱۶۰۰ دلار است.
این طبقه در هندوستان از قدرت کمتری به نسبت پاکستان برخوردار بوده است. درنتیجه درآمد سرانه آن به ۲۳۸۹ دلار رسیده است.
در چین، لومپنبورژوازی بهطور کامل از صحنه سیاست، اقتصاد و فرهنگ حذفشده است. درنتیجه درآمد سرانه به ۱۲۶۰۰ دلار افزایش پیداکرده است.
۲- اولویت زنگار زدایی مغزها و انقلاب در اندیشه
«تا مغزها تکان نخورند، هیچچیز تکان نخواهد خورد» تاریخ سده اخیر درستی این قانون جامعهشناختی را به اثبات رسانید.[۶۸]
در چین مغزهای کپکزده قرونوسطایی با سختافزار آمرانه حزب حاکم و نرمافزارهای ایدههای چپ و نوگرایی به چالش کشیده شدند. درنتیجه زنگار زدایی و کپک زدایی از مغزها به نتیجه رسید و بستر مناسب برای نوزایی، رنسانس، رشد علمی و عقلی فراهم شد.
در هندوستان نسیم آزادی و لیبرالیسم تا حدودی مغزهای پوسیده را تکان داد. ولی رشد همهجانبه و سریع به وقوع نپیوست.
در پاکستان مغزها کماکان اسیر خودشیفتگی قرونوسطایی خود هستند. این جامعه نتوانست نوزایی فکری خود را به انجام رساند. طی نیمقرن اخیر نهتنها در پوسیدگی خود گرفتار مانده است، بلکه بستری برای بازسازی بنیادهای کهن بوده. تا جایی که تبدیل به بزرگترین پرورشگاه جهادیهای «از قعر قرون آمده» شده تا خود و خاورمیانه را در شورهزار گذشته نگه دارد.[۶۸]
۳- پیوند کار و سرمایه عامل رشد اقتصادی و رفاه عمومی است
بر مبنای قوانین علم اقتصاد، تعامل درست کار و سرمایه تحت یک سیستم کارآمد، روزآمد و اصلاحطلب، منجر به زایش، پویایی و رشد اقتصادی میشود.
سیستم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی پاکستان مانند بیشتر کشورهای خاورمیانه، باعث شده که حدود نیمی از نیروی کار در رشد تولید ناخالص ملی، بیتأثیر و یا نقشی بسیار اندک داشته باشند. به علت عدم سرمایهگذاری کافی در فنّاوری و صنعت، بهرهوری نیروی کار بسیار کمتر از متوسط جهانی است. بیشتر سرمایه مملکت بهصورت ثروت در زمین راکد مانده است.
چینیها زمینی برای قارچهای سَمی لومپنبورژوازی و لومپنپرولتاریا باقی نگذاشتهاند تا در آن به قیمت تضعیف جامعه و اقتصاد ملی روییده و رشد کنند؛ اما برای بورژوازی مولد چنان آسانکاری شده است که سرمایهداران بیگانه هم کارخانه و سرمایه خویش را به این کشور انتقال داده و در مسیر گردش قرار دادهاند.
تاریخ نیمقرن اخیر، درستی این گفته دنگ شیائوپینگ (معمار چین نو) را به اثبات رسانید: «گربه باید موش بگیرد. حالا چه فرق میکند که سیاه باشد یا سفید»
[۶۹] –بیانیه یا مانْیْفِسْتْ، یک متن که یک گروه از آن برای بیان اصول، عقاید و اهداف خود خطاب به مردم استفاده میکند (وجهه مالی و ثروت در پورداوود) آرین سیده (به نقل از ویکی پدیای فارسی)
این امکان برای مردم فراهم خواهد شد تا به صورتی هوشمندانه و شفاف مبارزات خود را در جهت هدف مشخص (استقرار سیستمی جدید بر اساس یک میثاقِ اجتماعی مدون) سازمان دهند.
زمینه مناسب برای کانالیزه کردن تمامی انرژیهای انقلاب در جهت استقرار مفاد این میثاقِ اجتماعی فراهم میشود. این استراتژی حرکت انقلاب در مسیر درست را تضمین کرده و از هرگونه انحراف و مصادره توسط فرصتطلبان و عوامل خارجی مصون نگه میدارد.
-[۷۱]
اتحاد هوشمند و شفاف بر محور میثاقِ اجتماعی
تاریخ ایران و جهان نشان داده است که اتحاد کور منجر به انحراف و تبدیل قیام به ضدانقلاب شود.
اتحاد باید بر محور میثاقِ اجتماعی مدون انجام گیرد. (یکی از میثاقهای ملی مدون که طی پروسهای میدانی موردپذیرش حداکثری مردم ایران قرارگرفته باشد)
[۷۲] – مواضع نامه، در علوم سیاسی به مواضع یا سیاستهای یک حزب یا نامزد سیاسی دربارهٔ موضوعات مهم ملی و بینالمللی که معمولاً در آستانهٔ برگزاری انتخابات برای جذب آرای عمومی اعلام میشود، مواضعنامه گفته میشود. نمونه برجسته تاریخ مانیفست حزب کمونیست ۱۸۴۸ (ویکی پدیای فارسی)
[۷۳] – https://www.alef.ir/news/4020216113.html
[۷۴] – چه کسانی این پروژه را عملی میکنند؟
اکنون مسئله اصلی این نیست که نظریه کارل مارکس را باور کنیم یا ماکس وبر.
اولی میگوید: «…نظام سرمایهداری جای خود را بهنظام سوسیالیستی میدهد» و دومی معتقد است که: … نظام سرمایهداری صنعتی پایدار و پابرجا باقی خواهد ماند.
هیچکس صاحب حقیقت مطلق نیست. نظریات این دو و سایر متفکران میتوانند بیانکننده بخشی از حقیقت باشد.
باید فروریخت، دیوارهایی که بر مبنای اختلاف عقیدتی بین انسانها ایجادشدهاند؛ زیرا که «آنچه مردم را مشخص میسازد بیشتر سرشت آنهاست تا عقایدشان»
چهبسا آنهایی که رودرروی همدیگر جنگیدند، یک آرمان انسانی داشتند با دو نشان؛ و اعتقاد آنها را به چنین سنگری پرتاب کرده بود.
تمامی افراد علاقهمند به ایجاد دنیای نوین انسانی و جریانات ترقیخواه اعم از چپ، لیبرال، روشنفکران مستقل، شیفتگان رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی لازم است کلیه دعواهایی که علیه همدیگر داشتهاند را به کناری نهاده و تئوریهای غیر مرتبط با وضعیت کشور همچون «تضاد کار و سرمایه»، «تضاد لیبرال آزاداندیش و چپ دیکتاتور»، «تضاد دیندار و لائیک» را به آرشیو تاریخ بسپارند.
به قول سهراب: «چشمها را باید شست، طور دیگر باید دید»
باید کلیه دیوارهای حزبی، ملی، فرهنگی، ایدئولوژی و حتی دیوار بین پوزیسیون و اپوزیسیون را نیز فروریخت.
چهبسا هستند اپوزیسیونهایی که نماینده قشری از لومپنبورژوازی هستند و از سهم کنونی خود ناراضی بوده و بهغیراز سهم بیشتر از سفره مملکت، رؤیای بزرگتری برای آینده جامعه در سر ندارند. مثل احزاب نژادپرست (پانایرانیست، پانعربیست، پانتورک، پانکورد و…) و یا جریانات سیاسی اسلامی از نوع اخوانالمسلمین و… .
در مقابل چنین اپوزیسیونهایی میبینیم که بخشی از بدنه و مدیران کشورها دارای رؤیای رشد اقتصادی، فرهنگی و عدالت اجتماعی بوده و هستند.
در کشور ما تضاد اصلی تضاد کار و سرمایه (تضاد کارگر و سرمایهدار) نیست. تضاد واقعی جامعه ما تضاد اکثریت مردم ایران (۹۵%) اعم از کارگر، طبقه متوسط و سرمایهدار مولد در برابر لومپنبورژوازی است
قطببندی این تضاد به شرح ذیل است:
۱- کلیه نیروهای نواندیش و مدرن که دل درگرو ساختن جامعهای مدرن، اقتصادی پویا و شکوفا، ایجاد عدالت اجتماعی و برچیدن ساختارهای هزاران ساله سلسلهمراتب قدرت و ثروت (هیرارشی) دارند.
۲- طبقهای مرکب از بقایای فئودالیسم و ثروتمندان نوظهور غیر مولد در شکل لومپنبورژوازی که بقای خود را در حفظ ساختارهای کهنه و هیرارشی میبینند.
راه گذار از ماقبل مدرنیته به مدرنیته انسانی تدوین و اجرایی کردن سیستم جدیدی تحت عنوان پِلَتفُرم اجتماعی است.
اتحاد بر محور پِلَتفُرم اجتماعی ضامن تحقق آرمانهای بزرگ مردم ایران است که جامعه را در مسیر تغییرات ساختاری ذیل قرار میدهد:
۱- تبدیل رعیت به شهروند
۲-گذار از مناسبات بازمانده فئودالی و قرونوسطایی به مدرنیته دمکراتیک
۳-برابری جنسیتی
۴-عدالت اجتماعی
۵-رشد اقتصادی، علمی و تکنولوژیکی
۶-برادری ملتها و فرهنگها
۷-شایستهسالاری
۸-رنسانس، نواندیشی و پلورالیسم
[۷۵]– واکاوی ویژگیهای دولت به مثابه پلتفرم با استفاده از مرور نظام مند و فراترکیب
هدف: ایده دولت به مثابه پلتفرم با الهام از کسب و کارهای پلتفرمی اینترنتی، مدعی است که میتواند موجب تحول در رویکرد دولت به خدمات عمومی و در نتیجه بهبود کیفیت خدمات دولتی و در عین حال کاهش هزینه شود. هدف از پژوهش حاضر، شناسایی ویژگیهای دولت به مثابه پلتفرم و ارائه چارچوبی مفهومی از ویژگیها و برداشتهای مختلف از آن است.
روش: این پژوهش از نوع کیفی بوده و روش انجام آن، مرور نظام مند ادبیات با استفاده از رویکرد فراترکیب برای تحلیل دادههای مستخرج از منابع منتخب است. در نهایت، در فرایند مرور نظام مند، ۳۸ منبع برای تحلیل کیفی و کدگذاری انتخاب و استفاده شدند. یافتهها: در نتیجه تجمیع و دسته بندی کدهای احصاشده، تعداد ۲۹ مفهوم (ویژگی) شکل گرفت که با توجه به جنس، در سه مقوله ویژگیهای ذاتی، فنی و اجرایی دسته بندی شدند. به این ترتیب، برخی ویژگیهای دولت به مثابه پلتفرم عبارتاند از: باز بودن، داده محوری، استفاده از منابع مشترک، خاصیت شبکهای، توانمندسازی، شهروندمحوری، پودمانی (ماژولار) بودن، تعامل پذیری، سادگی، شکل گیری تدریجی، استفاده از بهترینهای موجود و… .
نتیجه گیری: بر اساس این پژوهش، برداشتهای مختلف از این مفهوم به معنای تفاوت و تمایز کامل برداشتها از این مفهوم نیست، بلکه از کنار هم قرار گرفتن برخی ویژگیهای ذاتی، فنی و اجرایی، سه نوع زاویه نگاه به مفهوم دولت به مثابه پلتفرم شکل گرفته است که عبارتاند از: دولت به مثابه پلتفرم فناوری، دولت به مثابه پلتفرم داده و دولت به مثابه اکوسیستم نوآوری. در این پژوهش تلاش شده تا ضمن احصای ویژگیهای مشترک، تفاوت این برداشتها در قالب چارچوب مفهومی جامعی نیز مشخص شود. http://ensani.ir/fa/article/471433/
– لومپن بورژوازی مهمترین عامل عقب ماندگی کشورهای جهان خصوصاً خاورمیانه است. به همین دلیل لازم است در مورد آن اطلاع رسانی شود. [۷۶]
مهمترین عامل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی تداوم عقبماندگی و استبداد قرونوسطایی ایران و خاورمیانه طبقه قدرتمند لومپنبورژوازی است.
«لومپنبورژوازی عبارت است از کلیه اقشار طبقه فرادست جامعه که درزمینهٔ تولید کالا و یا ارائه خدمات اجتماعی نقشی ندارند و نتیجه عملکرد اقتصادی آنها در رشد تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه، منفی است»
***
تاریخچه ظهور لومپنبورژوازی
در قرن گذشته مدرنیته خاورمیانهای بهصورت طبیعی از درون نجوشید. بلکه نهالی از استعمار (عموماً انگلیسی) بود که با استبداد بومی پیوند زده شد. محصول اتحاد مقدسِ استعمار با فئودالیسم و استبداد قرونوسطایی، ایجاد و نهادینه شدن سیستم لومپنبورژوازی[۷۶] بود.
تاریخ صدساله خاورمیانه نشان داده است که بدون خشکاندن زمینههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی طبقه نوخاسته لومپنبورژوازی[۷۶] هر حرکت رهاییبخشی محکوم به شکست است[۷۶].
این طبقه حافظ ساختارهای فئودالی و ماقبل مدرنیته است و پیوندهای عمیقی با استعمارگران دارد[۷۶]. هیچ نقش مثبتی در تولید ناخالص داخلی ندارد[۷۶].
قشرهای مختلف این طبقه حدود پنج درصد جوامع خاورمیانه را تشکیل میدهند. حدود نود درصد ثروت، درآمد و حاکمیت سیاسی را در انحصار خود دارند. حتی رهبری بیشتر احزاب و جریانهای سیاسی اپوزیسیون هم در دست آنهاست. غالباً دارای جهانبینی و گرایش سیاسی راست سنتی هستند[۷۶]. مالکیت برای آنها مقدس است. مخصوصاً مالکیت املاک و ساختمان[۷۶].
برخلاف بورژوازی مولد و مترقی، حوزه فعالیت اقتصادی لومپنبورژوازی سرمایهگذاری نیست، بلکه ثروتاندوزی است.
تفاوت سرمایه و ثروت (سرمایهدار و ثروتمند)
سرمایه عبارت است از پول، کالا و ابزار تولید که در بستر مناسب منجر به رشد اقتصادی، صنعتی، تکنولوژیکی، ایجاد فرصتهای شغلی، افزایش تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه میشود.
ثروت برخلاف سرمایه در زمین دفن میشود یا پای فعالیتهای بیثمر هدر میرود[۷۶]. ویژگی ذاتی آن نازایی است و نقشی در رشد اقتصادی، صنعت، فنّاوری، رفاه اجتماعی و …ندارد. ثروتِ راکد مهمترین عامل بیکاری، هرز شدن سرمایه مادی و نیروی کار، تداوم استبداد، بازتولید جهل، عقبماندگی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است.
جهت روشن شدن موضوع، بهعنوان نمونه پایگاه و ماهیت دو قشر، یکی سرمایهدار و دیگری ثروتمند را بررسی میکنیم
دو قشر متفاوت سرمایهدار و ثروتمند
الف- مالک کارگاه تولیدی کفش (سرمایه مولد)
شخصی مالک یک کارگاه کوچک تولیدی کفش است و چند کارگر را استخدام کرده است. اگر سود او بیش از نیازهای تأمین زندگی خود و خانوادهاش باشد، از مازاد سرمایهاش برای استخدام کارکنان بیشتری استفاده میکند. کارگاه را بزرگتر کرده و تکنولوژیهای پیشرفتهتری مورداستفاده قرار میدهد. چنین شخصی سرمایهدار محسوب شده و میتواند در رشد اقتصادی، فنّاوری و رفاه اجتماعی کشور سهیم باشد.[۷۶]
ب- مالک ساختمان مسکونی اجارهای (ثروت راکد)
شخصی مالک چندین ساختمان مسکونی اجارهای است[۷۶].
این فرد ثروتمند است اما سرمایهدار نیست. حتی اگر مالک هزاران ساختمان اجارهای باشد. ثروت او نهتنها در رشد اقتصادی، صنعتی، تکنولوژیکی و ایجاد فرصتهای شغلی مولد نقشی ندارد، بلکه سرمایه ملی را از گردش و تولید خارج کرده و به سمت رکود و نازایی سوق داده است. افزایش قیمت زمین و خانه مسکونی، تورم، بالا رفتن هزینه زندگی طبقه متوسط و فقیر از دیگر عوارض این نوع ثروتمندی است.
شناسایی چنین قشری بهعنوان سرمایهدار، مثل این است که انگلهای بیماریزای دستگاه گوارش را بخشی از ارگانیسم[۷۶] انسانی محسوب کنیم
[۷۷] – نمونه تاریخی برگزاری رفراندوم تعیین نظام سیاسی ایران در اردیبهشت ۱۳۵۸ است. در آن زمان مردم فقط به یک نام رأی دادند. محتوا به تدریج طی سالهای بعد معلوم شد.
[۷۸] – پیشنویس پِلَتفُرم پیشنهادی راهِ رشدِ سوسیال سرمایهداریِ دولتی
چرکنویس پِلَتفُرم اجتماعی در حوزههای اقتصاد، فرهنگ، مدیریت، بوروکراسی، دادگستری، سیاست خارجی و… .
نظام اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مبتنی بر «سوسیال سرمایهداری دولتی»
ظاهراً با توجه به قانون «غیرممکن بودن وحدت ضدین» ایجاد چنین سیستمی محال است. اما در دنیای فیزیک میبینیم یک آهنربا از دو قطب مخالف مثبت و منفی تشکیل شده است. تجربه موفق راه رشد کشور چین موید درستی این نظریه است «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت»
الف- اقتصاد مولد (ایجاد و رشد بورژوازی مولد بهجای لومپنبورژوازی)
۱-تولید صنعتی باید اساس قرار گیرد. در این جهت از فعالیتهای پرسود و غیر مولد مالیات گرفت و با دادن تسهیلات و یارانه به تولید، سرمایهها را به بخش تولید صنعتی هدایت کرد.
۲- ایجاد بازار سهام با قوانین دقیق، شفاف و با نظارتهای سختگیرانه در خدمت اقتصاد تولیدی و خدمات.
۳- نود درصد یارانههای پنهان و غیرمستقیم درزمینهٔ انرژی و سوخت فسیلی (مخصوصاً برق و بنزین) حذف شوند.
مبالغ صرفهجویی شده حاصل از آن بهحساب تمامی شهروندان بهطور مساوی واریز شود.
در کشوری مثل ایران سالانه هشتادوشش میلیارد دلار صرف یارانه پنهان انرژی میشود.
برای هر ایرانی بیش از یک هزار دلار یارانه انرژی تخصیص دادهشده است.
اگر این مبلغ به بهای واقعی شدن قیمتها، مستقیماً بهحساب ساکنان کشور واریز شود، برای جامعه و اقتصاد مزایای ذیل را به دنبال خواهد داشت:
کم و بهینه شدن مصرف برق و سوخت، پیشگیری از قاچاق سوختهای فسیلی، ترافیک کمتر، تصادفات و تلفات کمتر، استفاده بیشتر از وسایط حملونقل عمومی مثل قطار و اتوبوس، کم شدن فاصله طبقاتی، کم شدن جرائم اجتماعی، رشد اقتصادی با استفاده از تشویق مردم جهت سرمایهگذاری بخشی از یارانه دریافتی خود در تولید و بورس کشور.
۴- طبق قانون هیچ ایرانی نتواند از کشور سرمایه خارج کند و یا با آن ساختمان مسکونی و یا هر نوع ملکی را در کشورهای خارجی بخرد. (اکنون سالیانه حدود ده میلیارد دلار ارز از کشور خارج و در کشورهای ترکیه٬ امارات٬ کانادا٬ آمریکا و … صرف خرید ساختمان و مستغلات میشود)
با برخوردهای قانونی ازجمله سلب تابعیت٬ مصادره داراییها و نیز توسل به پلیس اینترپل تا میزان زیادی از خسارتهای این پدیده کاسته میشود.
۵ -دولتی کردن تجارت خارجی
۶-ادغام تمامی بانکهای کشور در یک بانک
۷- ممنوعیت سرمایهگذاری غیر مولد.
۸- فراهم کردن زمینههای لازم برای جذب سرمایههای ایرانیان خارج از کشور (تضمین امنیت و سود سرمایه)
اجرای اینگونه قوانین اقتصادی باعثِ رشد بهرهوری، احیای سرمایههای راکد و مرده، ایجاد فرصتهای فراوان شغلی، افزایش تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه، برقراری رفاه و عدالت اجتماعی خواهد شد.
ب- عدالت اجتماعی با ایجاد وزارت سوسیال
حرکت در مسیر عدالت اجتماعی با استفاده از تجربیات و دستاوردهای کشورهای سوسیالدمکرات اروپایی٬ چین و سایر سیستمهای موفق جهان و تعقیب راهبردهای ذیل:
ایجاد وزارت سوسیال با ادغام بهزیستی، سازمان تأمین اجتماعی، اوقاف و سایر نهادهای موازی در این وزارتخانه و استفاده از تجربیات دستگاههای سوسیالدمکرات اروپایی.
وظیفه وزارت سوسیال مدیریت و تأمین چهار نیاز اساسی شهروندان (تحصیل، بهداشت و درمان، کار و مسکن) است که به شرح ذیل قابل اجرا خواهد بود:
۱- تحصیل همگانی و رایگان
تمامی آموزشگاهها و مؤسسات آموزشی خصوصی و غیرانتفاعی و ایدئولوژیک ملی اعلام شوند و به وزارت آموزشوپرورش واگذار شوند.
در خصوص دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی نیز اقدامی مشابه انجام گیرد. تا امکان تحصیل از پیشدبستان تا سطح دکترا رایگان و همگانی همراه با کمکهزینه تحصیلی فراهم شود.
۲- بهداشت و درمان همگانی و ارزان
تمامی مراکز پزشکی، درمانی و حتی مطبهای خصوصی، ساختمانها و مراکز خصوصی پزشکی و درمانی به مالکیت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی واگذار شوند. زیان دیدگان این طرح نیز مانند زیان دیدگان مالک واحدهای مسکونی اجارهای جبران شوند.
اصلاحاتی در خصوص درآمد پزشکان به عمل آید بهگونهای که مشکل پزشکان بیکار و یا زیرخط فقر برطرف شده و درآمد افسانهای تعدادی معدود از آنها به نفع اکثریت پزشکان تعدیل شود.
با این اصلاحات شرایط و امکانات لازم جهت همگانی کردن و به حداقل رساندن هزینه بهداشت و درمان فراهم خواهد شد.
۳- کار
دولت موظف است برای تمامی شهروندان زمینه اشتغال را فراهم آورد. تا زمانی که فردی بیکار باشد، لازم است وزارت سوسیال حداقل نیازهای او را اعم از مسکن، خوراک، پوشاک، تحصیل و … فراهم آورد. (درصورتیکه کار متناسب با تخصص به هر فردی پیشنهاد شود و شهروند موردنظر باوجود توانایی از انجام کار خودداری ورزد، طبق قانون، وی از بخشی از مزایای سوسیال محروم شود تا از سوءاستفاده احتمالی افراد پیشگیری شود.)
۴- مسکن
مهمترین مشکل شهروندان ایرانی مسکن است که لازم است به شرح ذیل برطرف شود:
باید مسکن از ماهیت سرمایهای خارج شود تا حق هر خانواده ایرانی به داشتن یک مسکن شخصی از طریق قانون اصلاحات مالکیت مسکن تأمین گردد.
وزارت سوسیال موظف است بر وضعیت واحدهای مسکونی نظارت کرده و متناسب با تعداد جمعیت خانوار مشکلات مسکن را به حداقل ممکن برساند.
-برنامهریزی و نظارت بر واحدهای مسکونی که هرساله توسط بخش خصوصی و یا دولتی احداث میشوند.
چگونگی تأمین مسکن فوری با استفاده از تدوین و اجرای قانون اصلاحات مالکیت مسکن
هماکنون هرچند تعدادِ واحدهای مسکونیِ استاندارد کمتر از تعداد خانوارهاست، ولی باوجوداین هر خانواده ایرانی در یک مسکن زندگی میکند؛ که از میان آنها حدود چهل درصد مستأجر هستند.
قانون اصلاحات مالکیت مسکن با استفاده از الگوی به روزه شده اصلاحات ارضی دهه ۱۹۶۰ به شرح ذیل اجرا شود:
-از تاریخ تصویب قانون اصلاح مالکیت مسکن هر واحد مسکونی اجارهای، به مالکیت شخصی همان خانواده مستأجری که در آن سکونت دارد، واگذار شود. (شبیه اجرای قانون اصلاحات ارضی که در دهه ۱۹۶۰ م اجرا گردید)
– تغییر مالکیت زمینهای شهری، حومه شهرها که در آینده تبدیل به محدوده شهری خواهند شد و نیز املاک استراتژیک به مالکیت ملی و دولتی.
-بخشهایی از زمینهای ملی شده در چارچوب قانون به افراد واجدالشرایط واگذار شوند. این افراد در مدتی که قانون تعیین کرده، با توجه به نیاز خود و جامعه، باید منزل مسکونی، تجاری، واحد تولیدی یا خدماتی را بر روی آن احداث کنند.
-خسارتدیدگان این اصلاحات (مالکان خانههای استیجاری، زمینهای شهری و حومه، و کسانی که مالک بیش از یکخانه مسکونی بودهاند) از راههای پرداخت نقدی، اعطای وام و تسهیلات جهت سرمایهگذاری تولیدی و یا واگذاری سهام کارخانهها و مؤسسات اقتصادی جبران شوند.
-با توجه به نظریه کارشناسان میتوان رهیافتهای غیرتهاجمی٬ کمهزینه و مسالمتآمیزتری برای حل مشکل مسکن در پیش گرفت.
ازجمله استفاده از اهرم مالیات بر منازل مسکونی خالی٬ استیجاری و ناتمام بهگونهای که فشار مالیات چنان سنگین باشد که مالکان بهصورت اختیاری واحدهای مسکونی خود را به دولت یا مستاجرین واجد شرایط بفروشند.
یکبار تصور کنید که قانون جدید مالیات بر ثروتِ غیرمنقول در بخش ساختمان مسکونی به شکل ذیل تصویب و به اجرا درآید:
«در پایان هرسال یکپنجم (خمس) واحدهای مسکونی مازاد بر نیاز شخصی خانوادهها بهعنوان مالیات به دولت و سپس مردم نیازمند واگذار شود.»
تحت چنین شرایطی صاحبان ثروت راکد ازجمله مالکان و موجران واحدهای مسکونی و تجاری ناچار خواهند شد ثروت خود را به سرمایه تولیدی تبدیل کنند.
با این روش شاهد کمشدن ارتفاع قلههای ثروت به قیمت پر شدن درههای عمیق فقر خواهیم بود.
با حل ریشهای مشکل مسکن بستر مناسب جهت رشد اقتصادی فراهم میشود. سرمایههای مردم با مدیریت و پلان صحیح دولتی در مسیر سرمایهگذاری تولیدی و خدمات اساسی قرار میگیرند و کشور در مسیر رشد متوازن و مستمر قرار میگیرد.
زمین شهری و ساختمانهای مسکونی از ماهیت سرمایهای خارج میشوند و روند دفن سرمایه مردم در زمین متوقف و حتی معکوس میگردد.
عوارض و نتایج منفی اصلاحات مسکن
هر دارویی عوارض خاص خود را دارد. این رهیافت نیز از این قاعده مستثنا نیست. از جمله عوارض ذیل قابل پیشبینی است:
۱- توقف ساختمان سازی. مردم نه تنها اقدام به احداث ساختمان مسکونی جدید نخواهند کرد، بلکه ساختمانهای نیمه کاره را نیز تکمیل نخواهند کرد و امکان دارد حتی از این هم فراتر شاهد تخریب و فروش قطعات و مصالح قابل فروش اینگونه ساختمانها هم باشیم.
۲- خروج ارز و سرمایه از کشور. اگر ساختمان نقش سرمایه را از دست بدهد، مردم سرمایه خود را به بخشهای دیگر انتقال میدهند. اما ممکن است بجای انتقال سرمایه به بخشهای مولد و مفید اقدام به انتقال سرمایه و ارز به خارج از کشور کنند.
مدیریت مقابله و پیشگیری از عوارض
لازم است همراه با این اصلاحات با نظر کارشناسان قوانینی متناسب با وضعیت جدید وضع شوند ازجمله:
– تعیین مالکیت واحدهای در دستساخت و جبران سازندگان یا کمک به تکمیل این واحدها
-وضع قوانینی در زمینه ممنوعیت معاملات غیرشفاف و غیر مجاری بانکی.
-ممنوعیت خروج ارز از کشور جهت خرید ملک در کشورهای خارجی. (اکنون سالیانه حدود ده میلیارد دلار ارز از کشور خارج و در کشورهای ترکیه٬ امارات٬ کانادا٬ آمریکا و… صرف خرید ساختمان و مستغلات میشود. این در حالی است که میتوان طی چند سال با اختصاص این سرمایهها به ساخت اماکن مسکونی در کشور مشکل کمبود مسکن را برای همیشه برطرف کرد.)
– سلب تابعیت٬ مصادره داراییها و… در خصوص خارج کنندگان ارز از کشور.
ج- فرهنگ و اندیشه
– این یک اصل اثباتشده است که «تا مغزها تکان نخورند هیچچیز تکان نخواهد خورد». ازاینرو لازم است با بهرهگیری از تجربیات کشورهای جهان زمینههای لازم برای رشد و شکوفایی فکری آحاد جامعه فراهم شود.
ترویج خشونت٬ تعصب٬ نژادپرستی٬ خرافات و جهالت منع قانونی داشته باشد. تسهیلات لازم برای ترویج اندیشههای سالم فراهم شود.
طبق نظر کارشناسان اقدامات لازم در جهت بازپروری افراد و گروههای ناسازگار با اصول شهروندی و حقوق بشری انجام گیرد.
– سکولاریسم، جدایی کامل دین از دولت، سیاست و آموزشوپرورش.
– ترویج فرهنگ مدرنیته بر اساس، تقویت روحیه پرسشگری، نقادی و متدولوژی علمی در مقابل فرهنگ تقلیدی و سرسپردگی فئودالی و قرونوسطایی، حرکت در مسیر روشنگری اجتماعی و رنسانس فکری، علمی و فرهنگی و …
د- سیاست و مدیریت شورایی
– تاریخ جهان و منطقه نشان داده است سیستم پارلمانی بهآسانی توسط اقلیت طبقه فرادست مصادره میشود.
با توجه به اینکه در منطقه خاورمیانه که اکثریت طبقه فرادست جامعه را اقشار لومپنبورژوازی تشکیل میدهند، در راستای پیشگیری از قبضه قدرت سیاسی توسط این طبقه، لازم است بجای دموکراسی غربی، جامعه به شیوه سیستم شورایی اداره شود.
دموکراسی مستقیم بهجای دمکراسی وکالتی و غیرمستقیم
دمکراسی مستقیم ظرفیتهای خاصی دارد که سایر دموکراسیها فاقد آن هستند. ازجمله قابلیت روزآمد شدن دارد. همواره در دست اکثریت مردم باقی میماند و قابل تصاحب و مصادره نیست و از برآمدن دیکتاتورهای جدید پیشگیری میکند)
با استفاده از قانون راهیابی اقلیت، نتیجه انتخابات سیستم شورایی باید بهگونهای باشد که در ترکیب جنسیت اعضا در هیچ روستا، محله، ناحیه، شهر… تعداد زنها یا مردهای انتخابشده کمتر از ۴۰% نباشند.
نمایندگانِ شوراهای سراسر کشور در پایتخت طبق سازوکارهای دمکراتیکِ مدون کشور را اداره خواهند کرد.
شوراهای شهر و روستا که بازمانده اصلاحات ناکام خاتمی هستند، با تغییر و تکامل اساسی توانند پایه و اساس این سیستم را شکل دهند.
بهرهگیری از تجربیات شوراهای کشورهای اسکاندیناوی و شمال شرق سوریه و تطبیق آن با ویژگیهای کشور میتواند بسیار مفید واقع شود.
ه-ملت دمکراتیک
هر پدیدهای فقط درزمینهٔ مناسب خودش میتواند موجودیت یافته و به حیات خود ادامه دهد.
دولت دمکراتیک بدونِ ملت دمکراتیک نمیتواند تولد یافته و یا تداوم داشته باشد.
برای استقرار و نهادینه کردن دمکراسی، لازم است جامعه بهگونهای سازماندهی شود تا ملت دمکراتیک شکل بگیرد.
ساماندهی مردم در شکل ملت دمکراتیک ضامن استقرار دمکراسی و تداوم این سیستم است. این امر تنها با سیستم مدیریت شورایی و عدالت اجتماعی امکانپذیر است.
و- بوروکراسی
نوسازی و بازسازی دستگاه بروکراسی بر اساس شایستهسالاری.
شایستهترین افراد از طریق آزمونهای سخت و … جذب شوند و پس از استخدام تا زمان بازنشستگی تحت شدیدترین کنترلها باشند و همواره شمشیر داموکلس نظارت، محاکمه، اخراج و … را بالای سر خویش احساس کنند.
ز- دادگستری
در حوزه دادگستری مبارزه با جرم بجای مجرم باید اساس قرار گیرد.
بر همین مبنا لازم است زمینههای وقوع و تداوم جرم خشکانده شوند. به قول مارکس «اگر فضایل بشری ثمره محیط است٬ پس باید محیط را انسانی کرد»
شایعترین و بالاترین حکم جزایی که در مورد محکومین صادر شود ٬ اجرای حکم ذیل باشد:
«الزام محکوم به تأمین معاش خود از طریق کار تولیدی در سطح یک کارگر ساده، طی مدتزمانِ معلوم»
بگذار منادیان دروغین حقوق بشر، سیستمِ جدید را به ایجاد اردوگاههای کار اجباری متهم کنند.
همین منادیان حقوق بشر طی یک قرن گذشته با همکاری ارتجاع داخلی، حاملان اندیشههای قرونوسطایی و فئودالیسم، سیستم لومپنبورژوازی را بر ایران و خاورمیانه تحمیل کردند و با کودتا و پرورش جهادیهای تندرو، سیاست تخریبی خویش را بهپیش بردند.
کار بهعنوان «یگانه عنوان شرف راستین» هزاران کاربرد دارد.
یکی از کاربردها اصلاح و بازپروری لومپنبورژوازی و لومپنپرولتاریا است.
در این صورت بهجای برخورد انتزاعی با مجرم، زمینههای وقوع جُرم خشکانده میشوند.
-الغای احکام ماقبل مدرنیته ازجمله اعدام و شکنجه.
ح- سیاست خارجی مستقل
جغرافیای سیاسی استراتژیک و ذخایر عظیم نفت و گاز ایران همواره مورد مطامع استعمارگران خصوصاً آمریکا، انگلیس و ناتو قرار داشته است.
این موقعیت باعث شده است که در یکصدسال گذشته سه بار ایرانِ در آستانهِ آزادی، پیشرفت و توسعه را به ورطه شکست، ناکامی، جهل و عقبماندگی بازگردانند. ازجمله:
۱- کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رضاخان و نابودی دستاوردهای مشروطه توسط انگلیسیها.
۲- کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و استقرار دوباره دیکتاتوری پهلوی توسط انگلیس و آمریکا.
۳- توطئه گوادلوپ در سال ۱۳۵۷ و منحرف کردن قیام مردم و انتقال حکومت به روحانیون سنتی که منجر به شکست انقلاب دمکراتیک ایران شد. (توسط انگلیس، آمریکا و پیمان ناتو)
هنری کسینجر میگوید: «دشمنی با آمریکا خطرناک است، ولی دوستی با آن مهلک»
در قبال ناتو و آمریکا ضمن پرهیز از دشمنی، روابط به گونه تنظیم شود که توانایی دخالت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در کشور نداشته باشند.
روابط با سایر کشورهای جهان بر اساس عدم دخالت در امور داخلی همدیگر، استفاده از تجربیات رشد اقتصادی، تکنولوژیکی و نیز جلب سرمایهگذاری بهصورت شفاف و عادلانه بنا شود.
تمامی قراردادهای اقتصادی با کشورهای خارجی باید از کانال مزایده و مناقصههای شفاف صورت گیرند.
ط- ملیتها
ایران کشوری چندملیتی است. اما استقرار این ملیتها به شکل موزاییکی نیست.
بنا بر این واقعیت جغرافیای اتنیکی ایران بدترین بستر برای فدرالیسم، استقلال یا هر نوع خطکشی بر مبنای خون، نژاد و زبان است.
در چنین جغرافیایی هر نوع تقسیمات سیاسی بر اساس تفاوت خون٬ نژاد و زبان در فُرمهای فدرالیسم، خودمختاری و استقلال سرآغاز زنجیرهای از خشونتها و فجایع پایانناپذیر خواهد شد.
تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران برای تمامی ملل این سرزمین همچون اکسیژن حیاتی است. جدایی ملل ایرانی نه تنها امکانپذیر نیست، بلکه همچون سمی کشنده عمل میکند.
حدود نیمی از شهرها و مراکز جمعیتی ایران دو یا چندملیتی هستند.
برای نمونه از هفده شهرستانِ آذربایجان غربی دوازده شهر ذیل متشکل از دو ملت تُرک و کُرد هستند:
ارومیه، خوی، ماکو، سلماس، پلدشت، چالدران، شوط٬چایپاره، نقده، میاندوآب، تکاب، شاهیندژ.
هزاران روستای تابعه این شهرها با دهها هزار مزرعه، کوه، مرتع، دره، دشت، رودخانه و جاده چنان درهمتنیدهاند که برترین مهندسان جهان نمیتوانند مرزی بین این دو ملت ترسیم کنند.
هرگونه اقدام نسنجیدهای برای مرزبندی اتنیکی٬ باعث میشود که فرصتطلبان و بازرگانان خون و نژادپرستی کُرد و تُرک و … با حمایت بیگانگان سریعاً این جغرافیا را به جهنم جنگهای بیپایان قومی تبدیل کنند.
باید گذشته را چراغ فرا راه آینده قرار دهیم. یک نمونه عبرتانگیز تاریخی ماجرای جنگ اتنیکی ۱۳۵۸ نقده است.
در شهر همزیستی زیبای دوملیتی نقده که طی دو قرن کردها و ترکها باهم دایی٬خاله و خواهرزاده شده بودند٬ مانور مسلحانه حزب دمکرات کردستان در قلب منطقه ترکنشین نقده و عکسالعمل پانتورکها در بهار ۱۳۵۸ زخمی بر پیکر این دو ملت ایجاد کرد که پس از دهها سال هنوز التیام نیافته است.
سیستم شورایی با خودمدیریتی دمکراتیک شهرها ضمن تضمین تمامیت ارضی میتواند جوابگوی تکثر ملی، قومی و فرهنگی ایران باشد. (وحدت در عین کثرت، کثرت در عین وحدت)
این توازن و هارمونی باعث میشود که برادری ملتها جایگزین دیوارکشی اتنیکی شود.
استفاده از تجربیات خودمدیریتی دمکراتیک شمال سوریه (۲۰۱۲-۲۰۲۳)٬ سویس ٬کشورهای اسکاندیناوی و چین و تطبیق آن با وضعیت ایران میتواند بسیار مفید و راهگشا باشد.
تجربه بیشتر کشورهای جهان نشان میدهد که تکثر ملی و زبانی تهدید نیست٬ بلکه نشانه غنای فرهنگی و زبانی است.
در این راستا لازم است در دانشگاههای کشور رشتههای تحصیلی زبان و ادبیات ملل ایران دایر گردد.
از سال ششم ابتدایی به بعد دانشآموز به انتخاب مادرش (اگر مادر نداشت به انتخاب پدر و …) زبان اختیاری دوم را انتخاب خواهد کرد. زبان دوم میتواند زبان مادری و یا هر زبان دیگری از ملیتهای ایران باشد.
با توجه به سابقه تاریخی و نقش زبان فارسی در تسهیل ارتباطات کشوری لازم است آموزش رسمی به زبان فارسی باشد.
در این صورت زمینه بروز اختلافات ملی، قومی و فرهنگی خشکیده و بازرگانان سیاست و فرصتطلبان نمیتوانند ملتها را در مقابل هم قرار دهند.
اندیشه «انسان گرگِ انسان» به زبالهدان تاریخ سپرده خواهد شد و همواره «انسان یاورِ انسان» خواهد ماند. استراتژی «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت»
مزایای یکپارچگی کشور و اتحاد ایرانیان
یکپارچگی ایران امتیازات ذیل را برای تمامی شهروندان، اتنیکها و ملیتهای ایرانی تأمین میکند:
۱- دسترسی به آبهای آزاد خلیجفارس، دریای عمان و دریای مازندران.
۲- سهامداری در منابع عظیم نفت و گاز ایران.
۳- امنیت و پیشگیری از جنگهای داخلی و تجاوز خارجی.
۴- زیرساختهای اقتصادی شامل دهها هزار کیلومتر اتوبان، بزرگراه، راهآهن، برق و گاز سرتاسری، مخابرات و اینترنت برای همه ملیتها.
۵- بازار بزرگ سرمایه و کار ۸۶ میلیونی.
۶- جغرافیایی ثروتمند، چهارفصل و بسیار پهناور به وسعت یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار کیلومترمربع.
۷- منابع مالی و انسانی ازجمله انرژی جوانان و زنان بومی صرف تقویت جنگسالاران، مستبدان محلی، مرتجعین و جنگهای منطقهای بر سر هر کوی و برزن دوملیتی نمیشود.
این سرمایههای عظیم در جهت رشد اقتصادی، کسب حقوق شهروندی، استقرار دمکراسی و عدالت اجتماعی کانالیزه و متحد میشود.
ملیتها و بزرگراه انسانمحوری
حتی اگر باشندگان ایران از ملیتها، نژادها و زبانهای کاملاً بیگانه تشکیل شده باشند، باز هم رسیدن به اهداف بزرگ انسانی ازجمله مردمسالاری، عدالت اجتماعی، برابری حقوق ملیتها و زبانها، رشد اقتصادی، تکنولوژیکی، رنسانس، برابری جنسیتی، گذار از مناسبات بازمانده قرونوسطایی، دفاع ملی در مقابل تجاوز خارجی و… از راه جدایی و انفصال حاصل نمیشود. بلکه از راه اتحاد میسر میشود.
واقعیت این است که ملیتهای ایرانی مثل انگشتانِ یکدست هستند که بهتنهایی میشکنند؛ ولی با هم یکمشت میشوند و قدرت این مشت فقط برابر پنجانگشت نیست. قدرت چنین مشتی بیش از صدها انگشت است.
در اینجاست که تئوری گشتالت از روانشناسی در علوم سیاسی و اجتماعی نیز مصداق و کاربرد پیدا میکند.
تئوری گشتالت از روانشناسی به حوزه علوم اجتماعی و سیاسی
گشتالت یک کلمه آلمانی معادل کل، انگاره و الگو است.
منظور از گشتالت این است که کل هر چیز از مجموع اجزای تشکیلدهنده آن فراتر است.
مثلاً کل یک درخت، چیزی بیش از مجموع شاخهها، برگها، تنه و ریشههای آن دارد و آن ساخت و سازمان درخت است.
یعنی اگر تمامی اجزای یک درخت را از یکدیگر جدا کنیم و در کنار هم قرار دهیم، درختی وجود نخواهد داشت درصورتیکه اجزا فرقی نکردهاند.
آزادی، عدالت اجتماعی، رشد اقتصادی و فرهنگی در اتحاد فراهم میشود نه در انفصال. اگر نهال دشمنی برکنیم و درخت دوستی بنشانیم ایران برای همه ایرانیان خانهای باشکوه خواهد شد.
تجربه تلخ سیستم فدرالی کردستان عراق برای ایرانِ آینده بسیار عبرتآموز است.
از سال ۱۹۹۱ نوعی سیستم فدرالی بر این اقلیم حاکم است. که منجر به حاکمیت الیت سیاسی و مافیای حزبی و ارتجاعی طبقه فرادست کُرد بر مردم کُرد شده است.
جنگهای داخلی٬ دخالت بیگانگان٬ رشد بنیادگرایی اسلام سنی ٬هزاران قتل ناموسی زنان٬ رشد فاصله طبقاتی٬ غارت منابع طبیعی٬ فروش ثروتهای ملی با قیمتی کمتر از نصف قیمت جهانی به ترکیه٬استبداد و خودکامگی٬ ترور روزنامهنگاران و روشنفکران مستقل٬ فرار مغزها٬ کوچ بیسابقه جوانان به غرب٬ به قهقرا رفتن جامعه کُردستان از نتایج این سیستم هستند.
بههیچوجه نباید اجازه داد تشنگان قدرت و ثروت محلی به بهانه حق تعیین سرنوشت٬ تحت عنوان فدرالیسم و… سیستم ارتجاعی کردستان عراق را به بخشی از کردستان ایران کپی-پیست کنند.
[۷۹] – https://ir.voanews.com/a/demonstration-chanting-slogan-woman-tehran-university-art/6772364.html
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.