بیدرنگی انتقادپذیری(۳)، در بازشناسی آنهایی که نیکویانند و آنهایی که بدخویانند… // بعنوان بشریتی تنها و مورد ستمهای گوناگون اهریمنیخویان چند گفتاری میگویم از شرح وضعیت دشوار و زمانه پلشتی ضد بشری که در آن زندهمانی کردم، نمیدانم چه اندازه از عمر بر بادرفتهام باقیست(؟) و ولی بگمانم فرصت چندانی نیست، این جسم و روح رنجورم به شدت از ضربات مهلک بدخویان فرسوده شده است و در کمال جوانی، رخسارم به پیری گراییده است!، عمری در زمانهای هدر رفت که از همه سوی در معرض دژخمیمان بدنهاده و بدخویی گرفتار بود، از میان خانواده تا دوستان و جوامعی در آن زندهمانی کردم- تقریبا و نزدیک به همه- کموبیش در منجلابات بدخویی و دژخیمی آلودهاند، آنها تا توانستند بدیهات حقوق بشریام نقض کردند، تا توانستند کرامتم را منکوب نمودند، تا توانستند مرا در تنگناهان مالی و زیستی و حیثیتی و اجتماعی و تلههای اخلاقی و رفع نیازمندیهای طبیعی جسمی و روحی قرارم دادند، آن بیشرفهای ددمنش بشریت تا توانستند رنج و شکنجه دادند، در همدتسی اجانب، عزیزان و دوستانم را بر اثر تحریم دارو خوارکی مورد آزار قرار دادند و چندتنی از آنان طاقت این همه زجر نیاوردند وبدرود حیات کردند و در واقع توسط دژخمیان تحریمچی اجنبی و همدستان مافیایی حکومتی و بخش خصولتی و ابرسرمایهدارن خصوصی و کارمندان خودفروختهاشان به قتل رسیدند آن عزیزان و دوستام در فلاکتکدهای به نام ایران. اما حال که بگمان زمان رفتن نزدیکتر مینماید، از نظر شخصیم (که همیشه ممکن است اشتباهاتی داشته باشم)، دو گروه از کسان و ناکسان بازنشانسی کنم برای اهل بشریت:
– نیکویان: آنهایی به هیچ چشمداشت مادی یا غیر مادی، درگاه همنوع بشریتی در دشوار و نیازمندی دیند، در حد توانشان کمک و یاری کردند، آنهایی که همیشه در بدترین اوضاع جسمی و روحی، یادشان نرفت که بایست از خطوط قرمز بدیهات حقوق بشری پیروی کنند، بدیهیاتی که جهانشمول است و هر کسی که اندگی شعورمندی بشریتی داشته باشد، آنها را پذیرنده است بیشک و بیترید، بعنوان تکلیف و بایدی زیستی- و نه گزینه و آپشن اختیاری- همواره رعایت میکند، آنهایی میدانند اگر بر حق بدییه حق حیات و زندگی تاکیید میکنند، این حق را تا جایی دفاع مشروع (طبق تعریق واضح و بدون ابهام ومشخص شده) اجازه بدهد حتی برای دشمن خود مراعات میکنند، برای همین هرگز حتی در حد دشنام در بدرترین حالات خشم و عصبانیت به دیگری، تهمت حرامزادگی نمیزنند، اینجا بود که برای چندیمن بار صف نیکویان با بدخویان مشخص شد. شاید برخی از اهل بشریت، از شدت عصبانیت یا کژفهمی مدتی را به نقض این بدیهیات حقو بشری مشغول بودند، اما باز با دانستن این انتقادها، توبه و اظهار پشیمانی و معترف به اشتباهشان نکرده و همچنان اصرار و لجاجت بر نقض بدیهیات حقق بشری کنند، از اهل بشریت نیستند، به گروه وحوشیان بدخو تعلق دارند.
نیکویان، اگر کسب و کاری دارند، هموار در سعی انصاف در کاسبی و تجارت دارند، امر بر هر چه سودآوری در پرفروشی است و نه گرانفروشی، هر آنچه در انبار دارند را در زمانه کمبود در اختیار همنوعان بشریشان قرار میدهند، نیکویان اخل احتکار و گرانفروشی و کمفروشی و تقلب در کالا نیستند، آنها دائما قسم نمیخورند برای اثبات صداقت خود و بلکه در عمل و کردا صداقتشان در امور مالی و کاسبی نشان میدهند، نیکویان حق الناس بهویژه در امر مالی و اموال تضییع نمیکنند، چه در راث و چه در امانت و چه در وام و قرض گرفتن از دیگران، وسایل و مال دیگران چه به عنوان امانت یا مرمت و تعمیر در پیشان میگذارند را خیانت نمیکنند و دستدرزای به اصل و فرع اموال دیگران نمیکنند و اگر موجب خسارات شدند، لاپوشانی یا کلاهبردرای نمیکنند، صادقانه اظهار غفلتشان میکنند و درخواس گذشت میکنند و یا اگر طرف مقابل راضی نشد لااقل فرصت میخواهند در از وقتی فرصت یافتند جبران خسارت کنند (و اینجا نیکویان دیگر مساعدت بایست بکنند در چنین واقعی و سختگیری نکنند) و وفای به عهد دارند، چه در کسب و کار و بده وبستان اقتصادی و چه در امور شخصیهتر مانند زناشویی، خیانت به همسر خود نمیکنند و اگر به نقطه طلاق رسیدند، پیش از طلاق خیانت عاطفی و جنسی به شریک زندگی خود نمیکنند، در نزد نیکویان هرزگی جنسی و رفتار شبه حرمسراداری وجود ندارد، تنوعطلبی جنسی و هممان با چند نفر رابطه جنسی ندارند، نیکویان میدانند این هرزگی و همزمانی رابطه با چند نفر، در حقیقت مشارکت در بیعدالتی جنسی است، میدانند اگر توان مالی و یا جذابیتهای فریبنده برای زن یا مرد مجرد یا متأهلی دارند و این گناه را انجام دهند، موجب تنهایی و رنج عاطفی و جنسی مرد و زن مجرد دیگری میشوند، و اگر آن زن و مرد مجرد از شدت تحمل سالها این ظلم تنهایی اجباری مرتکب ظلم یا گناه خودکشی شده یا از شدت افسردگی و رنج تنهایی دق کند، شریک در این جنایات هستند.
نیکویان، آنقدر شعورمند هستند که موارد فوق الذکر بدون هیچ ترس از عقوبت احتمالی، بایستی انجام و نبایستی را انجام نمیدهند، یعنی کار نیکو برای پاداش صرفا انجام یا کار بد را از برای بیم مجازات انجام نمیدهند، چون کار نیکوست در حد توان انجام داده و کار بد انجام نمیدهند، با این وجود میدانند با گسترش نیکوکار و پرهیز از بدکاری، موجب بهتر شدن جهان زیستن در کنار همنوعان شده و همگان از انعکاس کائناتی و خدایی این نیکومندی بهر خواهند برد و امنیت و آسایش و آرامشی بیشتری بر دنیای زندگی بشریت منتشر خواهد شد.
– بدخویان، و اما بدخویان برعکس نیکویان عمل میکنند – در اغلب موارد- برای بازشناسی بدخویان، به کرداشان بایست نگریست، که بر خلاف انتظار نیکوکاری، بدکاری از آنها مکرر و مصرا و لجوجانه سر میزند، بدخویان حتی در تعنم و پرسودی کسب و کارف باز دست از حرص و طمع برنمیدارند، با وجودی درامدشان بیشتر شده، در کمال تعجب مزد کارگر و کارمندان خود را کم میکنند، بدخویان به ندرت از کار و زحمت کارگران و کارمندان خود تعریف میکنند و قدرشناسی مادی میکنند، بدخویان همواره به چشم حسادت به پیشرفت همکاران و کارگران و کارمندان خود مینگرند و همواره مخفیاینه و حتی اگر بتوانند با وقاحت آشکار اقدام تحقیر همکارن و کارگران و کرامندان خود میکنند، بدخویان موجودات رذل و فرومایه هستند احساس سپاسگزاری ندارند و در هنگام اشتباه مستکبر هستند و معترف به اشتابه و عذرخواهی نمیکنند، بدخویان هواره فضای کسب و کارشان برای کارگرو کارمند و همکارنشان ناامن کرده، به طوری بعد از سالها نه بیمه آنها دارند و نه پساندازی، بدخویان هیچ شرمی ندارند و از خود نمیپرسند چگونه میلیاردها واحد پول به ثروتشان افزوده و چنین مالاندوزی کرده اندف اما آن همکار و کارگر و کارمندش از محل کار آنها، و از مزد و حققوی گرفتند نه تنها نتواستند پس انداز و پیشرفت مادی کرده، وبلکه پسرفت کرده اند، بدخویان همیشه عادت به مسدولیتگریزی دارند و شکست و ضربات مالی و حتی جانی روحی همکارن و کارگان و کارمندانشان به گردن آنها میاندازند و خودشان بیتقصیر میدانند در این آسیبها، بدخویان صرفا با دسایس مختلفف فرار مالیاتی نمیکنند، آنها اساسا از هرگونه مسئولیتپذیری که به زیان حرص و طمع تمامنشدنی باشد میگریزند، خواه مالیات دادن باشد یا دادن مزد منصفانه یا پاداش فصولانه یا سالیانه به همکاران و کارگران و کارمندانشان، بدخویان به اهریمن مالپرستی و خساست و انباشتن ثروت خودشان را فروخته اند و خود به یک شیطان متجسم تبدیل شده اند که دائما جا و اشخاص دور وبر خود را آلوده به دُژی و بَدی میکنند.
بدخویان، هیچ خط قرمز و حدی در تنعم و لذات بری خود قائل نیستند، از تعرض و تجاوز به بدیهات حقق بشری دیگران ابائی ندارند، دشنامگویی و غیبت و تمسخر و تحقیر دیگران از لذات وسرگرمیهای آنهاست!، تنها زور و قدرت طرف مقابل است آنها را از بدخویی و بدکردای باز میدارد، آنها به هیچ خدایی معتقد واقعا و حقیقتا نیستند، حتی اگر در ظاهر شبانه روزنماز بخوانند و ذکرها به زبانهای مختلف بگویند و پیشانی تیره نمایند از میزان بالای سجده، ریکاری از صفات رذیلانه اینان است، و این وجود، اینان حزب بادند و نان به نرخ روزخور، فضا و جو زمانه ایجاب کنند به سرعت، از زاهد نمازخوان به لاقید و بیخدا و سکولارنما تبدیل میشوند، در سرزمینهای فلاکتزده ای مانند ایران، ظلم و جنایت و فساد را هر دو دسته زاهدنمایان و سکولارنمایان انجام میدهند، بشریت نمیتواند بگوید از کدام دسته بیشتر ظلم و جنایت فساد دیده است!
— نکات بازشناسی میان نیکویان وبدخویان بسیار است، از نمودارهای بارز میان ایندو همین است، نیکویان از رنج دیگران خوشحال نمیشوند و خوشبختی خود را در خوشبختی همگانی میدانند و دنیا فراخ و مستعد میدانند برای حتی چندین برابر نفوس فعلی و تنگنظری مادی و غیر مادی برای بهره بردن همگان ندارند، آنها به شدت به حریم خصوصی دیگران احترام میگذارند، در ضد تجسس در امور شخصیه مردمان نیستند و اگر موردی اتفاقی از امر شخصیه مردمان دیدند و یا فهمیدند همچون راز تا ابد نگه میدانرد و هیچ سند و موردی نگهداری نمیکنند در این موارد، از این موادر عیله حتی دشمنان خود استفاده نمیکنند، به شریک زندگی و جنسی دیگران چشمداشتی ندارند، حتی اگر ان طرف، انسانی ضعیف باشد و همسر و شریکش بسیار زیبا و جذاب باشد، باز تعرض و دستدرازی به همسر و شریک جنسی دیگری نمیکنند، هر چهقدر هم تنها باشند مسبب خیانت همسر وشریک جنسی دیگران نمیشوند، این خطوط قرمز همواره رعایت میکنند، میدانند این اندک دلخوشی مردمان از زیستن، یعنی داشتن حداقل معاش و داشتن تکهمسر یا تکشریک زندگی، موجب بهتر شدن همزیستی همگان از جمله نیکویان میشود، نیکویان هرگز – حتی اگر در اوج قدرت و توان باشند- مرتکب مردمآزاری دیگران نمیشوند، نمیگویند چهاردیواری اختیاری و از قدرت زورمندیشان علیه هیچکسی و بهویژه ضعفیان و اشخاص تنها و کم کس و کار استفاده (سوءاستفاده) نمیکنند، همواره سعی میکنند اشخاص ضعیف را دوست باشند و آنها به جرگه یاران و هموندان خویش بیاورند، به طیف عقیدهمندی شخصی و سبک زندگی شخصیه و رنگ و تیره نژادی و زبان و قومیت آنها اهمیت نمیدهند در مهربانی و نیکوکاری و همزیستی، راز و امانت و مال و همسر دیگران را حرمت نگه داشته، و از بدگویی و آبروریزی و هتک حرمت و حیثیت دیگران پرهیز میکنند و این نکته بسیار مهم از خصلتهای ارزنده نیکویان است، آنها بسیار بخشنده و باگذشت هستند و اهل کینهورزی و انتقامجویی و بهویژه از نوع کورش نیستند، با وجود حق دفاع مشروع، در صورت تسلیم شدن دشمن یا آنهایی جفایی کرده اند اگر با پشیمانی و عذرخواهی طرف مقابل مواجه شوند از گناه او میگذرند و فرصت جبران میدهند. و در حالی است بدخویان اغلب برعکس این کارها میکنند.
بدرود
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.