فاجعه‌ی خودکشی کارگران در ایران

در هفته‌های اخیر افزایش اخبار مربوط به خودکشی کارگران، ابعاد جدیدی از عمق فاجعه در ایران تحت حاکمیت ملایان را نشان می‌دهد.

صحبت بر سر نان است. نه صحبت از یک اختلال روانی است. نه یاس و افسردگی و دیگر بیماری‌های روحی و نه…

نان. شاید کلمه‌ی کوچک با چند حرف مختصر باشد. اما غم آن این روزها در ایران تحت حاکمیت ملایان وسعتی به اندازه زندگی دارد. کوچک و بزرگ نمی‌شناسد. مرد و زن نمی‌شناسد. پیر و جوان نمی‌شناسد.

خبر که می‌آید تن آدمی نه به گور، که به زنده‌بودن بسی بیشتر می‌لرزد. اخبار خودکشی کارگران. اخباری که در هفته‌های اخیر پی در پی، لرزه بر اندام و افکار عمومی جامعه ایران می‌اندازد.

۲ کارگر پیمانی در پتروشیمی چوار در استان ایلام. شرکتی متعلق به شرکت ملی صنایع پتروشیمی. این شرکت متعاقبا اطلاعیه‌یی صادر کرد. تابع آن اعلام شد که در ۲ سال اخیر، ۶ کارگر به علت اخراج از کار دست به خودکشی زده‌اند. اطلاعیه اما به سفیدسازی خودکشی کارگران اقدام ورزید. اعلام کرد که این کارگران به دلیل پایان قرارداد کاری‌شان دیگر قادر به ادامه کار نبوده‌‌اند. ظواهر امر کاملا منطقی و قانونی به نظر می‌رسد. اما به ژرفای این قوانین آخوندساخته که می‌رسیم واقعیت اما چیز دیگری است.

سالیان درازی که قراردادهای موقت،‌ یا قرادادهای سفیدامضاء، بلای جای کارگران و زحمتکشان شده است. کارفرما بنا به مصالح خویش نان آنان را آجر می‌کند و هر هنگام اراده کرد آنان را از کار بیکار می‌کند. به عبارت دیگر نان آنان را قطع می‌کند. هیچ قانون حمایتی نیز در این زمینه وجود ندارد. شرایط وخیم اقتصادی و بیکاری باعث شده است که برای یافتن شغلی هر چند موقت، کارگران به این قراردادها تن بدهند.

کارگران قربانی سیاست‌های ضدکارگری ملایان

نتیجه اما از پیش روشن است. هنگامه‌یی می‌رسد که به اسم تعدیل و نیروی مازاد، قرارداد دیگر تمدید نمی‌شود. موضوع ساده به نظر می‌رسد عدم تمدید قرارداد و تعدیل. کلماتی کوتاه که پیامدهایی بسیار سخت و دشوار دارند. نان خانواده‌یی در این شرایط وخیم اقتصادی قطع می‌شود. کارگر نیز هیچ پشتوانه حمایتی ندارد. دیگر نانی نیست که بر سر سفره خانواده آورده شود.

در اینجاست که سایه شوم مرگ به عنوان آخرین چاره، گسترده می‌شود. پدیده شوم خودکشی کارگران که زحمت‌کش‌ترین اقشار جامعه هستند خود را بروز می‌دهد. بنیان خانواده‌یی متلاشی می‌شود و ای دریغ از حمایتی اندک از سوی دولت و حاکمیت.

موضوع نیز معدود و محدود به این شرکت و آن شرکت نیست. این استان و آن استان نیز مستثنی نیستند. اخبار خودکشی کارگران توالی دارند و مکررا رسانه‌یی می‌شوند. اما چیزی که در این بین دیده نمی‌شود سیاستی حمایتی از این قشر است.

شگفت آن که پدیده خودکشی کارگران سفیدسازی نیز می‌شود. شرکت پتروشیمی ایلام در بیانیه‌ی خود برخی از خودکشی‌ کارگران را مربوط به موضوع غیرشغلی منتسب دانسته است.

افزایش ناچیز حقوق که آن نیز با بیکاری زائل می‌شود

افزایش تنها ۲۷ درصدی درآمد کارگران در سال ۱۴۰۲ نامتناسب با تورم بالای ۴۰ درصد رسمی است. این امر باعث شده است که میزان حقوق کارگران در ایران، در رتبه ماقبل آخرین، در بین تمامی کشورهای جهان باشد.

این وضعیت کارگران شاغل است. اما تلخی ماجرا زمانی بیشتر می‌شود که با این میزان حقوق، کارگر از کار نیز بیکار می‌شوند. هیچ ارگان و مرجعی برای دادخواهی نیست و چاره جز…

این وضعیت نابسامان پیامد سیاست‌های حاکمیتی است. افزون بر عوامل مستقیما تاثیرگذار، فقدان سندیکاهای کارگری نیز عامل دیگر است. بدین معنا که حاکمیت با ممانعت از تشکیل سندیکاهای مستقل، عملا پشتوانه حقوقی کارگران را ضایع می‌کند. یعنی کارگر پشتوانه‌یی برای حمایت و پشتیبانی در مقابل کارفرما و حاکمیت ندارد. به کارگری از کار بیکارشده بیمه بیکاری تعلق نمی‌گیرد. کارگر می‌ماند و خانواده‌یی که نانش از سفره ربوده شده است. با این وضعیت چاره! که نه بی‌چاره‌گی و نتیجه از پیش مشخص است. فشارهای معشیتی به همراه فشارهای و استرس ناشی از آن باعث بروز فجایعی مانند خودکشی کارگران می‌شود.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)