جواد عباسی توللی؛ مجله حقوق ما: براساس موازین حقوقیِ بینالمللی، صدور و اجرای مجازات برای افراد مبتلا به اختلالات شدید روانی ممنوع است. در قوانین کیفری ایران که بسیاری از مفاد آن مبتنی بر شرع اسلام تدوین شده اما افراد مبتلا به اختلالات روانی حاد ممکن است دارای مسئولیت کیفری فرض شده و مانند یک فرد عادی مجازات شوند.
در ماده ۱۴۹ قانون مجازات اسلامی آمده است: «هرگاه مرتکب در زمان ارتکاب جرم دچار اختلال روانی بوده به نحوی که فاقد اراده یا قوه تمییز باشد مجنون محسوب میشود و مسؤولیت کیفری ندارد».
این گفتوگو را در شماره ۲۱۲ مجله حقوق ما بخوانید
برپایه این ماده قانونی، تنها افرادی که مبتلا به جنون باشند، برای آنها مسئولیت کیفری در نظر گرفته نمیشود. این در حالی است که بنا به نظر حقوقدانان، در ماده ۱۴۹ قانون مجازات اسلامی تعریف واضحی از جنون ارائه نشده است و بهطور دقیق مشخص نیست، قانونگذاران دقیقا کدامیک از بیماریها و اختلالات روانی را بهعنوان «جنون» بهرسمیت شناختهاند.
محمد قبادلو، شهروند ۲۲ ساله ساکن پرند و از بازداشتشدگان خیزش سراسری «زن، زندگی، آزادی» از جمله کسانی بود که با وجود تأیید پزشکان مبنی بر ابتلای او به بیماری اختلال دو قطبی، در یک روند بهشدت ناعادلانه دادرسی محکوم به اعدام شد و حکم اعدام او سحرگاه سوم بهمن ۱۴۰۲ به اجرا درآمد.
«آیا اساسا فردی مبتلا بیماری روانی از جمله اختلال دو قطبی، مسئولیت کیفری دارد و باید مجازات شود؟ چرا حکومت ایران اصرار دارد شماری از زندانیان سیاسیِ مرتبط با خیزش سراسری ۱۴۰۱ را حتی در صورت ابتلا به بیماری روانی اعدام کند؟ چرا اعدام محمد قبادلو را باید قتل دولتی نامید؟»
حمید صبی، وکیل دادگستری، حقوقدان برجسته ایرانی و مدافع حقوق بشر، در گفتوگو با مجله حقوق ما، به این پرسشها پاسخ داده است.
- محمد قبادلو در شرایطی اعدام شد که پیش از آن چند پزشک، ابتلای او به بیماری اختلال دو قطبی را تایید کرده بودند. بهنظر شما آیا اساسا فردی مبتلا به چنین بیماریای، مسئولیت کیفری دارد؟
در قوانین غرب و قوانینی که دنیای مترقی پذیرفته است، بنا بر آن گذاشته شده تا هر فردی که متهم به ارتکاب جرمی میشود نه تنها باید صلاحیت و ظرفیت آن را داشته باشد تا بداند آن جرم چیست؟ بلکه باید از نظر جسمی سالم باشد تا بتواند از خود دفاع کند. کسانی که سالم نیستند را حتی نمیتوان محاکمه کرد، چه برسد به اینکه نظیر محمد قبادلو، اتهام سنگینی را به او منتسب کنند و بعد حکم اعدام صادر کنند و آن حکم را هم اجرا کنند. اعدام قبادلو یکی از بی موردترین اقدامات جنایتکارانهای است که رژیم جمهوری اسلامی تاکنون انجام داده است.
در حال حاضر، مجازات اعدام در هیچ یک از کشورهای مترقی، یک مجازات پذیرفته شده نیست. هرچند در برخی از ایالتهای آمریکا این مجازات همچنان اجرا میشود اما در آنجا هم اجرای چنین مجازاتی سالها طول میکشد و دادگاه، اجازه پژوهش مستقل درباره چنین پروندههایی را میدهد و پس از تأیید دیوان عالی، احکام اعدام قطعی میشوند.
در ایران اما در بسیاری از موارد در دادگاههای چند دقیقهای و بدون حضور وکیل و بدون انجام هرگونه تحقیق بیطرفانهای حکم اعدام تأیید میشود و بعد هم آن را اجرا میکنند.
- پس از اعدام محمد قبادلو، شماری از حقوقدانان اجرای حکم اعدام او را «قتل دولتی» نامیدند. بهنظر شما چرا باید چنین اعدامهایی را قتل دولتی نامید؟
اصولا هرچند که اعدام یک مجازات بسیار بی فایده، غیر انسانی و غیر متناسب است و کشورهای مترقی آن را رد کردهاند اما حتی در پروندههایی که حکم اعدام صادر میشود هم باید شرایطی رعایت شده باشد.
در چنین پروندههایی باید به متهم فرصت داده شود تا از خود دفاع کند. باید حق برخورداری از وکیل و حق برخورداری از همه حقوق خود را داشته باشد.
از طرف دیگر، ادلهای که در دادگاههای ایران ارائه میشود در بیشتر موارد، طبق اعترافاتی است که به زور و شکنجه از متهمان اخذ شده است. برای مثال، محمد قبادلو بهعنوان جوانی که حتی ظرفیت عقلی ندارد تا بداند چه چیزی درست است و چه چیزی غلط است را به بهانه اینکه در زیر شکنجه اعتراف کرده، به اعدام محکوم کردند و حکم او را به اجرا گذاشتند.
در ایران هیچکدام از شرایط قانونی برای محکومان به اعدام رعایت نمیشود. حقوق متهم بهرسمیت شناخته نمیشود، دادرسی عادلانهای وجود ندارد و قضات هم بیطرف نیستند. بنابراین احکامی که در دادگاههای ایران صادر میشود، جنبه احکام حقوقی ندارد بلکه احکام جنایتکارانهای است که عُمال رژیم جمهوری اسلامی برای تسهیل کار این رژیم صادر میکنند و بههمین دلیل چنین احکامی را باید «قتل حکومتی» دانست و عبارت صحیح هم برای نامبردن از آن «قتل عمد» است. همه کسانی هم که در این قتلها مشارکت دارند از قاضی و دادستان گرفته تا افرادی که مراسم اعدام را اجرا میکنند، همگی در این جنایت شریکند و امیدوارم روزی در یک دادگاه عادلانه محاکمه شوند و به جزای اعمالی که انجام دادهاند، برسند.
- از دیدگاه شما، چرا حکومت ایران اصرار دارد شماری از زندانیان سیاسیِ مرتبط با خیزش سراسری ۱۴۰۱ را حتی در صورت ابتلا به بیماری روانی اعدام کند؟
اصولا مردم ایران با یک حکومت ملی طرف نیستند با یک حکومت غاصب و اشغالگر روبهرو هستند. اگر اعمال رژیم جمهوری اسلامی را با اعمالی که آلمان نازی در زمان اشغال فرانسه یا اشغال کشورهای دیگر انجام داده بود، مقایسه کنیم، خواهیم دید که نازیها هم نه قانونی را رعایت میکردند و نه حقوقی را برای مردم به رسمیت میشناختند. حتی اگر در برابر جنایات نازیها اعتراضی هم صورت میگرفت، این رژیم برای ایجاد وحشت بیشتر، مخالفان خود را اعدام میکرد، حتی خانوادههای مخالفان اعدام شده را هم میکشت و زندانی میکرد.
اقدامات رژیم جمهوری اسلامی در ایران، بسیار شبیه یک رژیم اشغالگر خارجی است. سران این رژیم، مردم ایران را ملت خود نمیدانند. برای حقوق مردم هیچ ارزشی قائل نیستند و تنها با وحشت افکنی قصد دارند حکومت خود را ادامه دهند.
بهطور کلی، نقشی که در حال حاضر رژیم جمهوری اسلامی در ایران دارد، نقش یک اشغالگر خارجی است که بدون توجه به اینکه چه خسارتی به بار خواهد آمد، سعی دارد مردم را وادار به اطاعت از دستورات خود کند. آنهم بدون رعایت قوانین و حتی قوانینی که خود وضع کردهاند. در چنین شرایطی، هیچ نوع بازخواست و عقوبتی هم برای خود متصور نیستند. از سوی دیگر، سران رژیم هر جرمی که مرتکب شوند، هیچیک از مقامات دستگاه قضائی کوچکترین توجهی به جرائم دولتی ندارند. مقامات قضائی ایران شغلی که برای خود ایجاد کردهاند این است که بیگناهان را محکوم به اعدام کنند و به چوبه دار بسپارند.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.